جلسه پنجاه و هفتم

فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

تفسیر سوره مائده،‌ جلسه 57

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَبِهِ نَسْتَعِین وَصلَّیَ اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین».

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56) يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (57) وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَلَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (58) قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ»(59)

انحصار آیه در شأن نزول قرآن را از فرازمانی می‌اندازد

در جلسه‌ی گذشته در آیه‌ی 55 اصرار داشتیم که این فقره‌ی «الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ» این غیر بحث شأن نزول که در شأن نزول خودش نص است و معلوم است جریان چیست، باید علی القاعده چیز دیگری را هم نشان بدهد؛ یعنی خارج از شأن نزول هم باید این آیه قابل معنا کردن باشد، یکی از شواهد آن همین آیه‌ی بعد آن است؛ «وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذينَ آمَنُوا»؛ کسی که تولّی بکند، یعنی این ولایت را بپذیرد، ولایت خدا و رسول «وَالَّذينَ آمَنُوا»، و این‌که «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»؛ فقط ولیّ شما این‌ها هستند، ولایت‌پذیری این‌ها است دیگر، که اگر بخواهند ولایت این‌ها را بپذیرند، آن موقع این می‌شود حزب الله، و یک عبارت، و حدّ وسط محذوف دارد که «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ» «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» که حزب الله هم غالب است.

اگر آیه‌ی بالایی چنین ظرفیتی را در خودش نداشته باشد که خارج از شأن نزول معنا بشود، ظرفیت آیه‌ی پایینی هم از بین می‌رود و اگر از بین برود، نتیجه‌ی آن این می‌شود که شما این تعبیر حزب الله را فقط و فقط در جایی دارید که خدا باشد و رسول باشد و امیرالمؤمنین باشد و حتّی بقیه‌ی ائمّه را هم‌ نمی‌گیرد و این تالی، تالی فاسدی است. عبارت را دقّت کردید یا یک بار دیگر بگویم؟ (به قول آقای قرائتی در گذشته که می‌گفتند کسانی که تازه پیچ تلویزیون را باز کردند) عبارت این است؛ ببینید ما در آیه‌ی معروف ولایت، چند آیه است که ما مستقیماً با شأن نزول ترجمه و تفسیر می‌کنیم، یکی همین آیه است، آیه دیگر: «نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ» این هم آیه‌ای است که مستقیماً با شأن نزول معنا می‌کنیم و در منطقه‌ی شأن نزول آن را منحصر می‌کنیم، طوری که گویا دست و بال آیه باز نیست، بخواهد جاهای دیگر را نشان بدهد! یکی از آن آیات همین آیه است، شأن نزول به قدری این‌جا هیمنه دارد که شما وقتی که می‌خواهید آیه را ترجمه بکنید، اصلاً این‌طوری می‌فهمید که ولیّ شما خداست و رسول و علی، ترجمه‌ی آیه را ما این‌طوری می‌فهمیم، ولی به نظر می‌آید که شاید درست نباشد! گرچه بحث شأن نزول آن واضح است، اگر این‌طوری باشد که معنی این آیه بشود علی و بسته بشود در شأن نزول خودش، آیه‌ی پایینی خودش که کاملاً درگیر با آیه‌ی بالایی است و کلّاً ناظر به آیه‌ی بالایی خودش است، چون که این‌جا بحث طرح ولایت است، از این طرف بحث چیست؟ بحث ولایت‌پذیری است «وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ»؛ کسی که تولّی بکند، آن موقع خدا و رسول را «وَالَّذينَ آمَنُوا»را. کدام «الَّذينَ آمَنُوا»؟ همین «الَّذينَ آمَنُوا» که آمده در آیه‌ی بالا دیگر، چون که ولایت را آن‌جا با این دارد معرفی می‌کند، که تنها ولی شما این‌ها هستند، آن موقع اگر این آیه این‌طور بخواهد معنا بشود و ظرفیت دیگری این آیه از خودش نشان ندهد، نتیجه‌ی آن این می‌شود که شما تعبیر حزب الله را فقط در مورد زمان پیغمبر دارید و شخص خود حضرت علی! و این مطلبی است که قابل پذیرش نیست؛ برای همین است که باید یک تلاشی صورت بگیرد که مسئله‌ی آن آیه‌ی «الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ» در ظرفیت جدیدی خودش را معنا کند، که آن کسانی که ولیّ شما می‌خواهند بشوند باید مؤمنینی باشند که این‌چنین صفتی دارند که «وَهُمْ راكِعُونَ»؛ ایشان راکع هستند، در کنار آن آیاتی که «وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ»؛ شما با راکعین باشید. آن آیات آیات ویژه‌ای است و توجّه به آن آیات که «أَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ»؛ شما با راکعین باشید، این‌ها باید کسانی باشند که «وَهُمْ راكِعُونَ» هستند، خودشان راکعون هستند، شما با این‌ها باشید.

محور فرماندهی لزومی ندارد معصوم باشد؛ ‌مثل محوریت طالوت

بعد این معیتی که آن جلسه هم بحث شد، لزومی ندارد معیت حتماً با معصوم باشد یا با نبی خدا باشد؛ یعنی محور معیت خیلی وقت‌ها معصوم نیست؛‌ مثلاً در سوره‌ بقره،‌ آیه 249، ص 41، شما در جریان طالوت و درگیری او را با جالوت می‌دانید (داود، طالوت، جالوت، این پکیج را یادتان است؟) ، این دسته آیه از آیات از آیه‌ی 246 را نگاه بکنید، خیلی حادثه‌ی تأمّل‌برانگیزی است. از آن‌جا هست که می‌روند قضیه را به حضرت اشموئیل نبی می‌گویند، و حضرت اشموئیل طالوت را به عنوان فرمانده‌ی جنگی معرفی می‌کند، این آیه‌ی 246 را ببینید: «إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ»؛ ما یک فرمانده‌ی جنگی می‌خواهیم، یک مَلکی که در محوریت این، برویم به جنگ، یعنی طالوت فرمانده‌ی جنگی است، بعد که تعیین می‌شود که حالا حرف‌هایی که بین خودشان ردّ و بدل می‌شود، می‌آید تا می‌رسد به آیه‌ی 249، دارد: «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ»؛ وقتی که بیرون می‌شوند این طالوت با لشکر خودش «قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ»؛ طالوت می‌گوید که خدا شما را به یک نهری دارد آزمایش می‌کند «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي»؛ کسی که بخورد از من نیست، کسی که نخورد از من است، «إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ»؛ مگر این‌که اغتراف کند، یک غرفه برگیرد؛‌ یعنی به اندازه یک مشت آب بخورد، همین «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً»؛ همه خوردند الّا قلیلی، «فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ» ببینید این همان معیتی که می‌گفتیم محور معیت، یعنی معیت یک محور دارد و این‌که قرآن در معیت چیزی نازل می‌شود، خود طالوت این‌جا محور معیت است، «فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ»؛ و کسانی که ایمانی آوردند به او، یعنی با او هستند، «الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ» هستند، با این‌که طالوت اصلاً پیغمبر نیست، معصوم نیست، ولی محور معیت است؛ یعنی در کنار او قرار می‌گیرند و او می‌شود فرمانده، او هم کسی است که «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» است، این‌طوری می‌شود فرمانده، و در محور معیت عمل می‌کند. این به هر جهت تلاشی که ما در این آیات می‌کردیم، همین بود که نشان بدهیم تعبیر حزب الله تعبیری است که یک جنبه‌ی معرفتی دارد که در آیه‌ی پایانی سوره‌ مبارکه‌ مجادله آمده است که چطوری یک نفر می‌شود حزب الله؟ یک تعبیر عملیاتی دارد که این آیه متضمن آن است که اگر کسی بخواهد بشود حزب الله، او باید تحت ولایت عمل بکند، یعنی به تلاش‌های پراکنده‌ نمی‌گویند حزب، حزب وقتی تشکیل می‌شود که یک متولّی دارد، یک ولی دارد و آن موقع قطعاً اگر تحت ولایت عمل بکند، نتیجه‌ی آن غالبون است، هیچ شکی نیست دیگر، این می‌شود حزب الله، حزب الله هم غالبون است، پس حزب الله جهات معرفتی دارد، و یک جهت عملیاتی که باید اگر کسی بخواهد ولایت‌مدار هم بشود، باید خودخواهی‌های خود را بگذارد کنار، چون که این نیست که من چه دلم می‌خواهد بخوانم، چه کار دلم می‌خواهد بکنم، من قرار نیست چیزی دلم بخواهد، باید ببینم که چیزی از اوامر فروگذار می‌شود یا‌ نمی‌شود؛ مثل آن داستان[1] عده‌ای که می‌آیند خدمت امام رضا، به خادم ایشان می‌گویند برو بگو ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین هستیم، می‌آید و حضرت می‌گویند که بگو بروند، فردا و پس‌فردا همین‌طور تا 60 روز، می‌آیند به خادم حضرت می‌گویند که برو بگو ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین هستیم، روز شصتم این‌ها به خادم امام می‌گویند که برو بگو ما دشمن‌شاد شدیم. این همه راه را آمدیم، بعد از آن برگردیم، می‌گویند 60 روز رفتید، امام را ندیدید، برای ما بد است، این می‌آید این را می‌گوید، به آن‌ها می‌گویند بیایند داخل، می‌آیند داخل و حضرت در ‌آن‌جا خیلی برخورد تندی دارد، واقعاً تند است، حتّی به آن‌ها سلام‌ نمی‌کنند و بعد هم حضرت می‌گویند: چون خدا دارد این کار را می‌کند، من دارم این کار را می‌کنم و بعد به آن‌ها می‌گوید ننشینید اصلاً! یک حالت توبیخی که شما خجالت‌ نمی‌کشید؟ می‌گویند ما چه کار کردیم؟ می‌گویند خوب چرا می‌گویید ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین هستیم؟ من هرچه می‌پرسم این‌ها چه کسانی هستند؟ شما خودتان را به نام شیعه‌ی امیرالمؤمنین معرفی می‌کنید، شیعه‌ی امیرالمؤمنین سلمان بود، مقداد بود، ابوذر بود، محمّد بن ابی‌بکر بود، این‌هایی که «لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ»[2] که هیچ چیزی از اوامر را نگذاشتند زمین بماند، «لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ» هیچ چیزی از اوامر روی زمین نماند، این‌ها شیعه هستند، شما اگر می‌گفتید ما محبّ امیرالمؤمنین هستیم، من این برخوردها را با شما‌ نمی‌کردم، بعد این‌ها به غلط کردم می‌افتند، می‌گویند بابا همین که شما می‌گویید ما همین هستیم، می‌گویند: عجب! همین هستید؟ می‌گویند بله، ما محبّ امیرالمؤمنین هستیم، می‌گویند: به! یا الله! پذیرایی کنید از ایشان، این‌ها محبّ امیرالمؤمنین هستند و این‌ها و کلّی آن‌ها را تحویل می‌گیرد و بعد این‌ها که می‌روند، به خادمشان می‌گویند این‌ها چند بار آمدند در خانه؟ می‌گوید 60 بار، می‌گوید 60 بار متوالیاً می‌روی از قول من سلام می‌رسانی، وضعیت زندگی آن‌ها را بررسی می‌کنی! لذا این‌ها از آن گناه خودشان توبه کردند، از گناه خودشان که گفتند شیعه‌ی امیرالمؤمنین هستند، دیگر یاد گرفتند به خودشان نگویند شیعه‌ی امیرالمؤمنین، همین‌طوری بگویند محبّ امیرالمؤمنین. لذا این‌که کسی تا بیاید بشود حزب الله، این خیلی کار دارد! یعنی جهت معرفتی آن را در سوره‌ی مبارکه‌ی مجادله باید این‌طوری بشود که «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ»(مجادله: 22) این‌ها «أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ خدا در دل این‌ها آن موقع ایمان یادداشت کرده «وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» این‌ها رسیدند به این‌جا، این‌ها شدند «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» این‌ها این جهت معرفتی را درست کردند، در جهت ولایت‌پذیری آن‌ها هم نگاه‌ نمی‌کنند ببینند من دلم چه می‌خواهد، باید ببینند که ولی چه دلش می‌خواهد! اگر ولی مورد رضایت باشد، اگر او امری می‌کند، اگر این ولایت‌پذیری باشد، قطعاً می‌شود حزب الله و قطعاً می‌شود غالب «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» که گفتیم در آیات سوره‌ مبارکه‌ مائده، هم داریم «قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ»(23) اگر کسی تحت ولایت تا جلوی در بدود تمام است! یعنی آن جامعه‌ی مهدوی باید برود به سمتی که خوب به فضل خدا آدم هم می‌بیند که این آدم دارد یک دور دیگر از سطح بالاتر نگاه بکند، تمام این اتفاقاتی که در این چند سال اخیر افتاده و گاهی اوقات «وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»(بقره: 216) این‌هایی بود که جامعه به روند حزب اللّهیت خودش داشت نزدیک می‌شد؛ یعنی یک آهن‌ربایی داشت این براده‌ها را گویا دیگر جمع می‌کرد که دوباره، این گفتمان ولایت‌پذیری باید گفتمان رایج بشود؛ یعنی بیایند تحت ولایت عمل بکنند، آن موقع می‌شود حزب الله، آن وقت شما بعد این تعبیر حزب را یک جای دیگر هم در همان سوره‌ مبارکه‌ مجادله دارید که این‌جا نشان می‌دهد که تعبیر حزب جایی تشکیل می‌شود که تسلّط وجود دارد. در سوره‌ مبارکه‌ مجادله، آیه‌ 19، ص 544، دارد: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ»، «اسْتَحْوَذَ» یعنی «تَسَلََّطَ» شیطان بر آن‌ها چیره شد، «فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»؛ یاد خدا را از آن‌ها گرفت، در معنای حزب آن چیره شدن را لازم دارد، به این نکته هم که دفعه‌ی پیش گفتیم، باز دوباره دقّت بفرمایید، که کسی که تولّی خدا می‌کند و رسول را، «وَالَّذِینَ آمَنُوا» اسم او حزب «الَّذِینَ آمَنُوا»‌ نمی‌شود، حزب آقای رسول هم‌ نمی‌شود، بلکه می‌شود حزب الله! یعنی در همان مسیر هرمی دین دارد ولایت‌پذیر می‌شود، برای همین اگر قرار است حزب کسی بشود، آخرش حزب خدا می‌شود، حزب این آقایان‌ نمی‌شود، می‌شود حزب الله، و این اتفاقاً نشان از این دارد که این کسانی که ولایت را در این مسیر قبول کردند، هیچ چیزی از خودشان‌ نمی‌خواستند اعلام و اعمال ولایت بکنند، بلکه همان خداست که این مسیر را تعیین کرده و قرار است این را بپذیرد و بشود حزب، در حزب عمل بکند، آن موقع دارد که «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ»؛ این هم که تحت این ولایت عمل می‌کند، می‌شود حزب شیطان «أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ».

این پس تمام تلاش برای این بود که بگوییم عنوان حزب الله عنوانی نیست که مخصوص به زمان نزول قرآن باشد و اگر باشد آن موقع آیه بسته می‌شود در مورد خود حضرت علی! و اگر بگوییم که حزب الله تعبیر عام‌تری است، این‌جا وارد این بحث می‌شویم که باید ظرفیت جدیدی در آیه‌ی 55 ایجاد بشود. این را هم گفتیم که این بحث، بحث بکری است که باید ان‌شاءالله کار بکنیم و کار بکنید و بعدها کار بکنند و کار خواهند کرد و همه با تمام صرف فعل آن! تا این‌که بالاخره ظرفیت‌های جدید آیات معلوم بشود که چیست.

توصیه کلیدی برای مصونیت جوان و جامعه، نماز

این تعبیر حزب اللّهی شدن و ولایت‌پذیر شدن و شاید یکی از طرق به جنگ این چیزها آمدن، از طرف این یهود و نصاری و کفّار، یکی از راه‌ها وکارهای رسمی آن‌ها جنگ‌های روانی و جنگ سرد است که انجام می‌دهند. در جنگ سرد و جنگ‌های روانی شما به عنوان یک سیاست تکراری در قرآن، می‌بینید دین و نماز به عنوان نقطه‌ی شاخص و اصلی آن و چهره‌ی دین، مورد مسخره قرار می‌گیرد. شما نمادهای دینی، مثل خود اذان که می‌بینید که در آیه‌ی 58 مائده «وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَلَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ»، هم بحث اذان و هم بحث نماز است، هر دوی آن‌ها هست، یعنی یک طوری ضمیر برمی‌گردد که هر دوی آن است، شاخصی به نام شاخص نماز را که این شاخص، چیز عجیبی است، یعنی این بسته‌ی بحث نماز، مسجد و این چیزها را کلّاً پک آن را کسی نگاه بکند، می‌بیند که ویژگی غریبی است بحث نماز! همین که دارید «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ»(عنکبوت: 45) دشمن اگر بخواهد یک چیزی را از کلیدی‌ترین ارقام و اقلام دینی از جامعه‌ی دینی بیرون بکشد بحث نماز است، طرف آمده به پیغمبر می‌گوید که بچّه‌ی من دارد راه‌های بد می‌رود، می‌گویند نماز می‌خواند؟ می‌گویند بله، می‌گویند طوری نیست، او از راه بد بر خواهد گشت! یعنی شما نگاه کنید بحث کلیدی، توصیه‌ی کلیدی یعنی این‌که شما بروید یک توصیه‌ای پیدا بکنید که مادر توصیه‌ها باشد، کلید باشد؛ برای همین است که قرآن می‌گوید: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْها»(طه: 132)؛ امر کن اهل خود را به نماز، یا روی این امر، حالا بستگی دارد «علیها» به کجا برگردد، که قابلیت آن است به هر دو جا برگردد، روی این امر پایداری کن؛ یعنی شما بچّه را، خانواده را امر به نماز بکن، کما این‌که معنی ندارد که یک خانه خانه‌ی بی‌سوادی باشد، معنی هم ندارد یک خانه خانه‌ی بی‌نمازی باشد، باید نماز خواند و اگر یک جوانی آمد از شما سؤال کرد که من این‌طوری می‌کنم، آن‌طوری می‌کنم، این‌ها، توصیه‌های پراکنده نکنید! بگویید هر کاری می‌خواهی بکنی بکن، ولی نمازت را بخوان، این خودش شخص را نگاه می‌دارد؛ یعنی همین کلّه معلقی (نماز خواندن) او را نگاه می‌دارد، یعنی اگر همین را نخواند، با مغز می‌رود در قعر جهنّم، به‌خصوص نماز اوّل وقت که توصیه‌ی غریبی به آن شده است.[3]

این‌که این‌قدر داریم در روایات، کسی برنامه‌ی خود را با نماز تنظیم بکند؛ یعنی می‌خواهد برود یک جایی، یک طوری برود برسد به نماز آن‌جا، یا نماز بخواند برود، نه این‌که بگوید حالا در راه هستم، حالا اذان شد شد! اگر کسی آن موقع روی نماز اوّل وقت خود تأکید بکند، این «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ» است، این به مقامات می‌رسد. لذا بحث نماز و از آن طرف هم دشمن، شما نگاه می‌کنید در قرآن، مقابله‌ای که با مسجد و نماز دارد، یعنی هم با مسجد، هم با نماز و جنگ روانی که با نماز برقرار می‌کند، که شاید این‌جا هم بحث نماز می‌شود، یک دلیل آن همین «وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» است که این‌جا باز دوباره بحث نماز می‌شود، که کسانی که نماز را مسخره بکنند، چون قرار شد قبول بکنیم که این آیه ظرفیت جدیدی از خودش اگر بخواهد تولید بکند، این‌طوری می‌شود، «وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ» آن وقت بعد می‌شود بحث نماز، بحث نماز را شما به عنوان یکی از کنترل‌ها ببینید. یکی از آیاتی که شما خیلی شنیدید این آیه را، این «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى‏» در قرآن، در جای عجیبی است! وسط آیات طلاق است، یعنی چه که مثلاً این‌جا این آیه آمده!؟ اوّلاً می‌دانید که ما قرآن که می‌خوانیم، وقتی می‌رسیم به آیات فقهی آن می‌گوییم که خوب این‌ها که برای ما نیست ظاهراً، این‌ها برای یک سری است که بنشینند این آیات را بخوانند، در صورتی که بسیاری از موارد در همین آیات فقهی است. شما می‌بینید که این «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ» که قبل و بعد آیه‌ 238 سوره‌ مبارکه‌ بقره را که نگاه بکنید می‌بینید که قبل و بعد آن بحث طلاق است، این وسط چرا «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ» گذاشتند؟ اگر در این آیات قبل آن نگاه کنید مدام می‌خواهد بگوید، اگر ببخشید، این «أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏» است، اگر این‌طوری باشید، این «أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏» است، این‌طوری بکنید این‌طوری است، «وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» مدام دارد این چیزها را می‌گوید، چون که این توصیه‌های به تقوا را دارد می‌کند در طلاق، این‌جا جای آن است که اصلی‌ترین شاخصی که اگر طرف، (یعنی خدایی اگر به جد این‌طوری است که اگر کسی اهل نماز باشد، اهل این‌‌گونه خیانت‌ها نیست)، اهل نماز باشد، یعنی حفظ بر نماز بکند، نماز خود را حفظ بکند، آن موقع دیگر از این کارها‌ نمی‌کند، لذا مدام در این بحث طلاق دستور به تقوا است، و یک دفعه می‌بینید وسط آن دارد «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَقُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ» و باز دوباره می‌بینید سراغ بحث‌ طلاق می‌رود و این ویژگی نماز است، اگر می‌بینید دشمن با بحث اذان و بحث نماز مشکل دارند برای همین است و می‌دانید که در شأن نزول‌های آن هم هست که همین آدم‌هایی که خدا ان‌شاءالله آن‌ها را هدایت کند، مسلمین را وقتی می‌رفتند سجده، مسخره می‌کردند! همین الان هم نماز، یا اذان را مسخره می‌کنند که اذان هم شاخص دینی است که بسیار شرف دارد به ناقوس، و بوق؛ چون ناقوس و بوق معنا ندارد؛ یعنی برای برای اعلان اوقات عبادت‌شان، یهودی‌ها بوق می‌زنند و مسیحی‌ها ناقوس می‌زنند، و مسلمین اعلان‌های خود را با اذان اعلان می‌کنند. این‌که اعلام مسلمانان کلام دارد، یک درس است، از بالا تا پایین آن می‌بینید دارد درس می‌دهد، این می‌شود که اذان مسلمان‌ها با این ویژگی به آن ناقوس و بوق یک عالمه فضیلت دارد، نمازمان هم که این است، می‌بینید که با همین دچار جنگ روانی می‌شود و بحث استهزاء می‌بینید که پیش می‌آید.

(57): «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ».

در ابتدای همین صفحه همین داشت که این‌ها را اولیاء انتخاب نکنید، این‌جا دارد باز دوباره می‌گوید «لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَلَعِباً» این کسانی که «اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً» به این‌ها اعتماد نکنید، کسانی که دین شما را به مسخره گرفتند، «هُزُواً» به معنای مسخره و به بازیچه، «مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» از این اوتوا الکتاب‌های قبل شما «وَالْكُفَّارَ» از این کفّار «أَوْلِياءَ»؛ شما به این‌ها اعتماد نکنید، کسانی که با دین شما یک چنین رابطه‌ای دارند «وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ *

 

(58): وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَلَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ *

ببینید‌ نمی‌گوید حالا یک عده دیگر هم هستند، این‌ها را اولیاء انتخاب نکنید. اگر می‌گوید دین شما را مسخره می‌کنند، می‌رود روی شاخص‌ترین شاخص دینی، می‌گوید این‌ها همین‌هایی است که «وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ»؛ وقتی که شما ندای نماز می‌دهید، «اتَّخَذُوها» حالا این «ها» به هر چه که برگردد این‌جا، یا به خود صلات برمی‌گردد یا به منادات و آن مصدری که در این «نادَيْتُمْ» هست، گر چه ملفوظ نیست و به لفظ درنیامده، ولی ضمیر به آن برمی‌گردد، مثلاً در «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»(مائده: 8) «هُوَ» به چه برمی‌گردد؟ به عدل برمی‌گردد، یعنی به مصدر، و به آن اسمی که در داخل این فعل تضمین شده، برمی‌گردد، این‌جا هم که دارد «وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَلَعِباً» این «اتَّخَذُوها»، یا به این معناست آن صلاة را «هُزُواً وَلَعِباً» اتخاذ می‌کنند، یا آن منادات را «هُزُواً وَلَعِباً» اتخاذ می‌کنند. آن منادات هم همان اذان بوده، «وَإِذا نادَيْتُمْ»؛ وقتی ندا می‌دهید به نماز، این‌ها این اذان را به مسخره و بازی می‌گیرند.

ببینید پس دقّت کنید در این دو آیه نگفته آقا حالا یک دسته‌ی جدیدی هستند، این‌هایی که نماز را مسخره می‌کنند، این‌ها را اولیاء انتخاب نکنید، این را نگفت، گفت آن کسانی که دین شما را دارند مسخره می‌کنند، این‌ها را اولیاء انتخاب نکنید، این‌ها چطوری هستند؟ این‌ها این‌طوری هستند که وقتی که بحث نماز می‌شود، نماز را مسخره می‌کنند؛ یعنی جنگ روانی با شاخص‌ترین شاخص‌های دینی و اصلی‌ترین! که دشمن هم بالاخره می‌شناسد که چه چیزی را باید به استهزاء بگیرد، این «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ».

مبارزه با کفار صریح و روشن است اما مبارزه با منافقان بسیار پیچیده است

این بحث مسخره و مسخره کردن آن‌قدر مهم است که می‌بینید پیغمبر در جریان فتح مکّه از خیلی چیزها می‌گذرد، ولی از کسانی که تمسخر می‌کردند، نمی‌گذرد! به دلیل این‌که این از نوع جنگ‌های روانی است، و این نوع جنگ‌های روانیِ سردِ پنهان از بدترین مدل‌های ضربه زدن است، شما همین آیه‌ی 61 را نگاه بکنید، دارد: «وَإِذا جاؤُكُمْ قالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ» این‌هایی که می‌آیند می‌گویند «آمَنَّا»، ولی‌ نمی‌آیند که اصلاً چیزی یاد بگیرند، دارد در قرآن که «أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»(آل عمران: 72) این واقعاً توطئه‌های نرم بدی است، چون به آن‌ها می‌گویند آقا شما بیایید اوّل روز ایمان بیاورید، بعد آخر شب بگویید که آن‌چنان تحفه‌ای هم نبود! و بیرون بروید! کسانی که می‌آیند و می‌آیند که بروند،‌ نمی‌آیند که اصلاً چیزی یاد بگیرند! برای همین در همان آیات ابتدای سوره‌ی بقره که همان سه دسته‌ی متّقین و منافقین و کفّار را معرفی می‌کند، عمده‌ی آیات را به بحث منافقین اختصاص می‌دهد که واقعاً این توطئه از نرم‌ترین و سخت‌ترین توطئه‌ها است، چون که واقعاً مبارزه کردن با آمریکا خیلی سخت نیست، بالاخره دشمن معلوم است، فضا معلوم است، همه چیز معلوم است که دارد چه کار می‌کند! ولی این کسانی که معلوم نیست چه کار دارند می‌کنند که در همان آیاتی که دارد این‌ها را کلّاً معرفی می‌کند، در آن‌جا دارد که «وَإِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَإِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»(بقره: 14) اصلاً این‌که ما رفتیم گفتیم «آمَنَّا» اصلاً فقط برای مسخره‌‌بازی این کار را کردیم، «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»؛ ما فقط برای مسخره‌بازی این کار را کردیم وگرنه فکر نکنید ما رفتیم حالا برای این‌که ایمان بیاوریم، یا ببینیم پیغمبر چه می‌گوید! اصلاً بحث این‌که پیغمبر چه می‌گوید نیست، بحث این‌که دین چه می‌گوید نیست، بحث این‌که می‌آید «قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ»(مائده: 61)؛ اصلاً با کفر می‌آید، اصلاً با کفر می‌نشیند که گوش کند، همین که با کفر می‌نشیند گوش بکند، با استهزاء می‌نشیند گوش بکند، این از بدترین فرم‌های جنگ است، بعد مسخره داریم تا مسخره، می‌بینید در قرآن بحث استهزاء و مسخره را که مطرح می‌کند یک موقع است در خود جامعه‌ی مؤمنین بررسی می‌کنند، که آن هم گناه است، ولی گناه آن خیلی قابل مقایسه با این‌ها نیست. در سوره‌ی حجرات دارد «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ»(11)؛ شما اقوام مسلمان این‌ها همدیگر را مسخره نکنند، شاید این از تو بهتر است، این‌جا دارد که «وَلا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»؛ شما همدیگر را به لقب‌های بد مثلاً نسبت ندهید «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ» اسم بدی است فسق بعد از ایمان، یعنی بعد از ایمان این چیزهایی که به همدیگر می‌بندید، حرف بدی است که به همدیگر می‌زنید، این حرف‌ها را به همدیگر نزنید، پس یک موقع است که این بحث مسخره است، این بحث مسخره کردن همدیگر است، ولی یک موقع بحث مسخره کردن و استهزاء کردن اصل دین است، همین چیزی که حتی شما در خوض دیدید، که شما این عبارت را ببینید در سوره‌ی مدّثر، ص 576، از آیه‌ی 38 که دارد «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر کسی در رهن و گرو آن چیزی است که کسب کرده «إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ»؛ مگر این‌ها که گیر و گرفتار اعمال خودشان نیستند، این‌ها بسته به رهن اعمال خودشان نیستند، «في‏ جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمينَ» در جنّات این‌ها از مجرمین سؤال می‌کنند که «ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَرَ»؛ چه چیزی شما را به دوزخ وارد کرد؟ این‌ها می‌گویند «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»؛ ما نماز‌خوان نبودیم، بعد «مصلّی» هم فرق دارد با کسانی که همین‌طوری نماز می‌خوانند! شما ببینید یک جای قرآن بحث قرائت نماز نیامده است، نگفته نماز بخوانید، گفته نماز را اقامه کنید! یعنی نماز بایستد، بعد به این‌ کسی که اقامه می‌کند نماز را، به او می‌گویند مصلّی، «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»؛ از نمازگزاران نبودیم، مصلّی نبودیم، «وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ»؛ این همان عبارت «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ» است. این همان عبارت است که شما به کرّات و مرّات می‌بینید در قرآن این عبارت است که یک جنبه‌ی وجه اللّهی، وجه الخلقی که اگر آن وجه اللّهی نباشد، این وجه الخلقی آن چندان به درد خودش‌ نمی‌خورد، به درد بقیه ممکن است بخورد، بقیه ممکن است استفاده کنند، ولی به درد خودش‌ نمی‌خورد! برای همین این‌قدر گفته «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»(بقره: 264)؛ اصلاً کسی که ریا کند، انفاق‌های او به دردش‌ نمی‌خورد، به درد بقیه‌ می‌خورد؛ چون‌که «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا»؛ یک سنگ سختی می‌شود که یک خرده خاک روی آن است، یک وابل و تندبارانی می‌آید، همه را درب و داغان می‌کند، می‌برد و «فَتَرَكَهُ صَلْداً»؛ صاف باقی می‌ماند «لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا» هیچ نمی‌تواند پیدا بکند؛ یعنی به درد‌ نمی‌خورد.

این را باید یک مقدار باور کرد که اگر یک کار ریایی دارد انجام‌ می‌دهد، به درد خودش نمی‌خورد، به درد بقیه ممکن است بخورد، ولی اگر برای «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» انجام بدهد، آن موقع «تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» می‌شود، اصلاً اعتقادات در دل او جا می‌گیرد، کسی که انفاق‌های این‌طوری بکند، اعتقادات او هم محکم می‌شود، یعنی تثبیت می‌شود در «أَنْفُسِهِمْ».

و بعد دارد: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ» این یکی از عباراتی از قرآن است، که درست ترجمه نشده! در ترجمه‌ها نگاه هم بکنید. این‌که دارد با فرورفتگان، فرو می‌رویم، یعنی چه؟ یعنی آخرش در چه فرو می‌رویم؟

بارها عرض کردیم قرآن به دلیل این‌که ثنو است، مثانی است، منعطف است آیات آن با همدیگر، با آیات دیگر این آیه را می‌شود ترجمه کرد. حالا این ترجمه را ببینید. این‌که «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»؛ ما روز جزا را انکار می‌کردیم، «حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ»؛ تا این‌که یقین به ما رسید، منتها این بدیقینی است. آدم به یقین هم می‌رسد، منتها از این یقین‌های بد است دیگر که آدم می‌رسد؛ چون آدم در مرگ به یقین می‌رسد، «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»؛ شفاعت شافعین هم دیگر به درد این‌ها‌ نمی‌خورد؛ یعنی ببینید برای یک کسی که «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ» شفاعت شافعین دیگر به درد این‌ها‌ نمی‌خورد، بقیه اگر این‌طوری نباشند، شفاعت شافعین به درد آن‌ها می‌خورد، بالاخره ممکن است یک دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

حالا این خوض در قرآن نمونه‌های متعدّدی دارد، شما سوره‌ی انعام، آیه‌ی 68 را بیاورید؛ این‌طوری باید خلاصه قرآن را تفسیر بکنید؛ یعنی قرآن را به همدیگر عرضه بکنید تا عبارات آن دربیاید. آیه دارد که «وَإِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا»؛ هنگامی که دیدید کسانی که دارند در آیات ما خوض می‌کنند و فرو می‌روند، «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ»؛ اعراض بکن از آن‌ها، بگذار که در یک حرف دیگر بروند؛ یعنی مادامی که دارند در آیات ما فرو می‌روند، این‌ها را رها بکن، «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»؛ از آن‌ها اعراض بکن، «حَتَّی يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» (سوره‌ی انعام سوره‌ی مکّی است)

() هم‌زمان سوره‌ی نساء را بیاورید. این سوره مدنی است. از آیه‌ی 139 آن را نگاه بکنید؛ «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ»؛ کسانی که اولیاء را از «مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ» انتخاب می‌کنند، یعنی کفّار را دارند به عنوان اولیاء خودشان انتخاب می‌کنند، «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ»؛ آیا می‌خواهند در این اعتماد و تکیه به این‌ها و این‌جا می‌خواهند به عزّت برسند؟ یعنی می‌خواهند کشور آن‌ها مطرح شود؟ می‌خواهند چه کار بکنند؟ می‌خواهند خودشان را رو کنند؟ به یک اقتداری برسند خودشان؟ «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ»

نگاه کنید که اوبامای بیچاره‌ی بدبخت مجبور شد آخر نامه بنویسد که یک کاری نکنید برای هر دوی ما بد بشود! یعنی وقتی که مقتدرانه جلوی این‌ها می‌ایستی، حالا فعلاً رسیده به هر دوی ما، یک کاری نکنی برای هر دوی ما بد بشود که آقا نامه را دادند به رحیم صفوی جواب آن را بدهد، آقا که جواب اوباما را‌ نمی‌دهد! یعنی هر موقع کسی موضع مقتدرانه در مقابل این‌ها بگیرد اتفاقاً به عزّت می‌رسد ، نه این‌که وقتی خودش را لوس کند برای این‌ها، این‌ها که دوست‌ نمی‌خواهند، این‌ها نوکر می‌خواهند، این حواس شما باشد! این‌ها دوست‌ نمی‌خواهند، این‌ها نوکر و مولّی علیه می‌خواهند، «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» آقا هم نداده به رده‌ی دوم و سوم، داده به یک مثلاً رده‌ی چندم که جوابش را بدهد «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (15: 54)

– می‌دانم مشاور است، اوّلاً مشاور نظامی است، همان دیگر، یک حرف دارد دیگر، می‌گویم یعنی خود آقا، یعنی نداد رئیس جمهور جواب بدهد، فلان جواب بدهد، رئیس مجلس جواب بدهد، قوّه‌ی قضائیه جواب بدهد، بالاخره در حد مشاور جواب بدهد؛ یعنی پست‌های دولتی جواب ندهند.

سؤال: شما خبر دارید؟ این حرفی که شما زدید من جایی نشنیدم.

جواب: همین که می‌گویم درست دارم می‌گویم، از 20:30 بیشتر می‌دانم.

«أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»؛ عزّت همه‌اش برای خداست، «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ»؛ قبلاً در کتاب نازل شد، (در سوره‌ی انعام)، «أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» این آیه را با آن آیه مقایسه کنید، چه درمی‌آید آن‌جا؟ چه معنی می‌شود؟ این‌که وقتی که دیدید خوض می‌کنند در آیات ما، «یَخُوضُونَ في‏ آياتِنا» «یَخُوضُونَ» آن‌جا، معنای آن چیست؟ یعنی «يُكْفَرُ بِها». می‌بینید که آیات خدا را گذاشتند، معارف الهی را گذاشتند «يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها»؛ گذاشتند و دارند این معارف خدا را به مسخره می‌گیرند. اگر این‌طوری است، «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» با این‌ها ننشینید، یعنی این‌ها که معارف الهی، آیات الهی، ولی الله، این چیزها، کلّاً این چیزهایی که ارتباط با خدا دارند و شأن آن‌ها شئونات مربوط به خداست، این‌ها را می‌گذارند وسط مسخره می‌کنند، شما هم می‌نشینید، این معلوم است که دین برای شما اهمیّت ندارد که یک چنین جاهایی می‌نشینید! ما داریم که سر سفره‌ای که مشروب الکلی می‌گذارند ننشینید، نه این‌که می‌خورند، بلکه فقط می‌گذارند، چرا؟ به خاطر این‌که این‌قدر احترام ندارد دین که شما این مشروب الکلی را همین‌طور علم کردید این‌جا؟! سر سفره‌ای که مشروب الکلی می‌گذارند ننشینید! دین این‌طوری مهم است، دین این‌قدر مهم است، خوب یک مشروب الکلی می‌گذارند، او می‌خورد، شما هم نشستی، معلوم است که دین برای شما مهم نیست!

سؤال: این «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» معنی آن این است که اگر یک جلسه‌ای بود، نشسته بودند، با آن‌ها ننشینیم یا نه، یک تعبیر دیگری هم دارد؟

جواب: نه! همین است، تعبیر ظاهری آن همین است، وقتی که یک چنین جلسه‌ای گذاشتند، یک چنین شرایطی است، می‌بینید که هویت این جلسه به این است که ولی خدا را مسخره می‌کنند، ولی زمان را دارند به استهزاء می‌گیرند، در این جلسه «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»؛ شما در این‌جاها نباید بنشینید! وقتی سر یک سفره‌ای که مشروب الکلی می‌گذارند نباید بنشینید! این‌ها که به طریق اولی است، شما حق ندارید این جاها بنشینید، «حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» تا این‌که این‌ها بروند در یک حرف دیگری، این‌ها خوض بکنند در یک حرف دیگری. شیوه‌ی این‌ها هم کلّاً مسخره‌بازی است، این جنگ روانی می‌بینید باز هم می‌گوید «يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» یعنی بروند یک چیز دیگر را مسخره کنند، چون که این‌ها قرار است مسخره کنند کلّاً! یعنی شرایط و ویژگی این‌ها این است که بروند یک چیزی را مسخره کنند، حالا دین را مسخره نکنند، بروند فلان فوتبالیست را مسخره کنند، البته فلان فوتبالیست را مسخره کنند، آن اشتباه است، ولی این به این فضاحت نیست که در حقیقت آیات خدا را که بازگشت آن به مسخره کردن خداست، روزه را مسخره می‌کند، نماز را مسخره می‌کند، شما از این‌ها فاصله بگیرید، «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً»(ممتحنه: 7) شما این‌قدر نگران نباشید که حالا چه می‌شود؟! این اعلام برائت باید باشد، «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً» ان‌شاءالله بین شما و بین این دشمنان مودّت ایجاد می‌شود. بالاخره این مسخره کردن و مسخره‌بازی به دین نباید بربخورد؛ برای همین است پیغمبر از این جنگ‌های سرد این‌طوری‌ نمی‌گذرد، می‌بینید کسانی که مسخره می‌کردند، چند نفری که مسخره می‌کردند دین را، این‌ها را پیغمبر در فتح مکّه مجازات کرد، با این‌که گفت «الْیَوْم یَوْمُ الْمَرْحَمَة»؛ امروز روز مرحمت است، ولی از این‌ها نگذشت، چون یک نفر صاف و حسینی می‌آید جلوی پیغمبر خاکروبه خالی می‌کند روی سر پیغمبر، معلوم است دارد چه کار می‌کند!

«فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا» (نساء: 140)

«إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ»؛ اگر این‌طوری بکنید شما هم مثل همان‌ها هستید، «وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ»؛ اگر شیطان انساء کرد تو را، از یاد تو برد؛ یعنی شیطان از یادت برد که سر این‌جاها نباید بنشینی، بعداً دیدی که وای ما در چه مجلسی نشستیم! اگر یادت آمد، دیگر ننشین! «فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»(انعام: 68)؛ با این قوم ظالمین دیگر ننشین. باز دوباره شما در آیه 64 سوره‌ مبارکه‌ توبه، را نگاه بکنید، آیه «إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ»که قبلا بحث شد، با این آیات معلوم می‌شود.

سؤال: آیه‌ 68 سوره توبه که همین در مورد فکر می‌کنم خوض در اموال و اولاد باشد، یعنی آن چیزی که باعث می‌شود آدم از نماز غافل بشود، مسلمان نباشد همان خوض در اموال و اولادش است.

جواب: آن‌جا چیزی به این معنا ندارد، حالا آن هم خوض در اموال و بنین، خوض مثلاً در یک سری شهوات

سؤال: الان این «خُضْتُمْ» مگر همین ریشه نیست؟ «خُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا» می‌گوید این‌ها خیلی اموال و اولاد شان را از شما بیشتر بود، بعد خوض کردند در آن، شما هم مثل آن‌ها هستید، البته بحث نماز این‌جا نیست…

جواب: نه! خوض یعنی فرو رفتن. آن‌جا داشت «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ»؛ ما با خائضین داریم فرو می‌رویم، یکی از تعابیری که قرآن نشان می‌دهد «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ» با خائضین می‌نشینیم، خوض می‌کنیم، «يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها»(نساء: 140) است. یعنی چه کار می‌کنیم؟ مسخره می‌کنیم، «يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها». این‌جا هم یک نخوض داریم. از آیه‌ 64 توبه هم ببینید؛

يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ * لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ * الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ * كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ *

 

«يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في‏ قُلُوبِهِمْ»؛ منافقین می‌ترسیدند که نازل بشود سوره‌ای که خبر بدهد به آن چیزی که در قلب‌های آن‌ها است، «قُلِ اسْتَهْزِؤُا»؛ مسخره بکنید «إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ»؛ اگر مسخره‌‌بازی دربیاورید، خدا آن‌چه که می‌ترسید، این‌ها را بیرون می‌آورد از شما و این‌ها را نشان می‌دهد، «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ»؛ اگر نسبت به این حرف‌ها و اعمال آن‌ها سؤال بکنید، «لَيَقُولُنَّ»؛ مثل این‌که داشتیم «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»، می‌گویند: «إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ»؛ اگر سؤال بکنید، بازخواست بکنید، می‌گویند فقط داشتیم شوخی می‌کردیم، داشتیم بازی می‌کردیم، ولی معلوم است این خوض و بازی کردن این‌ها، گونه‌ای از استهزاء بوده، خدا می‌گوید «قُلْ أَ بِاللَّهِ وَآياتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ؟»؛ آیا خدا و آیات خدا و رسول و این‌ها را شما دارید مسخره می‌کنید؟ «لا تَعْتَذِرُوا»؛ بگو که عذرخواهی نکنید، «قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ» چون مسخره کردن آیات است و مسخره کردن عملاً خداست، لذا این «كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ»؛ بعد از ایمان کافر می‌کند، «إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمينَ»؛ اگر ما از گروهی بگذریم، از یک گروه دیگر‌ نمی‌گذریم، این کدام گروه است که از آن‌ نمی‌گذرند؟ کسانی که سردمداران این کار هستند از آن‌ نمی‌گذرند، این‌که داریم «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»(توبه: 12) با آن‌ها بجنگید، ما اگر از پیاده‌نظام قضیه بگذریم، از سواره‌نظام قضیه‌ نمی‌گذریم، «إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ»؛ اگر یک گروهی از شما را ببخشیم، «نُعَذِّبْ طائِفَةً»؛ یک گروهی را عذاب می‌کنیم و با خود محتوای دین هم معلوم است که آن کسانی که سردمداران این‌گونه مسخره‌بازی‌ها هستند، آن‌ها را «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»؛ با ائمّه‌ی این قضیه می‌جنگیم و آن‌ها را عذاب می‌کنیم، ولی از این پیاده‌نظام‌های آن می‌گذریم، بعد دارد «الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»؛ مردان و زنان منافق مشابه همدیگر هستند، «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»؛ این‌ها امر به منکر می‌کنند، نهی از معروف می‌کنند «وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ»؛ این‌ها از انفاق دست خودشان را می‌بندند، قبض می‌کنند، «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ»؛ این‌ها خدا را یادشان رفته، ما هم یادمان رفت آن‌ها را «إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ * وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ» بعد دارد: «كَالَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»؛ شما شبیه کسانی هستید که «كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوالاً وَأَوْلاداً»؛ این‌ها از شما اموال و اولاد بیشتر داشتند «فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ»؛ این‌ها از سهم خودشان استمتاع کردند و بردند، «كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ»؛ شما هم نیز همان‌طوری که آن‌ها از سهم خود برداشتند، شما هم بردارید «وَخُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا»؛ و فرو رفتید در آن چیزی که آن‌ها فرو رفتند، آن‌ها در چه فرو رفتند؟ یکی از تعابیر رسمی که بخواهد این‌جا نشان بدهد همان بحث استهزاء است که آن‌جا گفت، آیات بالای آن داشت: «نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» و این‌جا دارد «وَخُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا»؛ مثل این است که آن‌ها فرو رفتند، یعنی چه؟ یعنی شروع کردند آیات ما را گذاشتند «يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها»؛ شما هم همان کارها را کردید که در آیه‌ی بالای آن این خوض با خوض آیه‌ی 65 توبه مثانی است «وَخُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون»

همین که تعبیر خوض به کار برده، این فرو رفتن بالاخره معنی فرو رفتن خودش را دارد، این ظرفیت در عنوان خوض هست که در عنوان بازیچه قرار دادن نیست، این بازیچه قرار دادن معلوم است یعنی چه کار کردن! ولی خوض کردن و فرو رفتن شاید این ظرفیت در آن گذاشته شده برای این واژه که دایره‌ای را نشان بدهد که خوض کردید مثلاً در شهوات، در استفاده از نعمت‌های خدا خوض کردید که اگر این آیه را مقایسه کنید با آن آیات احقاف که گفته شما ته‌دیگ این طیبات را هم درآوردید؛ یعنی شما تمام طیّبات را استفاده کردید، «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في‏ حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِها»(احقاف: 20)

سؤال: این‌که نمی‌گوید خوض در اموال و اولاد نکرده، می‌گوید ریشه‌ی این خوض این بوده، این ریشه فرق می‌کند با این، چون این‌‌جا هم می‌گوید که این‌ها منافق هستند، کفّار هم همان کفر و استهزاء را دارند، که آن‌جا هم می‌گوید «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَالْكافِرينَ»، ریشه است.

سؤال: خود این واژه‌ی خوض به معنی فرو رفتن در یک چیز و قاطی شدن‌ در چیز دیگر نمی‌شود؟ که همه چیز را فراموش کند و آن یک چیز را بگیرد، حتّی در مورد آیات مثلاً می‌گویند که خوض در آیات یعنی این‌که آن‌چنان غرق آن آیه بشویم که اصلاً آیات دیگر را فراموش کنیم و بشویم ؟

جواب: نه! وقتی می‌گویند خوض در آیات یعنی این‌که آیه را می‌گذارید وسط،‌ نمی‌خواهیم آیه را بفهمیم، یک موقع داریم بازی می‌کنیم با آیه. این را می‌خواستم در یک فرض دیگری بگویم، یک چیزی داریم ما که تعمّق در دین نکنید،‌ ولی با آن تعبیر از خوض فرق دارد، ببینید من یک تعبیر قرآنی برای شما گفتم از خوض، یعنی «يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها» این یک تعبیر قرآنی آن است، اما بحث این‌که خوض در آیات می‌کنند، یعنی این‌که همین که داریم تعمّق نکنید در دین، نه این‌که فکر نکنید در دین، بلکه به این معناست که اصلاً دارید آیات را مثل چیزی در زیر میکروسکوپ می‌بینید، و قرار نیست آیات الهی ببینید! به صورت کاملاً Objective دارید یک موضوعی را بررسی می‌کنید، گویا داریم یک شیء را بررسی می‌کنیم، این‌هایی که به صورت شیء بررسی می‌کنند یک چیزی را، قرآن را هم همین‌طوری بررسی می‌کنند!

الان می‌دانید خود همین مثلاً کفّار و ملحدین مقاله‌هایی به انگلیسی می‌نویسند راجع به قرآن، مثلاً نشسته‌اند سوره‌ی واقعه را هم کار کردند، یک چیزهایی درآوردند، که یک مثلاً روساخت متفرق و یک ژرف‌ساخت کاملاً پیوسته دارد، و نشان هم داده‌اند، ولی اصلاً از داخل این ایمان بیرون‌ نمی‌آید، یعنی یک طوری گویا نظم یک شیء را دارد بررسی می‌کند، گویا یک برف گذاشته زیر میکروسکوپ و دارد آن را نگاه می‌کند! مثلاً همین الان جرج جرداق مسیحی که این‌ها واقعاً محبّ هستند، یعنی کتابی که نوشته به نام امام علی صوت العدالة الإنسانیة و ترجمه شده در شش جلد، کولاک کرده در آن کتاب! ولی این جالب است که باز هم تا آخر عمر مسیحی است! یعنی این‌که بالاخره یک موضوعی بوده به نام امیرالمؤمنین موضوع خوبی بوده، این موضوع را نشسته بررسی کرده، و تا آخر عمر هم مسیحی مانده است، دلیل علاقه‌ی او هم این بوده که این‌ها مسیحی‌های لبنان بودند، پدرش سنگ‌تراش بوده، یک تابلویی بالای سر او بوده که «لا فتی إلّا علی لا سیف إلّا ذو الفقار» خودش می‌گوید اوّل کتاب که با این تابلو بوده که اسم حضرت علی را شنیدم، رفتم و بررسی کردم. شاید کمتر کسی این‌قدر محبّت پیدا کند، این‌که امام بیاید وسط زندگی کسی، این خیلی حرف است! یعنی آیات بیاید وسط زندگی.[4]

طرف می‌رود خدمت امام صادق می‌گوید من فقیر هستم، امام صادق می‌گویند فقیر نیستی، می‌گوید بابا من فقیر هستم، می‌گویند فقیر نیستی، دیگر باز می‌گوید بابا فقیر یعنی چه؟ من بدبخت شدم، فقیر هستم، امام می‌گویند فقیر نیستی، می‌گوید آقا چرا شما می‌گویید من فقیر نیستم؟ می‌گویند که حاضری کلّ دنیا را با ذخایر آن به تو بدهند ولایت ما را از تو بگیرند؟ می‌گوید نه! می‌گویند پس تو یک چیزی داری که به کلّ ذخایر دنیا می‌ارزد، و حاضر نیستی این را بدهی. واقعاً این برای ما اوّل و آخر زندگی ما است، حاضر هستید که کلّ ثروت‌های زمین را به شما بدهند در مجلس امام حسین شما را راه ندهند؟ نه! اگر نه، پس یعنی شما الان یک چیزی داری که به اندازه‌ی کلّ ثروت‌های دنیا می‌ارزد، بعد حیف این قرآن که به صورت شیء و یک پدیده کسی به قرآن نگاه بکند!

حالا این آیه‌ 20 احقاف ببینید «وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ»؛ آن روزی که عرضه می‌شوند کفّار بر نار، به آن‌ها می‌گویند چیست؟ «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في‏ حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِها»؛ شما همه‌ی طیّبات را در حیات دنیایی خودتان استفاده کردید، یعنی ته طیّبات را دیگر درآوردید. امام به حاج احمد آقا می‌گفتند احمد از حلال دنیا بپرهیز! چون که حلال دنیا این‌طوری نیست که کسی فکر بکند همه جوره باید استفاده کند! اگر کسی برود در حلال‌های دنیا، آن موقع گرفتار می‌شود در حلال‌های دنیا، لذا این استمتاعی که این‌جا می‌گوید «وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِها»؛ شما از همه‌ی طیّبات دنیا دارید استفاده می‌کنید، این شاید گونه‌ای از خوض بشود، یعنی گونه‌ای فرو رفتن در نعمات و از نعمات این‌طوری استفاده کردن، آن وقت ظرفیت خوض یک چنین ظرفیتی دارد که این بشود،

یک مطلبی هم که ایشان فرمودند به عنوان مطلب آخر عرض بکنم، این مطلب این است که آن بحث «أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً» آن‌ها ریشه‌ی گاهی اوقات این‌طور چیزها است، شما ببینید برای این‌که حرف ایشان را مؤیّد به آیات قرآن بکنیم، سوره‌ قلم، ص 564، از آیه‌ی 9 آن را نگاه کنید «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» چقدر آیه‌ی قشنگی است! دُهن یعنی روغن دیگر، روغن‌مالی این‌ها هم همان ماست‌مالی خودمان است، «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»؛ دوست دارند که ماست‌مالی کنید تا آن‌ها هم ماست‌‌مالی کنند، یعنی به جای دین قضیه‌ی دین و قدرت دین، دین برود در کارهای ماست‌مالیزیشین خلاصه این‌طوری، «وَلا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ»؛ که این بسیار عیب‌جو است و سخن‌چین است، «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ»؛ از کار خیر منع می‌کند و متجاوز و گناهکار است «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ»؛ یعنی بعد از این مطلب خیلی عتل و کینه‌توز است، زنیم هم هست و خیلی بی‌اصل و نسب است. این قسمت آن را نگاه کنید؛ «أَنْ كانَ ذا مالٍ وَبَنينَ * إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»؛ یعنی همین که صاحب بالاخره این مال و فرزند شد، «إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا»؛ تا آیات به او عرضه شد، «قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»؛ گفت این‌ها اساطیر الاوّلین هستند، یعنی ریشه‌ی این‌که برمی‌گردد می‌گوید این اساطیر الاوّلین هستند، چون که یک اقتدارهای این شکلی برای خودش می‌بیند!

باز دوباره یک آیه‌ی دیگر، سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آیه‌ی 258 آن را ببینید، در آن مکالمه‌ی نمرود با حضرت ابراهیم ببینید چطوری می‌گوید؛ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»؛ ندیدی آن کسی که با ابراهیم محاجّه می‌کرد و بحث می‌کرد در مورد پروردگار، چرا بحث می‌کرد؟ «أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» یعنی «لِأَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»؛ برای این‌که خودش مُلک شده بود، یعنی همین که به ملک رسیده بود، داریم «مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ»[5]؛ کسی که به مُلک برسد، این ویژه‌خوار می‌شود، یعنی همه چیز را برای خودش می‌خواهد، مگر این‌که «إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ»[6]؛ مگر کسی که خدا واقعاً او را نگه دارد، و اگر نه «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ»(قصص: 83)؛ آن سرای آخرت برای کسی است که اراده‌ی علو‌ نمی‌کند؛ یعنی‌ نمی‌خواهد رئیس شود، هوس ریاست نکرده، سرای آخرت را به او می‌دهند، اگر کسی هوس ریاست داشته باشد، ریاست خودش نه ریاست دین، ولی آن که «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[7] می‌خواهد اسلام را علو بدهد، اما این‌که هوس ریاست خودش را داشته باشد، این بهشت را به دست‌ نمی‌آورد. آقای حق‌شناس خیلی این را می‌گفتند، می‌گفتند خدا رو از هر کسی برگرداند او را رئیس می‌کنند.

پس این خوض و استهزاء را تا حدّی بحث آن را کردیم، این‌ها هم ریشه‌ی این بحث‌ها می‌تواند باشد، این‌که طرف استهزاء می‌کند ریشه‌ی آن در این است که بهره‌مند شده است، بهره‌مند شده از حیات دنیا، به همین دلیل دارد استهزاء می‌کند[8].

صلوات!

 

[1] . این روایت در احتجاج است.

[2]– الإحتجاج، ج 2، ص 440.

[3] . آقای بهجت از قول استادشان قاضی طباطبایی معروف به جمال السالکین نقل می‌کردند، می‌گفتند کسی اگر اهل نماز اوّل وقت باشد، نه این‌که گاهی اوقات نمازش را اوّل وقت بخواند، اهل نماز اوّل وقت بشود، اگر به مقامات نرسید تف کند در صورت من! یعنی نمازش را، حتّی نماز صبح‌های خود را اوّل وقت بخواند، این اهل نماز اوّل وقت بشود، آن موقع این به مقامات می‌رسد، نماز یک چیز خاصی است، حالا چرا این‌قدر چیز خاصی است؟ خوب‌ نمی‌دانم چرا این‌قدر خاصی است، ولی نه، این‌که دعا کند، مناجات کند، نه! نماز بخوان، همین نماز. یک اهل علمی بود در تهران بود، می‌گفت که ما رفتیم خدمت آقای بهجت، گفتیم یک توصیه‌ای به ما بکنید برای اخلاق. گفت که آقای بهجت گفتند که نمازتان را اوّل وقت بخوانید، بعد این می‌گفت من پیش خودم گفتم که آقا تحویل نگرفت ما را، گفتم یک چیز دیگری بفرمایید، گفتند همان نمازتان را اوّل وقت بخوانید، می‌گفت سال بعد باز دوباره مشرّف شدیم قم، گفت رفتم باز دوباره نماز آقای بهجت و بعد از آن طرف رفتیم خدمت آقای بهجت و گفتیم که نشسته بودیم جلوی جایی که آقای بهجت نشسته بودند، گفت من در ذهنم گذاشته بودم که بگویم که این دفعه خلاصه نماز اوّل وقت نه! یک چیز پر و پیمان بگیرم بیایم، می‌گفت نشسته بودیم، آن موقع آقای بهجت شروع کردند، ‌گفتند بعضی‌ها می‌آیند از ما توصیه بگیرند، به آن‌ها می‌گوییم نماز اوّل وقت بخوانید، فکر می‌کنند که این چیزی نیست، باز دوباره سال بعد بلند می‌شوند می‌آیند که یک توصیه‌ی جدیدی بگیرند، همان کار را‌ نمی‌کنن!. می‌گفت ما دیگر فهمیدیم فقط اسم نیاوردند ما را دیگر، منظورشان ما بودیم، می‌گفت دیگر بلند شدیم آمدیم، راست هم می‌گفت، چون من در اداره بودم، ظهر و عصرم را‌ نمی‌توانستم اوّل وقت بخوانم.

[4] . ما به این رفقای طلبه‌ی خود سر کلاس می‌گفتیم، می‌گفتیم غلط کردید طلبه شدید، البته غلط کردید را یک طور دیگر به آن‌ها گفتم که طلبه شدید، مجبور هستید، این‌ها معارف شماست، این‌ها معارف شما است دیگر، یعنی باید با این معارف دیگر شروع کنید به زندگی کردن و اگر نه بی‌خود کردید طلبه شدید! طلبه یعنی معارف او این چیزها، این‌که امام بیاید وسط صحنه‌ی زندگی من! یکی می‌گفت که ما این را بخریم، آن را بخریم، این را بچینیم، آن را… من گفتم این‌ها مهم نیست که چه بخرید، چه نخرید، خانه زندگی خود را یک طوری بچینید که اگر امام زمان قرار شد بیاید در خانه‌ی شما، مجبور نشوید یک چیزهایی را بردارید مخفی کنید، یعنی یک خانه و زندگی بچینید که اگر امام خواست بیاید داخل خانه‌ی شما مجبور نشوید یک چیزهایی را ببرید قایم کنید! و بگویید حالا این را چه کار کنم؟ حالا آن را فلان کنم! این‌که امام، یعنی آیات در صحنه‌ی کسی وارد شود و کسی که دین است که مانع او است که یک کاری بکند، یک کاری نکند، چه کار بکند، این کار را می‌کند،‌ نمی‌کند، این دین در حقیقت برای طرف باید کالای گران‌بها باشد کما این‌که ممکن است برای ما تا یک حدّی بشود.

[5]– وسائل ‏الشيعة، ج 12، ص 39.

[6] . آقای حق‌شناس یک جمله‌ای را زیاد می‌گفتند، خدا ایشان را رحمت کند، می‌گفتند خدا اگر از کسی رو برگرداند، او را رئیس می‌کند، خیلی است! این‌ها

[7]– وسائل ‏الشيعة، ج 26، ص 14.

[8] . خوب قبل از روضه من دیگر یک نکته‌ای بگویم، حالا این‌ها را دادند گفت هست، سی‌دی‌ها و این‌ها که اگر خواستید تهیه بکنید، حالا ما در هفت، هشت ده سالی که داریم تفسیر می‌گوییم، به نظرم رسید که حتّی کسانی که دارند تفسیر کار می‌کنند و گوش می‌کنند، از این‌که «بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ» دارد چه می‌گذرد، یعنی بین این دو جلد چیست؟ محتوای این دو جلد چیست؟ خارج از بحث تفسیر یک دور خواندن و این‌که محتوای این دقیقاً چیست، این هنوز گاهی اوقات روشن نیست که دور این ترجمه‌ی قرآن و این‌ها چیست، بالاخره در این کتاب چه چیزی نوشته، راجع به چه چیزهایی چیز نوشته که چندی پیش حالا یک نیّتی کردیم و فایل‌های صوتی را دارم از خودم همین‌طور به صورت عادی پر می‌کنم، که چیزی حدود 100، 120 ساعت خواهد شد که بین الدفّتین بگویم چه چیزی نوشته است، یعنی بین این دو جلد از اوّل آن همین‌طوری دارم می‌خوانم و ترجمه می‌کنم، لغت آن را می‌گویم، ریشه‌ی آن را می‌گویم، معنی آن را می‌گویم، این‌طوری می‌آیم پایین که مثلاً 100، 110 ساعت فکر می‌کنم بشود، که کسانی که می‌خواهند قرآن کار بکنند خیلی خوب است که اوّل بدانند در این کتاب چه خبر است؟ اصلاً راجع به چه چیزهایی چیز نوشته، این حلقه‌ی اوّلی است که یک نفر که می‌خواهد قرآن بخواند باید بداند که در این قرآن چه چیزی نوشته است، خیلی‌ها‌ نمی‌دانند، این‌که عرض می‌کنم خیلی‌ها یعنی خیلی‌ها، حتّی منظورم شما هم هستید، یعنی یک عده‌ی کثیری از شما ممکن است اطلاع نداشته باشید که بین این دو جلد چیست. حالا به فضل خدا شروع کردیم، حالا سوره‌ی بقره‌ی آن را گفتیم، تقریباً نُه ساعت شده، این‌ها را می‌گذاریم روی این سایت همین Qasemian.ir که آن‌هایی که خواستند، من توصیه می‌کنم که یعنی شاید بیش از این کلاس‌ها ارزش آن نوارها است، یعنی که گوش بکنید، فقط یک مقدمه دارد و آن مقدمه این است که یک مقداری عربی لازم دارد در حدّ دبیرستان، اگر البته کسی اصلاً عربی بلد نباشد، به درد او می‌خورد، ولی طبیعتاً این را قبول بکنید که یک ریشه‌ی فعل که می‌خواهد گفته بشود و این‌که این فعل چه بوده که شده این الان، این‌ها یک مقداری به هر جهت احتیاج به عربی دارد که من گفتم که ریشه‌ی آن این است و مثلاً این بوده که شده این، که دیگر همه‌ی اعلال‌های آن را نگفتم، ولی مثلاً گفتم این فعل این بوده شده این، چون که تا نفهمید که این فعل چه بوده، خیلی آدم‌ نمی‌تواند ترجمه بکند، البته این‌که طبیعتاً گوش بدهید کم کم حتّی ممکن است یک مقدار هم عربی یاد بگیرید، ولی کسانی که عربی دبیرستان خود را هم بلد بودند، به درد آن‌ها خیلی بیشتر می‌خورد، کسانی هم که بلد نباشند، به درد آن‌ها هم باز هم می‌خورد، چون که دسته آیات گفته شده، ارتباط گاهی اوقات دسته آیات به همدیگر، این‌ها داریم می‌رویم جلو دیگر همین‌طوری، این‌ها هم هیچ چیزی ندارد، تکثیر بکنید بدهید به این و آن، تازه ما استقبال هم می‌کنیم و از شما هم التماس دعا داریم. فکر می‌کنم گفتن این فایل چیزی حدود تقریباً یک سالی طول بکشد، کار خیلی سختی است گفتن آن، ولی شنیدن آن فکر می‌کنم خالی از فایده نباشد که حتّی خیلی پرفایده خواهد بود ان‌شاءالله. آن فایل‌ها را هم می‌توانید از Qasemian.ir دیگر دانلود بکنید، دیگر سی‌دی‌های آن هم شاید بعداً بیاید.