جلسه چهارم

فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

تفسیر سوره توبه – جلسه ۴

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ (۶)‏ کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۷) کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (۸) اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (۹) لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ (۱۰) فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۱۱) وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ (۱۲) أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ (۱۳)‏ قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ (14)

در اسلام سوگند رنگ دینی دارد

ماجرای عهد که به عنوان ماجرای مهمی است که در ابتدای این آیات مطرح می‌شود و مفصل هم بیان می‌شود که با قومی می‌خواهد بجنگد و دستور پیکار دارد و باید آن‌ها را بکشند و می‌بینید خارج از نوع برنامه‌ای که قرآن دارد. در این ماجرا، قضیه را نه به اجمال و نه ابهام برگزار نمی‌کند.(01: 09) این عهد و حتی سوگند که به عنوان یک میثاق بین المللی و انسانی است، البته این‌ها چیزهایی نیست که فقط ما داریم. تمام کشورها سوگند می‌خورند، حتی کشورهای کمونیستی! یعنی یک قاعده کار بین المللی است سوگند خوردن. منتها اسلام آمده کاری که کرده این است که سوگندها را متمرکز کرده است، صبغه دینی به آن داده است و شده سوگند به خدا که سوگند ارزش داشته باشد. حتی سوگند به قرآن همین‌جوری ارزش فقهی ندارد. الان هم در سوگند رئیس جمهور، سوگند نمایندگان مجلس، اینجوری است که در حضور قرآن به خدا سوگند می‌خورند. برای این‌که تبرک قرآن حفظ بشود،‌ در حالی که زمان شاه به قرآن قسم می‌خوردند که چنین سوگندی ارزش فقهی ندارد. (08: 10)

مشرکینی که مشمول اصل برائت نیستند

غرض این‌که این همه مطالبی که می‌بینید با بیانات مختلف دارد توجیه می‌کند جامعه مسلمین را چه در باب برائت و چه در باب جنگیدن و قتال؛ یعنی از صدر سوره که شروع بکنید که بحث برائت است، شروع می‌کند برائت و باز دوباره یک دور دیگر برائت. بعد سه گروه هستند که استثنا می‌شوند از این حکم قتال. 1- کسانی که با شما عهدی دارند و کاری هم به دین شما ندارند، این‌ها استثنایند. سر عهدهاشان هم با شما باقی می‌مانند.2 – یک گروه کسانی هستند که در اشهُر سیاحت توبه می‌کنند. 3- یک گروه هم این‌ها که در عین این‌که هنوز توبه نکرده‌اند و هنوز هم عهدی هم با شما ندارند، طلب پناهندگی می‌کنند، حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ؛ این می‌خواهد کلام خدا را بشنود. حالا این کلام خدا صرفاً قرآن هم ممکن است نباشد، ممکن است بخواهد مثلاً بیانات نهج البلاغه را بشنود! بالاخره مهم این است که محور قومٌ لا یعلمون است؛ این علم ندارد و می‌خواهد علم پیدا کند به هر چیزی که جزء کلام الله است.

مسلمان هرگز عهدشکن نیست

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (7) کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (8)

بعدش می‌فرماید (36: 12)کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ؛ چه جوری با مشرکین عهد باشد؟ مگر می‌شود که عهد باقی باشد؟ کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّة؛ یعنی می‌بینید که با بیانات متعدد و متنوعی این بحث توضیح داده می‌شود تا معلوم شود که ما عهدشکن نیستیم. اگر جنگ هم می‌کنیم برای چه داریم جنگ می‌کنیم و این عهدشکنی از طرف ما نیست. برای همین هم هست که در پایان آیه ۱۱ دارد که وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ خدا آن‌ها را تفصیل می‌دهد برای این‌که قوم‌ها بدانند. واقعاً اگر این بخش از آیه هم نبود آدم احساس می‌کرد که با یک تفصیلی در قرآن دارد مواجه می‌شود. حالا کسی که با قرآن ارتباط داشته باشد می‌بیند که وقتی قرآن دارد به یک مطلب می‌پردازد و آن را توضیح می‌دهد و ما در این آیات با یک تفصیلی مواجه‌ایم. وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ برای این‌که ملت‌ها، اقوام بدانند که زمینه‌ی اسلام عهدشکنی نیست. (50: 13)

اهمیت بحث عهد در قرآن حتی با مشرکین

آیه ۱۷۷ سوره بقره را بیاورید! لَيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ (نیکی را با آدم نیک تعریف می‌کند) وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ؛ کسانی که وفای به عهد خود دارند، وقتی معاهده می‌کنند، به عهد خود وفادارند. نگفتند این معاهده را با چه کسی دارند که وفای به معاهده دارند یا ندارند، حتی عهد نسبت به مشرکین.

(02: 15) این‌ها دستورات انسان‌ساز اسلامی است. حتی در فقه این را داریم که اگر دولت اسلامی با یکی از دولت‌های مشرک وارد جنگ شد و گفتند جنگ ما تن به تن باشد (عَلَی رَجُلٍ بِرَجُلٍ). اگر این‌ها در جنگ تن به تن با هم شرکت کردند و دیدید که رزمنده‌ی اسلام دارد کشته می‌شود، اگر بخواهید سلاح به او تزریق کنید، حرام است. شما چه فکر کرده‌اید؟ شما چرا دین را بدنام می‌کنید؟ ما قرارداد کردیم عَلَی رَجُلٍ بِرَجُلٍ. این رزمنده هم یک مدتی آن‌جا زجر می‌کشید و بعد فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ (واقعه: 89)؛ بهشت در انتظار اوست. شما چه حقی دارید این کار را بکنید؟!

ببینید ما چقدر مسئولیت عهد داریم و این‌که که وجهه‌ی دین را خراب نکنیم. ما مسئولیم این معاهده را رعایت کنیم و این هالو بازی هم نیست! (10: 17)

و این‌که در آیه ۵۸ انفال هم می‌فرماید: وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الخَائِنِینَ، این هم از روی فضل است: برای این‌که معاهده را بیندازی تا مشخص شود که دیگر معاهده‌ای با هم ندارید. حتی وقتی می‌گوید: فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء، به طرف مقابل می‌گویید که قرار نیست من بدعهدی بکنم! بلکه ما دیگر با هم معاهده‌ای نداریم. معاهده تمام! نه این‌که در عین این‌که معاهده داریم، ما یک کار دیگری می‌کنیم!

اول فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء؛ معاهده را با قدرت پرت کن به طرفشان و بگو شما که معاهده ندارید! این چه آتش بسی است که یکطرفه است؟! پس ما هم نداریم! حالا بعد از آن‌که به نقطه‌ی صفر برگشتید فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ؛ با ائمه‌ی کفر و نقاط محوری کفر پیکار کنید، این می‌شود همان که این درشتی در کنار اخلاق اسلامی چه معنای زیبایی می‌دهد؛ یعنی هسته‌ی اصلی را مورد اصابت قرار بده و نه این جزء‌ها را. با این جزء‌ها دیگر برخورد نکن! برو پادگان و مرکزیت دشمن را از بین ببر! (46: 18) گفته فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ، نگفته «فقاتلوا کَفَرَه» و می‌بینید هم از یک طرف اخلاق حفظ شده است، هم اقتدار دین حفظ شده است، از سوی دیگر هم سپاهیان بی شماری که خداوند دارد: سپاه رعب، سپاه ملائکه و … این‌ها هم که وعده‌ی حق خدا در مورد جنگ اسلام و جنگ حق بر باطل است.

این می‌شود منطق دینی که بر اساس آن می‌توان حرکت کرد. پس این وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ؛ حرف جدی است و در همه‌ی میثاق‌های خرد و کلان شخص و جامعه و خانواده و … باید رعایت شود. اگر یک قولی داده است، باید به قولش وفا کند. اگر در خانواده قولی بدهد، واقعاً بنا بر وفای به آن باشد. اگر می‌بیند درست نیست خریدن این جنس برای خانواده و نمی‌خواهد انجام دهد، ‌قول ندهد و این از صفات ابرار است و از نقاط جدی دین است.

درباب ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ و کسانی که می‌توانند پناهندگی بدهند، در روایات ما آمده که حتی ادنای از مسلمین می‌توانند پناهندگی بدهند یسعی بذمتهم ادناهم؛ یعنی یک نفر از مسلمان‌ها می‌تواند پناهندگی بدهد. مثلاً شما رفتید کشور خارجی، با کسی رفیق شدید و گفتید شما برای تحقیق این قضیه بلندشو بیا ایران،‌ خانه ما و روایت می‌گوید یک نفر می‌تواند پناهندگی بدهد، ‌منتها آن روایت باید کنار این آیات قرار بگیرد تا یک تفسیر جدی، انسانی و جامعه‌شناختی صورت بگیرد؛ یعنی با هماهنگی با دولت مرکزی این امر شدنی است. وقتی وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ؛ در هر رصدی جای گرفتند و تمام این‌ها را پیگیری کردند، عملاً هماهنگ با دولت مرکزی در می‌آید؛ یعنی باید معلوم شود این جاسوس نیست، آن وقت یَسْعَی بِذِمَّتِهِم أدْنَاهُم برای یک کشور اسلامی درست است و یک نفر واقعاً می‌تواند مهمان خارجی داشته باشد.

تا می‌رسیم به آیه ۷ که:

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ *

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وََعِندَ رَسُولِهِ؛ چگونه مشرکین می‌توانند نزد خدا و رسول عهدی داشته باشند إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ؛ غیر از آن قبیله کنانه‌‌ای که کنار مسجد الحرام با شما پیمان بستند فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ؛ که مادامی که آن‌ها بر پیمانشان هستند شما هم بر پیمانتان بمانید که إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ؛ این هم تقوای سیاسی است.

بحث‌های اجمالی قرآن در عبادات فردی

بحث‌های تفصیلی قرآن در مسائل اجتماعی!

در این‌جا باز هم دارد مطلب را توضیح می‌دهد و باز می‌کند و می‌بینید وقتی پدیده، یک پدیده‌ی اجتماعی است باید ابعاد و زوایای آن روشن بشود و افراد باید توجیه بشوند که این برخورد برای چه بود؟! و لذا برخورد با مسائل اجتماعی از سنخ برخورد با نماز و روزه نیست. در عبادات فردی که توجیه لازم ندارد، یکسری مطالب کلی درباره عبادات می‌بینید که این‌ها حدود الله است و هرکه انجام ندهد ظَلَمَ نَفْسَه. وقتی آیات نماز را می‌بینید، خدا در آن‌جا توجیه نمی‌کند، فقط می‌گوید نماز بخوانید و کیفیت آن هم این جوری است، البته کلاً دستورات دین به صورت کلی توجیهاتی دارد، ولی وقتی پدیده، پدیده اجتماعی می‌شود و شما دارید یک برخورد با نظام مشرکین می‌کنید که شبیه به عهدشکنی هم هست، آن‌گاه این مسئله از ابعاد مختلف توجیه می‌شود؛ ‌از این طرف بحث معاهده را مطرح می‌کند و از آن طرف در اخلاق کلی مشرکین بحث می‌کند که:

(8): کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ *

کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذمه که از یک سو بحث معاهده را مطرح می‌کند و دوباره یک بحث اخلاقی راجع به آن‌ها را بیان می‌کند که لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ و بعد آن را در دو آیه‌ی بعد،‌ آیه 10 کلی می‌کند، لاَ یَرْقُبُونَ فِیکم (فی مُؤْمِنٍ) إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ که اصلاً اخلاق این‌ها نسبت به شما این‌گونه است.

می‌بینید مسئله را به صورت جزئی مطرح می‌کند. مسئله را در حالت کلی هم مطرح می‌کند. (03: 25) این سبک توجیه کردن در قرآن است. این پدیده‌ی اجتماعی را برای تولید بصیرت از ابعاد مختلف به تفصیل توضیح می‌دهد. برای این‌که طرف شناختش بالا برود که وقتی ما می‌جنگیم، وقتی که ما معاهداتمان را عمل نمی‌کنیم، برای چه داریم این کار را انجام می‌دهیم؟ این یک جامعه‌شناسی قرآنی است. نه این‌که ما عهدمان را عمل نمی‌کنیم، نمی‌کنیم که نمی‌کنیم! آیا نمی‌توانست بگوید: مگر من پیغمبر خدا نیستم؟ تمام شد و رفت! مگر إنْ هُوَ إلا وَحْیٌ یُوحَی نیستم؟ خوب من دارم روی وحی حرکت می‌کنم، پس شما حرفتان چیست؟ من خودم می‌دانم دارم چه کار می‌کنم! ولی این‌گونه برخورد نمی‌کند، ‌بلکه هم باید جامعه‌ی خودشان توجیه شود و هم باید قواعدی به دست بدهد که تمامی جوامع بعدی هم توجیه شوند؛ یعنی کلاً مدل برخورد را یاد بگیرند نه صرفاً جامعه‌ی خود را توجیه کنند. (18: 26)

ضمن این‌که لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً، می‌آید حالت کلی هم بررسی می‌کند، می‌گوید: هیچ پیوند خویشاوندی را هم رعایت نمی‌کنند و این‌ها این‌جوری هستند! این می‌شود کتاب هدایت که مشکل جامعه‌ی خودش را حل می‌کند. آدم‌های جامعه‌ی خود را نسبت به این حرکت‌ها توجیه می‌کند، نسل‌های بعد را هم نسبت به این حرکت‌ها توجیه می‌کند. این‌ها تفسیر لایه‌ی دوم است؛ مثل علوم لایه‌ی دوم؛ یعنی یک بار آیات را تفسیر می‌کند و یک بار برآیند آیات را هم تفسیر می‌کند که دلیل این توجیه‌‌ها چیست؟ (1- تفسیر آیات 2- تفسیر برآیند آیات)

تبلیغ فرهنگی،‌ یا تهاجم فرهنگی؟

سؤال: کثرت‌گرایی اجتماعی که فرمودید، مربوط به همین آیات بود؟

جواب: نه! آن مربوط به آیات سوره ممتحنه بود، پلورالیزم اجتماعی. (57: 27) یک بار می‌خواهیم حرف‌هایی توی خواب و خیال بزنیم که همه‌ی دنیا مسلمان شوند، این اصلاً مال این دنیا نیست و حتی مربوط به زمان حضرت مهدی هم نیست! حضرت مهدی پرچمی بلند می‌کنند که البیعة لله؛ بیعت کنیم با هم، که نه تهاجم نظامی و نه تهاجم فرهنگی به هم بکنیم. ما داریم تبلیغ می‌کنیم. که این را ذیل آیه۱۲ که از غرر آیات است، خواهم گفت که بحث طعن در دین مطرح می‌شود. چه کسی گفته تهاجم فرهنگی کم از تهاجم نظامی است؟! و آن‌جا هم البته پیکار، پیکار فرهنگی است. این جزو اعظم گناهان آن‌ها است. خب شما هم دارید تبلیغ دین می‌کنید، پیغمبر هم مبلغ می‌فرستادند ولی قرار نیست تهاجم کنیم، یا به زور دیگران را مسلمان کنیم. این خواب و خیال است که فکر کنیم به دنیایی می‌رسیم که همه مسلمان می‌شوند. (35: 29)

زندگی با کافر ممکن است و زندگی با مستکبر محال!

در کنار کفر می‌شود زندگی کرد، ولی در کنار استکبار نمی‌شود زندگی کرد. در کنار استکبار بخواهی زندگی کنی، می‌شود سرنوشت فلسطین! فلسطینی‌ها گفتند: نیایید! اسرائیلی‌ها گفتند: نه! ما می‌آییم. گفتند حالا با هم باشیم، گفتند نه! شما نباشید. گفتند اقلاً جا بدهید به ما، گفتند نه! همان بیرون باشید! این می‌شود همان کنار استکبار زندگی کردن! یعنی الان کار برعکس شده است. این‌ها را از سرزمین خودشان بیرون کردند و الان هم اجازه نمی‌دهند بروند سر خانه و زندگیشان. الان اسرائیلی‌ها مدعی‌اند که فلسطینی‌ها دارند بهشان حمله می‌کنند و فلسطینی‌ها دارند بهشان تجاوز می‌کنند! ببینید نتیجه‌ی کار چه می‌شود! (41: 30)

این است که قرآن می‌گوید کنار کفر می‌شود زندگی کرد، آدم با نظام‌های کفر معاهده برقرار کند و آن‌ها هم سر معاهدات خود بمانند و کاری به کار ما نداشته باشند و ما هم کاری به کار آن‌ها نداشته باشیم؛ نه در مسائل نظامی و نه در مسئله‌ی فرهنگ! در مسائل فرهنگی لَکُمْ دیِنُکُمْ وَلِیَ دِینٌ؛ شما راه خودتان را بروید و ما هم راه خودمان را می‌رویم. در مسائل کشورداری هم شما کشور خودتان را اداره کنید و ما هم کشور خودمان را و معاهدات بین کشورها هم برقرار است و به آن پایبندیم. این می‌شود دنیایی که می‌شود در آن زندگی کرد، نه این‌که همه مسلمان شوند! زمان حضرت مهدی هم همه مسلمان نمی‌شوند. لذا قرآن نمی‌خواهد حرف روی هوا بزند که اجرا نمی‌شود بلکه می‌خواهد حرفی بزند که در همین دنیا اجرا شود. همه بنشینند سرجایشان! ما کشور خودمان را اداره می‌کنیم و شما هم کشور خودتان را اجرا کنید! (04: 32)

هشدار درباره زبان‌بازی‌های نظام‌های استکباری

(31: 32) (8): کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً؛ چطور این‌ها هیچ پیوند خویشاوندی (یعنی نزدیک‌ترین پیوندها) را هم با شما رعایت نمی‌کنند. ذمه و پیمان‌هایی که نوشته می‌شود هم رعایت نمی‌کنند. سپس نسبت به جامعه‌ی اسلامی یک تذکر دیگر هم می‌دهد. گاهی وقتی خیلی پیچیده می‌شود به خود پیغمبر هم تذکر می‌دهد، مثال‌هایش را عرض می‌کنم. می‌گوید: حواست باشد که این‌ها خیلی زبان بازی می‌کنند، یعنی در پیمان‌شکنی استادند. ببینید چه حرف به روزی است! ببینید این 1+5 و این‌ها چه بازی‌های پیچیده‌ای انجام می‌دهند که با دهن شما را راضی ‌کنند؛ یعنی با زبان بازی. می‌گوید: حواستان باشد که این نظام‌های شرک و مستکبرین که بدعهدی می‌کنند، فریب دهان‌های این‌ها را نخورید! یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ؛ با زبان کاری می‌کنند که شما را راضی کنند وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ؛ و قلبشان ابا دارد از این قضیه. اگر بحث یمین و مسح یُمنی به یُمنی است؛ ‌یعنی پیمان و با دست پیمان بستن که ‌ما هستیم، ‌اما اگر بحث زبان‌بازی باشد،‌ ما نیستیم! (36: 34)

الان تصمیمات را باید پیغمبر بگیرد، ولی جامعه مورد خطاب است؛ به خاطر این‌که این جامعه باید توجیه بشود. یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ؛ معلوم است یک سری تبلیغاتی می‌کنند که همه‌ی جامعه باخبر می‌شود. وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ؛ این هم فسق سیاسی اجتماعی است؛ زیرا این مشرکین کلشان فاسقند و این فسق دینی است که در این‌جا معنا ندارد. این‌که این‌جا می‌گوید: اکثریت مشرکین فاسقند، به معنی فسق سیاسی است؛ یعنی حواستان باشد این‌ها این قراردادها را رعایت نمی‌کنند.

زبان بازی و خصوصیات اهل نفاق

سوره مبارکه منافقون آیه ۴ را بیاورید: ص ۵۵۴

وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ *

وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ؛ وقتی این‌ها را می‌بینی، اجسام این‌ها تو را به وجد می‌آورد یعنی بالاخره این سران کشورها یا گروه منافقین، وقتی نگاه می‌کنی، قیافه این‌ها و مدل برخورد این‌ها تو را به وجد می‌آورد. این از عبارت‌هایی است که به در می‌گویند تا دیوار بشنود. تذکر به جامعه است که فریب این‌ها را نخورید!

وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ؛ اگر شروع کنند به حرف زدن، شما به حرفشان گوش می‌دهید. این گوش دادن است، نه این‌که می‌شنوید و گرنه آدم همه چیز را می‌شنود. این همان تعبیر فارسی است که می‌گوییم فلانی به حرف ما گوش نمی‌کند؛ یعنی قبول نمی‌کند. این عبارت که درباره‌ی خدا داریم که انّ ربی لسمیع الدعاء؛ یعنی خداوند دعاها را می‌شنود؟ سمیع الدعا؛ یعنی دعا را گوش می‌دهد وگرنه خدا سمیع الغیبة و الکذب و همه چیز هم است. یعنی به حرف داعی گوش می‌دهد. این‌که آقای جوادی آملی، می‌گویند که طرف رسید به مقام سمع الله لمن حمده؛ یعنی کسی که خدا را حمد بکند، دیگر خدا حرف او را گوش می‌دهد. این یک مقام است خودش!

كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ؛ مثل یک ترکه‌هایی هستند که تکیه داده شده اند به جایی. يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ که این‌ها هر فریادی را فکر می‌کنند علیه خودشان است. این بحث تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ، مربوط به پیغمبر نیست زیرا پیغمبر این‌ها را می‌شناسد.

سوره مبارکه محمد(ص) آیه ۲۹ را بیاورید: ص ۵۰۹:

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ ﴿۲۹﴾ وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ ﴿۳۰﴾

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ؛ آیا گمان می‌کنند آن کسانی که در دلشان مرض است، خداوند کینه‌های آن‌ها را اخراج نمی‌کند؟ یک جوری این‌ها را بر ملا نمی‌کند؟ وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ؛ اگر می‌خواستیم آن‌ها را به تو نشان می‌دادیم فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ؛ که آن‌ها را به سیمایشان بشناسی! ولی خطاب به خود پیغمبر می‌گوید که وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ؛ اما تو ای پیغمبر این‌ها را با لحن قول می‌شناسی. تو دقیقاً این‌ها را می‌شناسی. این‌که چطور می‌شود که از لحن قول بشناسد؛ فرض کنید پرده‌ای باشد و دو نفر پشت پرده صحبت کنند. شما نمی‌فهمید بچه‌اند یا بزرگ؟ زن اند یا مرد؟ این درست است که فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ؛‌ ظاهرشان معلوم نشده است ولی پیغمبر که می‌شناسد!

این‌که می‌گوید: أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ. گاهی اوقات حوادثی پیش می‌آید که علی‌رغم این‌که ما قضاوت بد درباره آن‌ها می‌کنیم، به دلیل نگاه کلی خدا و از بام عرش نگاه کردن به صحنه‌ها، به عنوان أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ در نظر گرفته می‌شوند و خدا این حادثه را اتفاقاً برای جامعه اسلامی خوب می‌داند.

کار اشرار برای مؤمنان خیر به همراه دارد

شما سوره مبارکه نور آیه ۱۱: ص ۳۵۱ را ببینید!

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ *

البته باید موقعیت نزول این سوره اگر زمانی شد، بحث کرد.

إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ؛ این کسانی که ماجرای افک را راه انداختند، این‌ها عصبه‌ای از شما بودند؛ یعنی یک کار تشکیلاتی بوده است. عصبه؛ یعنی تشکیلات؛ یعنی گروهی که با هم پیوندی دارند و کار تشکیلاتی می‌کنند. اعصاب هم به این دلیل می‌گویند که در کل بدن عمل می‌کند. این‌ها در ماجرای افک، یک کار کاملاً تشکیلاتی کردند که تهمت جنسی به خانواده‌ی پیغمبر زدند. این‌که چه کسانی این کار را کردند، بر می‌گردد به موقعیت سوره نور و بحث‌‌های تاریخ اسلامی ان شاء الله. این‌ها دقیقاً یک جریان خاصی، یک ماجرایی را به صورت تشکیلاتی جلو بردند تا در حقیقت پیغمبر را خراب کنند.

لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ؛ این ماجرا اتفاق افتاد، شما گمان نکنید بد شد، برای شما بد نشد بلکه خیلی هم خوب شد. وقتی در حوادث و بلایای طبیعی، یا مصیبت‌هایی که پیش می‌آید، یا کسی همسر بدی گیرش می‌آید، قرآن این را دارد که فَعَسَى أنْ تَکْرَهوُا شَیِئاً وَیَجْعَلُ اللّه فِیه خَیْراً کَثیِراً (نساء: 19) یک موقع در متن حادثه‌ی اجتماعی است که در دید عموم مردم این حادثه‌ی بدی است که اتفاق افتاده و یک فتنه‌ای با کار تشکیلاتی بوده است. همین را می‌بینید که در یک قضاوت قرآنی حادثه خوبی است. جا دارد یک زمان موقعیت سوره نور بررسی شود. سوره نور یک سوره‌ی صرفاً درباره‌ی عفت نیست، درست است که رگ و ریشه‌ی آن بحث عفت است، ولی در قرآن هر بحثی که شروع می‌شود، خدا در بستر سیاسی و اجتماعی آن را پیاده می‌کند. در بحث ماجرای افک که قبل از آن بحث‌هایی شروع شده بود، می‌گوید که این حادثه خیلی خوب بود.

اهل بصیرت با اصول قضاوت قرآنی تاریخ اسلام را می‌نگرد

(30: 46) خوب است که این جور قضاوت‌ها را آدم به عنوان اصول کلی قضاوت، از قرآن به مرور روی جریان تاریخ اسلام یاد بگیرد که آن وقت این می‌شود اهل بصیرت. این‌که آدم به هوش بیاید و خواب آلوده نشود و روند طبیعی او را به خواب نبرد و به هر جهت تفکیک‌ها را واضح تر می‌کند.

لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ؛ برای هر کس از آن‌ اثمی است که کسب کرده‌اند و همه سهم خود را از گناه دارند. هر کسی که در این ماجرا وارد شده است، گناهکار است. منتها وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ کسانی که متولی اصلی داستان هستند و سهم اصلی را در پیشبرد داستان دارند، عذاب عظیم دارند. چون هر داستان یکسری سواره‌نظام دارد و یکسری پیاده‌نظام. پس از این، آیه خطاب به جامعه می‌گوید که شما چرا این کار را کردید. حالا یک خبری بود، شما چرا پخش کردید؟! این‌‌ها توبیخ‌های قرآن است جامعه را! (02: 48)

تهمت فردی است و افک جریان‌سازی

لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ (نور: 12)

معنی افک با تهمت فرق دارد. تهمت همین جوری تهمت است. به نوعی از تهمت‌ها، افک می‌گویند که می‌خواهد جریان‌سازی کند که کار تشکیلاتی و عصبه لازم دارد. این‌که کسی به همسر کسی تهمت بزنم افک نیست. تهمت‌هایی را افک می‌گویند که احتیاج به عصبه و کار تشکیلاتی دارد. به هر حال این ماجرای افک، ماجرای خیلی عجیبی است. به سوره برگردیم!

آیات الهی برای مشرکین همان فطرتشان است

(9): اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ.

این‌جا حواستان باشد که اشتروا به معنای فروختن است؛ یعنی آیات خدا را فروختند ولی «باء معاوضه»‌ی آن بر روی «آیات» آمده است گرچه می بایست بر روی «ثمن» برود، البته طبق حالت عادی آن می‌گویم. یعنی می‌شد اشتروا آیات الله بثمن قلیل» چون این بای معاوضه است؛ یعنی آیات خدا را با بهای اندکی می‌فروشند. این هم آیات الهی سیاسی است، زیرا این‌ها که اهل کتاب نیستند. زیرا یک بار به اهل کتاب می‌گوید اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً، خوب این‌ها اهل آیات الهی بودند. ولی این‌ها مشرکین‌اند، پس این آیات الهی، همان آیات الهی است که خداوند به صورت فطرت پاک در هر انسانی به ودیعت گذاشته است و می‌گوید این مشرکین، این آیات الهی را به ثمن قلیل دارند می‌فروشند. این‌ها کارشان بد عهدی است. پس این آیات الهی هم با آیات الهی معمول متفاوت است، زیرا این‌ها مشرکین‌اند.

حالا این بهای اندک که قرآن می‌گوید؛ یا منظورش این است که این‌ها توی دنیا هم چیزی گیرشان نمی‌آید که در بعضی جاها دارد، یا مربوط به یک نگاه کلی است که در آن نگاه کلی که شما دارید نگاه می‌کنید خوب حالا چه چیزی گیرشان آمده است؟! حالا دنیا هم گیرشان آمد که چی ؟! این‌که می‌گوید: مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ آن وقت می‌شود اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً؛ این هم می‌شود ثمن قلیل. شما که چیزی گیرتان نمی‌آید. دیدید نسبت به قوم سبأ می‌گوید: وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ (سبأ: 45)؛ یک دهم آن‌چه به آن‌ها داده بودیم، به شما ندادیم. آن‌ها خیلی بیشتر از شما داشتند، حالا تو چه چیزی می‌خواهد گیرت بیاید!

برگردید عقب‌تر، قارون. مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ (قصص: 76)؛ قارون به عنوان کسی که کلیدهایش را یک سری مردان آهنین بلند می‌کردند و در همان سوره دارد که به قارون می‌گوید: أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا (قصص: 78)؛ قبل از تو کسانی بودندکه گنده‌تر از تو بودند و ما هلاکشان کردیم و می‌رسد به قوم عاد و ثمود التی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی البِلاد (فجر: 8) وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ (شعراء: 149)؛ نه‌این‌که رفتید روی کوه خانه ساختید، بلکه کوه را خانه کردید. می‌گویند هنوز در منطقه‌ی بعلبک و لبنان آثارش هست. این‌که کوه را بتراشید و مهمانخانه و سالن پذیرایی کنید، این‌ها را که همه‌اش را آدم می‌گذارد و می‌رود و می‌شود ثمن قلیل؛ زیرا که متاع دنیا قلیل است. این‌ها همه می‌شود تذکرات دینی وسط بحث‌های اجتماعی.

اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ و سد از سبیل خدا کردند و خیلی بد کاری انجام دادند. (دوباره عبارت‌های اجتماعی قابل فهم) این بدعهدی کار بسیار بدی بود.

دستور عدالت در اسلام حتی با دشمن!

(10): لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ؛ این‌ها در مورد هیچ مؤمنی این‌گونه نیستند!

(23: 55) وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ. باز تذکر قرآن را داریم که نکند شما معتدون شوید! تجاوزگر یعنی کسی که از حدود، یا در قصاص، یا در جنگ تجاوز کند. این‌ها همان عدل علوی است که می‌گویند وقتی ابن ملجم به فرق حضرت علی(ع) ضربه زدند، ایشان به امام حسن می‌گویند ضربهً بضربهً؛ یک ضربه زد، یک ضربه می‌خورد. اگر ۴۰% به تو ضربه زد، ۴۰% ضربه می‌زنی.

در این تعذیرات گاهی تعداد شلاق‌ها 5/0 در می‌آید؛ مثلاً 5/2۵ ضربه شلاق. در فقه می‌گویند این 5/0 را چگونه بزنیم؟ نمی‌گویند حالا احتیاطاً ۲۶ ضربه بزن! می‌گویند شلاق یک متری را نصف کن و بزن تا بشود 5/0 ضربه. این می‌شود عدم تجاوز از حد. (08: 57) این آیه ۸ سوره مبارکه مائده: ص 108 را بیاورید!

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ شما باید قوام برای الله باشید! در جای دیگر دارد: كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ (نساء: 135) نه قائم به قسط بلکه قوّام به قسط. وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى نکند که دشمنی یک قومی با شما، شما را مجرم بکند! حتی با دشمن نمی‌توانید بی‌عدالتی بکنید! نکند دشمنی با قومی شما را به جرم بکشاند و شما آخرش رعایت عدالت را در برخورد با آن‌ها نکنید! اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ شما باید عدالت داشته باشید. در آیه‌ی نظیر این آیه، سوره مائده آیه ۲ را ببینید!

اين‌ها آمدند شما را از مسجد الحرام بیرون کنند وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ؛ نکند این دشمنی قومی، این‌ بیرون کردن شما از مسجدالحرام، شما را بکند جزء معتدین و جزء آدم‌های متجاوز؛ معتدی؛ یعنی پایش را از عدالت می‌گذارد آن طرف‌تر!

این می‌شود عدلی که واقعاً در همه‌ی فرازها رسوخ کرده است. آن وقت این بی انصافی نیست که می‌گویند قرآن دارد وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ (نساء: 91)؛ یعنی هر جا مشرکین را دیدید بکشیدشان؟ ببینید چقدر بی انصافی است نسبت به قرآن! این آیه لابلای آیاتی قرار گرفته که تماماً دارد این مطلب را نشان می‌دهد.

نشانه‌های مسلمانی

(11): فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون.

اگر توبه کردند، اقامه‌ی نماز کردند و ایتاء زکات کردند، برادران دینی شمایند. این قسمت اقامه‌ی نماز و ایتاء زکات یکی از بیانات واضح و مشخص و بولد در قرآن است برای نشان دادن این‌که مسلمان کیست؟ از نشانه‌های اسلام است و یک مقدار نگوییم حالت تمثیل، حالت کد دارد. اگر اینقدر ایتاء زکات داریم، خوب زکات شرعی مصطلح که به همه تعلق نمی‌گیرد. اگر می‌گوید توبه کند؛ توبه اگر کسی بکند، باید نماز هم بخواند و ایتاء زکات هم بکند تا توبه‌اش پذیرفته شود، در حالی که ما داریم پیکار تا أنْ یقولوا لا اله الا الله؛‌ تا زمانی که لا اله الا الله بگوید. و این‌جا دیگر تمام است و دیگر اقامه‌ی نماز و ایتاء زکات لازم نیست. اگر کسی بخواهد مسلمان بشود، همین لا اله الا الله کفایت می‌کند برای مسلمانی و دیگر خونش هم هدر نیست. در توبه‌ای که کسی بخواهد بیاید و مسلمان شود. دو تا چیز typical (نمونه) در آیات به کار می‌رود، که یکی ارتباط با خدا دارد و دیگری ارتباط با وجهه‌ی مردمی دارد. وجهه‌ی مردمی به صورت نماد آتَوُاْ الزَّکَاةَ است و نماد ارتباط با خدا وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ است. من نمی‌گویم هر اقاموا الصلوه و هر ءاتوا الزکوه که دیدید این حرف‌ها را بزنید. ولی در چنین آیاتی با توجه به چیزهایی که داریم یعنی طرف می‌خواهد در آن اشهر سیاحت خونش هدر نشود، توبه کند و آن وقت برود زکات بدهد؟ شاید اصلاً زکات به مالش تعلق نگیرد. همه که ابوسفیان نبودند. آیا همه باید زکات بدهند تا خونشان محقون باشد؟

برادری شیعه و سنی به حکم قرآن

آن وقت دارد فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ.

(06: 04: 01) ای کاش ما این‌ها را در جامعه اسلامی متوجه می‌شدیم و اینقدر طرح دشمنی با اهل تسنن نمی‌کردیم. یک موقع هست یک نفر پیکار می‌کند و بد عهدی می‌کند، سر جایش! اما این حرف رسمی قرآن است، فَإِن تَابُواْ … فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ؛ شما دیگر یک اخوت دینی با هم پیدا کردید. شیعه و سنی با هم اخوت دارند، تمام! شرط دیگری هم ندارد. کاش این‌ها را متوجه می‌شدیم! فکر می‌کنیم همین این شخص، حضرت زهرا (س) را گذاشته پشت در! این‌که نیست! اینجوری که نمی‌شود زندگی کرد! بعد ببینید چقدر دشمن سیّاس از این عدم اخوت‌های دینی استفاده می‌کند! فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ و تمام ‌شد! با تمام قواعد اخوت دینی سازگار است. البته اخوت‌های دینی مرتبه دارد و این‌جا هم مرتبه پیدا می‌کند ولی هرچه که هست اخوت است و دشمنی نیست. ارتباطی هست و نصرتی هست. شما فکر کنید این‌هایی از مراجع و غیر مراجع که گاهی اوقات می‌گویند پشت سر فلانی‌ها نماز نخوانید، حج می‌روید پشت سرشان نماز نخوانید، ببینید چقدر از محتوای اصلی قرآن فاصله ایجاد شده است. وقتی قرآن هم در حوزه‌ها مهجور است، نتیجه‌اش این می‌شود. (31: 06: 01)

سؤال:آیا فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ یعنی بلافاصله بعد از لااله الا الله به این مرتبه‌ی اخوت در دین می‌رسد، یا باید مراحلی را پشت سر بگذارد؟

حکومت اسلامی مسئول جامعه است نه مسئول نیت‌های مردم!

جواب: ببینید (45: 06: 01) یک موقع مثلاً طرف دارد تحقیق می‌کند و شما علائمی می‌بینید که طرف دارد اتلاف وقت می‌کند و قیافه‌ی تحقیق به خود می‌گیرد. من باب حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ و یک موقع علائم می‌گوید جاسوس است و وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ سر جایش هست، ولی قرار نیست وقتی کسانی متدین می‌شوند، همه خشیهً لِلَّه متدین شوند! اصلاً این قرار نیست. یک موقع شما در فرایند یک بحث کلامی هستید، در بحث کلامی می‌گویید همه‌ی کارها باید نیت فی سبیل الله را داشته باشد تا ارزش پیدا کند. خوب این درست! ولی در بحث‌های اجتماعی داریم مَنْ اَدامَ الْاِخْتِلافَ اِلَى الْمَسجِدِ اَصابَ اِحْدى ثَمانٍ؛ کسی که مداومت کند به رفتن مسجد، چند خاصیت دارد: تَرْکُ الذنوب حیاءً أو خَشْیَهً لله؛ ترک ذنوب می‌کند حالا یا از روی حیا و یا این‌که از مردم می‌ترسد و گناه نمی‌کند و این هم یکی از خاصیت‌های مسجد رفتن است و خشیه لله هم نیست. حالا آن کسی که خشیه لله است، در خلوت و جلوت؛ مردم ببینند یا نبینند، گناه نمی‌کند؛ چون از خدا می‌ترسد. ولی ممکن است یک نفر هم به خاطر حیاء گناه نکند و بهر حال این هم یک خاصیت اجتماعی است. این هم در یک بحث اجتماعی قابل قبول است. آیا ما می‌خواهیم جامعه را اداره کنیم، یا می‌خواهیم نیت‌های مردم را هم اداره کنیم؟ ما می‌خواهیم جامعه را سامان‌دهی کنیم، نه این‌که نیت‌های مردم را اداره کنیم. حالا بعدش مبلغین بنشینند و بگویند این انفاق که می‌کنید فی سبیل الله باید باشد. حالا یک نفر دلش می‌سوزد و انفاق می‌کند،‌ خوب بکند! به هر حال این انفاق اثر که دارد گرچه شما بعداً می‌گویید کسی که از سر دلسوزی انفاق کند، این انفاقی نیست که به درد خدا بخورد، ولی به هرحال ثمر اجتماعی که دارد! اگر ببینیم یک نفر روی یک مصالحی لازم است الان انقلابی باشد، نه جاسوس است و نه توطئه‌گر؛‌مثل خیلی‌ها کراواتشان را در آوردند، مگر می‌شد کسی بعد از انقلاب کراوات بزند؟! حالا بگویید نه! تو لله باید کراواتت را در بیاوری؟! حالا این طبق یک مصالحی انقلابی شده است! یا به قول قرآن حَصُرَتْ صُدُورُهُمْ؛ دلش تنگ است، آدمی منزوی است. نه با قوم خودش درگیر می‌شود و نه با شما. همین می‌شود فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ، و اخوت دینی برقرار می‌شود تا مادامی‌که احراز بشود جاسوس است که در این صورت سخت ترین نوع برخورد با او انجام خواهد شد. (46: 10: 01)

این می‌شود اخوت دینی در پرتو مسائل اجتماعی. نگویید پس این‌ روایات چیست که داریم از کسی که نماز نمی‌خواند، ثُمَّ اعْزُلْ ثُمَّ اعْزُلْ ثُمَّ اعْزُلْ؛ دوری کن و دوری کن و دوری کن! این مربوط به مسائل فردی است. شما به عنوان یک فرد، از یک آدم نماز نخوان دوری کن و با او نگرد. نه این‌که این فرد، در مجموعه‌ی جامعه‌ی دینی اخوت دینی هم ندارد. این آیه را ببینید. این یک مجتمعی دارد تشکیل می‌دهد به نام اخوت دینی.

سوره مبارکه غافر آیه ۲۶: ص ۴۷۰: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى؛ فرعون گفت: به من اجازه بدهید موسی را بکشم وَلْيَدْعُ رَبَّهُ؛ و او هم خدایش را بخواند، ببینیم چه می‌شود إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ؛ من می‌ترسم دینتان را تبدیل کند او أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ؛ و یا در زمین فساد اظهار بکند.

پس دین لزوما به معنای مثبت نیست. البته اخوت دینی که این‌جا هست مشخص است که معنای مثبت است و گرنه شما برای منافقین هم دارید که قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ؛ این‌ها به برادرانشان گفتند. کفار و منافقین هم یک اخوت‌هایی با هم دارند. این پیوندهای نزدیک را اخوت می‌گویند و این‌که می‌گویند: «کان و اخواتها» نه این‌که «کان» با خواهرانش بلکه به معنی «کان» با نظایر آن است.

سؤال: ولی اختلافات بین مسلمان‌ها هم می‌شود اول مشکل. شده‌اند یک سری برادر که با هم مشکل دارند.
جواب: (17: 14: 01) آیا شما برادر دارید؟ با او مشکل ندارید؟ به هر حال آدم با برادرش هم مشکل و اختلاف نظر دارد، ولی مهم این است که این برادری است که با او مشکل دارید؛ یعنی در مقابل یک مسئله‌ی دیگر، پیوندهای برادری عمل می‌کند. خیلی از اهل تسنن، انصافاً مظلوم هستند. ببینید چه بلایی بر سر اسلام آورده‌اند: ما سر تولد پیامبر با هم اختلاف روایات داریم، خوب می‌گوییم پیامبر هنوز آدم مهمی نبوده است در هنگام تولد، اما ما در وفات پیغمبر هم با هم اختلاف داریم! آخر دیگر همه او را می‌شناخته‌اند، ولی در این هم روایات مختلف داریم! (31: 15: 01)

حالا اگر بگوییم در مسائل فرعی روایات مختلف داریم، اشکالی ندارد، ولی ببینید این اموی ها چه کرده‌اند با اسلام! ما در روایات وضو هم اختلاف داریم: بالاخره پیغمبر علی رئوس الاشهاد، ۵ بار پیش ملت وضو می‌گرفته‌اند. در وضوی پیغمبر هم اختلاف روایت داریم! علی رغم همه‌ی این‌ها، قرآن به عنوان سند اصلی که ماندگار است، با همین فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ دارد همه را دور هم جمع می‌کند. (14: 16: 01) یعنی این‌که این اخوت‌های در دین باید به وجود بیاید. این َفإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ خبر در مقام انشا است. نمی‌خواهد بگوید که این‌ها عنوانشان این شد. می‌گوید اخوت در دین به وجود بیاورید و این‌ها را هضم کنید.

(34: 16: 01) اگر هم یک اختلافاتی با هم دارید، ولی در مقابل دشمن دیگر اختلاف نداشته باشید! شما وقتی نزاع می‌کنید سست می‌شوید فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ (انفال: 46). آن وقت ببینید دشمنان چه بشکنی می‌زنند! اولاً در اصول و امهات با هم اختلاف نداریم. در سمینارهای بزرگ اسلامی که همه مسلمان‌ها هستند مثل حج، به برکت امام رضا، در کمترین نقطه‌ای که با اهل تسنن اختلاف داریم، در حج است. چه طرح جالبی است که هر کس یک جور حج نکند! آقای خامنه‌ای هم تلاش می‌کند که با عبارت‌هایی مثل اسلام ضد ضربه همه را جمع کند. این باید هدف نهایی باشد که ما جمع و جور بکنیم؛ یعنی اخوت‌های دینی را بین جامعه مسلمین به وجود بیاوریم علی‌رغم این‌که ممکن است اختلاف‌هایی هم با هم داشته باشیم. همین ما که الان این‌جا نشسته‌ایم، اختلاف نداریم؟ اختلاف سلیقه و اختلاف سیاسی داریم. اختلاف داریم؛ یعنی این‌که ما هیچ کجا نمی‌توانیم دور هم جمع بشویم؟ این یک مقدار به نظر می‌رسد که بزرگ کردن اختلاف‌ها خارج از اعتدال است. البته سطوح اخوت می‌تواند با هم فرق کند ولی فإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ. در این صورت جامعه می‌تواند در برابر جبهه‌ی مشترک قرار بگیرد. (07: 19: 01)

نتیجه شکست در جبهه خارجی شکست در جبهه داخلی است

همان‌گونه که حضرت آقا گفتند: توطئه توهم نیست. واقعا یک جبهه‌ی مشترکی وجود دارد. الان پناه بر خدا! اگر در این مذاکرات هسته‌ای بخواهند کوتاه بیایند، بخاطر همین اتفاقات اخیر است. این یک قاعده سیاسی است که هیچ جامعه‌ای در دو جبهه نمی‌جنگد؛ یعنی بخواهد هم در مقابل جبهه‌ی داخلی باشد و هم جبهه‌ی خارجی.

اگر بخواهد در جبهه‌ی داخلی آرامش بدهد، باید یک امتیازی به آن طرف بدهد و این می‌شود همان فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ. الان اگر بخواهیم در آن جبهه محکم برخورد کنیم، بنزین را تحریم می‌کنند و دیگر این‌جا آن پیوند قبلی نیست؛ و اگر نافرمانی‌های مدنی آغاز شود می‌زنند پمپ بنزین‌ها را آتش می‌زنند. اگر این‌جا را بخواهند بچسبند باید آن طرف را باج بدهند. خدا به خیر بگذراند! در مذاکرات هسته‌ای آدم یک کاری می‌کند، مُرْجِفُونَ فِی المَدِینَه می‌‌شود و یک سری اراجیف می‌گوید، ‌لرزه می‌اندازد و جامعه را بهم می‌ریزد.

به قول آقا نمی‌دانیم در این شطرنج بازی که می‌کنیم، حرکات چه معنی دارد. به نظرمان آمده که این حرکت را بکنیم؛ حالا با این حرکت، یا مات می‌شویم یا کیش می‌شویم، نمی‌دانیم! گاهی یک سرباز می‌بری جلو، می‌بینی تمام مهره‌های اصلی در خطر قرار می‌گیرند، بعد می‌گویی چیزی نشده یک سرباز بردم جلو! بعضی‌ها در بدترین شرایط سیاسی- اجتماعی در منطقه، یک مهره‌هایی را جابجا کرده‌اند که به قول حضرت آقا: حالا این چه ثمراتی داشته باشد، باید بایستیم و نگاه کنیم! در این صحبت‌های اخیرشان با دانشجویان این‌ها را گفتند؛ خیلی صحبت بکری بود.(تاریخ سخنرانی؟)

(39: 21: 01) به هرحال این مسئله‌ی اخوت دینی را باید جدی‌تر دید. بعضی از مبلغین گاهی می‌روند و هر چه فحش دارند به اهل تسنن و رؤسای آنان می‌گویند، پس این که می‌گویند وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ (انعام: 108)، را برای که می‌گویند؟! می‌گوید: بت‌های این‌ها را فحش ندهید زیرا بیخودی بر می‌گردند و به شما فحش می‌دهند. دستمان بر قرآن نیست وگرنه این کارها را نمی‌کردیم! (20: 22: 01)

وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ (توبه: ۱۲)
اگر بعد از عهدشان نکث ایمان کردند. یعنی چند کار بعد از عهدشان کردند، 1- سوگندهایشان را نکث کردند و 2- طعن در دین زدند و 3- تهاجم فرهنگی انجام دادند – باید این آیه را بیشتر توضیح دهیم – آن وقت فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ؛ با ائمه‌ی کفر پیکار کن، زیرا إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ نه ایمان لهم؛ ‌چون خیلی‌ها ایمان ندارند، اما این‌ها أَیْمَانَ ندارند. و تا کجا پیکار کن؟ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ؛ تا این‌که منتهی شوند و دست بردارند.

در اسلام جنگ فقط در مواقع ضرورت!

(30: 23: 01) جنگ در اسلام فقط به ضرورت است. اگر می‌بینید حضرت علی به مالک اشتر می‌گوید[2]: لا تَکُنْ عَلَیْهِمْ سَبُعَاً ذَارِیاً؛ با این‌ها با حالت درندگی برخورد نکن! گرگ وقتی به گله حمله می‌کند، اما مگر یک گرگ چقدر شکم دارد؟ یک بره هم برایش کافی است، ولی به قدر خشم پاره می‌کند نه به قدر ضرورت. این است که جنگ در اسلام لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ است و این هم از نکات لطیف است. جنگ تا موقعی است که آن‌ها منتهی شوند و دست بردارند، نه تا زمانی ‌که همه را لت و پار کنیم، یا تا جایی که زورمان برسد. کسی که در این جایگاه قرار بگیرد او هم می‌تواند بگوید فقاتلوا!

درباره جنگ جمل روایتی داریم که امیر المؤمنین در این جنگ به این آیه استناد می‌کند. این اولین جنگ امیرالمؤمنین است و هنوز تهمت‌های بسیاری که بعدها در جنگ نهروان به ایشان زدند، نیست. لَمّا صَفَّ الخُيولَ قالَ لأصْحابِهِ:؛ حضرت به یارانشان فرمودند: لا تَعْجَلوا عَلَى القَومِ حتّى اُعْذَرَ فِيما بَيني وَبينَ اللّه؛ شما عجله نکنید و فعلاً جنگ را شروع نکنید تا من با این‌ها حرف بزنم و ببینیم این‌ها چرا می‌جنگند و حجت را با آن‌ها تمام کنم. فَقَامَ إلَیْهِم فَقَالَ یَا أهْلَ البَصْرَة هَلّ تَجِدونَ عَلَیَّ جَوراً فِی حُکْمُ اللهِ؟ ایشان پرسیدند: آیا من ستمی در حکم خدا کرده‌ام؟ حکم‌های خدا را عوض کرده‌ام که با من می‌جنگید؟ قالوا: لا! گفتند: نه! فحیفاً فِی قِسْمَةٍ؟ آیا در بودجه بندی کشور حیف کردم، بودجه را بد تقسیم کردم؟ در مسائل بودجه‌بندی اجتماع من اشتباه کرده‌ام که دارید پیمانتان را می‌شکنید؟ قالوا: لا! گفتند: نه!

قال: فرغبهٌ فی دنیا أصَبْتُهَا لِی وَلِأهلِ بَیْتِی دونَکُم، فَنَقَمْتُم علیَّ فَنَکَثْتُم علیَّ؟ آیا من در مسائل جزئی اقتصادی خودم و خانواده‌ام را ترجیح دادم که شما دارید پیمانتان را با من می‌شکنید؟ قالوا: لا! گفتند: نه! قَالَ: فَأقَمْتَ فِیکُم الحُدودُ وَعَطَلتُهَا عَن غَیْرِکُم؟ آیا من در مسائل قضایی اشتباه کرده‌ام؟ یک سری حدودی را برای شما اجرا کردم و نسبت به خودی‌ها تعطیلشان کردم؟ – البته باید کسی مثل امام علی باشد تا زبانش این طراوت را پیدا کند – قالوا: لا! گفتند: نه! قَالَ: فَمَا بَالَ بَیْعَتِی تُنْکَثْ وَبَیْعَة غَیْری لا تُنْکَثْ؟ من که کاری نکردم پس چرا بیعت من را می‌شکنید ولی بیعت با معاویه را نمی‌شکنید؟ وَبَیْعَة غَیْری لا تُنْکَثْ؟ چرا بیعت غیر من شکسته نمی‌شود؟

آن‌گاه حضرت می‌گویند: إنّی ضَرَبْتُ الأمْرَ أنْفَهُ وَعَیْنَهُ فَلَمْ أجِدُ إلا الکُفْر؛ من بینی و چشم مطلب را دیدم. این در اصطلاح یعنی مطلب را زیر و رو کردم و آن را خوب بررسی کردم و دیدم فقط چون کفر در شماست، این کار را می‌کنید. ثم ثَنِیَ إلَی أصْحَابِهِ؛ فَقَالَ إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعالَی یَقُولُ فِی کِتَابِه وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ؛ آن‌گاه رو به اصحاب خود کردند و این آیه را خواندند.

پس یک ولی خدا هم وقتی در این جایگاه قرار می‌گیرد و در مقابل خود کفر را می‌بیند، همین را می‌گوید.(48: 29: 01)

صلوات!

[1] . سخنانی در ابتدای جلسه به مناسبت میلاد امام رضا: امام رضا یکی از ائمه‌ای هستند که جلوه‌های قرآنی ایشان خیلی بارز است. همه ائمه عالم هستند ولی به دلیل شرایطی که امام رضا در آن قرار گرفته بودند، این شده که وقتی در روایات می‌گویند عالم آل محمد؛ یعنی شخص امام رضا و رُویَ عن العالم؛ یعنی از امام رضا روایت شده. شاید عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، یکی به دلیل شخصیت کم‌نظیر مأمون است به جهت علمی و به جهت تسلط او بر قرآن که شاید این تسلط غریبی که مأمون بر قرآن داشت، کمتر مفسری از مفسرین ما این قدر قرآن بلدند! علاوه بر این مأمون شهوت علمی هم داشت و دانشمندان را جمع می‌کرد تا با امام رضا مناظره کنند و هدف او از این مناظره این بود که هم خودش یک لذت علمی ببرد و هم این‌که اگر بشود امام رضا را ضایع کند، این کار را بکند؛ لذا سخت بازی پیچیده‌ای را با امام رضا شروع کرد. مأمون آدم زرنگی بود ولی در تمام این بازی‌ها با زرنگی امام رضا شکست می‌خورد و همین شد که بیانات قرآنی امام رضا زیاد شد و لذا در روایات ما جلوه‌های قرآنی امام رضا بسیار زیاد است. و ما این بحث را من باب گلی که از بوستان اهل بیت می‌چینیم به خودشان تقدیم می‌کنیم که ما بضاعتی نداریم مگر بضاعتی که خود اهل بیت در ما به ودیعت گذاشته‌اند «این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست/ روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم»

[2] . نهج البلاغه، ‌نامه 53 به مالک اشتر.