جلسه هشتاد و دوم

فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

باسمه‌تعالی

پیاده‌سازی جلسه‌ی 82 تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی بقره

حجت‌الاسلام‌والمسلمین قاسمیان 5 شنبه 6 شهریور 97

خلاصه

با توجه به مصادف شدن جلسه‌‌ی هشتاد و دوم تفسیر سوره‌‌ی مبارکه‌‌ی بقره با ایام عید غدیر، جلسه با اشاره‌‌ای به اهمیت این ایام آغاز شد. یکی از هدف‌دارترین اعیاد، عید غدیر است؛ البته نه به خاطر فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام، چراکه کسی در فضائل حضرت شک نکرده است. قطب همه امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام است و همه مست وجود ایشان هستند. خود ائمهعلیهم‌‌السلام می‌گویند: «أفضَلُنَا عَلِیٌ» و خودشان را در حدِّ عبد امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام می‌دانند. اگر کسی به آنان امیرالمؤمنین خطاب می‌کرد، می‌گفتند: امیرالمؤمنین یکی بیشتر نیست و آن هم حضرت علیعلیه‌‌السلام است. بنابراین در فضائل که هیچ بحثی نیست، اما ولایت بحث دیگری است. نکته‌‌ی اصلی در غدیر، ولایت و حاکمیت و سرپرستی است. «رسیدن به حاکمیت دین در عرصه‌های مختلف»، آن ولایتی است که دنبالش هستیم که می‌‌شود غدیرِ جاری. ما دنبال غدیر جاری هستیم. و الّا غدیر خم یک صحنه‌‌ی تاریخی است و به من و شما چه که یک عده آمدند در غدیر خم و اتفاقی افتاد؟! اگر ربط دارد به خاطر این ربط دارد که آیا ما الان سر جریان غدیر ایستاده‌‌اییم، یا سر جریان سقیفه؟ هزینه‌های غدیر را پرداخت می‌‌کنیم یا نمی‌کنیم؟ هزینه‌های غدیر کارکردن است، حرف زدن است، مطالبه‌گری است، مردمی‌سازی است، … . همه‌‌ی این‌ها آن هزینه‌هایی است که باید بدهیم تا غدیر را حفظ کنیم.

در ادامه مروری بر بحث تغییر قبله صورت گرفت. اشاره شد که با رویکرد قرآنی، بحث تغییر قبله بحث جهت‌گیری است نه جهت! فرق است بین جهت‌گیری‌ها و جهت! جهت امری اعتباری است و جنوب و شمال بودن در آن مهم است؛ در صورتیکه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ(بقره:115) هر طرف بچرخی وجه الله است. بحث قبله مرتبط می شود با بحث امام و حاکمیت. مسئله قبله، جهت‌گیری و حاکمیت قوم برگزیده بوده است و تغییر قبله، تغییر جهات حاکمیت و تغییر قوم برگزیده بوده است.

این‌که می‌گویند: «تمام الحج لقاء الامام» یعنی در اتمام حج بیایید ما را ببینید و پیمان ببندید. اصلاً کعبه را به عنوان سمپوزیوم و به تعبیر قرآن مَثَابَةً لِّلنَّاسِ(بقره:125) میعادگاه معرفی می‌‌کند، آن هم نه میعادگاه عاشقان که میعادگاه مردم، میعادگاه عالم، یعنی در آخر باید معلوم بشود پایگاه کجاست.

ذیل آیه‌‌ی 120 اشاره شد، معنی آیه این نیست که شما یهودی، مسیحی را کنار بگذار! اصلاً بحث در این سطح نیست؛ سطح بحثِ حاکمیت‌هاست. این‌جاست که می‌گوید: آی مردم! آی پیغمبر! اگر دنبال جلب رضایت این‌ها هستی، اصلاً راضی نمی‌شوند. این‌ها تا ته‌اش می‌روند. این را بفهمید! یکسری مسلمان راه افتادند گفتند: آقا نمی‌شد این قبله عوض نشود؟! بیایید بر سر این قبله با این‌ها یک مذاکره‌ای بکنیم. قبله که فقط یک جهت است! این را بدهیم، عوضش خودمان را در جامعه‌ی جهانی نگه می‌داریم. یعنی یک آرمان بدهیم،‌ به جایش در جامعه‌‌ی جهانی یک نفسی می‌کشیم. بالاخره این‌همه غیظ و غضبی که نسبت به ما کردند کم می‌شود. این حرف برای یک عده آدم ترسو، کاملاً منطقی است. من نمی‌خواهم عرض بکنم دأب قرآن این است که مذاکره نکنیم! اخیراً یک حرف طلایی حضرت آقا در دیدار دولت زدند که اصلاً توئیتی است، گفتند: «ما می‌گوییم به اروپا امید نداشته باشید، ما نمی‌گوییم مذاکره نکنید» اساساً مذاکره کردن یک کار است، امید بستن یک کار دیگر است.

يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمى‏شوند حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ تا آنكه از آيينشان پيروى كنى؛ باید بروی در هاضمه‌ی آن‌ها تا هضمت کنند. به این هم نیست که اگر قبله را به آن طرف دادی، چیزی می‌گیری! این‌‌ها تا ته با تو می‌آیند. در آیه دارد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا(انفال:15) اگر دیدید کفار جمع شدند؛ یعنی دیدی تازه کفار شدند احزاب! اگر شد جامعه‌‌ی جهانی، فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ نباید پشت کرد. دَر نرو! اگر بایستی نتیجه می‌گیری،‌ نه این‌که اگر بخواهی خودت را لوس بکنی و برای آن‌ها ابراز احساسات بکنی و امید ببندی. اما وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ … فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ(انفال:16) کسی که در چنین روزهایی که کار بیخ پیدا می‌کند و کفار دارند جمع می‌شوند و تحریم می‌کنند، پشت بکند، این دنیایش را هم تخریب می‌کند،‌ آن دنیایش را هم که خراب کرده. این همان ماجرای عجل است که إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا(اعراف:152) این طرف را هم خراب کرده، آن طرف را هم خراب کرده است. در انتهای آیه، پیغمبر را تهدید می‌کند. قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى(بقره:120) هدایت نسخه‌‌ی بدل ندارد، همینی است که من می‌گویم؛ یعنی در همین مسیری که من می‌گویم مبارزه کن، فکر نکن که کارهای دیگری هم می‌شود کرد که مثلاً بیاییم این جوری مذاکره کنیم! سعی نکنید هنرنمایی‌های این مدلی بکنید وگرنه به خودت وامی‌گذارمت. دیگر تو می‌دانی و آن هنرنمایی‌های خودت در مذاکرات. این‌که فلان مسئول کلی دوره دیده و حقوق بین‌‌الملل بلد است و در فلان‌‌جا، یک مذاکره‌ای می‌کند، آخرش همانی می‌شود که امیرالمؤمنین در نهج‌‌البلاغه گفته: اگر این جوری بکنید «ثُمَّ لَا‏ جَبْرَائِيلُ وَ لَا مِيكَائِيلُ وَ لَا مُهَاجِرونَ وَ لَا أَنْصَارٌ يَنْصُرُونَكُمْ إِلَّا الْمُقَارَعَةَ بِالسَّيْف»؛ دیگر هیچ کس کمک شما نیست و شما می‌‌مانید و چکاچک شمشیرها. بزن مذاکره کن ببین چه در می آید؟! دیگر روی هیکل ما حساب نکن! وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ اگر رفتی سراغ هوای نفس یک عده، از سوى خدا هيچ سرپرست و ياورى براى تو نخواهد بود. هوای نفس یعنی به آن چیزی که خدا گفته، می‌گوید نه! یا شک دارد، یا می‌گوید خودم در مطالعاتم یک چیزهایی درآوردم. کلام حضرت امیر در این باره خیلی عجیب است: «کَم مِن عَقلٍ اسیرٍ تَحًتَ هویً امیر» چقدر عقولی که تحت هوای نفسی است که آن هوای نفس دارد به او می‌گوید که چه کار بکن و چه کار نکن! چه جوری فکر کن! چه جوری بگو! چه جوری مذاکره کن! یعنی عقل هست منتها، امیر نیست!

در آیه‌‌ی 121 می‌‌فرماید: الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ کسانی که به آن‌ها کتاب داده شده، (نه اینکه کسانی که اهل مطالعه هستند بلکه) کسانی که اهل وحی هستند چنانچه يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ این قرآن را به حقِّ تلاوتش بخوانند أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ به پیام‌هایش ایمان می‌آورند. خدایی این کتاب پیام دارد. این کتاب در کل دنیا يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[1](اسراء:9) است. کل دنیا در علوم انسانی‌شان معطل‌اند. بعد ما این را می‌گذاریم کنار، نه تلاوت می‌کنیم و نه حقّ تلاوت را ادا می‌کنیم. حق تلاوت این است که شما مریضی‌ات را بیاوری این‌جا؛ ‌مریضی شخصی، خانوادگی، اجتماعی، بین‌المللی، همه را بیاوری در بستر قرآن و بخواهی حلش کنی و مطمئن باشی که قرآن جوابش را دارد. بعضی می‌خواهند بگویند فلان امر خرد هم در قرآن هست یا نه؟! البته در بواطن قرآن ممکن است باشد اما همین ظاهر قرآن باید اصول و مبانی را بدهد که می‌دهد. بقیه‌اش هم اصلاً وظیفه قرآن نیست.خدا عقل داده، تو این اصول را بگیر و با عقل، آن پایه‌‌های نظام را از پایین بچین.

در پایان هم به مناسبت اجتماع هیئات دانشجویی، بیان شد که همواره شیعه در بحث ماندگاری ولایت و حاکمیت، خودش را به صورت یک اپوزیسیون و با شیوه‌های مردم نهاد، نگه داشته است با جریان مرجعیت و خمس (که نظام مالی شیعه بوده) و ارتباطی که با پایگاه مساجد و هیئات داشته است. اما بعد از انقلاب، یک اشتباهی رخ داد و آن این بود که بسیاری از جاهای مردم نهاد خرد شد و تبدیل شد به نظام‌های حاکمیتی؛ یعنی به مثلاً جای این‌که شبکه‌های مردم نهاد خودشان به فقرا برسند، نهادهای حاکمیتی خودشان بابت این کار وارد عمل می‌شوند و پول می‌گذارند، و آن نهادهای مردمی می‌روند در نظام‌های اداری و بعد از این طرف توقع ایجاد می‌شود برای شبکه‌های مردم نهاد که حالا که حاکمیت خودش هست، خودش این کارها را بکند! این به شدت انقلاب را دچار چالش می‌کند و خواهد کرد و کرده. مردمی‌سازی یکی از اوجب واجبات امروز انقلاب ماست. جنس انقلاب ما مردمی و هیئت محور بود. با همین انقلاب کردیم؛ با همین مسجد محوری و هیئت محوری و حبّ اهل بیت و معارف قرآن و اهل بیت هم می‌توانیم انقلاب را حفظ کنیم.

 

 

موضوعات اصلی: غدیر، قبله، شیوه مردم نهاد

موضوعات فرعی: کعبه، مذاکره، عقب نشینی، هوای نفس، حق تلاوت، ، مردمی سازی، هیئت محوری

آیات اصلی: 120 و 121 بقره

سایر سوره‌‌ها: آل‌‌عمران:96، مائده:97، انفال:16-15

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

1- به مناسبت غدیر

1-1- اهمیت غدیر نه به دلیل فضایل امیرالمؤمنین که به دلیل جاری بودن ولایت

1-2- غدیرِ جاری؛ رسیدن به حاکمیت دین در عرصه‌های مختلف

2- بحث قرآنی

2-1- قبله، بحث جهت‌‌گیری نه جهت

2-1-1- پوششی بودن جریان بیت‌‌المقدس

2-1-2- کعبه؛ میعادگاه مردم

2-2- آیه‌‌ی 120 بقره

2-2-1- حاکمیتی بودن سطح بحث (َلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى)

2-2-2- در اسلام، عقب‌‌نشینی ممنوع! (حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ)

2-2-3- هدایت خدا نسخه بدل ندارد (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى)

2-2-4- هوای نفس؛ عمل مخالف دستور الهی (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ)

2-2-5-عمل براساس هوای نفس، خارج شدن از دستگاه ولایت و نصرت الهی (مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)

2-3- آیه‌ی 121 بقره

2-3-1- حق تلاوت قرآن؛ یعنی گرفتن اصول زندگی از آن

3- به مناسبت اجتماع هیئات دانشجویی

3-1- شیوه‌‌ی مردم نهاد، رمز ماندگاری شیعه در طول تاریخ

3-2- نقد به حاکمیتی شدن مراکز مردم نهاد شیعی بعد از انقلاب

3-3- مردمی سازی، از اوجب واجبات امروز انقلاب

4- اردوی جهادی پزشکی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

1-   به مناسبت غدیر

1-1- اهمیت غدیر نه به دلیل فضایل امیرالمؤمنین که به دلیل جاری بودن ولایت

[-1] یکی از بهترین و هدف‌دارترین عیدها عید غدیر است. بهترین عید ما عید غدیر است نه به خاطر فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام که فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام ربطی به عید غدیر ندارد (گرچه پایه‌‌ی عید غدیر می‌‌تواند باشد) چون کسی در فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام شک نکرده است؛ از مسیحی و بودایی و هندی و سنی و شیعه و صوفی و عالم تا کشتی‌گیر همه می‌گویند امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام مال ماست و همه هم درست می‌گویند. قطب همه امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام است. حتی در فرق دراویش اینطور است که اگر دراویشی نتوانند سلسله‌ی نَسَبشان را به امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام برگردانند، از نظر خودشان آن دراویش باطل هستند. در این فرقه‌ها یک درویش باید بتواند بگوید که من چگونه به جهت دراویشی به امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام منتسب هستم. خلاصه همه مست وجود امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام هستند. شبلی شَمَیِل (که خودش مسیحی است) می‌گوید: «علیٌ نسخه مفردة»؛ علیعلیه‌‌السلام نسخه‌ای است که کپی ندارد، حتی کپی برابر با اصل هم ندارد؛ حتی ائمهعلیهم‌‌السلام هم کپی برابر با اصل امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام نیستند. خود ائمهعلیهم‌‌السلام می‌گویند: «أفضَلُنَا عَلِیٌ» و خودشان را در حد عبد امیرالمؤمنین می‌دانند. اگر کسی به آنان امیرالمؤمنین خطاب می‌کرد، می‌گفتند: امیرالمؤمنین یکی بیشتر نیست و آن هم حضرت علیعلیه‌‌السلام است.

[+3] در بحث فضائل امیرالمؤمنین که هیچ بحثی نیست، اما بحث ولایت بحث دیگری است. گاهی ما متأسفانه بحث را می‌بریم در فضائل امیرالمؤمنین و همین جا هم متوقف می‌شویم. در صورتی که کسی در فضائل امیرالمؤمنین شک ندارد، هیچ دشمنی در این نتوانسته شک کند. جهاد می‌خواهی علیعلیه‌‌السلام از همه بالاتر. علم می‌خواهی علیعلیهم‌‌السلام از همه بالاتر. تکان می‌خورد آیه نازل می‌شد. انواع و اقسام شأن نزول‌هایی که در مورد امیرالمؤمنین آمده، خیلی از آن‌ها را خود اهل تسنن نقل کرده‌اند. وقتی می‌خوابد سر جای پیامبر، آیه نازل می‌شود. نماز شب می‌خواند آیه نازل می‌شود. مباهله می‌رود، می‌شود نَفس پیغمبر. در صدقات کمک می‌کند، آیه نازل می‌شود. مسخره‌اش می‌کنند، آیه نازل می‌شود. در جنگ احزاب می‌جنگد، آیه نازل می‌شود. شأن نزول خیلی از آیات منحصراً خود امیرالمؤمنینعلیه‌‌السلام است.

[-5][اما] آن چیزی که در غدیر است، فضیلت امیرالمؤمنین نیست، بلکه نکته‌‌ی اصلی در غدیر، ولایت و حاکمیت و سرپرستی است. _ در سوره‌‌ی مائده این بحث را مفصل گفتیم – چون ولایت هم به معنای مودّت و هم به معنای سرپرستی است، برخی در ولایت به معنای حبّ می‌مانند! و بد جایی هم مانده‌اند؛ چون حبّ را همه دارند. اگر کسی حبّ امیرالمؤمنین را نداشته باشد، اصلاً آدم نیست! مگر می‌شود همه‌‌ی فضائل را روی هم در کسی جمع بکنی و به او ارادت نداشته باشی؟! به عبارتی حبّ امیرالمؤمنین خیلی هنر نمی‌خواهد؛ مثل این که الان شخصیت کسی را برای شما تعریف کنند که ته علم و جهاد و عرفان، ته نماز شب و انفاق و رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی است و …، [خٌب آدم، بهش حبّ پیدا می‌‌کند].

[-6] [حالا ممکن است که] کسی منکر ‌شود و بگوید: «اولاً ما آدم این جوری اصلاً نداریم؛ چون اصلاً این‌ها با هم جمع نمی‌شود که کسی ته علم باشد و برود روی آسیب‌های اجتماعی کار بکند و بعد برود جبهه! اصلاً چنین کسی جبهه نمی‌رود. بعد کسی برود جبهه و ته علم باشد! خوب اصلاً چنین کسی را نداریم.» پس اولاً در باور به چنین شخصیت و پدیده‌‌ای، خیلی‌ها منکر می‌شوند. جُرق جُرداق همین را گفت که «اگر تاریخ اثبات نکرده که بود که چنین آدمی هست، کلاً من مُنکر می‌شدم. نمی‌شد باور کرد که کسی عالم و عارف باشد بعد حکومت کند و در نماز جمعه خودش را باد بزند و وقتی از او علت را می‌پرسند بگوید: “همین یک پیراهن را دارم، شسته بودم، خیس بود، باد می‌زنم که خشک بشود!” که یعنی این آدم ته زهد و بی رغبتی به دنیاست.» نقل شده از ایشون که اصلاً هر فضیلتی هست، او انتهای آن فضیلت است. گاهی که بدن امیرالمؤمنین پیدا می‌شد می‌دیدند پر از ضربات شمشیر است؛ یعنی همه‌‌ی بدن جای زخم است. یک چنین کسی در اوج همه‌‌ی فضائل است. واقعاً باورکردنی هم نیست!

[-8]در نهج البلاغه دارد که همین آدم وقتی به حکومت رسید، ابن عباس دید حضرت دارد کفشش را وصله می زند. گفت: من همه را جمع کردم که شما بیایی وعده‌‌ی انتخاباتی بدهی ([مثل وعده‌‌های امروزی‌‌ها]که مثلاً صدروزه اقتصاد را هوا می‌کنم! بعدش هم کی به کی است؟! این چیزها که کنتور ندارد! ) و حضرت همین جوری سرش پایین است و دارد وصله می‌زند. بعد به ابن عباس که خیلی دارد اصرار می‌کند، می‌گوید: “ابن عباس این کفش چقدر می‌ارزد؟” می‌گوید: “هیچی حداکثر «کسر درهم»”؛ مثلاً ده هزار تومان. حضرت می‌گوید: “والله برای من این کفش از حکومت بر شما ارزشمندتر است، مگر این که بتوانیم حقی را احقاق بکنیم و باطلی را ابطال بکنیم.” وگرنه ما حکومت برای حکومت نداریم!

1-2-  غدیرِ جاری؛ رسیدن به حاکمیت دین در عرصه‌های مختلف

[+9] می‌خواهیم بگوییم «رسیدن به حاکمیت دین در عرصه‌های مختلف»، می‌شود آن ولایتی که دنبالش هستیم که می‌‌شود غدیرِ جاری. ما دنبال غدیر جاری هستیم. و الّا غدیر خم یک صحنه تاریخی است و به من و شما چه که یک عده آمدند در غدیر خم و اتفاقی افتاد؟! اگر ربط دارد به خاطر این ربط دارد که آیا ما الان سر جریان غدیر ایستاده‌‌اییم، یا سر جریان سقیفه؟ آیا می‌خواهیم جریان را به نفع غدیر تمام کنیم یا به نفع سقیفه؟! آیا به نفع حاکمیت اسلام می‌خواهیم تمام کنیم یا به نفع حاکمیت راه دیگر؟! و آن وقت هزینه‌های غدیر را پرداخت می‌‌کنیم یا نمی‌کنیم؟ هزینه‌های غدیر کار کردن است، حرف زدن است، مطالبه‌گری است، مردمی‌سازی است … همه‌‌ی این‌ها آن هزینه‌هایی است که باید بدهیم تا غدیر را حفظ کنیم وگرنه غدیری حفظ نشده.

2-  بحث قرآنی

[-11] اتفاقاً این آیاتی که از سوره‌‌ی مبارکه‌‌ی بقره که در محضرشان هستیم، تاحدی به این فضای عید غدیر و فضای ولایت و فضای حاکمیت ارتباط دارد که اصل داستان رسیدن به حاکمیت اسلام است نه این که کسی یکسری اعمال فردی انجام بدهد. باید آن حاکمیت باشد و بعد اعمال فردی و اجتماعی انجام بشود. خلاصه همان ربوبیت اعلاء است. همان ربوبیت اعلایی که فرعون دنبال آن بود ما دنبال آن هستیم. دعوای فرعون و موسیعلیه‌‌السلام هم بر سر همین ربوبیت اعلاست و گرنه نماز و روزه همه جای دنیا هست و کسی هم با این ها مشکلی ندارد.

2-1-  قبله، بحث جهت‌‌گیری نه جهت

[+12] ما ماجرای قبله و مسجد و بیت الله الحرام و تغییر قبله را داشتیم با رویکرد دیگری می‌دیدیم و می‌گفتیم با رویکرد قرآنی بحث تغییر قبله بحث جهت‌گیری است نه جهت! فرق است بین جهت‌گیری‌ها و جهت! جهت امری اعتباری است و جنوب و شمال بودن در آن مهم است؛ در صورتیکه (بقره:115) …فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ… هر طرف بچرخی وجه الله است. پس اصلاً بحث جهت نیست، بحث جهت‌گیری است. بحث قبله مرتبط می شود با بحث امام و حاکمیت که شما می‌بینید ناگهان آیات 124 به بحث امام می‌زند. (ربط آیات به همدیگر و فضاسازی‌ای که آیات دارند مهم است.)

[-14] داشتیم این حرف را جا می‌‌انداختیم که قبله، جهت نیست و مسئله قبله جهت‌گیری قوم برگزیده و حاکمیت قوم برگزیده بوده است و تغییر قبله، تغییر جهات حاکمیت و تغییر قوم برگزیده بوده است و این که از آن جا نسخه تمام شد و نسخ شد و آمد این جا. قرار بود این قوم بیاید احقاق حق بکند و ربوبیت اعلای الهی را مستقر بکند، ولی نتوانست، نکرد و زیرش زد بعد از همه نعماتی که خدا به آن‌‌ها داده بود. دیگر آن مأموریت را آن قوم برگزیده نمی‌تواند انجام دهد و لذا از برگزیده بودن خارج شد، پس خدا جهت را عوض کرد.

2-1-1-             پوششی بودن جریان بیت المقدس

[-15] حالا آیا آن سناریو[ی بیت‌‌القمدس] پوششی بوده یا نبوده، بالاخره خدا می‌داند که این‌ها [قوم بنی‌‌اسرائیل] آن کسانی نیستند که بتوانند آن مسئولیت را انجام بدهند؛ برای همین بحث این است که (آل‌‌عمران:96) إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا…[2] ؛ اصلاً خانه اول و سناریوی آخر [مکه] بوده. ممکن است این‌جا سناریوهای پوششی وجود داشته باشد که من مفصل راجع به حضرت ابراهیمعلیه‌‌السلام بحث خواهم کرد؛ این‌که حضرت اسماعیلعلیه‌‌السلام را این طرف و حضرت اسحاقعلیه‌‌السلام را آن طرف گذاشته و کوچ به این سمت و درست کردن قبله جدید که توسط همان سناریوی حضرت ابراهیمعلیه‌‌السلام دارد ماجرایی به نام قبله عوض می‌شود. معلوم می شود که خودشان در بیت‌‌المقدس هستند، ولی یک جای دیگری را به عنوان آلترناتیو[3] توسط علم الهی پیش‌بینی می‌شود، کما این‌که یک موقعی ایران به عنوان جریان آلترناتیو اسلام از طرف ائمه از زمان امام سجادعلیه‌‌السلام به صورت واضح پیش‌بینی شد. [4]

[-18] اینکه می‌‌فرماید :(آل‌‌عمران:96) إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا… خود پیغمبر آن موقع که مکه بودند، جوری به سمت بیت‌‌المقدس نماز می‌خواندند که به سمت کعبه باشند؛ یعنی خود پیغمبر هم مطلع بودند و هم این‌که چشم‌ می‌گرداندند در آسمان‌ها تا بالاخره این تغییر معلوم بشود: (بقره: 144) قَدْ نَرَى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فىِ السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا…[5] تا آن چرخش واضح بشود.

[-20] یک موقعی وقتش می‌رسد که هشتک بزنند و شیعه را بالا بیاورند و بگویند: شیعه هست، ولایت هست که این هم پر از جریان ولایت است.[6] یک زمانی هم پیامبر دنبال این است که کِی معلوم می‌شود آن قوم برگزیده‌ای که قرار است در سراسر عالم احقاق حق بکند؟(جنس مسئله هم جنس حاکمیتی است.) با اینکه پیغمبر به مدینه آمده بودند ولی چشم می‌گرداندند [تا وقت اعلان قوم برگزیده] معلوم بشود؛ منتظرند تا اینکه معلوم می‌‌شود. برای این‌که این فضا، رقیبی به نام جریان یهود داشت. برای این‌که امرِ [تغییر قوم برگزیده] کاملاً واضح بشود، جریان تغییر قبله اتفاق می‌افتد و این امر واضح می‌شود؛ یعنی درگیری خیلی واضح‌تر می‌شود که سناریوی قوم برگزیده به سمت پیغمبر برگشته و ما همان قوم پیغمبریم که امیدواریم این سناریوی آخر باشد، و قرار است که برویم قبله را بگیریم. واقعاً گرفتن قبله جزء اولویت‌های خود امام زمانعج هم هست. و آن‌جا هم نشان می‌دهند که جهت این است.

2-1-2-            کعبه؛ میعادگاه مردم

[+21] در سوره مائده هم عرض کردیم این‌که می‌گویند: «تمام الحج لقاء الامام» یعنی در اتمام حج بیایید ما را ببینید و پیمان ببندید و ما حتماً خودمان می‌آییم. اصلاً این جریان [یعنی کعبه] را به عنوان سمپوزیوم[7] و به تعبیر قرآن (بقره:125) …مَثَابَةً لِّلنَّاسِ… میعادگاه معرفی می‌‌کند، آن هم نه میعادگاه عاشقان که میعادگاه مردم، میعادگاه عالم، یعنی در آخر باید معلوم بشود پایگاه کجاست. از آن طرف هم شبکه اجتماعی مسجد را طرح می‌‌کند که درباره‌اش مفصل عرض کرده‌ام. می‌‌فرماید: (مائده: 97) جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ…‌ ما اصلاً این بیت الله الحرام را گذاشتیم مرکز قیام و همه بند و بیل حج هم، مال همین مرکز قیام است؛ همانطور که در ادامه می‌‌فرماید: …وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ… یعنی تا زنگ قلاده آن حیوان،‌ تا خود آن حیوان، تا ماه حرام، همه بند و بیل حج را به عنوان ماجرای حج گذاشتیم که یعنی قیام للناس. حج یک عبادت فردی نیست. چرا حج و نماز را عبادت فردی می‌کنید؟! تا بعدش در قافیه‌‌ی آن بمانید؟! حج به عنوان قیام مردمی است.

2-2- آیه‌‌ی 120 بقره

(بقره:120) وَ لَن تَرْضىَ‏ عَنكَ الْيَهودُ وَ لَا النَّصَارَى‏ حَتىَ‏ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدَى‏ وَ لَئنِ‏ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍ وَ لَا نَصِير؛[8]

2-2-1-            حاکمیتی بودن سطح بحث (َلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى)

[-24]حالا با این شیبی که گرفتیم، آمدیم، رسیدیم به آیه 120 بقره که می‌‌فرماید: (بقره:120) وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ... اشتباه نفرمایید. معنی آیه این نیست که شما یهودی، مسیحی را کنار بگذار! اصلاً بحث در این سطح نیست. سطح بحث، سطح بحثِ قبله است؛ سطح بحث ِجهت‌گیری‌هاست؛ سطح بحثِ امامت‌هاست؛ سطح بحثِ حاکمیت‌هاست. این‌جاست که می‌گوید: آی مردم! آی پیغمبر (بقره:120) وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ اگر دنبال جلب رضایت این‌ها هستی، اصلاً راضی نمی‌شوند. این‌ها تا ته‌اش می‌روند. این را بفهمید!

[-25] یکسری مسلمان راه افتادند گفتند: آقا نمی‌شد این قبله عوض نشود؟! بیایید بر سر این قبله با این‌ها یک مذاکره‌ای بکنیم. قبله که فقط یک جهت است! این را بدهیم، عوضش خودمان را در جامعه‌ی جهانی نگه می‌داریم (این چیزها را از خودم نمی‌گویم. این‌ها شأن نزول این آیه است و من فقط دارم با ذهنیت امروزی ترجمه‌اش می‌کنم)؛ یعنی چه قبله بدهیم؟ یعنی یک آرمان بدهیم،‌ به جایش در جامعه جهانی یک نفسی می‌کشیم. بالاخره این‌همه غیظ و غضبی که نسبت به ما کردند کم می‌شود. این حرف برای یک عده آدم ترسو، کاملاً منطقی است.

[-26] من نمی‌خواهم عرض بکنم که دأب قرآن این است که مذاکره نکنیم! اخیراً یک حرف طلایی حضرت آقا در دیدار دولت زدند که اصلاً توئیتی است، گفتند: ما می‌گوییم به اروپا امید نداشته باشید، ما نمی‌گوییم مذاکره نکنید! اساساً مذاکره کردن یک کار است، امید بستن یک کار دیگر است.

[-27] ما عقب‌نشینی مطلقاً نداریم، ولی جلب و جذب بکنید. جذب که اشکالی ندارد. در سوره‌‌ی مبارکه‌‌ی توبه داشتیم (توبه:60) إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ… آیه می‌گوید: برو مالیات بگیر از مسلمان بده به مسیحی که قلبش تألیف[9] بشود. دمتان گرم بنشینید سر پروژه جذب، ولی گاهی، بحثِ امید است و عقب‌نشینی؛ این که آن نیست! مذاکره مذاکره است.

[-28] بعضی از این طرف بوم می‌افتند و می‌گویند: برای چه این نهادهای بین‌المللی هست؟! بابا عقل داشته باش! مگر الان می‌تواند هواپیما در این دنیا بپرد و بعد بگویی من نمی‌خواهم قوانین هوایی را رعایت کنم! می‌خواهم به تشخیص خلبان هر طرف که بخواهد برود! بالاخره این‌ها قوانینی دارد. برو بر سر این‌ها مذاکره کن، دعوا کن! مطلب را بگیر، حق را بگیر، ولی این‌که شما در مذاکره مبارزه می‌کنی، یا این‌که هوسِ امید به طرف مقابل بستی و عقب‌نشینی می‌کنی، این‌ها دو تاست.

[-29] قرآن می‌گوید: آیا شما فکر می‌کنی این‌ها از چیزی راضی می‌شوند؟ این‌ها مال دعوای با مسیحی و یهودی نیست، سطح دعوا، حاکمیتی است. من دیدیم برخی این آیات را می‌خوانند و فکر می‌کنند اصلاً شما رفیق مسیحی نباید داشته باشی؛‌ چون او می‌خواهد زیرآب شما را بزند و روش شما را عوض کند،‌ در حالی که بحث این‌ها نیست، بحث حاکمیت یهود و نصارا و اسلام است؛ مثل این‌که آیا مگر مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر آمریکایی‌ها؟ نه! کسی این را نمی‌گوید، بلکه یعنی مرگ بر این سیاست.

پس دقت کنید سطح بحث قاطی نشود وگرنه آیه خراب می‌شود.

2-2-2-           در اسلام، عقب‌‌نشینی ممنوع! (حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ)

[+29] (بقره:120) وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى… يهود و نصارى هرگز از تو راضى نمى‏شوند …حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ… تا آنكه از آيينشان پيروى كنى؛ باید بیایی توی دم و دستگاه و روش‌‌شان و سیستم‌شان و توی سبک زندگی‌شان. باید بروی در هاضمه‌ی آن‌ها تا هضمت کنند. به این هم نیست که اگر قبله را به آن طرف دادی، چیزی می‌گیری! این تا ته با تو می‌آید.

[+30] در سوره‌‌ی انفال آیه 16 عرض کردیم که هیچ موقع ما در اسلام عقب‌نشینی و مداهنه[10] نداشتیم و نداریم. شما می‌گویی این حرف با محاسبات جور در نمی‌آید و من هم قبول دارم. آخر این آیه هم همین را می‌گوید. همان اول بعثت که خواستند با پیغمبر ماست مالی کنند، خدا به پیغمبر گفت: (قلم: 9) وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛ می‌خواهند ماست مالی کنند ولی تو قضیه را با ماست مالی جلو نبر! اصلاً درگیر شدن با قطب، آدم را قطب می‌کند.[11] [+32] مسئله این است که ما چیزی به نام عقب‌نشینی نداریم.

[+39]در آیه دارد (انفال:15) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا… اگر دیدید کفار زحف شدند و جمع شدند؛ یعنی دیدی تازه کفار شدند احزاب! اگر شد جامعه جهانی، ‌(که این جور جاهاست آدم پایش سست می‌شود) …فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛ نباید پشت کرد. دَر نرو! اگر بایستی نتیجه می‌گیری،‌ نه این‌که اگر بخواهی خودت را لوس بکنی و برای آن‌ها ابراز احساسات بکنی و امید ببندی.

[+40] اما (انفال: 16) وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ … فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ… کسی که در چنین روزهایی که کار بیخ پیدا می‌کند و کفار دارند زحف می‌شوند و تحریم می‌کنند، پشت بکند، این دنیایش را هم تخریب می‌کند،‌ آن دنیایش را هم که خراب کرده. این همان ماجرای عجل است که (اعراف: 152) إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا… این طرف را هم خراب کرده، آن طرف را هم خراب کرده است.

2-2-2-1-     عقب‌‌نشینی ظاهری در اسلام، عین مبارزه

[+40]حالا دو مدل عقب‌نشینی قابل قبول است و این هم به معنی در رفتن و پشت کردن نیست، عین مبارزه است. مذاکره در عین مبارزه معنی‌اش این است: [+41] وسط آیه 16 انفال دارد: (انفال: 16) …إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ… مگر این‌که دارد جابجا می‌کند که صحنه جنگ را راحت‌تر بتواند بزند که باز هم تَحَرُّف لقتال است؛ یعنی باز هم قتال است …أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ… یا این‌که دارد می‌رود که بپیوندد به گروهی که باز بیاید و بزند. آیا این در رفتن و پشت کردن است؟! نه! این قرار است بزند و نمی‌تواند هم نزند. مگر این‌که وقتی دارد پشت می‌کند، دارد پشت می‌کند که برود در آن جبهه و بزند؛ یعنی باز هم می‌خواهد قتال بکند، یا این‌که به عده‌ای بپیوندد و بخواهد دوباره بزند. …أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ… یعنی بتواند با یک فئة‌ی دیگری تحیز بکند و بجنگد. فقط در این صورت اجازه هست که این هم باطنش این است که کلاً یعنی مبارزه، کلاً یعنی (انفال:15) …فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛

2-2-3-          هدایت خدا نسخه بدل ندارد (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى)

[+32] در انتهای آیه 120 بقره پیغمبر را تهدید می‌کند. این جا از معدود جاهایی است که پیغمبر تهدید می‌شود: (بقره:120) …قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى… هدایت نسخه بدل ندارد. [-34] «هو» به عنوان ضمیر فصل وقتی در بین می‌آید نشانه حصر است؛ یعنی این که من می‌گویم این جوری انجام بده، فکر نکنی جورهای دیگر هم می‌‌شود این عملیات را انجام داد، فقط همین است و برایش نسخه بدل نگذاشته‌ام. [-33] هدایت همینی است که من می‌گویم؛ یعنی در همین مسیری که من می‌گویم مبارزه کن، فکر نکن که کارهای دیگری هم می‌شود کرد که مثلاً بیاییم این جوری مذاکره کنیم! سعی نکنید هنرنمایی‌های این مدلی بکنید وگرنه به خودت وامی‌گذارمت. دیگر تو می‌دانی و آن هنرنمایی‌های خودت در مذاکرات. این‌که فلان مسئول کلی دوره دیده و حقوق بین الملل بلد است و در فلان جا، یک مذاکره‌ای می‌کند، آخرش همانی می‌شود که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه گفته: اگر این جوری بکنید « ثُمَّ لَا‏ جَبْرَائِيلُ وَ لَا مِيكَائِيلُ وَ لَا مُهَاجِرونَ وَ لَا أَنْصَارٌ يَنْصُرُونَكُمْ إِلَّا الْمُقَارَعَةَ بِالسَّيْف»؛ دیگر هیچ کس کمک شما نیست و شما می‌‌مانید و چکاچک شمشیرها. بزن مذاکره کن ببین چه در می آید؟! دیگر روی هیکل ما حساب نکن!

2-2-4-          هوای نفس؛ عمل مخالف دستور الهی (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ)

[+34] …وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ…؛ اگر رفتی سراغ هوای نفس یک عده،(از سوى خدا هيچ سرپرست و ياورى براى تو نخواهد بود.) بعضی فکر می‌کنند هوای نفس یعنی آدم شهوترانی که فیلم پورن[12] نگاه می‌کند! در صورتیکه هوای نفس یعنی به آن چیزی که خدا گفته، می‌گوید نه! یا شک دارد، یا می‌گوید خودم در مطالعاتم یک چیزهایی درآوردم؛ این می‌شود هوای نفس؛ یعنی من به جای این که آن روش را بروم روش‌هایی را می‌روم که با عقل و فکر خودم سازگار بوده. کافی است که جربزه‌ام هم کم باشد که چیزهای دیگر را هم بردارم و حتی ترس خودم را هم تئوریزه می‌‌کنم و اسمش را هم می‌‌گذارم عقل!

[+35] کلام حضرت امیر در این باره خیلی عجیب است: «کَم مِن عَقلٍ اسیرٍ تَحًتَ هویً امیر» (اصلاً مو به تن آدم راست می‌شود! برای همین این‌ها را تالی تلو کلام الهی نامیده‌اند؛) چقدر عقولی که تحت هوای نفسی است که آن هوای نفس دارد به او می‌گوید که چه کار بکن و چه کار نکن! چه جوری فکر کن! چه جوری بگو! چه جوری مذاکره کن! یعنی عقل هست منتها عقل، امیر نیست! تدبیر است، ولی تدبیر، امیر نیست، تدبیر، اسیر است. چه کسی امیر است؟ هوای نفس! هوای نفس دارد می‌گوید، بعد دارد تئوریزه می‌شود، مقاله‌‌ی ISI می‌شود. البته به این معنا نیست که فناوری را کنار بگذاریم که (انفال: 60) وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْل…[13] اما مهم این است که عقل اسیر نشود و گرنه (نهج البلاغه،حکمت 120) أَكْثَرُ مَصَارِعُ العقول تَحًتَ بُروقِ المَطامِع؛[14] وقتی طمع بکنی آن عقل منور در کُشتی می‌بازد!

[+36] ما باید به این معارف برگردیم. اصلاً انقلاب ما با این معارف رشد کرده وگرنه اگر قرار باشد این معارف را از انقلاب کنار بگذارید، حرف آن بابا درست است که ما یک لقمه چپ آمریکا هستیم. آیه می‌گوید: ای پیغمبر نکند سراغ هوای نفس ملت بروی! نکند این هواهای نفسانی را قبول بکنی![15]

2-2-5-          عمل براساس هوای نفس، خارج شدن از دستگاه ولایت و نصرت الهی (مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)

[+38] (بقره:120) …وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ… اگر بعد از اینکه علم آمد سراغت، فهمیدی راه این است، اگر کوچکترین کاری در هوای نفس بکنی …مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ؛ دیگر من نیستم؛ هیچ ولیّ و نصیری از طرف خدا نیست. دیگر شما آزادی که بروی فکرهایت را بکنی. در سوره بقره هم باز در بحث این‌که گفتند: ما «مَنَّ وَﭐلسَّلْوَى» نمی‌خواهیم و آیه می‌گوید: اگر سیر و پیاز می‌خواهید، پس (بقره:61) …اِهْبِطُواْ مِصْراً… حالا که عقلت به چشمت هست برو در زمین! پس این معنی …مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ می‌شود این: که اگر تبعیت نکنی، خدا نه ولیّ توست و نه نصیر تو! چون گویا او دارد با من می‌جنگد.

2-3-                   آیه‌‌ی 121 بقره

(بقره:121): الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛

[-43] حالا قانون اساسیِ این جور مبارزه‌ها چیست؟ چه جوری این حرف‌ها را باور کنیم؟ چه جوری کل عالم این حرف‌ها را باور کند؟ آیه می‌گوید: (بقره:121): الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ... کسانی که به آن‌ها کتاب داده شده، (نه اینکه کسانی که اهل مطالعه هستند بلکه) کسانی که اهل وحی هستند چنانچه …يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ… این قرآن را به حقِّ تلاوتش بخوانند …أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ… به پیام‌هایش ایمان می‌آورند.

2-3-1-           حق تلاوت قرآن؛ یعنی گرفتن اصول زندگی از آن

[-44] ما این قرآن را دست کم گرفته‌ایم! این کلمات نور است، کلمات ائمه‌‌ی ما نور است؛ (نور: 35) اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ… معنی‌اش همین است. بعد می‌پرسند این نور کجاست؟ می‌گویند …فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ… در این خانه‌هاست؛‌ در خانه‌هایی که (نور:37) رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ… این‌ها نورند. این‌ها که تحصیلکرده‌های ما نیستند. ائمه تحصیلکرده نیستند. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه علیهم السلام»؛ این‌ها مال یک جای دیگرند. این‌ها نور آسمان و زمین‌‌اند که در خانه‌هایی هستند که در آن خانه‌ها افرادی رفع داده شده‌اند. (نور:37) رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ…[16] این‌ها شخصیت‌هایی هستند که مُمَحض[17]‌‌اند در ذکر الله. این‌ها، همه‌‌ی عالم را برای خدا می‌خواهند.

[46] خدایی این کتاب پیام دارد.[18] این کتاب در کل دنیا (اسراء:9)… يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ…[19] است. کل دنیا در علوم انسانی‌شان معطل‌اند. این قرآن « يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ » است نه آن‌ها! بعد ما این را می‌گذاریم کنار، نه تلاوت می‌کنیم و نه حقّ تلاوت را ادا می‌کنیم. بعد هم فکر می‌کنیم که حفظ می‌کنیم کار خوبی می‌کنیم! البته کار بدی هم نمی‌کنید. ما روایتی ذیل این آیه حق تلاوت داریم که امام صادقعلیه‌‌السلام می‌گوید: «کسی که حفظ می‌کند حق تلاوت نیست.»[20] حق تلاوت این است که شما مریضی‌ات را بیاوری این‌جا؛ ‌مریضی شخصی، مریضی خانوادگی، مریضی اجتماعی، مریضی بین‌المللی، همه را بیاوری در بستر قرآن و بخواهی حلش کنی و مطمئن باشی که قرآن جوابش را دارد. این همان است که امیرالمؤمنین می‌گوید: جوری قرآن بخوانید که «یستفیئون به دواء دائهم»؛ دوای دردهایتان را از قرآن در بیاورید. ببینید خانواده چه جوری باید باشد؟ عام‌ترین گزاره‌های نظام خانوادگی، اقتصادی، قضایی، روابط بین‌الملل را از توی این در بیاورید. وظیفه قرآن همین بیشتر نیست. بعضی می‌خواهند بگویند فلان امر خرد هم در قرآن هست یا نه؟! البته در بواطن قرآن ممکن است باشد اما این کار قرآن نیست. همین ظاهر قرآن باید اصول و مبانی را بدهد که می‌دهد. بقیه‌اش هم اصلاً وظیفه قرآن نیست. خدا عقل داده، تو این اصول را بگیر و با عقل، آن پایه‌‌های نظام را از پایین بچین! قرار نیست همه چیز را که قرآن بگوید. قرآن، انسان‌شناسی می‌دهد، عالَم‌شناسی می‌دهد، آدم‌شناسی می‌دهد، قیامت‌شناسی می‌دهد. این طرف را می‌گوید. آن طرف را می‌گوید. روابط بین آدم‌ها را می‌گوید. کمک‌‌ها و و عده‌های الهی را می‌گوید. نظام عالم را حلاجی می‌کند و جلویت می‌ریزد. نسخه می‌دهد و جلو می‌رود، ولی یک عده اهواء خودشان را جلو می‌آورند و می‌خواهند حرف خودشان را سر سفره‌‌ی قرآن میل کنند! این که شد حرف خودت! قرآن می‌گوید کسانی که حق تلاوت این را بجا بیاورند که خیلی وقت‌ها قرآن دنبال این حق‌هاست. می‌گوید کوشش خودتان را بکنید تا (آل‌‌عمران102)… حَقَّ تُقَاتِهِ… حق تقوا را بجا بیاورید.

[-49] گاهی این نیم‌‌بندهای حق‌‌ها جواب نمی‌دهد، بلکه التقاط درست می‌کند. اگر شما بگویی من به پیام قرآن ایمان می‌آورم و حتی‌‌‌‌المقدور اهواء و داشته‌های خودم را کنار می‌گذارم، می‌‌بینید که خدا کمک می‌‌کند برای این‌که انسان متوجه بشود که پیام‌های کلی قرآن چیست.

کسی که (بقره:121) …آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ… او ایمان می‌آورد و می‌فهمد که قرآن (اسراء: 9) …يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ… است. (بقره:121)وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ اگر کسی کفران بکند او خاسر است.

2-3-1-1-     ایجاد حاکمیت اسلامی با منبعِ اصلیِ استنباط شدنِ قرآن

[+50] پس این آیات به ما گفت که جذب آری، عقب‌نشینی هرگز! جهت‌گیری همان جهت‌‌گیری الهی برای قوم برگزیده است؛ مثل همان جریان امامت، حاکمیت و ولایت که در آیات بعدی است. تعجب نکنید که چرا یکهو شد (بقره: 124) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ… ، این آیه‌‌ی معروف امامت چرا این وسط مطرح شد؟! این می‌شود جریان امامت، حاکمیت و ولایت که امام به عهده بگیرد و نسخه‌‌ی آن هم همین قرآن است که باید براساس این قرآن حرکت کرد. مادامی که نسخه‌‌ی حرکت براساس این قرآن در نیاید، نظام‌سازی‌ها براساس این قرآن درنیاید و ما فقط درگیر یکسری حلال و حرام باشیم، کلاً چیزی به نام حاکمیت اسلام درنمی‌‌آید. این تذکری است به دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، علی‌‌الخصوص حوزه‌‌ها که ادعا دارند این قرآن source[21] اصلی آن‌هاست، که نیست! و همه هم می‌دانند و تعارف هم نداریم. تا این قرآن source و منبع اصلی استنباط‌های ما نباشد، ما کاری از پیش نمی‌بریم. انقلاب ما براساس همین معارف حرکت کرده است.

3- به مناسبت اجتماع هیئات دانشجویی

[+52] کسانی که به عنوان هیئت‌های دانشجویی بودند، دارند با هم اجتماعی می‌کنند و تشکلی از جنس تشکل دانشجویی دارند ایجاد می‌کنند. این جا من یک تذکر استراتژیک بدهم. این بحث را قبلاً هم ممکن است از من شنیده باشید و جزء دغدغه‌های جدی این حقیر است و فکر می‌کنم راه برون رفت از مشکلات هم همین است.

3-1- شیوه‌‌ی مردم نهاد، رمز ماندگاری شیعه در طول تاریخ

[+53] همواره شیعه در همین بحث ماندگاری ولایت و حاکمیت، خودش را به صورت یک اپوزیسیون و با شیوه‌های مردم نهاد، نگه داشته است با جریان مرجعیت در داخل خودش و با جریان خمس (که نظام مالی شیعه بوده) و ارتباطی که با پایگاه مساجد و هیئات(هیئات همیشه با مطرح کردن جریان امام حسینعلیه‌‌السلام به عنوان قیام و وصل کردن آن به جریان ظهور و ایجاد امید) داشته است. این چیزی بوده که هزار سال شیعه خودش را براساس آن به صورتNGO نگه داشته است. نظامش هم در داخل خودش تعریف شده بوده. نظام‌هایی را هم دچار مشکل کرده؛ چون وجاهت دین هم داشته به صورت اپوزیسیون می‌چسبیده و نظام‌ها را ساقط می‌کرده، یا برایشان مشکل درست می‌کرده.

3-2-                   نقد به حاکمیتی شدن مراکز مردم نهاد شیعی بعد از انقلاب

[-55] یک آخوند علیه ما علیه یک حرفی زده که البته بهره‌ای از واقعیت دارد،گفته یک فرصتی به این آخوندها بدهیم که 40 -50 سالی حکومت کنند تا برای الی الابد پرونده‌‌شان بسته شود! چون شیوه این‌ها کلاً یک جوری است که از روی این [حالت نظام مردم نهاد و NGO] نمی‌توانند روی شیوه‌ی دیگری [یعنی نظام حاکمیتی] سوئیچ کنند! البته امیدوارم اگوی (شبکه فاضلاب) تهران از روی قبر پدرش رد شود، ولی از باب این‌که سگ هم با همه نجسی، دندانش سفید است، این حرف یک محتوایی دارد و آن این است که ما یک سوئیچ کردیم از نظام NGO یی و مردم نهاد، به یک نظام حاکمیتی. در این اقدام که در واقع باید حاکمیت‌‌ها را بگیریم و جریان ولایت یعنی همین، نمی‌گوییم کسی الی‌‌الابد باید بایستد و NGO بماند.[22] ولی در این سوئیچ یک اشتباهی هم یک جاهایی شد! و اشتباه این بود که بسیاری از جاهای مردم نهاد خرد شد و تبدیل شد به نظام‌های حاکمیتی؛ یعنی آن نهادی که برای خودش داشت مردمی عمل می‌کرد و هویت مردمی‌اش خیلی قوی بود، برای خودش صندوق قرض‌الحسنه داشت، برای خودش مسجد و آموزش‌هایی داشت، کمک به فقرا و ایتام می‌کرد، یکهو تبدیل شد به بهزیستی و کمیته امداد و نهادهای حاکمیتی. حاکمیت به جای این‌که وظیفه‌های تَوَلی‌گری به خرج بدهد و عنصر هماهنگ‌‌کننده باشد، عنصر فعال در سیستم شد به دلیل اعتقادش ولی به اشتباه؛ یعنی به جای این‌که شبکه‌های مردم نهاد خودشان به فقرا برسند، نهادهای حاکمیتی خودشان بابت این کار وارد عمل می‌شوند و پول می‌گذارند، و آن نهادهای مردمی می‌روند در نظام‌های اداری و بعد از این طرف توقع ایجاد می‌شود برای شبکه‌های مردم نهاد که حالا که حاکمیت خودش هست، خودش این کارها را بکند! چرا نمی‌کند!

3-3-                  مردمی سازی، از اوجب واجبات امروز ا نقلاب

[+58] این به شدت انقلاب را دچار چالش می‌کند و خواهد کرد و کرده. مردمی‌سازی یکی از اوجب واجبات امروز انقلاب ماست؛ یعنی مردم خودشان حواسشان را بدهند و دوباره NGO های مسجدمحور و هیئت‌محور تشکیل بشود: NGO های حرکت ‌‌های جهادی، NGOی کودکان کار، NGO ی شلترهای (خوابگاه‌های شبانه) بانوان، NGOی رسیدگی به زنان و بالاخره NGO هایی به تناسب تمام آسیب‌هایی که ما داریم.

[+59]در این مقطع حساس کنونی که هیئت‌ها دارند نقش‌های خودشان را نشان می‌دهند، اگر این‌ها هم‌افزایی کنند و کنار هم جمع شوند، در امور اجتماعی، در امور انقلابی و معارف انقلابی و مطالبه‌گری و جهادی و آسیب‌ها و … جمع بشوند (و نه در جبهه‌گیری‌‌های سیاسی) و یک ید الله مع الجماعه‌ای اتفاق بیفتد که act ها و فعالیت‌های جدی انجام بدهند و حتی مطالبه‌های بزرگ بکنند. یک موقع تو داد می‌زنی و یک موقع من داد می‌زنم، ولی یک موقع 13 تا هیئت دانشجویی مطالبه می‌کنند! و مطالبه نخبگانی هم می‌کنند. این‌ها عملیات اجتماعی انجام می‌دهند و این‌جا یدالله مع الجماعه. این‌ها شماره‌های واحدی را پیش می‌برند.

[-61] جنس انقلاب ما مردمی و هیئت محور بود. با همین انقلاب کردیم؛ با همین مسجد محوری و هیئت محوری و حبّ اهل بیت و معارف قرآن و اهل بیت هم می‌توانیم انقلاب را حفظ کنیم. آن وقت وقتی شما زمینه را باز می‌‌کنی و بغل می‌گشایید نباید بگویید “این نه! این در حزب ما نیست!” بحث این‌ها نیست. آن پزشک و آن دندان‌‌پزشک ممکن است در قالب این هیئت‌ها بیاید و خدمات پزشکی و درمانی بدهد و کار جهادی بکند.

[+61] البته یک اشکالاتی وجود دارد و این را همه ما می‌دانیم، ولی بالاخره ما می‌خواهیم چکار بکنیم با انقلابمان؟ آیا می‌خواهیم انقلاب را زمین بگذاریم، یا آن را جلو ببریم؟! حتی ممکن است انقلاب در زمان ما یک افولی بکند، ولی این‌که چند تا جوان انقلابی، جوانی که انقلاب و کشورش برایش مهم است – نه جوان ریشو – دارند بلند می‌شوند، این‌ها همان بارقه‌های امید است. اگر دوباره هیئت‌ها دارند به هم می‌چسبند، این همان بارقه‌های امید است که مجدد بتواند نفسِ تازه در انقلاب بدمد. این‌ها می‌توانند پس فردا در امور مختلف، مطالبه‌گری‌های مختلف بکنند؛ به لحاظ علمی، به لحاظ اقتصادی، به لحاظ کارهایی که می‌تواند بار بر هیئت‌ها بشود و وظیفه هیئت‌هاست که این کارها را انجام بدهند. این را دست کم نگیرید، جدی بگیرید!

[-63] به یکی از مسئولین می‌گفتم: همین سه چهار روزی که در مسافرت جهادی در روستایی هستی می‌بینی شدی شبیه کسانی که بغل سیگاری‌ها می‌نشینند و خودشان سیگار نکشیدند اما بوی سیگار گرفته‌‌اند، همه فکر می‌کنند ما باید یک کاری بکنیم و تقصیر را گردن ما می‌اندازند. البته شاید هم واقعاً تقصیر ماست؛ چون از بیانات تکان‌دهنده همین امیرالمؤمنین است که إنَّ الله فرض فی اموال الاغنیاء أقواتَ الفقراء… خدا در مال اغنیاء قوت و غذای فقرا را گذاشته …فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِي، وَاللهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِكَ؛ اگر فقیر فقیر است به خاطر این است که غنی غنی است و فردای قیامت باید بایستند جواب بدهند که چرا در فلان روستا به نان شب محتاجند؟! وقتی می‌گوییم به نان شب محتاج‌اند فکر می‌کنیم استعاره است! بیایید ببرمتان ببینید که جاهایی هستند که نان شب ندارند بخورند! برای شب، پیاز می‌‌خورد. می‌گفت: “در این روستا شما دومین مجموعه‌ای هستید که آمدید!” پرسیدم: “اولین گروه چه کسانی بودند؟” گفتند: “جهاد سازندگی در اول انقلاب!” من نمی‌گویم در روستاها کار نشده، ولی شکاف زیاد است. هم باید قانون‌گذاری بکنیم و هم باید مطالبه‌گری کنیم و هم act و فعالیت انجام بدهیم. اگر پایه‌اش هم ظرفیت هیئت‌ها و شعارهای انقلاب باشد، ما شاهد این هستیم که وقتی چهلم انقلاب تمام بشود،‌ یک جهش خاص در انقلاب به این وسیله داشته باشیم و اگر این‌ها را نداشته باشیم، جهش هم نخواهیم داشت. هیئت‌ها باید خودشان دور هم جمع بشوند. و الّا کدام نهاد حاکمیتی است که بشود به او گفت: بیا ما را دور هم جمع کن! بیا به ما برس! خودتان عاقل و بالغ و دانشجو و فرهیخته و نخبه هستید،‌ بیایید این‌ها را جمع بکنید.

4- اردوی جهادی پزشکی

[+65] ما یک نیت هم کردیم در این اردوی جهادی پزشکی که اخیراً رفته بودیم. می‌‌دانید که اردوی پزشکی در مجموعه اردوهای جهادی پیشاهنگ فعالیت‌هاست؛ یعنی در دسته چشم‌پزشکی، ‌دندانپزشکی، دامپزشکی فعالیت‌هایی است که می‌تواند پیشاهنگ برود، حتی فعالیت‌های فرهنگی پشت این می‌تواند حرکت کند؛ ‌یعنی این فعالیت‌ها خیلی راحت جبهه را باز می‌کند. خیلی کاراست. اگر تیمی دندانپزشک داشته باشد، یا نداشته باشد، زمین تا آسمان فرق دارد. در خیلی از این مسافرت‌های جهادی که ما رفتیم و مخصوصاً در این سفر اخیر خیلی به چشم آمد، یکی از شایع‌‌ترین بیماری‌هایی که وجود دارد، سرطان سینه است که اگر با دستگاه تشخیص داده بشود و ماموگرافی بشود، به لحاظ بالینی چندین سال جلوتر مشخص می‌شود و ما چقدر مریضی،‌ چقدر قطع عضو،‌ چقدر مرگ و میر در این قضیه داریم که فاجعه است. این جزء چیزهایی است که بسیار شایع است. ما با مسئولین هماهنگ کردیم دیدیم قیمت دستگاه ماموگرافی 200 میلیون تومان است که به صورت سیار کار معاینه را انجام بدهیم. من در برنامه دکتر سلام هم گفتم این «کراودفاندینگ» (جذب سرمایه جمعی) انجام بدهیم؛ مثلاً شما 10هزار نفر هستید، هر کدام 10 هزار تومان بدهید 110 میلیون پول می‌شود! ان‌شاء‌الله من نیت کرده‌ام این کار را به فضل الهی و با خشنودی قلب حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌علیها و امیرالمؤمنین انجام بدهم. فکر کنید خواهر و مادر خودت هستند، مریض خودت هستند. من عزم کرده‌ام که هفته بعد بخرم. عکس دستگاه را هم می‌گیرم و در کانال می‌گذارم. من خیلی ناراحت شدم وقتی می‌بینم یک مادر در خانه‌ای مرده به خاطر یک چیزی که خیلی راحت قابل تشخیص بوده! در صورتی که این بندگان خدا یک عالمه هزینه کرده‌اند و این مادر مرده! و وقتی زود تشخیص داده شود درمان قطعی دارد. این را به کدی که داده شده به خیریه ولی نعمتان بریزید و خیرش الی الابد به عنوان یک صدقه جاریه برایتان می‌ماند.

صلوات!

 

 

[1]. بى‏ترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت مى‏كند.

[2] . يقيناً نخستين خانه‏اى كه براى [نيايش و عبادت‏] مردم نهاده شد، همان است كه در مكه است، كه پر بركت است…

[3] .جایگزین

[4] . الکی نبوده که ایران شده مسلمان شیعه! برای الان این امر واضح است از باب این‌که معما چو حل گشت آسان شود؛ یعنی الان برای شما واضح است که شما صحنه را از دور می‌بینید اما در آن موقع واضح نبود؛ خیلی از شیعیانِ آن موقع نمی‌دانستند، خاصان نمی‌دانستند.

[-17] یک بار در بحث غریب الغربای امام رضاعلیه‌‌السلام عرض می‌کردم که غریب الغربا بودن امام رضا علیه‌‌السلام این نیست که دور از وطن بوده؛ چون خیلی‌ها دور از وطن درس می‌خوانند، کار می‌کنند و می‌میرند. بحث غربت امام رضاعلیه‌‌السلام بحث دور بودن از وطن نیست، بلکه مثل این است که امام خمینی‌‌ره از نجف برگردد ایران، برود اشرف پهلوی را بگیرد و بعد برود سعد آباد بنشیند! طبیعی است که همه خواهند گفت: “ببین با این همه سیستم ما را چه فیلمی کرده بود! و این حرف که «ای نجف! ای تهران! به داد اسلام برسید» ببین خودش کجا رفت؟!” خاصان و بزرگان از اجله‌ی اصحاب امام رضا علیه‌‌السلام رسماً کم آورده بودند که آقا ما فکر نمی‌کردیم شما چنین کاری بکنید! ولی حالا که صحنه را از دور می‌بینیم، می‌فهمیم که امام رضا علیه‌‌السلام در این فرایند عجب کاری کرده! و عجب سناریویی را خدا برای ایران به عنوان جریان آلترناتیو اسلام دارد پیش‌بینی می‌کند!

[5] . ما گردانيدن رويت را در [جهت‏] آسمان [چون كسى كه به انتظار مطلبى باشد] مى‏بينيم پس يقيناً تو را به سوى قبله‏اى كه آن را بپسندى برمى گردانيم.

[6] . [+18] مثل کاری که امام هادی‌‌علیه‌‌السلام درباره ولایت کردند. می‌دانید که امام هادیعلیه‌‌السلام امامی بودند که هشتک زدند روی ولایت، توئیت کردند ولایت را و ترند کردند ولایت را؛ یعنی امامی بودند که هم جامعه کبیره را از ایشان دارید،‌ هم زیارت غدیریه که در مفاتیح 20 صفحه است. کولاک است. چون امامعلیه‌‌السلام را معتصم با 300 سرباز داشت سامرا می‌برد، در عید غدیر به نجف می‌رسند. (آن موقع‌ نجف شهر قابل توجهی نبود) حضرت می‌گویند به من اجازه بدهید بروم زیارت بکنم و یکی از مستندترین زیارت‌های ما را ـ زیارت غدیریه را – آن‌جا می‌گویند؛ زیارتی 20 صفحه‌ای پر از آیات قرآن. توصیه می‌کنم هرکس می‌خواهد روی بحث قرآن در روایات کار بکند، این 20 صفحه را ببیند.

[7] .گردهمایی

[8] . يهودان و ترسايان از تو خشنود نمى‏شوند، تا به آيينشان گردن نهى. بگو: هدايت، هدايتى است كه از جانب خدا باشد. اگر از آن پس كه خدا تو را آگاه كرده است از خواسته آنها پيروى كنى، هيچ ياور و مددكارى از جانب او نخواهى داشت.

[9] .ایجاد الفت کردن

[10]. سستی

[11] . [-31] یکی از چیزهایی که خودمان و کشورمان باید به آن ببالیم، [همین است]. من در کشورهای آن چنانی که می‌روم آن‌ها خودشان اقرار می‌کنند که این تحریم‌هایی که روی شما گذاشتند اگر روی هلند می‌گذاشتند، چهار روز نمی‌توانستند تحمل کنند! و کلاً کشورشان خوابیده بود. همین روسیه (سه سال پیش) وقتی بر سر جزایر کریمه تحریم شد، یک هیئت اقتصادی اجتماعی به ایران فرستاد که جریان چیست؟ تجارب شما چه بوده که 40 سال دارید با این‌ها می‌جنگید و زمین نمی‌نشینید! این خیلی مهم است. تازه این در صورتی است که خیلی وقت‌ها زمین نشستیم وگرنه اگر آن جوری که وعده‌های الهی است ایستاده بودیم، اصلاً ماجرا تمام شده بود! و ما ابر قدرت عالم بودیم.

[12]. مستهجن

[13]. و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى‏] و اسبان ورزيده [براى جنگ‏] آماده كنيد.

[14]. يشترين قربانگاه عقل ها در پرتو طمع هاست.

[15]. [+37] یک موقع حضرت آقا تعابیری به این معنا در مثلاً موضوع برجام می‌گویند که من فریب خوردم! من گول خوردم! معنی‌اش این است که خیلی وقت‌ها شما هزینه‌‌ی تبیین باید بدهی؛ چون یک عده نمی‌فهمند و باید هزینه بدهی تا این‌ها بفهمند که نمی‌شود به این‌ها امید بست و نمی‌شود از این طریق کار را جلو برد. البته نه این که مذاکره نکنیم، بلکه امید نبندید! این شیوه را زمین نگذارید!

[16] . مردانى كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا باز نمى‏دارد.

[17] .خالص شده، محض شده

[18] . [+45] در این سفرها پیش می‌آید که با این پروفسوها بحثمان می‌شود، سؤال می‌کنند. آدم در این مباحثه‌ها تأثیر کلام نورانی ائمه را می‌بیند. در این سفر اخیر بحثی با یکی از پروفسورها شد. خیلی‌ها با او بحث می‌کردند و او قانع نمی‌شد، من به مترجم گفتم: دقیق هرچه را من می‌گویم به آلمانی ترجمه کن. و او هم دقیق ترجمه کرد و بعضی نکات را با من مباحثه می‌کرد که ببیند آیا درست دارد ترجمه می‌کند یا نه؟! او ترجمه می‌کرد و من می‌دیدم این پروفسور هی دارد وا می‌‌رود. اصلاً فکر می‌کرد این حرف‌ها دیگر چیست؟! این منطق دیگر چیست؟ ما جز آیه و روایت چیزی نگفتیم.

[19] . بى‏ترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت مى‏كند.

[20]. ارشاد ديلمى ص 101 باب 19

 

[21]. منبع

[22] . خود امیرالمؤمنین می‌گوید: (حکمت 22) لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى؛ ما یک حقی داریم اگر این شتر خلافت را دادید، دادید، ولی اگر ندادید دو ترک سوار می‌شویم؛ یعنی این جوری نیست که ما به شما شتر خلافت را بدهیم و خودت سوار بشوی و بروی و هرچقدر این شب گردی طول بکشد، بالاخره یک موقعی شما را پایین میاندازیم.