باسمهتعالی
پیادهسازی جلسهی 80 تفسیر سورهی مبارکهی بقره
حجتالاسلاموالمسلمین قاسمیان –5 شنبه 14 تیر 97
خلاصه
هشتادمین جلسهی تفسیر سورهی مبارکهی بقره با یادآوری این نکته آغاز شد که دین دارای سه پایهی اصلی نماز، زکات و ولایت است. این سه پایهی اصلی به همدیگر مرتبط است. اگر کسی واقعاً بتواند این سه پایه را کار بکند، به منطق قرآن دست پیدا میکند و میتواند از بالا بحثها را دنبال بکند و بعد، این پازل به هم ریخته سرجایش مینشیند. یک بحث موضوعی هم بحث بنیاسرائیل است به عنوان نمونه و کارگاه عملی این سه پایه.
اشاره شد که ماجرای قبله به بحث امام مرتبط است. مسجد پاتوق امامت و محل تشکیلات امام است. هر چیزی که مانع شکلگیری مسجد بشود، تخریب مسجد است. گفته شده شما اموالت را هم به مسجد بیاور: خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ(اعراف:31). اصلاً مسجد به عناوین مختلف دیده شده: محل مالی و اقتصادی، یک مرکز دینی و پاتوق اجتماعی. مسجد میعادگاه همهی بشر است و فقط برای مسلمانها دیده نشده و این با خطابات قرآن مشخص میشود که میفرماید: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا(بقره: 125). در ادامه دارد که وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى مقام ابراهیم را به عنوان مصلّی انتخاب بکن. نمازت را در مقام ابراهیم بخوان؛ این مقام امامت است و نمازت را هم در همین مقام باید بخوانی تا بشود نماز. حالا این که مسجد با امام شکل میگیرد از چیزهایی است که از آن غفلت شده است. ما میدانیم مسجد امام دارد ولی حواسمان نیست که این امام جماعت مسجد، نماینده آن امامالمسلمین است و منویات آن امام را باید جلو ببرد؛ وگرنه فضای دیگری به عنوان مذهب علیه مذهب به وجود میآید که قرآن از آن تحت عنوان مسجد ضِرار یاد میکند. معنی اصلی نفاق هم، همین «مذهب علیه مذهب» است؛ یعنی اقدامات مذهبی و تبیینهای مذهبی علیه مذهب، وگرنه مدل دیگرش که کفر آشکار است. در سورهی توبه دارد: وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ(توبه:101) یکسری از اعراب هستند که اینها منافقاند، ولی وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ یک عده از اهل مدینه هستند که فضایشان مرتب دارد نزدیک و نزدیکتر به خود پیغمبر میشود، اینها فوق تخصص نفاق دارند. در حدی که لَا تَعْلَمُهُمْ ای پیغمبر تو اینها را نمیشناسی (به پیغمبر میگوید یعنی در واقع به مؤمنین میگوید) نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ما اینها را میشناسیم؛ یعنی اینها به راحتی قابل شناسایی هم نیستند. اینها اگر «حَوْلَ» بیرون دروازههای انقلاب باشند، منافقون هستند. اگر بیایند داخل دروازههای انقلاب، دیگر در نفاق تخصص دارند که واقعاً اینها غیرقابل شناسایی میشوند.
در ادامه به برخورد سفت قرآن با پدیدهی پاتوق درست کردن ضد نظام اسلامی اشاره شد. مسجد ضرار که خودش هم عامل تفرقه و هم عامل کفر میشود و نمیخواهد مسیر امامت را برود، پاتوق یک نوع تفکر ضد مقام پیغمبر میشود. پیغمبر هم آن را میسوزانند و آن را زبالهدانی میکنند. و بعد هم آیه میگوید: ای مؤمنین! ای پیغمبر! شما پایتان را هم اینجا نگذارید! لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا(توبه: 108)، سر قبر سردمداران آنها هم نروید وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ(توبه: 84). قرآن روی این مواضع سفت است؛ همانجور که در بحث سامری سفت بود. سامری خودش عالِم صاحب کشف و کرامتی بود! آدم مذهبی بود! وقتی آن گوساله را ساخت، حضرت گفتند: لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا (طه: 97)؛ اصلاً آتش میزنیم و در دریا میریزیم. اتفاقاً قرآن موضعهای سفتی دارد نسبت به جریانهای مقابل که بخواهند پاتوقهایی درست بکنند که یک جوری زیرآب نظام را بزنند. مسجد در فرآیند دینی به معنای پاتوق انقلابیون تعریف شده و اگر غیر این باشد، میشود مسجد ضرار! اگر بخواهد پاتوقهای دیگری درست بکند، یک چیز دیگری میشود که اصلاً مورد تأیید دین نیست، حتی اگر اسمش را بگذارید حسینیه! اگر توانستید آن حسینیه را فتح بکنید و بشود برای منطق امامت، چیز خوبی است. باید حواسمان به این نکته جمع باشد که اتفاقاً مسجد علیه مسجد، حسینیه علیه حسینیه، تبیینهای انقلابی علیه تبیینهای انقلابی و … کار را به شدت پیچیده میکند. راه، تنها خطّ ولایت است و راه دیگری ندارد. چون او از راه امام یک قرائت میکند و این یکی یک قرائت دیگر! و چه کسی میتواند بگوید کدام قرائت درست است؟ هر جا دیدید ولایت در مسیری حرکت میکند شما هم در همان مسیر حرکت کنید. وقتی خط و ربط کلی معلوم شد، همان قرائت درست از آن درمیآید.
ما میخواهیم از خراب مسجد صحبت کنیم قرآن میگوید يخرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يخرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىّ وَ يحُىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتها(روم:19) خدا همان خدایی است که احیاء میکند زمین را بعد از مرگ زمین. خدا یکسری رجالی را برمیانگیزد، اینها عدل را در زمین احیاء میکنند. فتَحی الارض بإحیاء العدل زمین به واسطه احیای عدل، احیاء میشود. آدمهای عادلی هستند که اقامهی حق میکنند و زمین را احیاء میکنند. و لَأقامه الحد لله أنفع للارض من القطر اربعین صباحا؛ اقامه و اجراى حدود و تعزیرات بر روى زمین، پر منفعتتر است از این که چهل شبانه روز بر آن باران ببارد. اقامهی حدّ برای خدا یعنی اجرای حدود الهی؛ مثلاً دست دزدی را بزنند، یا زانی و زانیهای را شلاق بزنند، آن هم در ملأ عام و به همان صورتی که قرآن گفته وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(نور:2) وقتی که اثبات شد دیگر حد بزنند. بعد خود خدا هم گفته که منی که رئوف هستم میگویم: وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ(نور:2) در دین خدا هم رأفت موقوف! اما آیا باید به دنبال اثبات جرم برویم؟ هرگز! برای اثبات نباید کاری کرد ولی وقتی اثبات شد، اگر حد جاری بشود از باران چهل روزه خاصیتش بیشتر است.
خیلی وقتها سعی در تخریب نه به این معنی است که میخواهند آجرهایش را بکَنند، بلکه کافی است مسجد را از حیثیات مختلف معنوی و انقلابی بیندازند. اینها با مساجدی که يُذْکَرُ فِيهَا ﭐسْمُ ﭐللَّهِ کَثِيراً(حج:40) است مشکل دارند و میخواهند آن را منهدم کنند، ولی با مساجد دیگری که وَلَا يَذْکُرُونَ ﭐللَّهَ إِلَّا قَلِيلاً(نساء:142)؛ هست، مشکلی ندارند. اینچنین مسجدی کلاً تخریب شده هست. إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ(توبه: 18) فرقی ندارد با «انما یعمر الارض من آمن بالله». مؤمنین که فقط مسجد را آباد نمیکنند. اگر مسجد دست کس دیگر بیفتد، میشود مسجد ضِرار و سَعَى فِي خَرَابِهَا(بقره:114)، و اگر زمین هم دست کسان دیگر بیفتد میشود «زمین ضرار» و میشود وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ(بقره: 205)؛ این آدم اِهلاک حرث و نسل میکند. زمین هم اگر بیفتد دست آدمهای غیر مؤمن، میبینید که در زمین فساد ایجاد میکنند. این ماهیت عمران و خراب، احیاء و اماته، تخریب و انهدام است که میگوید لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ(حج:40).
در ادامه لایههای مختلفی از «احیای مساجد با بردن زینت در آن» مورد اشاره قرار گرفت. يَا بَنِي ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ(اعراف:31) لایهی اول از بحث این میشود که زینتهایتان را به مسجد بیاورید. میدانید که خود مسجد نباید زینتآلود باشد، ولی شما زینتهایتان را وارد مسجد بکنید؛ یعنی یک خانمی وقتی به مسجد میآید، گفتهاند طلاهایش را به خودش آویزان کند و بیاید و یک لباس خوب بپوشد؛ آقا هم همینجور. گفتهاند در حالتهای بسیار شکیل وارد مسجد بشوید. حتی ذیل این آیه گفتهاند: موهایتان را خوب شانه بکنید و مرتب و منظم وارد مسجد بشوید انگار که دارید به سالن عروسی میروید. لایه دوم بحث این است که داریم الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا(کهف: 46) مال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند؛ اینها را بردار ببر مسجد! یکی از زینتها هم اموالت هست؛ یعنی اقتصادت را ببر مسجد. مالت را ببر مسجد تا در محوریت مسجد اقتصاد شکل بگیرد و اقتصادِ مسجدمحور داشته باشیم. خودت هم که میروی مسجد دست بچهها و رفیقهایت را بگیر و ببر مسجد. خودت که میروی آنها را هم ببر. لایهی سوم: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ(حجرات: 7) بدانید در میان شما رسولالله است و اگر بخواهد رسولالله مطیع شما بشود، خودتان به زحمت میافتید وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ ولی خداوند ایمان را در دل شما محبوب کرده و همین ایمان، زینت شماست. با توجه به این نکات، یک لایهی دیگر خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ این است که شما با تمام ظرفیت ایمانی به مسجد برو! همهی ظرفیت اعتقادی-ایمانی خودت را ببر در مسجد. زینت خودت را که ایمانت است با خودت ببر مسجد. فعالیتها و خدمات اجتماعی از مسجد باید شروع بشود. تمام ظرفیت اعتقادی و فکریات را بیاور مسجد! این میشود: خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ. و وقتی میفرماید: يَا بَنِي ءَادَمَ(اعراف:31) معلوم است این یک دستور بین المللی و جهانی است.
قبل از فقرهی وکُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ(اعراف:31) این است: یا بنی آدم خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ آیا جا کم بوده؟! خیر، بلکه خوردن و آشامیدن هم باید برگرفته از روح ایمانی باشد وگرنه آن را حیوانات هم انجام میدهند. اصلاً لازم ندارد راجع به آن دستور الهی بیاید. خوردن و آشامیدن باید در بستر فهم ایمانی و تقویت دامنه و دائرهی امام باشد. وقتی به شما میگویند دین و ایمان را تقویت بکن! این آرمان را که جلوی تو بگذارند، تو میفهمی که اگر دین را بخواهی تقویت بکنی، نمیتوانی اینقدر از دنیا استفاده بکنی؛ چون که به هم نمیخورد! چون که اگر بخواهی خیلی از دنیا استفاده بکنی، آنوقت آدمی نیستی که بخواهی دین را تقویت بکنی یا مساجد را تقویت بکنی! یعنی جایگاه امامت امام را بخواهی تقویت بکنی! شبکهی اجتماعی امام را بخواهی تقویت بکنی! اگر بخواهی این آرمان بزرگ را انجام بدهی این با بخور بخور سازگار نیست. این کُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ مال اینجاست که خوردن، آشامیدن و نکاح شخص، خانه و زندگانی تشکیل دادنش، کارش باید رنگ احیای مسجد بگیرد؛ یعنی رنگ احیای پاتوق و شبکه اجتماعی امام. آیات را در بسترهای خودش ببینید! حالا اینکه ما دلمان میخواهد آیات را تکه کنیم و از تکههایش استفاده کنیم، آن یک بحث دیگر است. ائمه هم این کار را میکردند که آیات را تقطیع میکردند و از مقطعات آن هم استفاده میکردند. ولی نمیتوانیم بگوییم که آیه در بستر خودش بی معناست.
موضوعات اصلی: قبله، مسجد، امام، نفاق، مسجد ضرار، تخریب مسجد
موضوعات فرعی: حب، احیاء و اماته، اقامهی حدود، احیای زمین، بردن زینت به مسجد، چشم و همچشمی، اسراف
آیات اصلی: 114، 124 و 125 بقره
سایر سورهها: اعراف:31، توبه:101 الی 108، روم:19، نور:2، کهف:7 الی 8 و 46، حجرات:7، حج: 41
فهرست مطالب
1- مقدمه؛ نماز-زکات-ولایت: سه پایه دین
2-1-1- تحول مسجد (به میعادگاه بشریت) در نگاه نظامسازی اسلامی
2-2- ارتباط ماجرای «قبله و مسجد» با «امام»
2-2-1- امام جماعت نماینده امامالمسلمین
2-3-1- منافقان نزدیک امام، متخصصین در نفاق
3-1- معانی معنوی احیاء و اماته در قرآن
3-1-1- احیای زمین با احیای عدل و اقامهی حدود الهی
3-1-2- احیای زمین با احیای مساجد
3-2- احیای مسجد با بردن زینت به آن؛ بردن زینت به مسجد یعنی …
3-2-1- لایه اول: رفتن به مسجد با بهترین پوشش
3-2-2- لایه دوم: رفتن به مسجد با مال و فرزندان
3-2-3- لایه سوم: رفتن به مسجد با تمام ظرفیت ایمانی
3-3- استفاده زیاد از دنیا منافی پیش برد آرمانِ احیای مسجد
3-3-1- اسراف؛ عدم حرکت در مسیر احیای مسجد
3-4- توصیه به انجام کار جهادی، فرهنگی و … با محوریت مسجد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَبِهِ نَسْتَعِینُ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ؛
(بقره:114) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛
1- مقدمه؛ نماز-زکات-ولایت: سه پایه دین
[+2] اگر کسی بخواهد کلان_پروژههای قرآنی را کار بکند و وارد نظامسازی قرآنی بشود [چند بحث را باید بررسی کند]. یکی بحث نماز است با تمام جوانبش مثل اقامهی نماز، قبله، بیت الله الحرام، نماز شب و همهی این پکیج و از جمله مسجد (اینکه نوع تعریفی که قرآن از این بحث کرده چیست و جایگاه آن کجاست). یکی بحث کلان_پروژه ایتاء زکات است با تمام حواشی آن؛ مثل بحث سائل و محروم، انفاق و … ؛ و یکی هم بحث ولایت است. در این سه موضوع میبینید با ورود به هر بحثی، وارد یک بحث دیگر میشوید. این سه پایه اصلی است که به همدیگر مرتبط است. اگر کسی واقعاً بتواند این سه پایه را کار بکند، به منطق قرآن دست پیدا میکند و میتواند از بالا بحثها را دنبال بکند و بعد این، پازل به هم ریخته سرجایش مینشیند. یک بحث موضوعی هم بحث بنیاسرائیل است به عنوان نمونه و کارگاه عملی این سه پایه؛ این سه پایه یک دور در میان بنیاسرائیل اجرا شده است. اگر این بحثها کار بشود قرآن یک نما و منطق خاصی در ذهن فرد پیدا میکند. امیدواریم که بتوانیم این کلان_پروژهها را حل بکنیم. بعضی از اینها هم بحثهای طلبگیتر دارد و ممکن است بحث تفسیری عمومی نباشد و باید با حوصله بیشتری وقت بگذارند و با ضرباهنگ تندتری نگاه بکنند.
2-قبله
[+5] عرض شد که ماجرای قبله به بحث امام مرتبط است. شما آیاتی را که درباره قبله بیت الله الحرام آمده ببینید!
2-1- مسجد؛ میعادگاه بشریت
[-6] در آیه 124 سوره مبارکهی بقره، مقام امامت را دارد معرفی میکند: (بقره:124) وَإذَا ابْتَلَی إبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنَّ قَالَ إنّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إمَامَاً قال وَمِنْ ذُرّیَتِی[1] قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛[2] [+9] (بقره: 125) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ… این خانه را به عنوان محل اجتماع همه مردم قرار دادیم. این بحث سناریوی مسلمانها نیست؛ اصلاً سناریوی بنیآدم است و در بحث مسجد به آن خواهیم پرداخت. اینجا پاتوق امامت و محل تشکیل [تشکیلات] امام است؛ [تشکیلاتی] که از مسجد شکل میگیرد. هر چیزی که خلاف این باشد، سعی در تخریب مسجد است ولو من حیث لایشعر؛ هر چیزی که مانع شکلگیری مسجد بشود، تخریب مسجد است؛[3]
[-12] گفته شده شما اموالت را هم به مسجد بیاور: (اعراف:31) …خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ… . اصلاً مسجد به عناوین مختلف دیده شده: محل مالی و اقتصادی، یک مرکز دینی و پاتوق اجتماعی. هردینی و هر مسلکی یک پاتوقی برای خودش میبیند که یا پاتوقش میشود مسجد، یا دانشگاه، یا فرهنگسرا. بالاخره یک پاتوقی که دارد در دین تبیین میشود، مسجد است و دست امام هم هست. مسألهی مسجد میعادگاه همه بشر هم دیده شده و فقط برای مسلمانها دیده نشده و این با خطابات قرآن مشخص میشود که میفرماید: (بقره: 125) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا… .
2-1-1- تحول مسجد (به میعادگاه بشریت) در نگاه نظام سازی اسلامی
[+14] اینکه آیا این مراکز دینی را به صورت کلی این جوری [به عنوان میعادگاه بشریت] دیدند، یا اینکه در احکام باید تغییراتی حاصل بشود، اینها آن بحثهای زنده نظامسازی است. مثلاً اینکه گفته شده مشرکون نجس هستند و نباید به مسجد بیایند، آیا اینجا بحث نجاست ظاهری است یا قذارت معنوی؟! این یک بحث زنده فقهی است که هم به نجاست اهل کتاب برمیگردد که آیا اهل کتاب نجساند یا نه؟ و هم اینکه آیا در فضای مسجدِ ما میتوانند وارد بشوند، یا نمیتوانند؟ و حتی یکسری از احکامی که امروز مانع از آمدن در مسجد است. آیا مسجد را این جوری دیدهاند که گوش تا گوش آن کسی نتواند بیاید؟ یا نه یک محل اجتماعی است که یک بخشی از آن مسجد است؟ اینها جزء بحثهایی است که اگر فضای نظامسازی آن باز بشود، در فضای فقهی آن هم تأثیر میگذارد.
[-16] آیه میگوید: (اعراف: 31) يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ… ای بنیآدم زینتهایتان را بیاورید در مسجد. یا این محل به معنی مسجد عام است (که عبادتگاهها را دربرمیگیرد)، یا باید واقعاً درباره مسجد تغییراتی بدهیم؛ حتی شاید یکسری قوانین خاصی گذاشته شده که موردی بوده است. اینکه آیا در بحث فقهی آن قواعد موردی داشتیم یا نه؟ میدانید که مثلاً در بحث حدود و دیات مدل شکلگیری عرفی دارد؛ مثلاً برای حدّ شُرب مُسکر پیغمبر شخص را با لنگه کفش میزدند، بعدها که قبح مُسکرات و احکامش جا افتاد، پیغمبر محکمتر میزدند، بعداً مردم اضافه کردند و یک قانون گذاشتند که مثلاً از این حد بیشتر نزنید و این حدّ شرب مسکر شده است.
2-1-1-1- احکام اجتماعی، تابعی از زمان
[+17] اینها بحثهای طلبگی دارد که وقتی در یک زمانی یک حکمی گفته میشود آیا این حکم، فیکس میشود یا نه؟ مثلاً گفتهاند فلانی را اینقدر شلاق بزنید، آیا این حکم فیکس میشود؟ یا نه، حکم در تابعی از توابع عرف و عادت و زمان و مکان جابجا میشود؟ این بحث چون عمیقاً یک بحث طلبگی است [خیلی واردش نمیشویم]؛ حتی در فضای طلبگی هم از این بحث پرهیز میکنند. از این جهت جای باز کردنش اینجا نیست، ولی لااقل بعید نمینماید که احکامی را که مخصوصاً به مسائل اجتماعی مرتبط بشود، [تغییراتی در آن داده شود.] یک موقع بحث رکعات نماز است، و به مسائل اجتماعی مرتبط نمیشود. ولی یکسری احکام هست که به گونهای به مسائل اجتماعی مرتبط است، یا از احکام عبادتی جماعتی است، یا مسئله قضا و جزاء و بیع و معاملات است. ما باید اصول کلی و روح حاکم بر آن [احکام] را در بیاوریم و بتوانیم درست استظهار کنیم و با استظهارات منطقی ببینیم آیا میتوانیم احکام را update کنیم؟ و نه از سر روشنفکری! بلکه یک update منطقی. نه از سر اینکه مثلاً در مسکو زورمان آمده 21 ساعت روزه بگیریم، بلکه با این دغدغه که آیا این واقعاً حکم الله است یا نه؟! اگر حکم الله این بود که 21 ساعت روزه میگیریم ولی اگر حکم الله این نبود، یک عده باید دغدغه داشته باشند [برای درآوردن حکم الله]. همانطور که از این طرف اشکال است، از آن طرف هم اشکال است.
2-1-1-2- افراط و تفریط در حکم الهی، ممنوع!
[-20] بعضی فکر کردهاند ما هرچقدر سفت بگیریم بد نیست! در صورتی که همان مقداری که خدا گفته باید همان باشد، بقیهاش را که شما نمیتوانی سفت بگیری! در تاریخ است که قنبر خواسته حدّ اجرا بکند، سه ضربه بیشتر زده، حضرت پرسیده چرا این جوری زدی؟ مثلاً گفته: میخواستم خیلی قشنگ موضوع جا بیفتد! و حضرت خواباندندش و سه ضربه به او زدند! پس همان چیزی که هست باید اجرا بشود، نه اینکه ما فکر کنیم اگر سفت کنیم بهتر است! خدا یکسری حلال و حرام گفته و یکسری از احکام را هم واگذاشته. اگر روایاتش را نگاه کنید خیلی جالب است! نه اینکه فراموش کرده که وا گذاشته! اصلاً یک بخشهایی را میخواسته وابگذارد. میخواسته چیزی نگوید و آزاد بگذارد که در عرف آخوندی به آن مباح اقتضائی میگویند، نه اینکه دو کفه ترازو را سنجیدهاند و وسط آن را گفتند مباح، بلکه اصلاً نگاه کردهاند و گفتند مطلق العنان بودن، خودش مطلوبیت دارد.
2-2- ارتباط ماجرای «قبله و مسجد» با «امام»
[-13] (بقره: 125) …وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى… مقام ابراهیم را به عنوان مصلّی انتخاب بکن. نمازت را در مقام ابراهیم بخوان و این مقام امامت است و نمازت را هم در همین مقام باید بخوانی تا بشود نماز! این صرف آن نیم دایره نیست. البته کلمات قرآن یک جوری است که آن نیم دایره را هم به عنوان مقام ابراهیم میگیرد ولی این به خاطر این است که [بفهماند اینجا] مسجدِ امام است.
2-2-1- امام جماعت نماینده امام المسلمین
[-22] نشان دادیم این مقدار از آیه قابل اصطیاد است که لااقل میخواهد نشان بدهد که این سناریوی مسجد الحرام، و مسجد سناریوی بشریت است و سناریوی مسلمانها نیست. حالا این که با امام شکل میگیرد از چیزهایی است که از آن غفلت شده است. ما میدانیم مسجد امام دارد ولی حواسمان نیست که این امام [امام جماعت مسجد] نماینده آن امام [امامالمسلمین] است و منویات آن امام را باید جلو ببرد. این آن مسجد است وگرنه [+13] فضای دیگری به عنوان مذهب علیه مذهب وجود دارد که قرآن از آن به مسجد ضِرار یاد میکند.
2-3- نفاق؛ مذهب علیه مذهب
[-23] معنی اصلی نفاق که مکرر در این جلسات به آن اشاره کردهایم، مذهب علیه مذهب است؛ یعنی اقدامات مذهبی و تبیینهای مذهبی علیه مذهب؛ وگرنه مدل دیگرش که کفر آشکار است. این چیزی که خیلی پیچیده درمیآید و میشود (منافقون: 4)…هُمُ ﭐلْعَدُوُّ…[4] و اینکه اگر بگویند تو گوش میکنی، ملت گوش میکنند و خیلی هم برای خودش منطق دارد …كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ…[5] بالاخره یک الواری است که سرپاست، همهی اینها همان فضای مذهب علیه مذهب است.
2-3-1- منافقان نزدیک امام، متخصصین در نفاق
[-24] در سوره توبه دارد: (توبه:101) وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ… یکسری از اعراب هستند که اینها منافقاند، ولی …وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ… یک عده از اهل مدینه هستند که فضایشان مرتب دارد نزدیک و نزدیکتر به خود پیغمبر میشود، اینها فوق تخصص نفاق دارند. در حدی که …لَا تَعْلَمُهُمْ… ای پیغمبر تو اینها را نمیشناسی (به پیغمبر میگوید یعنی در واقع به مؤمنین میگوید) …نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ… ما اینها را میشناسیم؛ یعنی اینها به راحتی قابل شناسایی هم نیستند. اینها اگر «حَوْلَ» بیرون دروازههای انقلاب باشند، منافقون هستند. اگر بیایند داخل دروازههای انقلاب، دیگر در نفاق تخصص دارند که واقعاً اینها غیرقابل شناسایی میشوند. …سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ؛[6]
2-3-2- تفاوت منافق و گناهکار
[25] (توبه:102) وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ… و ديگرانى هستند كه به گناهانشان اعتراف كردند؛ ما بحث گناهکار را نمیکنیم و منظورمان از منافق گنهکار نیست؛ گنهکارانی که گاهی دلشان با خوبی است و گاهی دلشان با بدی است و به گناهان خودشان معترفند. …خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا… هم اعتکاف میآید و هم کاباره میرود؛ یعنی آدمهای این مدلی کم ندیدیم. به خصوص در خارج از کشور اینها آدمهای جالبی هستند؛ مثلاً مسلمان است، مسجد میآید، نمازجمعه میرود و بعد میرود کافه عرق میخورد! …عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ… ان شاءالله خدا اینها را میبخشد …إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ بالاخره طرف ضعیف هست و از سر ضعفِ اراده این کارها را میکند. میداند هم که خطا میکند ولی این معنی «مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ» نیست.
[+26] بعد میگوید: (توبه:103) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ… ای پیغمبر برو اموال اینها را بگیر که با این اموال گرفتن از مردم و زکات گرفتن فرارهای مالیاتی مشخص میشود. (توبه:103) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ (توبه:104) أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛[7]
[-27] در ادامه یک بحث مهمی دارد در ارتباط با «نفاق» و «انفاق و صدقه» که از آن عبور میکنیم: (توبه:105) وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه:106) وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ… بعضی هم کارشان متوقف به امر خداست. …إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ… یک عده این وسط هستند که میخواهند ببینند آیا خدا میبخشد یا نمیبخشد! وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛[8]
2-3-3- مسجد ضرار
[+27] (توبه:107) وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛[9] این میشود بحث منافقونی که از مراکز مذهبی و دینی استفاده میکنند، یکهو میبینید یک حسینیه پاتوق چیزهای خلاف منویات امام دارد نضج پیدا میکند.
2-3-3-1- ماجرای مسجد ضرار
[+28] داستان این است که آمدند این مسجد را ساختند و گفتند: یک مسجدی ما داریم میسازیم _ این مسجد پوششی هم بوده_ به خاطر اینکه مثلاً راه دور است. بعد به پیغمبر گفتند: “یا رسول الله! شما تشریف بیاورید این مسجد را افتتاح کنید!” یک مرکز مذهبی در مقابل قوای مسجد پیغمبر میزنند و حتی میخواهند که پیغمبر بیاید این مسجد را افتتاح کند ولی اینجا در اصل یک خانه تیمی است. حضرت گفتند: “من بروم جنگ تبوک و برگردم بعد میآیم”. رفتند جنگ تبوک و برگشتند، گفتند: “این مسجد را بسوزانید!” پیغمبر مسجد سوزاند! و به همین اکتفا نکردند و گفتند: “جای این مسجد را بکنید زبالهدانی مدینه!” اینجا شد مرکز دپوی زباله مدینه؛ یعنی این مسجد را از ریشه درآوردند! نگذاشتند به عنوان موزهای برای عبرت!
[+41] جالب است که میدانید این مسجد را چه کسی ساخت؟ ابوعامر پدر حنظله غسیل الملائکه! یعنی پدر این است و پسر این! حنظله تا ازدواج کرد، بعد همان شب زفاف آمد جبهه و رفت شهید شد. جنب بود و شهید شد و پیغمبر گفتند: ملائکه او را غسل دادند. یک چنین کسی که عروس را ول میکند و به جبهه میرود، خدایی در تاریخ نوبر است! ولی پدر همین شخص، ابوعامر است که مسجد ضِرار ساخت!
2-3-3-2- برخورد سفت قرآن درباره پاتوق درست کردن علیه نظام اسلامی
[-32] چرا پیغمبر با یک مسجد ضرار این جوری برخورد میکنند؟ [چون] مسجدی است که خودش هم عامل تفرقه و هم عامل کفر میشود و هم اینکه نمیخواهد مسیر امامت را برود؛ پاتوق یک نوع تفکر ضد مقام پیغمبر میشود. پیغمبر هم آن را میسوزانند و آن را زبالهدانی میکنند. و بعد هم آیه میگوید: ای مؤمنین! ای پیغمبر! شما پایتان را هم اینجا نگذارید! (توبه: 108) …لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا…، سر قبر سردمداران آنها هم نروید (توبه: 84)…وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ… .
[-33] قرآن روی این مواضع سفت است؛ همانجور که در بحث سامری سفت بود. سامری خودش عالِم صاحب کشف و کرامتی بود! آدم مذهبی بود! وقتی آن گوساله را ساخت، حضرت گفتند: (طه: 97) …لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا؛ اصلاً آتش میزنیم و در دریا میریزیم. اتفاقاً قرآن موضعهای سفتی دارد نسبت به جریانهای مقابل که بخواهند پاتوقهایی درست بکنند که یک جوری زیرآب نظام را بزنند. البته این مقابلهها حتماً باید با حکمت و مصلحت ترکیب بشود. حتماً باید فهم بشود. در وقتهایی که فهم نشود آخرش هم کار درست انجام نمیشود؛ یعنی فهم عمومی باید برسد به این نکته. منطق یک منطق سفتی است درباره پاتوق درست کردن دیگران علیه نظام اسلامی، که حتی اگر مسجد باشد آن را میسوزانند و تبدیل میکنند به زبالهدانی! [10]
2-3-3-3- سیاسی بودن مسجد در مکتب دین
[-30] اینجاست که میگویم مسجد یک جای عبادت فردی نیست. مسجد یک جای سیاسی است. آنها که نمیخواستند بروند آنجا چاقوکشی راه بیندازند! میرفتند عبادت میکردند؛ ولی مسجد فقط جای عبادت نیست. مسجد عبادتش هم سیاسی است.
[+30] به قول حضرت امام گریه بر امام حسینعلیهالسلام هم سیاسی است. از گریه بر امام حسینعلیهالسلام اگر تخدیر درآمد، اصلاً آن گریه برای امام حسینعلیهالسلام نیست. این چه گریهای است برای امام حسینعلیهالسلام؟! اگر عرفان ما حالت مواد مخدری درآمد، این که عرفان نیست! اینها که حال ندارند بروند جبهه!
[-31] عثمان بن مظعون آمد پیش پیغمبر گفت: “یا رسول الله! میخواهم از دنیا بیرون بزنم!” حضرت گفتند: “خیلی هم عالی!” گفت: “میخواهم خودم را اخته کنم و بروم توی بیابان!” حضرت گفتند: “تو غلط میکنی! برو مشکل ازدواجت را حل کن! و اگر بیابان میخواهی بروی، برو جنگ!” برو مدافع حرم شو! برو سوریه! این چه عرفانی است که میخواهی سر به بیابان بگذاری؟! در اسلام عرفان هم در بسترهای جهادی دیده میشود. گفتهاند: رهبانیت امت من جهاد فی سبیل الله است. اگر خیلی از دنیا میخواهی فاصله بگیری، برو جبهه! وگرنه کارهای دیگر بیشتر شبیه کیف الله بازی است.
[+34] بدانید که بالا بروید پایین بیایید دین ما یک دین سیاسی است؛ یعنی آخرش پای ولایت خرج میشود. اگر بگویید گونهای از عبادت که در میان بوداییان، هندوها و نصارا هست، این جنس عبادت در نماز هم هست، اصلاً اینطور نیست! عنصر مسجد، امام دارد که نماینده امام المسلمین است. نمایندهی آن طرز تفکر است.
2-3-3-4- قاعده فقهی «لاضَرر و لا ضِرار»
[-41] (توبه:107) وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا… این ضِرار و ضرر زدن قاعدهای در فقه دارد به نام «لا ضَرَرَ و لا ضِرار». [42] سمرهُ بن جُندَب از اصحاب پیغمبر بوده که یک درخت داشته در منزل کسی و مرتب سرزده میرفته به درختش سر میزده. صاحب خانه آمد به پیغمبر شکایت کرد و پیغمبر به سمره بن جندب گفت: “این درخت را به این صاحب خانه بفروش!” گفت: “درخت خودم است و میخواهم سرزده بیایم به آن سر بزنم.” حضرت گفتند: “بفروش به من! جایش صدتا درخت به تو میدهم. درخت در بهشت با ضمانت میدهم.” ولی سمره قبول نکرد. آدم چقدر باید احمق باشد؟! وقتی حضرت میفرماید درخت میدهم در بهشت با ضمانت یعنی ضمانت میکنم تو بروی بهشت! پیغمبر به صاحب خانه گفت: “درخت را از ریشه بکن بینداز دور!” و گفتند: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام». همین سمره بن جندب کسی بود که بعدها جلوی امیرالمؤمنینعلیهالسلام ایستاد، جلوی امام حسنعلیهالسلام ایستاد و در کربلا هم جلوی امام حسینعلیهالسلام ایستاد! آدم تاریخ میخواند میبیند چقدر آدم میتواند خبیث بوده باشد؟!
[-44] (توبه:107) وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ مِن قَبْلُ…[11] یعنی مسجدی که دارد به جامعه مسلمین ضرر میزند و پوشش آن کارهایشان است. طرف میآید مسجد و مدرسه میسازد و شما فکر میکنی این آدم که متدین است و نمیشود این جوری باشد که! …وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ… اینها دارند بین مؤمنین تفرقه میاندازند و مسجد را پاتوق و خانه تیمی میکنند. …وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى… و قسم میخورند که ما جز خوبی نمیخواهیم. …وَ اللَّهُ يَشهَدُ إِنَّهمْ لَكَاذِبُون؛ ولی خدا گواهى مىدهد كه بىترديد آنان دروغگويند.
2-3-4- اهمیت حبّ
[+44] (توبه:108) لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا… ای پیغمبر در چنین مسجدی ابداً نایست! و وقتی به پیغمبر میگوید؛ یعنی به مؤمنین میگوید. …لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ… قطعاً مسجدى كه از نخستين روز بر پايه تقوا بنا شده شايستهتر است كه در آن [به نماز و عبادت] بايستى …فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا… در این مساجد مردانی هستند که دوست دارند طاهر بشوند.
[-44] این خیلی حرف مهمی است. نمیگوید: اینها حتماً طاهر شدند، که البته بعداً همین را هم میگوید. ولی دوست داشتن طهارت و طاهر شدن دو چیز است. [+46] حالا اینجا که دارد (توبه:108) …فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا… اولاً خود مقوله حُبّ، قلب، دوست داشتن خیلی مهم است. قرآن یک جاهایی میگوید (نور: 19) إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ… بعضی خودشان این کار [خطا] را نمیکنند، ولی دوست دارند خطاها زیاد بشود؛ یعنی وقتی به قلبشان مراجعه میکنند، از شکست مؤمنین خوشحال میشوند. از اینکه بگوید: آقا من یک جایی یک فیلمی گرفتم! اصلاً عشق میکند از ملت آتو بگیرد. به جای اینکه مرتب سرپوش بگذارد و به اطرافیان نهیب بزند که مثلاً “یک وقت این فیلم را پخش نکنی! خیلی کار بدی کردی! این چه فیلمی است که از آدمها میگیری؟!” اصلاً خودِ دوست داشتن این چیزها کار بدی است. خودِ دوست داشتن خوبی چیز خوبی است. این آیه بسیار مهم است. اول میگوید: (توبه:108)…يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا… دوست دارند طاهر بشوند و بعد میگوید: …وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ؛ خدا طاهران را دوست دارد. پس معلوم است خود دوست داشتن طهارت رفته رفته آدم را طاهر میکند. کسی که دوست دارد طاهر بشود، طاهر میشود. همین که دوست دارد طاهر بشود، به مسجد میرود و هم طهارت فردی و هم طهارت انقلابی پیدا میکند.
طاهر شدنی که در این آیات هست، ذیل (حج: 29) ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ…[12] عرض کردم که یکی از آن آبهایی که آلودگیها را میزداید، خود امام است و برای همین آب در قرآن به امام تطبیق شده. (حج: 29) ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ… بروید آلودگیهایتان را بزدایید؛ یعنی بروید پیش امام، دستور از امام بگیرید تا بفهمید چه کار دارید میکنید. کسی که نمیفهمد دارد چه کار میکند، این آدم آلوده است. آدمی که دستور ندارد و نمیفهمد چطور زندگی میکند، این آلودگی دارد و باید برود پیش امام تا آلودگیاش مرتفع بشود.
[+52] در قرآن دارد که وقتی به بعضی میگویی اینها برآیند حرف خداست، (زمر:45) وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ… میبینی دلش دارد پس میزند. وقتی میگویی براساس قرآن و روایات رسیدیم به یک چنین چیزی مثلاً در زندگی خانوادگی، میگوید: “نه حاج آقا!” احساس انزجار میکند. ولی …مِنْ دُونِهِ… در غیر این …إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ؛ صورتش باز میشود، بشاش میشود. تا اینها را با 4 تا کلمه این زبان نجسها همراه کنی و میگویی کنفرانسهای بینالمللی و معادلات جهانی و کنوانسیونهای فلان و … ، (زمر:45) …إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ؛ میبینی چشمهایش برق میزند، میگوید: “حالا شد حرف حساب! حالاا این شد علم! بالاخره دانشمندان در مراکز، کنفرانسها و کنوانسیونها امضا کردند و حالا این شد یک چیزی!” [13] اینها مال این است که شخص به چه راه و فضا و مَصّب و مذهبی حبّ و ارادت پیدا کرده، همین تعیین کننده است.
2-4-بستر سیاسی آیات
[-49] الان این آیات در چه بستری است؟ آیا من داشتم این بستر را به آیه تحمیل میکردم یا آیه دارد خودش را در این بستر نشان میدهد؟ در بستر مسجد ضِرار و در مقابلش مسجد امامت و رسالت و مسجد سیاسی، وقتی میخواهد طاهر بشود، معلوم است طهارت را در چه بستری تعریف میکند. البته به معنای طهارت معنوی هم هست، پس نباید این قسمت «يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» را از آیه جدا بکنید و بگویید: “میخواهند بروند حال بکنند، گریه بکنند و طهارت کسب بکنند!” به خدا این نیست! مسجد در فرآیند دینی به معنای پاتوق انقلابیون تعریف شده و اگر غیر این باشد، میشود مسجد ضرار! اگر بخواهد پاتوقهای دیگری درست بکند، یک چیز دیگری میشود که اصلاً مورد تأیید دین نیست، حتی اگر اسمش را بگذارید حسینیه! اگر توانستید آن حسینیه را فتح بکنید و بشود برای منطق امامت، چیز خوبی است.
[+50] باید حواسمان به این نکته جمع باشد که اتفاقاً مسجد علیه مسجد، حسینیه علیه حسینیه، دین علیه دین، مذهب علیه مذهب، ترجمههای انقلابی علیه ترجمههای انقلابی، تبیینهای انقلابی علیه تبیینهای انقلابی و … کار را به شدت پیچیده میکند. میگویند آقا گیج شدیم! بدانید که راه، تنها خطّ ولایت است و راه دیگری ندارد. چون او از راه امام یک قرائت میکند و این یکی یک قرائت دیگر! و چه کسی میتواند بگوید کدام قرائت درست است؟ هر جا دیدید ولایت در مسیری حرکت میکند شما هم در همان مسیر حرکت کنید. وقتی خط و ربط کلی معلوم شد، همان قرائت درست از آن درمیآید.
[+51] بصیرت مال همین چیزهاست. فهمهای شبکهای مال همینهاست. میدانید که یکی از متخصصین داستانگویی در تاریخ اسلام معاویه بوده است. آنقدر خاطرههای ناب از پیغمبر نقل میکرده که همه را کفبُر میکرده است. میگفتند: “تو که تازه اسلام آوردهای!” اصلاً متخصص تبیینهایی از پیغمبر بوده. درباره شناخت معاویه برایتان خواهم گفت که چطوری است که یک عدهای یکهو یک خاطرهای در میآورند که مثلاً امام موافق بوده که «مرگ بر آمریکا» باید حذف شود! در صورتی که اصلاً این با منطق امام نمیخورَد. اینجاها آدمها باید حواسشان را جمع بکنند.
3- تخریب مسجد
3-1- معانی معنوی احیاء و اماته در قرآن
[-54] اینکه در بحث «سعی در تخریب» دارد (بقره:114) …وَسَعَى فِي خَرَابِهَا… ، باید سعی در تخریب را مستند به آیات بکنم. إحیاء و إماته را در جاهای دیگر قرآن هم نشان داده بودم که قرآن در فضاهای مختلفی إحیاء و إماته را طرح میکند و فقط إحیاء و إماته بدنی نیست. خیلی راحت بدون اینکه احساس خاصی به طرف دست بدهد، به کسی که دین ندارد میگوید: میّت! (انعام: 122) أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ… یک مردهای که ما نور الهی را در او دمیدیم و احیاء شد. یا جنگ مایه احیای امم است (انفال:24) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ…[14] شما را احیا میکند.
3-1-1- احیای زمین با احیای عدل و اقامهی حدود الهی
[-56] ما میخواهیم از خراب مسجد صحبت کنیم قرآن میگوید (روم:19) يخرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يخرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىّ وَ يحُىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتها… خدا همان خدایی است که احیاء میکند زمین را بعد از مرگ زمین. یک موقع میگویید زمین در زمستان میمیرد و در بهار احیاء میشود. این درست است، ولی وقتی احیاء و اماته را در قرآن پیگیری میکنیم، یک احیاء و اماته دیگری میبینیم. حالا روایات ذیل این آیه را ببینید، دارد: …لیس یحیها الارض بالقطر… نه اینکه خدا با باران زمین را احیاء میکند. ما هم گفتیم معنی آن این نیست، بعضی دوستان اعتراض کردند که چرا میگویید معنی آیه این نیست؟ در واقع میخواهند بگویند این بحث را بگذار کنار! وقتی میگوییم «يُحْيِي ﭐلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»، این مدنظرمان نیست که باران میآید و زمین زنده میشود بلکه این مطلب کمی است برای [احیای ارض]. …ولکن یبعث الله رجالا… خدا یکسری رجالی را برمیانگیزد …فحییون العدل… اینها عدل را در زمین احیاء میکنند. …فتَحی الارض بإحیاء العدل… زمین به واسطه احیای عدل، احیاء میشود. آدمهای عادلی هستند که اقامه حق میکنند و زمین را احیاء میکنند. …و لَأقامه الحد لله أنفع للارض من القطر اربعین صباحا؛ اقامه و اجراى حدود و تعزیرات بر روى زمین، پر منفعتتر است از این که چهل شبانه روز بر آن باران ببارد. اقامه حدّ برای خدا یعنی اجرای حدود الهی؛ مثلاً دست دزدی را بزنند، یا زانی و زانیهای را شلاق بزنند، آن هم در ملأ عام و به همان صورتی که قرآن گفته (نور:2) …وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ…[15] وقتی که اثبات شد دیگر حد بزنند. بعد خود خدا هم گفته که منی که رئوف هستم میگویم: (نور:2)…وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ… در دین خدا هم رأفت موقوف! اما آیا باید به دنبال اثبات جرم برویم؟ هرگز![16] برای اثبات نباید کاری کرد ولی وقتی اثبات شد، اگر حد جاری بشود از باران چهل روزه خاصیتش بیشتر است.
[-63] در روایت دارد زنی را برای حدّ سرقت نزد پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله آوردند که ایشان حدّ بزند. یک عده ریختند سر پیغمبر که یارسول الله! این از خانواده خیلی شریفی است مثلاً از خاندان حضرت آیت الله فلانی! شما این کار را نکنید! گفتند: انما هلک من کان قبلکم بمثل هذا؛ قبلیهای شما هلاک شدند به خاطر همین چیزها. کانوا یقیمون علی ضعفائهم و یترکون اغنیائهم و اشرافهم فهلکوا؛ ضعیفها را گیر میآوردند و مجازات میکردند. به اقویا و این خاندانها که میرسیدند، مجازات نمیکردند و لذا هلاک شدند. اگر کار خلاف کردند همه باید مجازات بشوند. مشکل این است که یک عده که دستشان به دهنشان نمیرسد، مجازات میشوند و یک عده که منسوب به خاندانها و دزدان یقه سفید هستند، مجازات نمیشوند. این جوری میشود که امتها و اقوام هلاک میشوند.
3-1-2- احیای زمین با احیای مساجد
[65] این روایات را خواندم تا نشان بدهم، آیه (بقره:114)…وَسَعَى فِي خَرَابِهَا… سعی در تخریب یعنی چه. خیلی وقتها سعی در تخریب نه به این معنی است که میخواهند آجرهایش را بکَنند، بلکه کافی است مسجد را از حیثیات مختلف معنوی و انقلابی بیندازید. اینها با مساجدی که (حج:40) …يُذْکَرُ فِيهَا ﭐسْمُ ﭐللَّهِ کَثِيراً… است مشکل دارند و میخواهند آن را منهدم کنند، ولی با مساجد دیگری که (نساء:142) …وَلَا يَذْکُرُونَ ﭐللَّهَ إِلَّا قَلِيلاً؛ هست، مشکلی ندارند. اینچنین مسجدی کلاً تخریب شده هست. خود مسجد خراب است؛ لذا اگر در آیات سوره توبه داریم (توبه: 18) إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ… مساجد را کسانی که ایمان به خدا دارند عمران میکنند، فرقی ندارد: «انما یعمر الارض من آمن بالله»؛ زمین را هم کسانی که ایمان به خدا دارند عمران میکنند، چرا این را میگویم؟ به دلیل این آیه (هود:61) وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا… خدا شما را استعمار کرده در زمین؛ یعنی شما را گمارده که به زمین عمران ببخشید. یک موقع این آیه را میزنیم سر در دانشکده عمران که خدا خواسته ما زمین را عمران ببخشیم؛ مثلاً پل، راه، سد و تونل بسازید. البته اینها هم هست. آن اصل استعماری که خدا کرده و خواسته شما زمین را بسازید، این همان (توبه: 18) إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ… است. اینکه میخواهد احیاء کنید، نه اینکه در پزشکی احیاء بکنید که البته آن هم خوب است، ولی اگر احیاء یک نفر مثل احیاء کل بشر است، این فقط مال پزشکها نیست. درجه نازله آن مال پزشکهاست. درجه عالی آن این است که احیاء امت بکنید؛ احیاء عدل بکنید. درجهی بالای استعمار این است که شما را بگیرد به اینکه شما این زمین را زنده بکنید. خدا شما را برای این کار استعمار کرد، نه اینکه شما را استعمار کرده که پل بسازید. حالا یک پل هم بسازید، کشاورزی هم بکنید، ولی اینها که دین لازم ندارد که بگوید پل چند طبقه بسازید! هی بحثها را نبرید در این فضا که ما را گرفتهاند به اینکه زمین را آباد بکنیم! خوب باید کشاورزی کنید. پل و راه بسازید، این چیزها که گفتن ندارد! اینکه شما را خدا گذاشته که استعمار بکنید یعنی تخریب نکنید، احیاء کنید؛ یعنی یک رجال عدل را سر کار بیاورید، امانت الهی را بسپارید دست اینها تا اینها عدل احیاء بکنند و این کار میشود استعمار ارض. اینها میشود سطوح دیگری از تفسیر این آیات.
[-70] (توبه: 18) إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ… فرقی ندارد با «انما یعمر الارض من آمن بالله». مؤمنین که فقط مسجد را آباد نمیکنند. اگر مسجد دست کس دیگر بیفتد، میشود مسجد ضِرار و (بقره:114)…وَسَعَى فِي خَرَابِهَا…، و اگر زمین هم دست کسان دیگر بیفتد میشود «زمین ضرار» و میشود (بقره: 205) …وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ…؛ این آدم اِهلاک حرث و نسل میکند. زمین هم اگر بیفتد دست آدمهای غیر مؤمن، میبینید که در زمین فساد ایجاد میکنند. این ماهیت عمران و خراب، احیاء و اماته، تخریب و انهدام است که میگوید (حج:40) …لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ… .
3-2- احیای مسجد با بردن زینت به آن؛ بردن زینت به مسجد یعنی …
3-2-1- لایه اول: رفتن به مسجد با بهترین پوشش
[+72] (اعراف:31) يَا بَنِي ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ… یک لایه از بحث این میشود که زینتهایتان را به مسجد بیاورید. میدانید که خود مسجد نباید زینتآلود باشد، ولی شما زینتهایتان را وارد مسجد بکنید؛ یعنی یک خانمی وقتی به مسجد میآید، گفتهاند طلاهایش را به خودش آویزان کند و بیاید و یک لباس خوب بپوشد. آقا هم همینجور. الان بچههای ما چرا دوست دارند به عروسی بروند؟ ولی دوست ندارند به مسجد بیایند؟ به دلیل اینکه افراد در بهترین حالت ممکن در سالن عروسی ظاهر میشوند؛ یعنی میتواند مادر و پدر خودش را در خوشقیافهترین حالت ببیند، ولی تا وارد مسجد میشوی بوی پا میدهد، در حالی که داریم که زینتهایتان را به مسجد بیاورید. گفتهاند در حالتهای بسیار شکیل وارد مسجد بشوید. حتی ذیل این آیه گفتهاند: موهایتان را خوب شانه بکنید و مرتب و منظم وارد مسجد بشوید انگار که دارید به سالن عروسی میروید.
3-2-1-1- نفی چشم و هم چشمیهای غیر خدایی
[-39] کارهایی را که روی چشم و هم چشمیهای غیر خدایی باشد، خدا قبول ندارد. داستانی هست که رئیس قبیلهای شتری کشته بوده و از آن آبگوشتی درست کرده بوده و قابلمهای از آن را دم در خانه کسی فرستاده بود. او زد زیر قابلمه و گفت “من دو تا شتر میکشم”. طرف مقابل گفت: “پس من سه تا شتر میکشم” تا رسید به صد شتر! صد تا شتر کشتند. خبر دادند به امیرالمؤمنین. حضرت گفتند: “همه آنها را بریزید جلوی سگ و شغال”. گفتند: “آقا این گوشت است!” فرمودند:” این گوشت باید به سگ و شغالها برسد. اینها را که روی چشم و هم چشمی ذبح شده بریزید دور!”
[-40] ببینید چقدر از مهمانیهایی که ما میدهیم مال این است که یک نفر میخواهد یک نفر دیگر را ضایع کند! یک نفر میخواهد جلوی فلانیها در بیاید! لذا مجلس میاندازد و حسینیه درست میکند، پاتوق میزند! اینها اصلاً روی تقوا نیست. شما هم چنین چیزهایی را تأیید نکنید! در این مجالس نروید و نیایید! یا پایین دِهیها برای تویِ چشم کردن بالا دِهیها یک مسجد میزنند! در حقیقت میخواهند حال همدیگر را بگیرند! این روحیههایی که برای غیر خدا کار میکند و حتی مسجد میسازد، فایده ندارد.
[-71] اگر روحیه غیرمؤمنانه باشد و برود جنبه فردی پیدا بکند میشود (مریم: 74) …أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا؛[17] میخواهند نسبت به همدیگر فیگورهایشان را بیشتر بکنند. اگر در سطوح امتها باشد میشود (نحل: 92) …أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ…[18] یعنی همین اخلاق فردی خاله زنکی که میخواهند اثاثشان را در چشم هم بکنند، و در سطوح خانوادگی انجام میدهند، همین اخلاق را میخواهند در سطوح امتها، و احزاب انجام بدهند. هر دو یک اخلاق است اما در دو سطح؛ یکی در سطح خانوادگی و یکی در سطح احزاب.
3-2-2- لایه دوم: رفتن به مسجد با مال و فرزندان
[-75] این یک لایه؛ یک لایهی دیگر بحث این است که داریم (کهف: 46) الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا… مال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند؛ اینها را بردار ببر مسجد! یکی از زینتها هم اموالت هست؛ یعنی اقتصادت را ببر مسجد. مالت را ببر مسجد تا در محوریت مسجد اقتصاد شکل بگیرد و اقتصادِ مسجدمحور داشته باشیم. خودت هم که میروی مسجد دست بچهها و رفیقهایت را بگیر و ببر مسجد. خودت که میروی آنها را هم ببر.
[+76] تازه اینها که شد زینت زمین! این آیات را ببینید: (کهف: 7) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا… آن چیزی که روی زمین است که زینت شما نیست، زینت زمین است! ولی من گفتم (اعراف:31) …خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ… زینت خودت را بردار ببر مسجد. ممکن است آنچه را که زینت زمین است مجازاً بگوییم زینت شما، ولی درواقع زینت زمین است؛ مثلاً طرف یک باغ دارد و دارد به خودش افتخار میکند! اگر این باغ قشنگ است که زمین قشنگ است، این که نشد قشنگی تو! مثل این است که کس دیگری آرایش بکند و کس دیگر افتخار کند که این چقدر قشنگ است! و بعد هم میفرماید: (کهف:8) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا؛ همه اینها را پشم میکنیم برود.
3-2-3- لایه سوم: رفتن به مسجد با تمام ظرفیت ایمانی
[-79] (حجرات: 7) وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ… بدانید در میان شما رسول الله است و اگر بخواهد رسول الله مطیع شما بشود، خودتان به زحمت میافتید …وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ… ایمان را در دل شما محبوب کرده و همین [ایمان]، زینت شماست وگرنه آنها زینت زمین است. زینت شما چیست؟ ایمان! …وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ…[19] در بحث حبّ داشتیم (توبه:108) … يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ…، (نور: 19) …يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ… . اصلاً حبّ رشد است. رشد مال کسی است که خوبی و ایمان و خدا را دوست دارد. آدم رشدیافته کسی است که از فسوق و عصیان کراهت قلبی دارد. …أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛[20] این گواهی رشدی نیست که قوه قضائیه به دخترهای صغیر میدهد؛ این رشد مورد نظر دین است در بحثهای اعتقادی.
[+81] با توجه به این نکات، یک لایه دیگر (اعراف:31) …خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ…: شما با تمام ظرفیت ایمانی به مسجد برو! همه ظرفیت اعتقادی_ایمانی خودت را ببر در مسجد. زینت خودت را که ایمانت است با خودت ببر مسجد؛ لذا اگر کسانی هوای این را دارند که کار خیلی ویژه میخواهند انجام بدهند، بروند کارهای مسجدمحور انجام بدهند. مثلاً اگر گروه جهادی دارند، پاتوقشان را یک مسجد، یا یک حسینیه بکنند. گروه جهادی دانشگاه شریف پاتوقش، جلساتش باید مسجد باشد. فعالیتها و خدمات اجتماعی از مسجد باید شروع بشود. تمام ظرفیت اعتقادی و فکریات را بیاور مسجد! این میشود : (اعراف:31) …خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ… . و وقتی میفرماید: (اعراف:31) يَا بَنِي ءَادَمَ… معلوم است این یک دستور بین المللی و جهانی است.
3-3- استفاده زیاد از دنیا منافی پیش برد آرمانِ احیای مسجد
[-84] من به بعضی میگویم: میدانید قبل از فقرهی (اعراف:31) …وکُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ… چه فقرهای است؟ قبل آیه این است: (اعراف:31) یا بنی آدم خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ…! آیا جا کم بوده؟! بلکه خوردن و آشامیدن هم باید برگرفته از روح ایمانی باشد وگرنه آن را حیوانات هم انجام میدهند. اصلاً لازم ندارد راجع به آن دستور الهی بیاید. خوردن و آشامیدن باید در بستر فهم ایمانی و تقویت دامنه و دائره امام باشد.
[-85] وقتی به شما میگویند دین و ایمان را تقویت بکن! این آرمان را که جلوی تو بگذارند، تو میفهمی که اگر دین را بخواهی تقویت بکنی، نمیتوانی اینقدر از دنیا استفاده بکنی؛ چون که به هم نمیخورد! چون که اگر بخواهی خیلی از دنیا استفاده بکنی، آنوقت آدمی نیستی که بخواهی دین را تقویت بکنی یا مساجد را تقویت بکنی! یعنی جایگاه امامت امام را بخواهی تقویت بکنی! شبکه اجتماعی امام را بخواهی تقویت بکنی! اگر بخواهی این آرمان بزرگ را انجام بدهی این با بخور بخور سازگار نیست. این (اعراف:31) …کُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ… مال اینجاست که خوردن، آشامیدن و نکاح شخص، خانه و زندگانی تشکیل دادنش، کارش باید رنگ احیای مسجد بگیرد؛ یعنی رنگ احیای پاتوق و شبکه اجتماعی امام.
3-3-1- اسراف؛ عدم حرکت در مسیر احیای مسجد
[+86] جدا نکنید و بگویید «کُلُواْ وَﭐشْرَبُواْ» و تمام! که تقریباً بشود یک دستور بهداشتی! این آیه یک بستری دارد که باید آن را در آن بستر نگاه کنیم. (اعراف:31) يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ خدا اسرافکار دوست ندارد؛ یعنی حتی اگر تو به اندازهای بخوری که به معدهات آسیب نزنی، ولی در بستر حرکت مسجد و احیای امر نباشد، اسراف کردی. نعمت خدا را خوردی و یک جای دیگر پس دادهای! به قول امیرالمؤمنین که درباره خلیفه سوم میگفت «بین نثیله و معتلفه»؛ کلاً در رفت و آمد بود بین آشپزخانه و دستشویی! خوب این بابا داشته کار حاکمیتی میکرده، ولی حضرت میگویند: کلاً اینها که نشد کار! این زندگی یعنی حرکت بین آشپزخانه و دستشویی. حالا وسط اینها داری چه کار میکنی؟ آیا داری احیای امر الهی میکنی؟! آیا داری تقویت جبهه حق میکنی؟! آیا داری ابطال جبهه باطل میکنی؟! [اگر نه] پس تو کلاً بین آشپزخانه و دستشویی هستی! این میشود اسراف!
[-88] مفاهیمی که قرآن تعریف میکند با مفاهیم عرفی ما مقداری متفاوت است. از نظر ما اگر کسی آب را آن طرف بریزد میشود اسراف، ولی اگر عمرش را در راه احقاق حق و ابطال باطل صرف نکند، نمیگوییم داری عمرت را اسراف میکنی! در حالی که تو داری نعمات خدا را اسراف میکنی!
[+88] کسی آمد پیش امام صادقعلیهالسلام، حضرت یک غذای خوب برای او آوردند و خوردند. امام (ع) فرمود: “غذا را چگونه یافتی؟” گفت: “خیلی خوب بود، من غذایی به این خوشمزگی نخورده بودم”. بعد این شخص زد زیر گریه؛ حضرت پرسیدند “چرا گریه میکنی؟” گفت: “یاد این کریمه قرآنی افتادم: لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ فردا روزی که از ما از نعمتها سؤال میکنند، من که این غذای خوشمزه را خوردم، آیا جواب خدا را میتوانم بدهم؟” در روایت دارد که حضرت اینقدر خندیدند که دندان های عقب ایشان پیدا شد و گفتند: این آیه از نعمت ولایت میگوید که در قیامت از آن سؤال میشود ، نه نعمت خوراک و پوشاک. منظور این نیست که طرف را یک لنگه پا نگهدارند و بپرسند تا حالا چقدر کله پاچه خوردی؟! اصلاً از خدا بعید است چنین کارهایی! کار را در این حد پایین نیاورید! یک کم آب میریزی طرف میگوید: خانه من و اسراف! بعد امر ولایت بلاتکلیف مانده، ولی این دیگر اسراف نیست! یا احقاق حق نمیشود و اسمش اسراف نمیشود! یا به محرومین رسیدگی نمیشود و این نمیشود اسراف! شما اگر کل زندگیت را به همان اندازهای که پزشکان میگویند بخوری، ولی عمرت را در راه «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» صرف نکنی، زندگی و اموالت را داری اسراف میکنی!
[-90] آیات را در بسترهای خودش ببینید! حالا ما دلمان میخواهد آیات را تکه کنیم و از تکههایش استفاده کنیم، آن یک بحث دیگر است. ائمه هم این کار را میکردند که آیات را تقطیع میکردند و از مقطعات آن هم استفاده میکردند. ولی نمیتوانیم بگوییم که آیه در بستر خودش هم بی معناست!
3-4- توصیه به انجام کار جهادی، فرهنگی و … با محوریت مسجد
[+90] این میشود اهمیت نظام مسجد و حالا میفهمیم اقامه نماز یعنی چه (حج:41) الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ… کسانی که وقتی خدا به آنها امکان بدهد، و در زمین مکنت و جایگاه بدهد، کاری که میکنند این است که اقامه نماز میکنند.
[-91] بروید در این باره فکر بکنید! من به عنوان یک آدم فرهنگی باید فکر کنم! شما به عنوان یک دانشجو باید فکری بکنید! اینها بیاید حول مسجد و در محوریت امامت شکل بگیرد. این همان تئوری عمران است و اگر هر کاری کردید که به نوعی مسجد را خلوت کردید ولو اینکه فرهنگسرا زدید، سرای محله زدید! یک کارهایی کردید که مسجد در آن کار از بین رفت، [این همان تخریب مسجد است].
[+82]بعضی دارند در این ظرفیت روی مباحث مسجدمحور کار میکنند؛ بحثهای محله با محوریت مسجد. هر طرحی، هر کلاس آموزشی میخواهید بگذارید، با مسجد محلهتان صحبت بکنید در مسجد بگذارید. البته کلاس باید با شئونات مسجد سازگار باشد. نه کلاس رقص! مثلاً کلاس آموزش ریاضی. یا مثلاً من دارم طلبه تربیت میکنم، برای کجا؟ باید معلوم کنم که برای مساجد دارم تربیت میکنم. عِلمیت آنها و کار فرهنگی آنها برای مساجد است. یعنی نمیشود شما یک کار فرهنگی تبیین بکنید که در آن مسجد نباشد. این میشود بحث «خُذُواْ زِينَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ».
[+91] ما الان در کارهای جهادی که در کل کشور میکنیم، در 400 تا شهرستان داریم کار میکنیم، به آنها گفتیم: نفرات باید هویت مسجدی داشته باشند و آن گروه را باید در مسجد تشکیل بدهند. اگر جایتان مسجد است بیایید وگرنه میرویم سراغ گروه دیگری! این کارها جایش در مسجد است. این کارها باید از مسجد پا بگیرد. بدانید انقلاب هم از مساجد پا گرفته است و انقلاب هم از مساجد درست خواهد شد. از غیر مساجد درست نخواهد شد. انقلاب و روحیات انقلابی و همه فعالیتهای انقلابی را مساجد پایهگذار بودند و انقلاب و راه هم از مساجد درست میشود. اگر انقلاب بخواهد پای خودش را دوباره درست بکند، از مساجد پیدا میکند.
صلوات!
[1] . تابعان حضرت ابراهیم، ذریهی او هستند
اینجا بحث این نیست که حضرت برای همه ذریههای صُلبی خودش دعا کرده که اینها امام بشوند و گفته شده که ظالمان اینها امام نمیشوند! باید تناسب حکم و موضوع وجود داشته باشد. اگر حضرت ابراهیمعلیهالسلام دارد برای مقام امامت دعا میکند، دیگر این آدمهای دم دستی را که دعا نمیکند. بلکه با (ابراهیم: 36) …فَمَنْ تَبِعَنِی فَإنَّهُ مِنّی…( پس هر كسى از من [كه يكتاپرست و حقگرايم] پيروى كند، يقيناً از من است.) میخواهد بگوید در میان کسانی از ذریّه من که در آن سطح [از تبعیت] هستند (بقره:124) …لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ [امامت برای] ظالم از آنها نیست! یعنی در آن کسانی که تبع و پیرو [به تعبیری ذریّه] هستند، همه امام نمیشوند؛ باید هیچ دامنهای از ظلم و هیچ سابقهای از ظلم و هیچ سابقهای از شرک به ساحت مقدس آن آدم نباشد؛ چون (لقمان:13) …إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ شرک ظلم عظیم است. [اینها را باید دانست] تا دعای حضرت ابراهیمعلیهالسلام معلوم شود. نه اینکه همین ظالمهای معمولی امام نمیشوند! این اصلاً دعای حضرت ابراهیمعلیهالسلام نیست.
[+7] یا وقتی حضرت ابراهیمعلیهالسلام دعا میکند (بقره:260) …كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى… چگونه مردهها را زنده میکنی؟ …قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي… (پس هر كسى از من [كه يكتاپرست و حقگرايم] پيروى كند، يقيناً از من است.) بعضی این آیه را یک جوری تبیین میکنند که انگار حضرت ابراهیمعلیهالسلام دلش به معاد مطمئن نبوده! این که شأن حضرت ابراهیمعلیهالسلام نیست که چنین دعایی بکند، حتی دل ما هم به معاد مطمئن است. حضرت ابراهیمعلیهالسلام دنبال اطمینان قلبی از سنخ این بوده که خودش هم احیاء بکند: …قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا… .( [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگير و آنها را [براى دقت در آفرينش هر يك] به خود نزديك كن، و [بعد از كشتن، ريز ريز كردن و مخلوط كردنشان به هم] بر هر كوهى [در اين منطقه] بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان كه شتابان به سويت مىآيند.)
[+8] بنابراین سطح بحث را نگه دارید. در اصطلاح آخوندی به این تناسب حکم و موضوع گفته میشود. مثل اینکه من به شما بگویم من میخواهم یک ماشین بخرم 30 تومان و این یعنی 30 میلیون تومان. بعد بگویم یک بستنی خریدم 30 تومان که معلوم است 30 هزار تومان است، 30 میلیون تومان که بستنی نمیخرند! یا مثلاً طرف کارخانهدار است و یک کارخانه راه انداخته 30 تومان که لابد یعنی 30 میلیارد. اینها هر کدام با هم تناسب حکم و موضوع دارند.
[2] . و [ياد كنيد] هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى [دشوار و سخت] آزمايش كرد، پس او همه را به طور كامل به انجام رسانيد، پروردگارش [به خاطر شايستگى ولياقت او] فرمود: من تو را براى همه مردم پيشوا و امام قرار دادم. ابراهيم گفت: و از دودمانم [نيز پيشوايانى برگزين]. [پروردگار] فرمود: پيمان من [كه امامت و پيشوايى است] به ستمكاران نمىرسد.
[3] . [-10] حتی مدارسی که راه انداختند. خیلیها با نیتهای خوب میروند خیّر مدرسهساز میشوند، ولی در آن سناریوی اصلی دین اصلاً این مدارس عصریه به عنوان محل آموزش در دین دیده نشده است. آن محلی که برای آموزش در دین دیده شده کلاً فضای مسجد و فضای پیرامون مسجد است. الان بعضی دارند اقدام میکنند برای تأسیس مدارس مسجدمحور. تلاشی است که باید انجام بشود و باید عنایت و دقت بکنند تا نمونههای موفق آن راه بیفتد. میدانید که حتی آکسفورد تقریباً یک حالت موقوفهای دارد. حتی حجرههایی شبیه مدارس دینیِ طلبگی دارند. کاملاً شبیه همین چیزی که در سنت دینی ما هست.
[4] . اينان دشمن واقعىاند.
[5] . وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلهِِمْ كَأَنهَُّمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يحَْسَبُونَ كلَُّ صَيْحَةٍ عَلَيهِْمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُون؛ چون آنان را ببينى جسم و ظاهرشان [از آراستگى و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گويند [به علت شيرينى و جذابيّت كلام] به سخنانشان گوش فرا مىدهى [اما از پوچى باطن، سبكمغزى و دورويى] گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوارى تكيه دارند [و در حقيقت اجسادى بىروحاند كه در هيچ برنامهاى اطمينانى به آنان نيست، از شدت بزدلى] هر فريادى را به زيان خود مىپندارند. اينان دشمن واقعىاند از آنان بپرهيز خدا آنان را بكشد چگونه [با ديدن اين همه دلايل روشن از حق به باطل] منحرف مىشوند.
[6] . به زودى آنان را دوبار عذاب مىكنيم [عذابى در دنيا و عذابى در برزخ] سپس به سوى عذابى بزرگ بازگردانده مىشوند.
[7] . از اموالشان زكاتى دريافت كن كه به سبب آن [نفوس و اموالشان را] پاك مىكنى، و آنان را رشد و تكامل مىدهى و [به هنگام دريافت زكات] بر آنان دعا كن زيرا دعاى تو مايه آرامشى براى آنان است و خدا شنوا و داناست. (103)
آيا نداستهاند كه فقط خداست كه از بندگانش توبه را مىپذيرد و صدقات را دريافت مىكند؟ و يقيناً خداست كه بسيار توبهپذير و مهربان است. (104)
[8] . و بگو: عمل كنيد به زودى خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد، پس شما را به آنچه همواره انجام مىداديد، آگاه مىكند. (105)
و گروهى ديگر كارشان موقوف به مشيّت خداست، يا آنان را عذاب مىكند يا توبه آنان را مىپذيرد و خدا دانا و حكيم است. (106)
[9] . و [از منافقان] كسانى هستند كه بر پايه دورويى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسيب رساندن و ترويج كفر و تفرقهافكنى ميان مؤمنان و كمينگاهى براى [گردآمدن] كسانى كه پيش از اين با خدا و پيامبرش جنگيده بودند، سوگند سخت مىخورند كه ما با ساختن اين مسجد جز خوبى [و خدمت] قصدى نداشتيم، ولى خدا گواهى مىدهد كه بىترديد آنان دروغگويند.
[10] . [+35] حالا اگر شما نمیتوانی یک چیزی را خراب بکنی، لااقل در مجلس آن شرکت نکن! دیگر به آن حسینیهی x نرو به خاطر اینکه قبلاً حسینیه خوبی بوده! الان «خامنهای، خمینی است». دیگر بلند نشو این طرف و آن طرف برو به خیال اینکه مثلاً اینجا بوی امام میدهد! ولی میرود و این و آن را تقویت میکند در حالیکه ایستادن در آنجا و نماز خواندن در آنجا تقویت آن داستان است. آن داستان را تقویت نکنید! کسانی را [تقویت نکنید] که به هر جهت خط و ربطشان، آن خط و ربط نیست و خط و ربط دیگری اتخاذ شده است، در حالیکه خط و ربط امام المسلمین معلوم است چیست و شما همان خط و ربط را باید بگیری و بروی. همان را هم تقویت کن! جاهایی که دارد پاتوق میشود و میبینید اگر لازم بشود که مواقعی هم ضربه بزنند (یعنی اگر معلوم شود که ضربهخور آن ملس است) میزنند. تعارف ندارند! لذا میبینید در بیت فلان آقا میروند و میآیند! میبینید دارند رفته رفته بیت یک مجتهد چیز دیگری دارد میشود! لذا آدم باید خودش حواسش را جمع بکند و وسیلهی تقویت این جریانها نشود.
[+37] بعضی میگویند این تطبیقهایی که شما میدهید خیلی پیچیده است! جواب این است که به خاطر همین قرآن میگوید: (توبه:101) …لَا تَعْلَمُهُمْ… چون بعضی فوق تخصص دارند در یک جور حرف زدنهایی که شما نمیدانید این واقعاً منطقش دینی است یا نیست؟ اگر هست پس چرا در این راه نیست؟ میبینید همه را گیج میکند. هم دینی است و هم میفهمی که این توی این راه نیست!
[38] حواستان باشد! آن کسانی هم از مسئولین که همه جور فالودهای با همه گونههایی از دینداری و انقلابداری میخورند (با کسانی که چه در خط باشند چه نباشند)، اینهایی که میخواهند چنین نقشهایی را بازی کنند، بیشتر به گیج شدن مطلب دارند کمک میکنند تا به جذب! مردم نمیفهمند آیا واقعاً خط این است یا نه؟!
[11] . و [از منافقان] كسانى هستند كه بر پايه دورويى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسيب رساندن و ترويج كفر و تفرقهافكنى ميان مؤمنان و كمينگاهى براى [گردآمدن] كسانى كه پيش از اين با خدا و پيامبرش جنگيده بودند.
[12] . سپس بايد آلودگىهاى خود را برطرف كنند.
[13] . (زمر:45) وَإِذَا ذُکِرَ ﭐللَّهُ وَحْدَهُ ﭐشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ ﭐلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِـﭑلْئَاخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ ﭐلَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ؛
و هنگامى كه خدا به يگانگى ياد مىشود [و نامى از معبودانشان به ميان نمىآيد] دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، نفرت پيدا مىكند و چون يادى از معبودان ديگر به ميان مىآيد، ناگاه مسرور و شاد مىشوند!!
[14] . اى اهل ايمان! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى] مىبخشد، دعوت مىكنند اجابت كنيد.
[15] . و بايد گروهى از مؤمنان، شاهد مجازات آن دو نفر باشند.
[16] . طرف آمده به امیرالمؤمنین گفته: “من خلاف مرتکب شدم.” پرسیدند: “شوهر داری؟” گفت: “بله!” میپرسند: “شوهرت حاضر بوده؟” گفت: “بله.” هرچقدر حضرت توجیه میتراشند، نمیشود. حضرت میگویند: “فعلاً باردار هستی برو بچهات را به دنیا بیاور بعد بیا!” میرود بچهاش را به دنیا میآورد و دوباره میآید ولی حضرت انگار که قبلاً این را نشنیده بودند! دوباره همان سؤالات را تکرار میکنند. بعد میگویند: “فعلاً برو بچهات را شیر بده!” باز میرود و دو سال بعد میآید و اقرار میکند و درخواست رجم میکند. حضرت میگویند:”برو فعلاً از بچهات مراقبت کن.” این زن خسته میشود و گریهکنان داشته میرفته یک دیوانهای (عمر ابن خُرَیس مخزومی) از او میپرسد: “چه شده؟” این زن میگوید: “هرچه من به حضرت میگویم مرا برمیگرداند و مرا رجم نمیکند!” این مرد میگوید: “من از بچهات مراقبت میکنم.” خلاصه جرم زن اثبات میشود و حضرت او را رجم میکند. ماجرای این رجم هم جالب است: میگویند او را در چالهای بگذارید تا فردا صبح و همه طلوع فجر صورت پوشانده بیایید، بعد حضرت میگویند: هر کس این کار را نکرده، رجم کند وگرنه برگردد! در روایت دارد که همه برمیگردند! الّا خود حضرت و امام حسنعلیهالسلام و امام حسینعلیهالسلام! بعد حضرت به ابن خریس مخزومی که نگهداری بچه را به عهده گرفته، جوری غضبناک نگاه میکنند یفقه فی وجهه الرمان انگار توی صورت حضرت انار ترکیده بود. این گفت: من فکر کردم دارم کار خوبی میکنم! آخر ابله من وقتی دارم این را میفرستم برود؛ یعنی نمیخواهم اثبات بشود.
[17] . لوازم زندگى بهتر و ظاهرى [خوشنماتر و] نيكوتر داشتند.
[18] . گروهى از گروهى از نظر نفرات و امكانات افزونترند.
[19] . و كفر و بدكارى و نافرمانى را ناخوشايند شما ساخت.
[20] . اينان هدايت يافتهاند.