صفحه 335 را بیاورید، سوره مبارکه. آن بحثی که گفتیم به لحاظ بحث اخلاقی ابتدای جلسه عرض میکنیم، این جلسه به دلیل اینکه در شرف اربعین هستیم و خیلی هم سوال کردند که در اربعین چکار باید بکنیمو چطور است داستانش، گفتیم که در ابتدا این بحث اربعین را یک توضیحی خدمت بزرگواران بدهیم. اگر هم تقطیع بشود آن موقع قابل استفاده میشود برای کسانی که میخواهند زیارت اربعین تشریف ببرند بدانند که چه باید بکنند و بدانیم که چه باید بکنیم.
سوره مبارکه حج آیه 27 را نگاه کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالࣰا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرࣲ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقࣲ* لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ به ابراهیم میگویند که در تراز الناس نه در تراز موحدین و اینها. در تراز الناس یک بانگی براور که بیایند حج، منتهای مراتب دقت بفرمایید این نکته اش را، کل رمز قصه همین تکه اش هست. يَأۡتُوكَ بیایند پیش تو نه بیایند پیش خانه. وگرنه خانه بی صاحبخانه هیچ دیدنی نیست. برای همین است که در روایات ما گفتند که اگر کسی همینطوری بخواهد برود کارهای حج را انجام بدهد، فِعَالٌ كَفِعَالِ اَلْجَاهِلِيَّةِ. یک کاری است در راستای کارهای جاهلیت که انجام هم میشد. خیلی هم چیز مهمی نیست به عبارتی. وقتی فِعَالٌ كَفِعَالِ اَلْجَاهِلِيَّةِ اینطور است.
بالاخره وقتی انسان انسان میرود دنبال یک خانه ای، میرود که صاحبخانه را ببیند و دستور از صاحبخانه بگیرد. مثل این میماند که مثلا ما زنگ بزنیم منزل برادرمان. بگوییم هستی بیاییم. بگوید نه نیستم. بگویم علی ایها حال ما میاییم و بالاخره شرف دیدار در و دیوار خانه شما را پیدا میکنیم. میگوید آقا عجب خلی است این. من که نیستم. برای همین است که در راویات داریم که تمام الحج لقاء الامام اتمام حج به لقاء امام است. این که همه مسائل دینی ما، همه هم یعنی همه، این را العلم (؟ 3:45) عرض میکنم، همه مسائل دینی ما به مساله ولایت مرتبط میشود. این یک مساله خیلی جدی است. حتی وضو. این را باید در آیاتش با بحث های قرانی و رویکر قرانی و اپروچ های قرانی. اپروچ میشود نظرگاه قرانی. شما آیات مربوط به روزه را در سوره بقره ببینید که چرا صیام قبل از آیات مربوط به قتال آمده است، این جهت دارد. یعنی همه بحثهای حتی ریز به ریز از زکات گرفته تا بحثهای روحی و معنوی و همه اینها ارتباط خیلی جدی به بحث حاکمیت و بحث ولایت دارد. این یک نکته خیلی جدی است در قرآن. مدل غیر قرانیش اینطور نیست اما مدل قرآنیش همینطور است.
يَأۡتُوكَ بیایند پیش تو رِجَالࣰا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرࣲ رجالا یعنی رو پا. یعنی ماشیا به عبارتی. برهر شتری سواری لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ. ببینید بنده دارم قرآنی نگاه میکنم. حواسم به روایات هست لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ بیایند پیش توی ابرهیم تا منافع دریافت امام و پیش امام رو و در خدمت امام بودن را این منافعی است که برای آنها دارد، این منافع را مشاهده نند. یعنی ببینید وقتیکه این جماعت بلند میشوند میایند پیش امام چه منافعی دارد. آن موقع خودشان را از آلودگیها ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ آیه 29، اینها آلودگیهایشان را در مقابل امام بزدایند.
ببینید این درست است که بحث گرفتن ناخن در روایات هم تطبیق شده ایت. آلودگیها یعنی مثلا ناخنهایشان را بگیرند، ولی در اشل و تراز قرآنی بحث این نیست که انسان برود پیش امام تا ناخنهایش را بگیرد. خب؟ یعنی انسان پیش امام آلودگیهای دیگری را میزداید. کما اینکه وقتیکه به ابراهیم و اسماعیل دستور داده شده است که طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ طهرا دوتاییتان طهارت ایجاد کنید.این که دیر به این معنی نیست که داخل خانه خدا را شلنگ بگیرید. وَعَهِدۡنَآ عهد لازم نیست که. وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِـۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا عهد لازم نیست، این شلنگ گرفتن در خانه خدا نیست که. این طهارت از یک شرکی است، از اینکه انسان این در و آن در بزند. که این بحثش را مفصل است و یک وقتی اکر وقت گیر آوردیم باید بازش کنیم. ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ تفث و آلودگی را باید در حضور امام بگذارد کنار. وگرنه بی امام انسان همش در این آلودگی است حتی اگر پنج وعده برود حمام در روز. این آلودگی آدم نیست، این آلودگی بدن است. مثلا بدن هم عرق میکند. این آلودگی آدم محسوب نمیشود که. حالا بعضیها انقدر تاکید دارند. حالا حمام رفتن هم خوبست. شما در روایات نظرگاه حمام رفتن و حتی دستشویی رفتن را بروید ببینید. که زدودن آلودگیها چقدر راحت ایجاد میکند. هیچ راحتی به اندازه راحتی دستشویی رفتن نیست. بروید ببینید روایات ما که دستشویی رفتن که چه راحتی ایجاد میکند انسان وقتی آلودگیهایش را کنار میگذارد. ببینید آلودگی های روحیش را بگذارد کنار چقدر خوب است. اینطور دیدند حتی مساله دستشویی رفتن را.
اینجاست که حضرت ابراهیم به خدا میگوید خدایا من چه فریاد کنم، فریاد هم کردم چه کسی میشنود؟ دارد که وعلیک الاذان وعلینا البلاغ تو دادت را بزن ابلاغش با من.
این برش را نگهدارید. در این مساله اربعین که مساله ایست که حالا من توضیحش را اینطرف و آنطرف چندبار ددم خیلی مختصرا عرض میکنم. در امامین عسکرین برعکس اینکه میگویند دوره غربت امام است، دوره قدرت ائمه هست. دسته به لحاظ فیزیکی در پادگان سامرا اینها محبوسند اما به جهت سازمان وکالت و امامتشان به شدت در قدرت قرار گرفته اند. این قدرت هم از زمان امام سجاد شروع میشود به طراحی شدن و جلو رفتن. بعد از امام کاظم هم مجموعه ای از امامزادگان به دلیل اینکه پروژه را میدانستند چیست میایند در این منطقه ایران در حقیقت رجوع میکنند و ایران به عبارتی پاتوق میکنند. سازمان وکالت امامین عسکرین دیگر از شما آفریقا تا جنوب آسیا پخش است. حتی انقدر دیتیل و جزئی شده است که حتی رییس موقوفات فلان منطقه هم دارند حضرات. مثلا دیگر اینطور جزئی آن سازمانشان پهن است.
اینجاست که حضرت امام عسکری علیه السلام به عنوان امام آخر حاضر 3 تا کمپین برگزار میکند در اوج قدرت. یک کمپین انگشتر. کمپین انگشتر مربوط به این است که چون شیعه انگشتر میکرده است در دست راست. به دلیل اینکه در جریان حکمیت در دست چپ میکردند ،یعنی ابوموسی اشعری از دست راستش درآورد و در دست چپ کرد. شیعه میکرد دست راستش، کمپین اول کمپین انگشتر، هر کسی شیعه است از این به بعد انگشترش را در دست راست بکند. یعنی داریم دیگه اظهار بکنیم دیگر. تو نقطه قدرتی قرار گرفتیم که اظهار بکنیم.
دو جهر به بسم الله بکنند در نماز یعنی بسمالله الرحمن الرحیمش را بلند بگوید. این هم علامت شیعه بو. بلند بلند بسمالله الرحمن الرحیمش را بگوید. این هم یعنی اینکه همه همدیگر را خبردار دارند میکنند که ما دیگر شیعه ایم.
سه زیارت اربعین این جزء علائم شیعه است. زیارت اربعین که اربعین گیری فقط و فقط مخصوص حضرت ابی عبدالله الحسین است و مخصوص هیچ امام دیگری نیست، ماهم اگر برای امواتمان این کار را میکنیم من در آوردی است. نمیگوم لزوما کار بدی است ولی همچین چیزی توصیه نداریم اصلا ما راجع به چله گیری. مثلا چله کسی را بگیریم. نه اربعین گیری به تعبیر حضرت آقا گزارش دهی حضرت زینب است برای امام حسین که تو این چهل روز ما چکار کردیم چه بلاهایی سرمان آوردند و چکار کردیم. منتهای مراتب این اصلا پروژه امام عسگری پروژه اظهار دین حق است و همین پروژه خود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هم همین پروژه است. برای همین است آیه سوره صف که هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ این کاملا تطبیق به حضرت شده است. آنجایی که نقطه اظهار دین حق است در بالاترین طرازش.
زیارت اربعین که حالا حالاها مانده بترکد الان مانده است. حالا انشاالله این اسرائیل که تا دو سه سال دیگر حالا ارزون حساب کردم مشتری بشوید. دو سه سال دیگر نابود میشود. این هم تمام شواهد هم از این گفتگو میکنند. چون که یا آخر کارش است دارد يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ. دارد خودش خودش را نابود میکند. ما با یک درگیری مختصر طبق بیانات قرآن با یک درگیری خیلی مختصر اسرائیل نابود خواهد شد. انشاالله به فضل الهی در همین انقریب و حالا اون موقع است که جریان اربعین خیلی جریان مشخصتری میشود و تبدیل هم میشود به جنگ آخر که جنگ برای فتح قبله است. فتح قبله خودمان است به عبارتی. حالا این بحث هایش بماند انشاالله شما جوانها که هیچ ما پیرمرد ها هم امیدواریم که در حقیقت ببینیم.
مسئله زیارت اربعین زیارتی است به سمت امام یاتوک است. تعبیر اربعین یک تعبیر حسینی مهدوی است نه حسینی حسینی. حرکتی است سمت امام حی، معادل حج است به عبارتی. یک جوری معادل سازی حج است آمدند یک سیمولاتور گذاشتند. این تعبیر سیمولاتور که شاید تعجب بکنید این کلا هم همینجوری بوده است. من اگر بخواهم باز دوباره یک عقب گرد بکنم و یک چیزی را به شما نشان بدهم از این کارهای سیمولاتوری خدا میکند. شما فرض بفرمایید که حضرت ابراهیم یک بچه اش را میگذارد در قبله بیتالمقدس یک بچه اش را میگذارد در قبله کعبه. این دوتا بچه میشوند سرآمد دو تا قوم برگزیده یک قوم برگزیده یهود و یک قوم برگزیده اسلام. این میشود سیمولاتور این، دست من را میبینید بینندگان عزیز. این یکی که جریان یهود است و قوم بنی اسرائیل است و قوم برگزیده بنی اسرائیل است سر اینکه این مقدار ما آیات بنی اسرائیل در قرآن است بخاطر این است کهتمام این سنن روی این سیمولاتور پیاده شده است. سمیولاتور در حقیقت سطح D هم هست به قول خلبانها. یعنی طراز D سیمولاتور است این طراز D سیمولاتور یعنی اگر تو این شبیه ساز برود بدون هیچ چیزی میتواند کیفش را بردارد و توی هواپیمای اصلی بنشیند احتیاج به مربی دیگر ندارد کسی که باهاش پرواز کند. یعنی این بالاترین سطح یک شبیه ساز است. هر ستنی خدا میخواسته پیاده کند اینجا پیاده کرده و این قوم برگزیده شده شبیه ساز این قوم برگزیده و نه اینکه بگویم این نسخه فیک است اینجا این موقع این نسخه اصلی قرار است لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦۚ .
الان هم برای بحث حج چون که حج افتاد دست ناکسان برای بحث حج و اینکه چجوری حرکت به سمت امام انجام میشود چجوری است که همه از هرچه دارند میگذرند، از هرچه اعتبار خودشان است میگذرند. یعنی شما میبینید یک نفر آنجا سینی خرما گذاشته بالای سرش بعد میبینید دکترای فیزیک هستهای دارد. هیچ هم نه او بدش می آید نه کس دیگر یا او که دارد پای تو را میمالد ممکنه مثلا یک کاره ای معاون وزیر باشد مثلا.اونجا تو راه امام این چیزها دیگر همه اش کشک است این حرفها.
و بعد هم میبینید اینهمه زن در میان اینهمه مرد به امنیت به سمت امام حرکت میکنند. زنها هم بیرونند مردها هم بیرونند خیلی جلوه عجیبی است که اینهمه زن در این مسیر حرکت میکنند. کسی نه نگاه چپ به اینها میکند نه در حقیقت اینها مزاحم اینها هستند نه اینها امنیتشان خراب شده است و همه این چیزها. یک دور زندگی مهدوی اینجا دارد تمرین میشود و دیده میشود. چه بکنیم؟ شما ببینید این را همیشه باید در ذهن هم بپرورانیم و به این و آن بگوییم آقا ما داریم یک زیارت حسینی مهدوی میرویم نه زیارت حسینی این بعد مهدویت خیلی قوی دارد که باید به سمت امام حی ما حرکت بکنیم. حالا از پرچم ها از پلاکاردها سربند ها از همه اینها میشود هم استفاده کرد و خیلی از کسانی که تریبون در اختیارشان است این را بگویند که ما یک همچین سفری را داریم میرویم. آن موقع وقتی ذهنش معطوف به حضرت باشد اتفاقات بهتری میافتد. یعنی این کاروان ذهنش نه تعدادی آدم که بی ارتباط به همدیگر داره حرکت میکنند نه، کاروانی است که دارد حرکت میکند. فرق نگاه کاروانی با نگاه تکی همین است فرقی که به قول ما آخوندا فرق بین عام استقراری است با عام مجموعی. در حقیقت وقتی شما یک کوه معمولی بروید آنجا در کنار همدیگر ده دوازده نفر دارند حرکت میکنند هر کسی دارد کار خودش را میکند حالا باهم هم صحبت میکنند ولی هر کسی دارد پیادهروی خودش را میکند. ولی اگر یه کوه سنگین بروید میشود نگاه کاروانی. چون باید به هم کمک بکنند یعنی اینجوری است یعنی اگر فوتبال بخواهند بازی بکنند میشود نگاه کاروانی. نگاه تیمی. میشود عام مجموعی این کاروان باید خودش را به امام برساند نه نفر. اینها هم بحثش زیاد است من اگر بخواهم بگویم وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعࣰا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ یعنی یک اعتصام جمعی. نه همه تان بروید ریسمان الهی را چنگ بزنید. نخیر اعتصامتان باید جمعی باشد. نه همه تان تک به تک در کنار هم بروید به ریسمان الهی چنگ بزنید مثل یک گونی برنج ،یک گونی برنج همه برنج ها در کنارهم قرار گرفتند ولی هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند. این را کافییست گونی را پاره بکنید میفهمید همه تان که اینها کنار هم هستند. ولی هیچ ارتباطی با هم ندارند نگاه کاروانی نیست. حالا در سوره نور انشاالله یک جایی این بحث را باید باز بکنیم همان جایی که اخوت را تا سطحی تعریف میکند که بروید از یخچال خونه های همدیگر بخورید بی اجازه بی اجازه. یعنی نه اینکه اجازه بگیرید. فقط زیاد نخورید مثلا ولی اگر کلید یک خانه ای دست من است پس معلوم است ما با هم نداریم. اگر با هم نداریم من میتوانم از من گرسنه ام تو سیری نمیشود که. معنی ندارد که یکی گرسنه باشد یکی سیر باشد آنجا ان نگاه های قرآن به لحاظ تمدنی یک خورده باید بازش کنیم. خیلی هم دور از ذهن ما قرار گرفته خیلی دوریم. طرف میآید به امام صادق میگوید ما در محل خودمان خیلی با هم رفیق هستیم. حضرت میگویند انقدر رفیق هستید که بی اجازه از توی جیب همدیگر مایحتاج خودتان را بردارید؟ میگوید نه آقا دیگر ما یک چیزی گفتیم مثلا میگویند پس شماها رفیق نیستید. هنوز نظام برادری در شما شکل نگرفته است. از تو جیب همدیگر بی اجازه مایحتاج خودتان را بردارید .میگوید نه آقا چه میگویید اصلا.
بعد این نگاهها تو قرآن خیلی اشراب شده است اتفاقا و ما هم خیلی فاصله داریم با این فضاها. آنجاهایی که امتحان کردیم جمعیت مومنین و جمع مومنانه میبینید که یک اتفاق گاهی اوقات رشحاتش و نسیم هایش به آدم میخورد که نه میشود همه پولهایشان را بریزند وسط و با هم بخوریم. همه پولهایشان را بریزند وسط و با هم بخوریم با هم میخوریم با هم نمیخوریم یا با هم میخوریم با هم نمیخوریم اینجوری است. چقدرهم خدا توفیق داد و چقدر هم لذت بخش. حالا بحث این است که ما به سمت یک اعتصام کاروانی به سمت حضرت مهدی. این را ترسیم کنید هی برای خودتان. هی فکر لطیف بفرمایید. اینکه میگویند هی فکر لطیف منظور همین چیزهاست. یعنی هی احتساب بکنید که ما داریم با همدیگر یعنی مثل یک خانواده با همدیگر به سمت حضرت امام حی حرکت میکنیم. این اگر اتفاق بیفتد تقاضا و اضطرار مهدوی هم میرود بالا. هی همه میگویند به سمت امام حی حرکت کنیم امام حی کجایی کجاست امام حی. میبینید این اضطرار رفته رفته در عالم شکل میگیرد. به عبارتی میخواهم بگویم ارزان خرجش نکنید. اربعین را ارزان خرجش نکنید. مثل من بعضی وقتها میگویم قرآن خواندن و نفهمیدم خیلی بی ادبی است. بی ادبی به قرآن است اصلا. در این گروهها هم زده بودند اصلا. مثل این میماند که شما پای منبر امیرالمومنین بنشینید بعد بگویید من که گوش نمیدهم ولی النظر علی وجه علی عبادة. بالاخره نگاه به صورت امیرالمومنین عبادت است. خب خوب است عبادت است. ولی واقعا بی ادبی است که آدم پای منبر امیرالمومنین بنشینید و گوش ندهد.
این میشود که قرآن خواندن اینجوری بی ادبی است. اربعین رفتن اینجوری هم بفرمایید یک کمی بی ادبی به نظر میآید. آدم خلاصه فقط برای فلافل و اینها البته همانش هم خوب است مینویسند. همانش را هم مینویسند. ولی یک آقای تربتی بود میگویند بعضی از بزرگان میگویند خواستید بروید مشهد مثلا دیگر واقعا دیگر نیت زعفران نکنید. این آقای تربتی خانمش بهش گفته بود که میروی مشهد یک دیزی سنگی برای ما بیاور. بخر بیاور. رفته بود مشهد یک دیزی سنگی گرفته بود برده بود داده بود بعد بعدا مجدد رفته بود گفته بود نمیخواهم در نیتم یک دیزی سنگی هم اخلال ایجاد بکند.
حالا این میشود یک پیام نسبتا مختصری راجع به اربعین. گرچه راجع به همه فقراتش میشود توضیحات مفصلتری هم داد. فتلخص مما ذکرنا (۲۴؟ /۵۰) اعتصام جمعیِ کاروانیِ به سمت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آن چیزی است که به همه این حرکتها یک ضریب خیلی جدی خیلی خیلی جدی خواهد داد. به کار اربعین. این اربعین را انشاالله در واقعش هم به یک اربعین مهدوی تبدیل خواهد کرد.
ما روی بحثی که جلسه گذشته شد دوتا سوال از ما شد این دوتا سوال را مختصرا میگویم و جوابش را هم میگویم و میرویم سراغ بحثمان، آن دوتا سوال این بود که اگر واقعا چیزی به نام فِيٓ أُمِّ ٱلۡكِتَٰبِ لَدَيۡنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ داریم، یک چیزی به تعبیر سوره مبارکه مثلا حدید مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةࣲ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبࣲ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ داریم. یعنی بهش میگویند اصلاحش سبق کتابی است. یعنی به هرجهت فی لوح محفوظ همه چیز را داریم. کسی هم نمیتواند لوح محفوظ را بالا پایین کند. کما اینکه عجل هر کسی هم مقدر و معلوم است. کسی عجلش را بالا پایین نمیتواند بکند إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا يَسۡتَـٔۡخِرُونَ سَاعَةࣰ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ. اصلا کسی مرگ نابهنگام ندارد این برای ما نابهنگام است یعنی مرگش به هنگام است. یعنی کاملا در لوح محفوظ نوشته شده همین موقع هم به همین شیوه باید بمیرد. این هم که در آیات دارد که نفسی نمیداند بِأَيِّ أَرۡضࣲ تَمُوتُۚ، به لحاظ اولی خودش است وگرنه وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضࣲ تَمُوتُ به این معنا نیست که هیچکس نمیداند. اینها را باید در قرآن درست بخوانیم این به لحاظ اولی انسانی آدم نمیداند. وگرنه سیدالشهدا میدانستند امیرالمومنین میدانستند اصلا رفتن قاتل خودشان را بیدار کردند. اینها را گاهی اوقات گفتند نه ائمه علم غیب ندارند چونکه قرآن گفته وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضࣲ تَمُوتُ. کسی نمیداند کجا میمیرد. نه خیلی از شهدای ما خیلی اوقات خبر داشتند. مثلا میگفت آن تیره هی میرفت اینطرف آنطرف میگفت تیره ساخته نشده است هنوز. بعد گفته بود مثلا ساخته شده تیره بعد آمده تو خط منم فردا میخورم میمیرم یعنی شهید میشوم. اینها را دیگر شهدای ما هم میدانستند. یعنی در این حد که نبودند خیلی چیز پیچیده و عجیب غریبی هم نیست.
حالا آنهایی که میدانند چه خبر است چجوری است چه مدلی میشوند به من و شما ربط ندارد. ما که نمیدانیم چه خبر است. آن خودش یک بحثی است که مثلا وقتی که دارد دعا میکند چطور دعا کند. دعا نمیکند برای چه دعا نمیکند. تو حالات مختلف وضعیتش چطوری است. آن خود آن نفر میفهمد چکار بکند. به آن کاری نداشته باشید. آن کسی که به تعبیر لوح محفوظ یا عین ثابت میداند او خودش میداند چه میداند و چقدر باید چکار بکند. علمش کجا موجب تکلیف میشود کجا موجب تکلیف نمیشود. اینها مباحث مربوط به خودش است.
اما آن سوال این بود اگر یک چیزی است مقدر است معلوم است رزق مقسوم است اصلا و حرص حریصی رزقی را نمیتواند بیاورد جلو. کما اینکه شما نمیتوانید از دست عزاییل فرار کنید، نمیتوانید از دست میکاییل فرار کنید. فقط اینجوری نیست از دست عزاییل نمیتوانید فرار کرد که، از دست میکاییل هم نمیشود فرار کرد. یعنی هرجایی که باشد (۲۸؟/۵۳) باید رزق را در حلقوم شما فرو کند. اینطوری نیست که ما مثلا بشه فرار کرد از رزق. همانطور که از مرگ نمیشود فرار کرد از زرق هم نمیشود فرار کرد. آن موقع نقش اختیار چه میشود این وسط، به ما نیامده. میدانید چرا؟ این عرضم جدی است این عرضی که عرض میکنم جدی است. بسیاری از معارف قرآن همینطوری است دو طرفش را ما داریم جمعش به شدت فنی است من خودم جمع این را به کسانی که فلسفه عرفان خوانده اند پنج جلسه ای باید حرف بزنم تا متوجه بشود طرف چه میگویم و داریم چه میگوییم. یعنی فلسفه عرفان اگر خوانده باشد جمعش پنج جلسه یک ساعتی وقت میگیرد.
حالا ببینید ما مواجه هستیم با چه؟ مواجه هستیم با دوتا آیه و دوتا دسته آیه ای که اینها قطعا و قهرا این دوتا درست است معنی واضحی هم دارد. مثلا فرض بفرمایید که یکی بحث سبق کتابی است که این را داریم یکی هم بحث اختیار است. خب اینهمه إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرࣰا وَإِمَّا كَفُورًا خب اینها چه است خب اینها اختیار است. جمعش چیست؟ نمیدانیم. جمعش را نمیدانیم چطوری است یعنی جمعش بسیار پیچیده میشود که بتوانید هم این را نگه دارید هم این را نگه دارید. عالمانه هم نگه دارید. نشه ۵۰ درصد سبق کتابی ۵۰ درصد مثلا اختیار. اینطوری نه. واقعا سخت است. این به این معنا نیست که نیست. نه آیات زیادی خدا میگوید توبه کنید استغفار کنید معلوم است که یک اختیاری است. اختیاری نبود این دستوره اصلا دستورات برای چه؟ معلوم است یک اختیاری است که دارند این چیزها را میگویند. نه فقط جمع این چیزها سخته الان شما فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرࣰا يَرَهُ* شَرࣰّا يَرَهُۥدرست است؟ درست است یا نه؟ توبه چه؟ درست است؟تکفیر ذنوب و اینها، نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّـَٔاتِكُمۡ اینها هم درست است دیگر؟ حالا بفرمایید جمعش کنید. جمعش کار سادهای نیست.
این که عمل شما در حقیقت عمل چطوری میشود که مثلا لبه های عمل چطوری به هم میرسد و عمل که تمام میشود لبه هاش چه سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً اینهایی که به من ارتباطی ندارد ولی یک ارتباط پیدا میکند اینها چطوری است؟ ملائکه چطوری دارند کار میکنند؟ ما ملک داریم بله. اینطوری داریم بله. آن را داریم بله. چطوری کار میکند؟ نمیدانم چطوری کار میکنند؟ ربط مادی به مجرد چگونه است ربط سابق به قدیم چطوری است؟ انقدر مباحث این مدلی ما داریم که نمیتوانیم به لحاظ یعنی نه اینکه نمیتوانیم اصلا. ببینید جمع نقیضین نیست که بگوییم ما نمیتوانیم. نه یک جوری بحث فنی است راجع به عوالم بالاست. همانطوری که شما در هسته یک ذره شما میبینید یک فیزیکدان باید بگوید در این چه خبر است در ذره ها. یک ستاره شناس باید بگوید این کواکب و احوالات کواکب نه هر ننه قمری آسمان را نگاه میکند بگوید چی به چی است خب معلوم است آدمها نمیفهمند. همانطوری تهش میگوید این قابلمه است وصل کن اینطرف پنج تا بیا این طرف میشود ستاره قطبی، دیگر اوج اطلاعات نجومی ما در همین حد است.
ولی میبینید کسانی که خیلی کار کردند روی همه اینها میبینید اطلاعاتی دارند و موشکافی هایی دارند و حتی هر چقدر هم حساب بکنند، من یک موقعی این که دارد وَأَنَّهُۥ هُوَ رَبُّ ٱلشِّعۡرَىٰ در قرآن این را با بچه های شریف کار میکردیم که رب شعرا، چرا میگفتند وَأَنَّهُۥ هُوَ رَبُّ ٱلشِّعۡرَىٰ بعدش گفته است وَأَنَّهُۥٓ أَهۡلَكَ عَادًا ٱلۡأُولَىٰ اهلک فلان، این بخاطر یک چیزی بوده که در نجوم باستان به نام اینکه شعرا، ستاره شعرا اگر به زمین نزدیک بشود ،هرچقدر نزدیک بشود عذاب کمتر میشود. ستاره شعرا بیاید بالا در حقیقت عذاب در آن زاویه دیدش عذاب کم میشود. بعد گفتیم آنها حساب کردند ستاره شعرا در سال مثلا ۶۲۱ به نزدیکترین حالتش رسیده بود. یعنی موقع بعثت پیغمبر. این یک چیزی است که عمرا من و شما نمیتوانیم بفهمیم همین طوری. اینها حساب کردند سال ۶۲۱ میلادی بوده که شعرا آمد در نزدیکترین افق قرار گرفت که در حقیقت عذاب در حقیقت به این ستاره شعرا ارتباط دارد. چطوری؟ نمیدانم مثلا که چطوری ستاره شعرا به عذاب و اهلاک عمومی به هم ارتباط دارد. مثلا شما چطوری قمر بیفتد در عقرب مثلا میگفتند سفر نکنید، ازدواج نکنید خب چه ارتباطی وجود دارد نمیدانم چه ارتباطی دارد. خیلی از این چیزها هست که ما نمیدانیم چه است ارتباطاتش چه مدلی است خب این هم بگذارید جزء همان لیست نمیدانم. اینکه این را با این چطوری جمع میکنیم نمیدانیم.
۲. یک بنده خدایی سوال کرد که شما گفتید ولایت در قرآن نیست. این یک بحث مهم است. من این را نگفتم قهرا این حرف اشتباهی است اگر هم گفته باشم که نگفتم. بحث من دقیقا این است که ولایت اگر مهمترین مسأله است که هست، نمیشود در قرآن نباشد. منتها با یک تقریر خاصی خودش هست با یک بیان خاص خودش در قرآن آمده است. نه با آن بیانی که معمولا ولایت و معصوم و امام و همه این چیزها را میبریم در آن قله قرار میدهیم میگوییم امام یعنی امام معصوم. میبریم آنجا قرار میدهیم و چون فشار روایت هم هست بلد هم نیستیم بعد رسیدیم به عبارت اولی الامر سریع میگویم اولی الامر یعنی ائمه. در صورتیکه نگاه و زاویه دید قرآنی اش اینطوری نیست. امام ،امام معصوم نیست. امام معصوم سر قله بحث امامت است. وگرنه امام خمینی هم امام است. تقریر قرآنی آن فرق دارد با تقریر رواییش، این حرف مهمی است. و ما مهمه که قرآنی بحث ولایت را بفهمیم. آن موقع چون بحثش آنطوری است که میگویند امام یعنی امام معصوم، چون اینطوری گفته میشود و پدیده امامت و ولایت به تقریر قرآنی آن فهم نمیشود، تا ما یک آیه قرآن میخوانیم مجبور میشویم سریع بپریم تو روایت. نکته اینجاست، آن نکته باریکتر ز مو اینجاست که تا ما آیه قرآن را میخوانیم میبینیم که این در نمیآید این از خود آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ امیرالمومنین اینجا یعنی میریم شأن نزول میگیم. درصورتیکه این دارد میگوید انما ولیکم ولی اینطوری است خصوصیت ولی است خب شما نمیفهمید شما نمیفهمید آیه را نمیفهمید رسماً.
آیه ۳ سوره مائده را میچسبانی به آیه ۶۷ سوره مائده بعد میارویم از آن نمیتوانیم توضیح دهیم میچسبانیم به غدیر من نمیگویم این مربوط به غدیر نیست ما نمیفهمیم چه خبر است آیه. از بالا و پایین آیه دارد بحث اقامه دین میکند. نمیتوانیم آن را درک بکنیم سریع شیفت میکنیم در بحث روایتها. حالا که قرآن آمد خودش را بفهمیم. این نکته مهمی است که امامت و ولایت به تقریر قرآنی نمیشود وجود نداشته باشد در قرآن بحث به این مهمی. منتها تقریرش یک چیز دیگر است، فرق دارد. جهت این هم که فرق دارد یک بحث مفصل که بگذارید موقع دیگر سر خرمن آنجا وعده ما با شما آن بحث آنجا. چرا اینطوری میشود؟ این بحثی هم که ما گفتیم هیچ ربطی به قبض و بسط تئوری شریعت آن آقای سیریش ندارد، هیچ ارتباطی با آن بحث ندارد. این در حقیقت یک بحث در حقیقت متینی است که آن بنده خدا هم به اشتباه وارد این بحث شده است. این هم دوتا سوال یک صلوات بفرستید…
خب صفحه ۳۵۰ را بیاورید لطف کنید قرآن دستتان باشد و به قرآن نگاه بکنید و همین آیاتی را هم که بلدید هم نگاه بکنید. بالاخره قرآن است دیگر نظر در قرآن خودش یک عبادتی است. گفتیم ما به آن معنا نه تفسیر میخواهیم بگوییم نه تدبر میخواهیم بگوییم. یک جاهایی که به نظرمان میآید که یک مقداری تمرکز کنیم، تمرکز بکنیم و یک جاهایی اش هم ممکنه یک مقدار سریعتر از آن رد بشویم. آیه ۲ که آیه شاید هیچ سوره ای شاید که قهرا اینطوری هیچ سوره ای اینطوری شلاقی کلا شروع نمیشود. من ۴-۵تا مطلب است که باید ذیل این آیه خدمتتون عرض بکنم آیه ترجمه اش مشخص است.
ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدࣲ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةࣲۖ
زانیه و زانی شلاق بزنید هر کدامشان را صد ضربه شلاق. حالا این تفصیلش چطوری است چطوری شلاق بزنند تفاصیلش در قفه است در فقه است دیگر روایات وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةࣱ فِي دِينِ ٱللَّهِ به این دو نفر خواهش میکنم رأفت انجام ندهید إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ اگر ایمان به خدا و روز جزا دارید این کار را نکنید. دیگر من خودم، من خدا ته رأفت هستم لطف کنید اینجا در صورتیکه اثبات شد و همه موارد بعدی وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةࣱ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عذاب این دو نفر را هم باید طایفه ای از مومنین، مومنین نه طایفه ای از ناس، طایفه ای از مومنین بیایند این عذاب این دوتا را ببینید تا بحث رسانه ایش مطرح بشود آن هم یک بحث است که حالا مطرح عرض خواهم کرد. این جلوه رسانه ای قضیه است. به عبارتی وقتیکه قرآن همین سوره نور بالا پایین بشود و یک مقداری بیشتر بفهمیم معلوم میشود که یک کنترل خاصی دارد از این زاویه، موارد بسیار اندک ولی بعد رسانه ایش یک مقداری جدی است. چون که زنا چیزی نیست که خیلی راحت ثابت بشود ولی بعد رسانه ایش در صورت اثبات یک بعد رسانه ای جدی است. این را در مورد سرقت مثلا نگفته اند در مورد هیچ حدی از حدود الهی نگفته اند اینی که وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةࣱ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ این را برخی از مفسرین خواستند این را توسعه بدهند به بقیه اجرای حدود و این حرف حرف درستی اگر بود خب میگفتند. این چیزی اینجا که گفته وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةࣱ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ یک بعد رسانه ای خاصی است برای این داستان برای این قصه. نه برای سرقت نه برای حد شرابخواری نه برای هیچ چیز دیگری.
نکته اول یک نکته ای است که من هشتک گزاری میکنم بهش نمیپردازم چونکه وقت بحث ما در آن نیست. هشتکش این است آنچه که در قرآن آمده با آنچه که در قرآن نیامده ولو اینکه در فقه ما آمده فرق دارد. این حرف مهمی است. این حرف را همه هم قبول ندارند ولی دارم عرض میکنم فعلا در حد هشتک بگذارید باشد این. ببینید موارد زکات در قرآن نیامده مصارفش در قرآن آمده است. این مهم است وقتی مواردش نیامده ولی مصارفش آمده کلا چیزی که در قرآن قرار بگیرد قابل دست زدن نیست دیگر. این یک اصلی است این را بگذارید آن هشتکش را برای یک موقعی. به هیچ وجه قابل دست زدن نیست قابل تبدیل کردن نیست. شما ممکنه بعضی از حدود تعزیرات را بشه تبدیل کرد این را نمیشود تبدیل کرد. این یک بحث بسیار مهم است مربوط به فضای قرآن شناسی است. من الان آن بحث را باز بکنم دیگر غرق آن بحثیم دیگر. فضای قرآن و بحث قرآن یک جوری است که شما نمیتوانید مثلا شلاق را با جریمه نقدی تعویض بکنید یا مثلاً این کار را نمیشود بکنیم یا بگوییم که مثلا شلاق را در زمان نزول قرآن اینطوری میزدند و شلاق میزدند الان شلاق یک چیزی است که یعنی قبلا به عبد و اَمه و کنیز و حیوان شلاق میزدند به همه شلاق میزدند این همان حرفی است که آقای سروش میزند. این حرف خیلی حرف بیربطی است اگر معلوم بشود بن قضیه، آن موقع به همه شلاق میزدند به عبد و اَمه شون هم شلاق میزدند و شلاق در قرآن آمده و آن موقع الان دیگر نباید شلاق زد. الان مثلا آبروی طرف بالا پایین میشود شلاق بخورد. درد آبروی اش بیشتر از درد فیزیکی اش است. این اگر حرفی باشد که در احکام دیگری از ما قابل تطبیق باشد در قرآن ابدا قابل تطبیق نیست. یعنی آن چیزی که در قرآن آمده گفته اینقدر، صد ضربه شلاق نه 101نه 99 هر بحث دیگری هم ما داریم در بحث های تناسب جرم و مجازات همه همه ی این بحث ها سر جای خودش درست است در قرآن ثابت است. قرآن جزء ثوابت محسوب میشود. شما قرآن را نمیتوانید عوض بکنید. باید شلاقش شلاق باشد، آن هم این باشد. حالا عزیز دلمان گفته مثلا چند همسری هم در قرآن آمده است. چند همسری تجویز شده ترویج نشده است. این را داشته باشید این بحث ما را به باد ندهید یک بار دیگر. این بحث تجویز شده و جائز شده و این حرف هم درست است. من سرش به جد میایستم و دفاع میکنم از این حکم قرآن چه آن آیه چه آیه 24 سوره نساء که آیه مربوط به ازدواج موقت است. فقط کافی است شما بدانید چهار میلیون و نیم مجرد قطعی ما داریم در کشور و آن موقع شما بفرمایید که پیشنهادتان چه است؟ برای حل این ماجرا خود خدا آن موقع یک سری پیشنهاداتی داده است حالا به مرور عرض خواهم کرد. نه من چند همسر دارم نه صیغه کردم تا حالا. خب یهویی هی همه اینجوری این خودش میخواهد لِيَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ جلوی خوش را باز کند، اینطوری نیست.
این یک مطلب یک مطلب مهم قرآن جزء ثوابت است این چیزهایش را نمیشود دست زد. گرچه ممکن است در غیر این بشود در روایات دستکاری کرد با فهم ملاکات. آن هم یک بحث اجتهادی سنگین است، که آقا مثلاً فرض بفرمایید که گفتند احتکار در این شش چیز است. احتکار در این شش تا چیز است حالا الان شما در زمان کرونا ماسک هم جزء مسائل احتکاری است؟ بله گفتند در این شش تا چیز است و لیس الا ولی بنده محققانه به شما میگویم خیر، در آنجا یک ملاکاتی گفته شده معلوم است جزء مایحتاج باید باشد. اگر جزء مایحتاج باشد الان کسی احتکار ماسک بکند این احتکار نیست ولی در زمان کرونا اگر احتکار میکرد این احتکار است. ولو اینکه در روایت نیامده است. در روایات ما بدلیل اینکه تابعی از شرایط مکانی در آن زیاد است، خب ولی چون این تابع شرایط مکانی نیست اصلا مکانی زمانی نیست در این همین شلاق است همین شلاق هم باید زد نه ۱۰۱ نه ۹۹. این نکته اول، خیلی بایستیم سرش بحث خیلی چالشی و عمیقی دارد که ما با طلبههای درس خارجمان مینشینیم این بحث ها را میکنیم. دیگر یعنی واقعا باید بریم مثلاً زیر یه خم همدیگر را بگیریم یعنی بحث ساده ای هم نیست این بحث.
نکته دوم إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ علیرغم اینکه این نکته را خیلی خوب دقت بکنید، علیرغم اینکه به نظر میاد که نیست عبارت پر تکراری است عبارت مهم هم نیست مثلا ما فکر میکنیم چیزهایی که پر تکرار است دیدید راجع به انتهای آیات تقریبا همچین نظری دارین. مثلا حالا وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ یا وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ حالا مثلا حالا. این عبارت به همین پر تکراریش اتفاقا به دلیل پر تکراریش بحث بسیار بسیار مهمی است که شما لبه درگیری ما با تمدن غرب است اصلا و هرکسی که امروزه اینطوری دارد فکر میکند بیان ذلک. یعنی چی چرا؟ ببینید در تمدن غرب بعد از رنسانس بخاطر تلقی خاصی که از دین و ایمان وجود داشت که این تلقی رگ و ریشه اش در تلقیات خیلی از ماها هست خیلی از متدینین این تلقی را دارند از دین و ایمان و این چیزها و آن این است یک مقوله روحی معنوی را میگویند دین در ارتباط با حق. خب لذا خدا را قبول دارند، این بحث های روحی معنوی را قبول دارند، عرفان زیاد دارند در این زمینه ها، اعتبار خیلی میدهند به این بحث ها شما اعتباری که اینها میدهند به این بحث ها حتی ما خیلی وقتها اعتبار اینطوری برایش قائل نمیشویم. شما الان شاخص بزرگش واتیکان، واتیکان میدانید که ما هم در ایتالیا دوتا سفیر داریم یک سفیر در رم داریم یک سفیر در واتیکان داریم. همه کشورها هم همینطوری هستند و اتفاقا ایتالیا هم دوتا سفیر دارد در همه کشورها یکی ایتالیا دارد یکی واتیکان. با اینکه واتیکان یک مجموعه ای است در ایتالیا دیگر و بسیار هم مورد احترام است پاپ در حدی که پاپ اگر به یک جایی سفر بکند بالاترین مقام آن کشور باید در حقیقت به استقبال بیاید. لذا در صحبت هایش نمیدانم فیلم هایش را دیده اید یا نه که هر یکشنبه میآید دم آن میدان نزدیک واتیکان میآید آنجا سخنرانی میکند بسیار جمعیت جدی ای جمع میشود برای شنیدن صحبتهای پاپ. خب اما همین آقای پاپ حق ندارد، حق ندارد یعنی حق ندارد در موردی از مواردی که پارلمان میخواهد نظر بدهد مثلا، هیچ بیانی نمیتواند بکند. مثلا فرض بفرمایید که بگوید سقط جنین مثلا حتی در این حد بگوید حرام است ممنوع است. او حق ندارد پارلمان باید نظر بدهد که سقط جنین وضعیتش چگونه است. دیگر فضلا از اینکه با کدام کشور بجنگیم با کدام کشور نجنگیم صنایع دفاعیمان چقدر باشه صنایع نظامیمان چقدر است، نمیدانم سیاست خارجیمان مبنایش باید چطور باشد اصلا اصلا اینها که دیگر یا اقتصاد مان باید ربوی باشد یا نباشد. اینها که دیگر هیچ در یعنی اینها که اصلا اصلا حق ندارد درمورد این بحث حرفی بزند. یعنی نظام دین حق ندارد راجع به چیزی غیر از مقوله های فردی، نفسی، ارتباط های روحی معنوی و اینها حرف بزند. این لبه جدی درگیری ماست با تمدن غرب که حتی امروزه حتی مسیحیان کاتولیک مذهبی یعنی اینطوری نیست که این حرف این حرفی بوده که امام آورده گذاشته رو میز یک حرفی زده و بر مبنایش یک حکومتی تشکیل داده است که همین الانش برای مذهبی های کاتولیک قابل پذیرش نیست. منطقش قابل پذیرش نیستها. یعنی بحثش این است که یعنی چه دقیقاً که دین میآید در این عرصه ها دخالت میکند. ایمان به خدا اگر دارید میآید پایش را در این عرصه در همه این عرصه ها میگذارد. حالا این بحث را بگذارید یک جای دیگر با همدیگر بحث بکنیم که ما چرا یک جاهایی گند زدیم این را بگذارید دیگر هی نگویید حاجآقا فلان. آن را هم عرض خواهم کرد اتفاقا بخاطر همان جایی است که آن جاها پای دین را بریدیم. اتفاقا امروز به یکی از این شخصیتهای به نام کشور میگفتم بله خب آن جاهایی که پای دین را بریدیم خب نتیجه هم نمیگیریم. خب شما یک ربا درست کردید بانک ربوی هر چه هم اسمش را کارمزد بگذاری، جعاله بگذاری، نمیدانم هرچه که شما مضاربه هر چه اسم بلد هستید ما هم بلد هستیم بگذارید رویش، این نجس پاک نمیشود. هر چقدر هم آب بریزی روی سگ که پاک نمیشود. خب اینجا گزینه نظامی خدا روی میز است میگوید فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبࣲ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِ.میگوید وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ یا بیا با من بجنگ. اینجا وقتی این کار را بکنیم معیشت ملت هم همینطوری میشود. یعنی نمیشود که ما هم برویم با خدا بجنگیم مثلا هم چه بکنیم از آن طرف هم نتیجه اقتصادی هم بگیریم. قطعا هیچ موقع با این بانکها ما نتیجه اقتصادی نمیگیریم. شک نکنید اصلا شکی وجود ندارد. شما اقتصاد مقاومتی هرچقدر دستورات حضرت آقا است تولید فلان تولید خانگی هرچه از این مقوله مادامی که بانک این بانک است قطعا هیچ نتیجه ای در معیشت گرفته نمیشود و روز به روز هم بدتر میشود و این نوعی که ما داریم اداره میکنیم که بانک مرکزی بیاید وام بدهد مثلا که شرکت دولتی، که شرکت دولتی بهره کار نکرده را بدهد، اصلا به هیچ عقلی هم سازگار نیست.
بالاخره اینکه حضرت یوسف میگوید من را بگذار رییس بانک مرکزی برای همین میگوید. میگوید ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمࣱ میگوید من هم کارشناسم بلدم من را بگذار رییس بانک مرکزی. خب به فرعون آن موقع چون آن را که درست کنند خیلی از امور راه میافتد دیگر. حالا به این بحثش کار نداشته باشید که ما چرا گند زدیم برخی از جاها ولی حالا برآیندمان هم مثبت است ولی نقطه اصلی درگیری این است، که شما آن میگوید من اصلا نمیفهمم تو چه میگویی که میخواهی دین را برداری بیاوری تا بحث مثلا زنا هم نظر بدهد؟ تا بحث سقط جنین هم نظر بدهد؟ سیاست خارجی هم نظر بدهد؟ بجنگیم نجنگیم هم نظر بدهد؟ در اقتصاد هم نظر میدهد، در قصاص هم نظر میدهد، در اینجا هم تا همه ی این لبه ها میآید مثلا یعنی چه مثلا؟
این همان نقطه ی اصلی درگیری ماست. اصلا سکولاریزم میدانید که سکیولار به معنای ضد دین بودن نیست به معنای تفکیک است به معنای جدا سازی است کلمه انگلیسیش به این معناست به معنای تفکیک و جداسازی. یعنی اینی که نه اینکه من ضد دین هستم من ضد دین نیستم اما چه ربطی دارد دین به این؟ خب؟ مثل اینکه فرض بفرمایید من میخواهم یک مثلا چاهی را بکنم، بگویم بریم از توی روایات پیدا بکنیم خب چه ربطی دارد این به این خب؟ من میخواهم یک ساختمان چهار طبقه بسازم معادلاتش را از کجا گیر بیاورم از اینجا بگویم قال الصادق خب چه ربطی دارد اینها به همدیگر؟ این همان جایی است که خیلی وقتها در باطن من و شما هم متاسفانه هست. در باطن بسیاری از متدینین هم هست میگویند آقا دین آن موقع خوب نبود آخوندها آن موقع خوب نبودند که مثلا کاری به این کارها نداشتند توصیه های اخلاقی میکردند فلان؟ بخورد توی سر ما آخوندها که قرآن را بگذاریم کنار بیایم روی نقطه عزت اینطوری بنشینیم. اصلا نمیخواهم روی این نقطه بنشینیم. روی نقطه ای که پیغمبر و قرآن گفته مینشینیم .اینجاست که این زاویه إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ* إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ. بعد خدا چکار میکند این وسط؟ میآورد میگذارد در لبه های دقیقا همین اموری که اموری است که شماها میگویید دین دخالت نکند اتفاقا میگذارد روی همین لبه ها بحث را. حالا با همدیگر نگاه میکنیم یک دو سه مورد که میگوید اگر ایمان داری، اگر ایمان داری این است. یعنی ایمان شما را گره میزند به یک مطلبی که اصلا روحی فردی فلان اینها نیست. ایمانت را گره میزند به یک پدیده کارکردی احتمالا. در همین آیه ربایی که خواندم همین است در سوره مبارکه بقره وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ* يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِ. خب بعدش میگوید وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ اگر مومنی باید این ربا را بگذاری کنار اگر نه که فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبࣲ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ.
در همین آیات بیاورید سوره مبارکه، میخواهم متوجهتون بکنم به اینی که این فضای إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ* إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ اینها را میاورد تا لبه شریعت میگذارد. شریعت یعنی فقه و حقوق همان آنها. میگوید یعنی چه یعنی تا لبه شریعت دیگر یعنی چه؟ این یک بحثی است که باید هشتک سوم را برایش بگذارم. ببینید دارد که در سوره مبارکه نساء آن آیات معروف این سوره. آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء که میشود صفحه ۸۷. این بحثی که امروز دارم به شما میگویم خیلی بحث مهمی است. خواهش میکنم که با چهارتا گوش، گوش بدهید این آیه ای که معروفه از آیه ۵۸ شروع میشود میآید میرسد به بحث ولایت و اطاعت از اولی الامر يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءࣲ اگر تنازع، ببینیدتنازع در حقیقت نقطه اصلی حاکمیت است. یعنی آن جاییکه حاکمیت بخواهد شکل بگیرد. اصلا یکی از کارهای حاکمیت همین است که دفع تنازع بکند. فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءࣲ برو سراغ دین برو سراغ همین چیزی که من به شما گفتم أَطِيعُو فلان و اینها چقدر در قرآن دیدید أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّـٰغُوتَ طاغوت یعنی چه طاغوت یعنی دقیقا همان نظام حاکمیت آمریکاییش نظام حاکمیت غیر الهیش. میگوید آن را بگذار کنار بیا اینطرف. اصلا سر اینکه همه انبیاء کشته میشدند بخاطر همین بوده بخاطر اینکه در نقطه درگیری میایستادند. وگرنه چه کسی میرود یک معلم اخلاق را میکشد؟ خب برای چه باید بیاید بک معلم اخلاق را بکشد؟
شما الان در این کشورهای زبان نجسی بروید میبینید انقدر کتابهای عرفانی زیادی دارند. مثلا بر اساس همین معالم و تربیت های مولوی و اینها مثلا rumi wisdomیک ترندی است برای خودش یعنی حکمت های رومی خیلی میفروشند میخرند خیلی لذت میبرند. خب کسی مولوی را نمیکشد که مطهری را میکشند نه مولوی را. من نمیگویم مولوی بد است کاری به این بحث ندارم. کسی معلم اخلاق نمیکشد که. یک کسی که چرا ائمه را میکشتند؟ بعضی میگویند ائمه نشسته بودند مثلا امام سجاد داشته دعا میخوانده است. اگر اینطوری میکرد که نمیکشتند امام سجاد را برای چه؟ خب به معاویه گفتند فلانی این کارها را میکند این کار را میکند اینطوری میکند آنجا پاتوق راه انداخته گفت به حکومت هم کاری دارد؟ گفتند نه گفت خب بگذار بکند وقتی با حکومت کاری ندارد خب بگذار بکند خب این کار را. دقیقا نقطه أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّـٰغُوتَ نقطه است. میگوید فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ اگر ایمان داری ایمان باید تا این لبه بیاید. نمیشود شما باور به یک چیزهایی نداشته باشی آن خودش را نیاورد تا حقوق و فقه و شریعت نشان دهد. برای همین است که هشتک سوم، من اینها هر کدام سی شب منبر است من اگر بخواهم اینها را به شما هی آیاتش را نشان بدهم که ببینید با این پدیده إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ، اینها را نوعا میگذارد روی بحث شریعت فرود میآید. چرا؟ چون که اصلی درگیری رساندن به فقه و شریعت است رساندن به فقه و شریعت. همین کاری که شیطان حالا در هشتک سوم میگویم همین کاری که شیطان به شدت پایش ایستاده که بگوید نقطه شریعت که مهم نیست. و ما هم فریب همین منطق رو میخوریم میگوید آقا معارف مهم است این مهم است آن مهم است شریعت حالا شریعت اگه حالا یک چیزی عمل بکند نه اتفاقا حالا به شما نشان میدهم انشاالله یک صلوات بفرستید.
چرا اینطوری شلاقی وارد شده یک بحث شریعت را مطرح کرده که امروزه میبینید که در دنیای غرب این بحث اصلاً دیگر حل شده است. اصلاً من صحبت کردم با آن زبان نجسی ها. اینها اصلاً این مطلب یعنی چه؟ چون که تجاوز به عنف که نیست، این تجاوز به عنف نیست یعنی تجاوز فرس نیست در حقیقت با زور نیست. یک کار رضایت طرفینی در آن وجود دارد در این کار. چون آن قطبی که ما اسمش را گذاشتیم الله آن میدانید اسمش را چه گذاشته؟ آزادی و اومانیسم این بسیار حرف مهمی است. چون قطبش است قرآن هم همین را میگوید أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ یعنی اومانیسم. آن قطبش را گذاشته اینطوری ما قطبمان را گذاشتیم اینطوری. لذا آن از توش آزادی در میاد برای ما از توش تکلیف در میآید. آزادی هم در میآید به یک وزان و معنای دیگری آزادی در میآید از آن. آن چون این را گذاشته اصلا آیه ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي میگوید آقا به عنف است؟ میگوید نه. خب برای چه است؟ خب این برای چه است اصلا این؟ متدینش نمیفهمد این برای چه است من به شما بگویم متدینش نه غیر متدینش، متدینش هم اینجا ارور میدهد که یعنی چه اصلا دقیقا؟ این همان چیزی است که به شدت مهم است به شدت شدت شدت و حدت زیاد، این هشتکش را میگذارم به مقداری این را جلوتر میروم از بحث در بحث. ولی اینها همش یک چیزهایی است که باید بازش بکنید در قرآن. که میآورد تا لبه های شریعت میگذارد چون شریعت همان نقطه ی درگیری ماست با تمدن غرب. آن میگوید حق ندارد بگوید ربا فلان بیسار. حق ندارد بگوید سقط فلان. حق ندارد بگوید سیاست خارجی چطوری باید باشد چطوری نباید باشد. ما میگوییم حق دارد نه تنها حق دارد اصلا او حق دارد این را بگوید. لذا این میشود نقطه درگیری لذا إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ* إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ. اینها را هم میگذارد در لبه شریعت. اینجا اینجاست که هشتک سوم را میگذاریم. به مناسبت همین ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي.
مدل ورود شیطان به کارهای ما اساسا بر اساس فکر و نظر نیست. بر اساس سبک زندگی و فقه و حقوق است. این همان چیزی است که شیطان شلش میکند برای ما. بیاید سوره مبارکه بقره ۱۶۸_۱۶۹ را ببینید صفحه ۲۸ دارد که يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلࣰا طَيِّبࣰا حلال طیب بخورید. بخورید هم یعنی مصرف کنید. هم حلال هم طیب. حالا بحثش مفصل است این کلوا به معنای تصرف کردن است نه به معنای خوردن. شبیهش هم ما در فارسی داریم دیگر میگوییم مال مردم خور، مال مردم خور نه اینکه مال مردم را میخورد ممکنه یک فرشی را غصب کند نمیخورد که. ببین اکل به معنای مطلق تصرفات اینهاست وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ فلان اینها معنیش این میشود. وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ از گامهای شیطان پیروی نکنید. پس معلوم است شیطان حرکت گام به گام دارد با ما یهویی همه را(۶۶؟/۹) نمی اندازد بلند کند. این کار را نمیکند. چون نمیشود اساسا با یک نفری نمیشود همه مزخرفات را در کله این کرد خب آرام آرام گام به گام باید بیاورید إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوࣱّ مُّبِينٌ آن هم یک دشمن آشکار است.
خب حالا چکار بکنم إِنَّمَا يَأۡمُرُكُم بِٱلسُّوٓءِ با گناه کوچک وَٱلۡفَحۡشَآءِ و فحشا یعنی گناه بزرگ. یعنی از کوچک شروع میکند اینها حالا با یک خلف وعده ای و با نمیدانم اینجا ریشت را تراشیدی طوری نیست و اینجا. ببینید بحث ریش تراشیدن من چیزی ندارم راجع بهش مثلا بگم حالا گناه است. نه گاهی اوقات تعدی یک خرده گیر دارد یک خرده که نه اصلا میگویند لا تَنظُرُوا إلى صِغَرِ الذَّنبِ ولكنِ انظُرُوا إلى مَنِ اجتَرَأتُم اینطوری است. گاهی اوقات میگوید من میخواهم ریشم را بتراشم خب میگوید برو بابا چه کسی گفته اصلا گفتن هم که گفتن. یک موقع اینطوری برخورد میکند طرف اینجا اونجاست به قول طرف وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ. گام سومش چه است گام سومش این است که یک چیزی به خدا ببندی که خدا نگفته است. یعنی چه؟ یعنی تئوری بدهی و بگویی این تئوری ،تئوری مورد پذیرش خداست. تئوری سازی میکنی بعد از آن. آقا شیطان فکر را با فکر جواب نمیدهد. یعنی حمله فکری به شما نمیکند این را بدانید. شیطان در درجه اول با سبک زندگی شما کار دارد.چونکه فکر با فکر به شدت فکر مقاومت میکند در برابر فکر یعنی یهو بیاید به شما بگوید که خلاصه معصومین فلانند، میگویی بابا برو گمشو ما خودمان. اینطوری نیست با سبک زندگی سبک زندگی هم این چیزی است که ما به آن میگوییم فقه به آن میگوییم حقوق به آن میگوییم شریعت به آن میگوییم حدود الله حالا به شما آیه را نشان میدهم که ببینید شیاطین هم همینطوری عمل میکنند. به اینها میگویند همین چیزی که نحوه خوردن نحوه آشامیدن نحوه صله رحم نحوه نحوه نحوه همین. شما کافی است یک مقداری رستوران ایتالیایی بروید خب؟ سبک زندگی ش در آن اشراب شده است. این سبک زندگی را میگیرید رفته رفته. حالا تازه این بحث حلال هاش است. اگر میبینید آمریکا هر کجا میرود اول مکدونالد میرود بخاطر همین است. چونکه تغییری است در سبک زندگی چه بخوریم. چطوری بخوریم، چه بپوشیم، چطوری بپوشیم، چطوری صله رحم بریم، کدام مهمانی ها بریم کدام مهمانی ها نریم، کدام موسیقی را گوش بدهیم، کدام موسیقی را گوش ندهیم (۶۹/۱۶?) مثلا اینطوری باشه یا اونطوری باشه و هزار تا از همین بحث ها. خب؟ تا یک سبک زندگی که میگوییم ما حسینیه هستیم ما مسجد میرویم پیادهروی اربعین میرویم اینطوری میکنیم میشینیم جلسه قرآن داریم با همدیگر. این هم یک سبک زندگی است دیگر غذا میخواهیم بخوریم غذای طیب و طاهر میخوریم با خانواده میخوریم کنار همدیگر میخوریم بسم الله میگوییم نمیدونم اینها میشه مجموعا یک سبک زندگی. اگر شیطان بتواند در سبک زندگی در همان چیزهایی که به نظرتان میآید که چیز مهمی هم ممکنه نباشد، بگوید آقا مثلا من حجاب اینطوری را میکنم اونطوری بعد یک مقدار هم پر موهام جلو باشه حالا این هم که اشکال ندارد اینها. بتواند در این سبک زندگی ها ورود کند، خب؟ چنان گارد شما را باز میکند که هر مزخرفی را به عنوان بحث علمی نه اینکه او به شما حالی میکند شما خودت میگی دیگر، یعنی فقط میکندت بلندگو یعنی آن میگوید از بلند گوی شما پخش میشود. که این بر ساخت اجتماعی است. این مزخرفاتی در علوم اجتماعی میگویند نمیدانم کتابهاشون را خواندید یا نه. مثلا فلان چیز رابطه محرم و نامحرم فلان و اینا زن و مرد این برساخت اجتماعی است. میدانید برساخت اجتماعی یعنی چه است تهش؟ یعنی اینکه شما اینطوری فکر میکنید ما اینطوری فکر میکنیم، تمام. به او میگوییم آقا مثلا قرآن گفته است دختره دختر شعیب میخواست برود پیش موسی تَمۡشِي عَلَى ٱسۡتِحۡيَآءࣲ، از رو نهایت حیا رفت. رفت حرف زد ولی با نهایت حیا. میگوینداین یک برساخت اجتماعی است الان اینطوری نیست. خب میشود یک سبک زندگی.
شما میبینید طرف دارد با یک دختره حرف میزند حتی بچه متدین، همینطوری (۷۱/۱۶?) زده تو چشماش. خوب است دیگر خودت چشمهات را فرو هشته کن بنداز پایین بیار بالا اینطوری صحبت کن اقلا. دیگر آقا هم نگاه نمیکند، مثلا دیدین آقا یک نگاههای بریده بریده. مثلا آقا با آن سنشان. این خودش میشود یک سبک زندگی. خب؟ شیطان مسیر ورودش از همین سبک زندگی هاست از کار فکری نیست. بعدا شما مینشیند در همین کتابهای علوم اجتماعی مینشینید از اینطرف آنطرف تئوری اش را در میآوری. این که امیرالمومنین میفرماید فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ یک تخمگذاری میکند اول در دامن شما. یعنی کار دستت میدهد. یک فعلی را انجام میدهی، مثلا میشینی سر یک میزی که مشروب سرو میکنند، یک مهمانی عروسی میروی که مشروب سرو میکنند. بعد میگویی من که نمیخورم اینجا میشینی. طرف متدین آمده سوال میکند که مثلا مهمانی فلانی مشروب سرو میکنند ما میتوانیم برویم معلوم است که نه این چه سوالی است معلوم است که نه. حالا بگذریم از سوالهای عجیب و غریبی که بعضی ها سوال میکنند. طرف پسره اومد سوال کرده با سه تا بچه، گفته ما غسل غیر غسل جمعه هم داریم؟ میگویم فازت چیه دقیقا؟ یعنی یک غسلی غیر از غسل جمعه داریم؟ یعنی فهمش و دریافتش از احکام الله در همین حد است. خب میاد تو همین چیزا ورود می کند وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ. آن موقع شیطان حرف می زند با دهان این. ولی دیگر تریبون دست شیطان است، شیطان حرف می زند این حرف نمی زند.
بعد این فکر می کند این تئوری به ذهن خودش رسیده است. اصلا ذهن خودش نرسیده است، این دقیقا یک بلندگویی که دارد هر حرفی شیطان می زند این دارد تکرار می کند. اسمش هم میشود چیزهای علمی. واقعا هم خیلیاش مثلا شما باورتون نمی شود این کتابخانه همجنس بازا را حتما نرفتید ببینید کتاب فروشی شان را. خب؟ مثلا فرض کنید یک کتاب فروشی است یک خورده از اینجا کوچیک تر تا سقف بحث مقاله علمی است. یک دانه عکس چیز هم ندارد نه عکس جنسی هم ندارد. مقاله است بحث علمی است. آدم باورش نمی شود ولی واقعیت داره بحث علمی دارند میکنند راجع به این بحث. خب چه کسی دارد این بحث را میکند؟ خب شیطان دیگر.
برای همین است که قرآن می آید یک کاری می کند. اگر می بینید بحث های شریعت رو هم میآورد تو قرآن، خب؟ یعنی میاورد تا لبه های شریعت میرود در قرآن سنگ چینی می کند و خلاصه فونداسیون می گذارد آنجا و ارتباط های عجیب غریبی که از بحث ارث و می گوید بحث قصاص را میگوید، ،بحث های مختلف از آن نقاط ثابت میرود می گزارد در قرآن. اسمش راهم می گذارد چه؟ می گذارد حدود الله. این تعبیر شریعت تعبیر ماست. تعبیر قرآنیش که کاش کلا این تعابیر یه ویرایشی می خورد به تعبیر قرآنی آن هم سرایت می کرد اسمش را میگذارد حدود الله. اسم این تعبیر رو می گذارد حدود الله. ببینید اولا تعبیر خیلی عجیب است حدود الله یعنی چه؟ یعنی حد خدا، مگر خدا حد دارد محدوده دارد؟ می گوید اگر پاتو از این جا گذاشتی حد من زدی بیرون من زدی بیرون. میوشد حدود الله همه این بحث هم پیاده می کند رو شریعت. اینها رو داشته باشید باید آیاتش با همدیگر نگاه می کنیم و می گوید جریان مقابل ما با بحث محاده با شماها کار دارد. یعنی چه یعنی شیطان های این عالم شروع می کنند حدود رو جابجا می کنند. می گوید حدود که این نیست. یعنی از این جا شروع می شود می خواهم به شما بگویم نقش شریعت و شریعتمداری و حفظ شریعت و تبیین و تبلیغ شریعت، الان یه عده افتادن از حتی هم لباسهای ما اخلاق مهم است معارف مهم است، من نمیگویم آنها مهم نیست ولی حدود الله آن نقطه اثر جدی ای است که شیاطین میگذارند و بعدش می روند در اخلاق و می روند در سبک زندگی را کافی است عوض بکنند. سبک زندگی آقا با والدینت چطوری برخورد کن دین می گوید اینطوری برخورد کن من می گویم با والدینم اینطوری برخورد می کنم طبیعتا اخلاقت عوض میشود طبیعتا معارفت عوض میشود. یعنی حتی شما نمی دانی جایگاه ها گم میشود جایگاه والدین گم میشود برایت. چرا؟ چونکه راحت داد می زدی سر والدین چرا؟ چونکه می گویی این طوری است الان در سبک زندگی طرف خیلی فحش میدهد فحشای چارواداری. خب این یک سبک زندگی است دیگر فحش چارواداری دادن اینقدر زیاد این یک سبک زندگی است. همه این مجموعه اسمش حدود الله است. خب شما نگاه بکنید مثلا به عنوان مثال سوره مبارکه طلاق را بیاورید. سوره مبارکه مجادله را هم بیاورید. صفحه ۵۴۲، صفحه ۵۴۲ بیارید و صفحه ۵۵۸ را شما نگاه کنید. بسم الله الرحمن الرحیم صفحه ۵۵۸ را نگاه کنید يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ این جایی که بسم الله داره یا ایها نبی می گوید معلوم است پای حاکمیت را دارد وسط می کشد. مطلب مطلب حاکمیتی است إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وقتی که طلاق دادید زنها را، فَطَلِّقُوهُنَّ طلاق بدهید به مدت عده وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ این مدت عده را در حقیقت نگه دارید. وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡۖ از خدا هم بترسید. بعد یک حکمی می گوید که این حکم را نه ما شنیدیم نه قبول داریم نه اجرا میشود لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخۡرُجۡنَ نه اونهایی که طلاق گرفتند از خانه حق دارند بروند بیرون آن زنها نه کسی حق دارد آنها را از خونه بیندازد بیرون. باید به مدت همین مدت عده یک خانم نامحرمی در خانه وجود داشته باشد یعنی خانم نامحرم در خانه است نه او حق دارد برود بیرون نه این حق دارد او را بیندازد بیرون. این هم از آن بحث عجیب غریب قرآن است إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةࣲ مُّبَيِّنَةࣲ مگر یک کار فحشا مبینی آن زن انجام بدهد وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ این حدود الهی است خب؟ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُ کسی که به حدود الله تعدی و تجاوز بکنه به خودش ظلم کرده است لَا تَدۡرِي لَعَلَّ ٱللَّهَ يُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ أَمۡرࣰا چه میدانی شاید اینها با هم آشتی کردند در همین مدت عده. خب یک جایی می گوید تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ میگوید اصلا نزدیک این حدود الله نشوید. یعنی با یک فاصله از این لبه پرتگاه راه برو اصلا خودت را نزدیکی های این حدود الله نکن.
وقتیکه این بحث حدود الله و این بحث را مطرح میکند یک بحث دیگر مطرح می شود این وسط و آن که در ۵۴۲ آیه ۲۲ را هم نگاه کنید. اول از آیه ۲۲. خود پدیده ی محاده که در آیات قبلی که گفتم نگاه بکنید پدیده ایست برای جریان نفاق برای غلبه، یعنی تصور نکنید این بی حجابی ها و کشف حجاب ها و فلان اینها یک پدیده ساده با یک تحلیل ساده ای است. عده ای دوست دارند موهاشون را بگذارند بیرون. اصلا این نیستا. ممکن است توسط أن دختر دبیرستانی این باشه ولی اساس این مسیر این نیست که حالا خواستید بعدا نشان می دهم. ببینید آیه ۱۹ را نگاه کنیم با همدیگر بعد میایم ۱۹,۲۰ وقتمان هم کم است ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَيۡهِمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِكۡرَ ٱللَّهِۚ شیطان رویشان چیره شده ذکر خدا را یادشان رفته است، أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِ اینها حزب است. بحث این نیست که یک نفر یک کاری می کند نه یک حرکت حزبی است این حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ حالا که این بحث این را میگوید إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُوْلَـٰٓئِكَ فِي ٱلۡأَذَلِّينَ* كَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزࣱ می گوید کسانی که دارند محاده می کنند با خدا و رسول که معلوم است جریانی است که می خواهد غلبه خودش را از این مسیر در بیارود. می گوید اینها فِي ٱلۡأَذَلِّينَ هستند، كَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓ من پیروز می شوم. ولی ساده نیست یک نفر بگوید من حدود الهی را می خواهم رد شوم همینطوری. این نیست، بحث یک جریان شناسی حزب الشیطانی است که ایستاده است برای غلبه، منتها غلبه اش بحث فکری نیست غلبه اش از مسیر محاده رد می شود از مسیر حدود الله رد می شود از مسیر شریعت و سبک زندگی رد می شود از این جا رد می شود.
برای همین می گوید در آیه ۲۲ در آیه بعدی می گوید لَّا تَجِدُ قَوۡمࣰا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ ببینید ایمان به خدا پیدا نمی کنید یک قومی را که قوم است، ببینید قوم، اشل قوم. يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ بیاد مواده بکند با اون کسایی که دارن محاده می کنند. محاده می کنند نه اینکه صرفا از حدود رد میشنود دارد حدود گذاری می کند، می فهمد دارد چکار می کند. خب؟ دارد حدود را و حدود شرعی را داره عوض بدل می کند دیسیپلین را دارد بهم می زند. حتی کسانی که در حقیقت مثل این وجترین و فلان اینها دیسیپلین را بهم می زنند، کار بدی دارند میکنند. ببینید یک موقع طرف وجترین است می گوید من سبزی خوارم سبزی دوست دارم میخواهم لاغر بشوم هر چیزی زهر ماری خب میرود در حقیقت سبزی خوار میشود گوشت نمیخورد. یک موقع می بینی نه این را دارند از دیسیپلینش خارج کردند می گوید که شما چطوری این حیوان ها رو می کشید و یک ذی روح را بی روح می کنید برای اینکه خودتون فلان، ولم کنید دیگر. این شریعت است دیگر می گوید نه این کار درست نیست. اصلا این یعنی خروج از دیسیپلین. اگر کسی بتواند یک حلالی را حرام کند می تواند یک حرامی را هم حلال کند. خب یعنی نمی گوید من نمی خواهم گوشت بخورم بحثش این است که شما اصلا چرا گوشت می خورید؟ اگر اینطوری بگوید یک حلال خدا را می تواند، یک حرام بکند یک حرام خدا را هم می تواند حلال بکند. خب از دیسیپلین خارج شده است دیگر. یک کسانی دارند حدود گذاری می کنند در این بحث ها و حدود شرعی را دارند تغییر میدهند و از دیسیپلین خدا دارند خارج می شنوند.
نمی شود طرف مواده بکند رفاقت بکند با کسی که محاده می کند. با کسانی قومٌ که با این کسانی که دارند این کارها را می کنند همان جریان نفاق فلان حالا هر خری می خواهد باشد دیگر تعبیر قرآن است وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَـٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ این یعنی، می گوید ان کنتم مومنین یعنی این كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحࣲ مِّنۡهُۖ این به روحی از جانب خدا تایید است. یعنی ایمان دارد دیگر به همه چیزها. وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّـٰتࣲ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ این از خدا راضی است خدا هم از این راضی است یعنی همین این دیسیپلین مسیر. اولئک حزب الله این میشود آن موقع حزب الله، حزب الله حزب الشیطان. بر اساس جریان محاده و شریعت أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ.
ببینید همان مسئله شریعت که به زعم من و شما خیلی مسئله مهمی نیست و شیاطین دارند این را در کله من و شما فرو می کنند که شریعت مهم نیست برو دلت نمی دونم پاک باشد معارفت را نمی دانم فلان بکن از این حرفها، همین شریعت رمز بقاست و گارد بسته ای است که شما در جریان شیطان می توانید بگیرید. یعنی شما اگر شریعت را رعایت بکنید همین سبک ذهن فلان فیلم رو نبین فلان موسیقی را گوش نده فلان این را بخور این را نخور فلان همینهایی که گفتند، همین سبک زندگی که می گویند همین یک حزب گاردت کاملا بسته می شود و مواظب باشید اگر شریعت را ول بکنید کاملا گاردت باز میشود. دیگر هر کاری شیطان می تواند با شما بکند و شیاطین عالم هم می توانند این کار را با شما بکنند که محاده کنند آن موقع و حدود گذاری بکنند. این خلاصه بحث بسیار پردامنه ای است که اگر این عبارت ان کنتم مومنین و ان کنتم تومنون و اینها را ببینید، میبینید می خورد به همین لبه ها. و اگر در این جا هم دارد ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدࣲ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةࣲۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةࣱ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ میگوید رأفت اینجا نده وارد فضای رأفت نشو حکم را شل نکن این کار را نکن اگر ایمان داری، یعنی دارد گره میزند به همان بحث های ایمانی و شریعت ما و نقطه درگیری ما با دقیقا تمدن غرب در همین ناحیه شریعت نه در ناحیه معارف. میکشد به ناحیه معارف. نمی دانم توانستم بحث شریعت را یک خرده جدی بکنم. آن آیات وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ* آن إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ هست، میگوید إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقࣰّا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ خب مومنینش را آیه بعدش تعریف کرده است دیگر. چون آن طرف صفحه است معمولا نمی خوانیم این آیه ۱۱۱ پایین صفحه است آیه ۱۱۲ بالای آن طرف صفحه است ٱلتَّـٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّـٰٓئِحُونَ ٱلرَّـٰكِعُونَ.. تا وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ. جریان ایمان اتفاقا میایستد روی بحث حفظ حدود الله یعنی حدود الله براش کاملا مهم است و جریان ایمانی میایستد روی این. وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ* إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ تهش این است. مومنین اینهایی هستند که والحافظون لحدود الله.