بسم الله الرحمن الرحیم
خب ما همین سورۀ محمد را ادامه دهیم که ان شاء الله در یکی دو جلسۀ دیگر ان شاء الله به پایان برسد این سوره.
بدون ابتلاء نمیشود
این که آیات متعددی به هر جهت حالا این سوال بزرگواری هم که بود: آیا نمیشود معمولی زندگی کرد؟ وقتی که شما را در یک جای معمولی نگذاشتهاند، نه خیر! اگر شما مثلا در روستاهای یک منطقۀ دورافتاده در این عالم زندگی میکردید، شاید. ولی وقتی کسی در ام القرای جهان اسلام زندگی میکند قاعدتاً مورد ابتلائات زیادی قرارمیگیرد. و او نمیتواند فکر بکند من دارم معمولی زندگی میکنم. اصلاً جایی که او قرارگرفته جای معمولی نیست. مثل این که رفته در یک رینگ بوکس مثلا میخواهد آنجا معمولی زندگی کند. بالاخره هر چه هم در این رینگ بوکس اینور آنور رینگ بروید شما مورد ضربههای اینجوری قرارمیگیرید. برای همین است قرآن خیلی این مسألۀ ابتلائات اینجوری را زیاد مطرح میکند که «و لنبولنکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو اخبارکم» کسانی که مجاهد شما، صابر شما، کسانی که پایمردی میکنند اینها «و نبلو اخبارکم».
معنای ابتلاء اخبار
این «اخبارکم» شاید به این معنی باشد که «نعلم المجاهدین الصابرین» این «أعمالکم» در حقیقت خود گوهر وجودی خودتان را میخواهد بسنجد، «نبلو أخبارکم» ادعاها و حرفهای شما را مورد ابتلاء قرارمیدهد. شاید یک چنین معنایی را برای «أخبارکم» بشود گفت. کما این که در عبارتهای سورۀ توبه آیۀ ۹۴ «یعتذرون إلیکم إذا رجعتم إلیهم» خلاصه به سمتشان که برمیگردی میبینی که به واسطۀ شرکت نکردن در جنگ دارند در جنگ دارند یکسری عذر برای شما میآورند. «قل لا تعتذروا» به ایشان بگو که عذر نیاورند «لن نؤمن لکم» قبول نکنید این عذرخواهیهای اینجوری را قبول نکنید. ببینید هر عذرخواهیای را آدم قبول نمیکند. این نیست که ما در جامعۀ اسلامی گروههایی که دارند زیرآب حاکمیت دینی را میزنند، خالی میکنند یا همراهی نمیکنند یا هرچی، اینها کلاً میتوانند با یکسری ادعا، یکسری اخبار، اینها کلاً حرفهایشان را بگویند. این همان است که داشتیم در سورۀ مبارکۀ محمد این که تو اینها را میشناسی، تو اینها را باید بشناسی. از آن طرف «یخرج الله أضغانهم» اینها حتماً یکسری عذرخواهی میکنند. «قل لا تعتذروا» به ایشان بگو عذرخواهی نکنید «لن نؤمن لکم» اینجوری نیست که من هالو بازی دربیاورم بگویم که نه، باشد تو خوبی! این چیزهایی هم که تو میگوییم احتمالاً فلان. ببینید خوشبینی که حالا در بحث «الطریق إلی الله» و اینها هم داریم بحث میکنیم موارد حاکمیتی این مدلی را نمیگیرد. بله یک گروههایی هستند توبه میکنند مثل آن آیهای که «و علی الثلاثة الذین خلفوا» که تخلف میکنند بعد میروند توبه میکنند چه کار میکنند، فلان اینها، این یک حرفی است، یک حرفی این است که دارد بازی می دهد همه را با این نوع عملکرد و این نوع توبه و این نوع مثلا که ما نمیدانستیم، اینجوری و خلاصه خانههایمان حفاظ نداشت و از این چیزها دیدهاید دیگر. قرار نیست که در کلیت جامعه. خب نگاه کنید پتهها را خدا به همین سبک میریزد بیرون. صفحۀ ۴۱۹ را بیاورید «قل لا تعتذروا لن نؤمن لکم قد نبأنا الله من أخبارکم» خدا خبرهای شما را به ما رسانده. «فسیری الله عملکم و رسوله ثم تردون إلی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون. سیحلفون بالله لکم إذا انقلبتم إلیهم لتعرضوا عنهم» اینها حتماً وقتی به سمتشان برگردی اینها قسم میخورند که شما از ایشان بگذرید. میگوید «فأعرضوا عنهم إنهم رجس» این اعراض به معنای اعراض همراه با نجاست است. یعنی رهایشان بکنید اینها نجسند. یعنی اینجوری نیست که اینها را جامعه پس از این که این کورکها را بیرون ریخت و اینها خودشان را در جامعه نشان دادند باز دوباره یک کاری بکنید که اینها بتوانند برگردند به فضای سیاسی کشور. ببینید اینها آن نکاتی است که… این هم جامعه باید این کار را بکندها. نه این که سیستمهای اطلاعاتی کشور فقط چنین کارهایی به عهدهاش است. نه، جامعه نباید بپذیرد. یک موقع است توبه میکند واقعاً برمیگردد یک موقع کی بود کی بود؟ من نبودم اصلاً! یک موقع اینجوری دارد برمیگردد. میگوید «إذا انقلبتم لتعرضوا عنهم فأعرضوا عنهم» اعراض کن از اینها. «إنهم رجس» اینها عین نجاستند. «و مأواهم جهنم جزائهم بما کانوا یکسبون» به واسطۀ… «یحلفون لکم لترضوا عنهم فإن ترضوا عنهم فإن الله لا یرضی عن القوم الفاسقین» اینها هِی قسم میخورند چی میکنند که به هر جهت جامعۀ ایمانی از دست اینها راضی باشد. شما راضی نشوید از اینها. ببینید این همان اطلاعاتی است که برای جامعه به وجود میآید. برای خبرهای اینها به وجود میآید، برای اقدامات اینها، برای حرفهای اینها. و البته میگویم جامعه، جامعه، جامعه. به هر جهت جامعه باید این را متوجه بشود.
یا مثلا نگاه بکنید در همین آیۀ سورۀ مبارکۀ احزاب آیۀ ۱۳ را نگاه بکنید که خدا پتۀ اینها را روی آب میریزد: «و قالت طائفة منهم یا أهل یثرب» طائفهای از اینها میگویند «یا أهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا» اینها از همان تیپهای ملیگرا هستند که هنوز دل در گروِ یثربند. مدینة النبی نیستند اینها. میگویند «لا مقام لکم فارجعوا» آقا دیگر ماندن صلاح نیست… تا یک خطری ایجاد میشود، ماندن صلاح نیست، برگردید. «و یستأذن فریق منهم النبی یقولون إن بیوتنا عورة و ما هی بعورة إن یریدون إلا فراراً» اینها میگویند خانههامان سرپناه ندارد، چی ندارد فلان و اینها، خدا قبول نمیکند اینها را. «إن بیوتنا عورة و ما هی بعورة» میگوید بحث این نیست «إن یریدون إلا فراراً» میخواهد فرار کند از جنگ. این شاید این «نبلوا أخبارکم» شاید خلاصه منظور همین عبارتهایی باشد که عرض کردیم.
مجدد بیاورید سورۀ محمد صفحۀ ۵۱۰. گفتیم این سوره عملاً سورۀ جنگ در محور ولیّ است که بجنگید در محور ولیّ. اگر محوریت ولیّ خراب بشود در آنجا دیگر اصلا اینجا همان جایی است که قرآن هِی تذکر میدهد که آقا من نمیبخشم. اصلا ابطال عمل است. «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله و شاقوا الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی لن یضروا الله شیئا و سیحبط أعمالهم» دیگر خدا شوخی را هم کنار میگذارد، بیپرده با اینها میگوید «إن الذین کفروا»! «إن الذین کفروا» منظور همین اینهاست. نه فکرکنید «إن الذین کفروا» منظور کفارند. نه «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله و شاقوا الرسول» یعنی دارد در حقیقت سفرهاش را از سفرۀ رسول جدا میکند «من بعد ما تبین لهم الهدی لن یضروا الله شیئا و سیحبط أعمالهم». «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و لا تبطلوا أعمالکم» اینها همان جایی است که شما مشاقۀ با پیغمبر.
که سورۀ نساء را بیاورید آیۀ ۱۱۵ و ۱۱۶ «و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتبع غیر سبیل المومنین نوله ما تولی و نصله جهنم و ساءت مصیراً» کسانی که «یشاقق الرسول» یعنی شق عصا دارند میکنند. به عبارتی دارند میگویند که رسول برای خودش گفته. «من بعد ما تبین له الهدی» بعد از این که هدایت برایش واضح شد «و یتبع غیر سبیل المومنین» و دارد غیر راه مومنین که اینجا به خصوص این حلقههای میانی و حواریون است. همینهایی که خودشان را جدا میکنند میگویند آقا اینها «آمن السفهاء» هستند. ما شبیه این سفهاء ایمان نمیآوریم. تو برداشتهای یک چیزهایی را مثلا از وعدههای الاهی چه و چه و مثلا اینها را قبول کرده. اینها دچار غرور و فریب شدهاند که ما شبیه سفهاء ایمان نمیآوریم. همان اوائل سورۀ مبارکۀ بقره است دیگر. که این ایمان سفیهانه است. ما بالاخره چهارتا آدم عاقل و ریش پروفسوری و اینها هستیم. از این ایمانهای این مدلی که نمیآوریم که. مجمع از عقلاییم ما مثلا. چی، فلان، دکترای نمیدانم علوم سیاسی داریم در نمیدانم چی چی. ما که ایمان این مدلی نمیآوریم. این که «یتبع غیر سبیل المومنین نوله ما تولی» به همان سمتی که برگشته ما هم برش میگردانیم. «و نصله جهنم و ساءت مصیراً إن الله لا یغفر أن یشرک به» ببینید این همان چیزی است که عرض میکنیم که تمام مطالبی که مربوط به ابطال عمل، حبط عمل، مربوط به عدم غفران، همۀ اینها مربوط به کفار نیست. مربوط به منافقین است. آنهایی که در جامعۀ اسلامی شق عصای مسلمین دارند میکنند. و دارند رابطۀ خودشان را با ولیّ جامعه به هم میزنند. اینها هستند که در حقیقت مشمول «إن الله لا یغفر أن یشرک به» اینها. یک بار مفصل در همین سورۀ نساء اگر یادتان باشد اینها را موارد مشابهش را نشان دادم.
منافق کافر
همین این سورۀ مبارکۀ محمد هم که در محضر این سوره هستیم باز دوباره ببینید «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله و شاقوا الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی لن یضروا الله شیئا و سیحبط أعمالهم»، «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و لا تبطلوا أعمالکم» در حقیقت اینجا همین نکته است. و آن موقع هم عرض کردیم که إحباط عمل، إضلال عمل «أضل أعمالهم» اینها این است که در هر جهت این عمل به عنوان یک عمل ماندگار که شما بخواهید رویش اعمال بعدی ایجاد بکنید اینجوری نیست، نه این که فقط بحث روز قیامت است. برای همین باز دوباره «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله ثم ماتوا و هم کفار فلن یغفر الله لهم» اصلا این بحث که بخواهیم کفار را «فلن یغفر الله لهم» همۀ اینها منظور همین کفاری هستند که منافقینند. «إن الله جامع الکفار و المنافقین» است در حقیقت. این «و هم کفار» بحث اصلا در مورد کفار نیست اصلا اینجا. معنایی که شما دارید تصور میکنید در معنای کفار.
پیام صلح در میانه جنگ!
اینجاست که میگوید «فلا تهنوا و تدعوا إلی السلم و أنتم الأعلون و الله معکم و لن یترکم أعمالکم» آقا وسط جنگ میگوید شما حرف صلح نزنید. پیغام صلح نده. این پیغام صلح ببینید یک موقع است… سورۀ مبارکۀ انفال این معنی را گفته که آقا تمام استعداد نظامیات را میآوری «و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة» همۀ اینها «و إن جنحوا للسلم» آن هم پشیمان میشود واقعاً میآید دست و پای شما را ببوسد آن موقع شما باید قبول کنی. ما که دنبال جنگ الکی که نیستیم. کلاً ماجراجو که نیستیم. ولی وسط جنگ پیغام صلح نده. «فلا تهنوا و تدعوا إلی السلم» ما وسط یک جنگیم شما که نباید وسط جنگ پیغام صلح بدهی که. این توسط دشمن صلح فهمیده نمیشود. این هوان و خواری فهمیده میشود «فلا تهنوا و تدعوا إلی السلم». «و أنتم الأعلون و الله معکم» چرا شما دست برترید چون من با شما هستم. «و لن یترکم أعمالکم» اعمال شما را خدا موتور و تک و تنها… شما تنها نیستید خلاصه. «یترکم» به معنای تِر زدن نیست. به معنای موتور و تک و تنهاست.
اهمیت خاستگاه شعار و فکر
«إنما الحیاة الدنیا لعب و لهو» حیات دنیا لعب است و لهو است. بازیچه است. ببینید این باز همان ترجیع بندهای الاهی است که تا شما یاد معاد، یاد خدا، ذکر دنیا و همۀ اینها در ذهنتان درست جا نیفتد ممکن است اینقدر نسبت به دنیا و بدن و تن و همۀ اینها اینقدر شیفته شوید اصلاً دیگر نمیتوانید با این فرهنگ و معارف بتوانید پا به پای انقلابها حرکت بکنید. شما نگاه بکنید حتی من الآن میبینم خیلیها میخواهند راجع به آزادی صحبت بکنند دقیقاً فکرمیکنند استقلال آزادی جمهوری اسلامی، این آزادی از همان خاستگاه غربیاش آمده. فکرمیکنند این آزادی همان است. میگویند که بالاخره آزادی است دیگر. آزادی بیان، آزادی فلان، آزادی… اصلاً این آزادی آن آزادی نیست. اینها ما کار تخصصی هم کردهایم در مورد آزادی. و این بحثهایی که شما یک موقع تکلیف مداری یک موقع حق مداری. اساساً وقتی که بعد از رنسانس ملت از تکلیف دست برداشتند رفتند سراغ حقوقشان. گفتند حقم را بده. نه بندۀ مکلفم من در ارتباط با خدا. ببینید مهم این است ممکن است شما یک حرف درستی بزنید حتی در بحث آزادی ولی باید بگویی در چه خاستگاهی داری این را میزنی؟ این هم یک نوع آزادی است که میگوید my body my choice بدن خودم است انتخاب خودم. این هم یک جور آزادی است. آزادی روی تن، آزادی روی اخلاق، آزادی چی. فقط آزادی آن موقعی که آزادی دیگران را سلب بکند محکوم است. وگرنه شما خود بحثهای حتی قانون اساسی خودمان را ببینید دقیقاً کنار یکدیگر بگذارید از مثلاً مادۀ ۱۹ تا ۲۷ که بحث حقوق ملت است معلوم است از غرب گرفته شده. فقط با تُف یک چیزی به آن چسباندهاند مطابق موازین شرعی. وگرنه روح حاکمش معلوم است. این را از روی قانون اساسی کشورهای دیگر نوشتهاند این مجموعه را. کنار یکدیگر بگذارید معلوم میشود. آزادی زن، آزادی فلان، آزادی بیان، آزادی تجمعات… این اصلا مال یک فرهنگ دیگری است اصلا مال فرهنگ ما نیست. مال فرهنگ دین نیست این.
چرایی تبیین جایگاه دنیا در نگاه قرآن
یک بحث بسیار مهم است که آن گیاه درستی که دارد در میآید در چه زمینی دارد در میآید؟ حتی آن حرف ممکن است مستقلاً حرف درستی باشد ولی وقتی که شما هِی میگویی که دنیا دنیا دنیا، اقتصاد دنیوی خب این میشود دنیا دیگر رسماً. بعد کسی که هِی میگوید دنیا دنیا آزادی زن آزادی بیان آزادی تجمعات آزادی فلان هرچی از این مطالب… فقط حالا برای این که قانون اساسی کشور ماست تنگش میزنیم مطابق موازین اسلامی! وقتی که این فضا را درست میکنی چه جوری دیگر میتوانی انقلاب را با آن پیش ببری دیگر در این فضا. برای همین است اینقدر قرآن این دنیا… ببین شما میگویی آزادی اصلاً از من و ایندوی ژوالیزم و اومانیزم و فلان اصلاً در اومانیزم ریشه کرده این آزادی. این دیگر استقلال آزادی جمهوری اسلامی این آن نیست. بعدش هِی طرف را میگیری به دنیا دنیا دنیا دنیا آن موقع هِی وقتی میگیری به دنیا طرف را خب همۀ بحثها این میشود که ما برویم دنیا را بسازیم دیگر. خب این آدمی که اینجوری است طبیعتاً معلوم است مبارزه نمیکند. این نفر مبارزه نمیکند. این جامعه مبارزه نمیکند اصلاً. روح مبارزه از این جامعه گرفته میشود. ببینید اگر میبینید قرآن هِی دارد ترجیع بندی میکند، تذکر میدهد به این که آقا «إنما الدنیا لعب و لهو» «و إن تؤمنوا و تتقوا یؤتکم اجورکم» اگر شما حتی دنیا را هم میخواهی…
اشتباه مترجمان قرآن
این را بگذارید من با این آیۀ سورۀ حدید توضیح دهم. صفحۀ ۵۴۱ آیۀ ۲۸ و ۲۹ سورۀ حدید را ببینید. خیلی این دو آیه مهم است به خصوص آیۀ ۲۹ که تقریباً که نه، تحقیقاً همۀ مترجمین اشتباه کردهاند. یک بار من به یکی از این مترجمها گفتم خودش یادش نبود. گفت من هم اشتباه ترجمه کردهام؟ گفتم شما هم اشتباه ترجمه کردهاید. «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله» سورۀ محمد هم همین است. اگر نگاه بکنید «تؤمنوا و تتقوا». [آنجا] «یؤتکم اجورکم» اینجا دارد «یؤتکم کفلین من رحمته» آقا دو سهم از رحمت را خدا به شما میدهد. هم سهم دنیوی هم سهم اخروی. بابا سهم دنیوی هم میدهد. شما خودت را اسیر دنیا نکن سهم دنیویات را هم میدهد.
بله همان آیۀ «من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الآخرة» خب تو چرا اسیر دنیا شدی؟ شما دنیا هم میخواهی در همین چیزهاست. «یؤتکم کفلین من رحمته» و یجعل لکم نوراً تمشون به» در این دنیا، نه درآن دنیا. دو سهم از رحمت را شما میگیری، دنیوی، اخروی، فلان همۀ اینها، برای شما آن موقع نور قرار میدهد. برای شما هم قرار میدهد. که میتوانی حرکت بکنی با آن نور. برای جامعۀ شما. اصلاً آیاتش را نگاه بکنید مخصوصاً آیۀ ۲۵ که مربوط به حکمرانی مردمی است، برای جامعۀ شما یک نوری قرار میدهد که شما حرکت میکنید «و یغفر لکم» مشکلات کوچک شما را هم میآمرزد. این که هِی گفتیم قرآن این نکته را دارد که شما آن کبائر را انجام ندهید این خورده موردههایش را خدا میبخشد. بالاخره از ما توقع ندارد که هیچ اشتباه نکنیم، میخواهد در راه باشیم. اوائل سورۀ محمد همین معنی را داشت دیگر اگر خاطر مبارکتان باشد که «کفر عنهم سیئاتهم و أصلح بالهم» خلاصه خدا آنها را «أضل أعمالهم» این طرف «کفر عنهم سیئاتهم و أصلح بالهم».
عدم قدرت درک فضل الهی توسط دشمن
«لئلا یعلم أهل الکتاب أن لا یقدرون علی شئ من فضل الله» این «لئلا یعلم» را همه معنی کردهاند برای این که تا این که اهل کتاب بدانند. نه خیر! اتفاقاً تا این که اهل کتاب ندانند. نمیدانند که نمیتوانند. چرا؟ به خاطر این که شما را دارد با یک امدادهایی امداد میکند، برایتان «یجعل لکم نورا» یک نوری برای شما گذاشته، این را برای شما گذاشته، برای او که نگذاشته، که بتواند حرکت شما را، معادلات شما را، عواقب شما را، نتایج شما را او که نمیتواند بفهمد و تحلیل کند. لذا «لئلا یعلم أهل الکتاب أن لا یقدرون علی شئ من فضل الله» برای این که ندانند اینها به واسطۀ نوری که داده شده، برای این که ندانند اهل کتاب که نمیتوانند این فضل الله را به دست بیاورند. این فضل الله را شما به دست میآورید. او نه تنها نمیتواند به دست بیاورد، نمیداند که نمیتواند به دست بیاورد. چون که اصلا در نوری که شما هستید نیست. در امدادی که شما هستید نیست.
غیر قابل تحلیل بودن جبهۀ حق برای جبهۀ باطل
یعنی فرض بفرمایید –برای این که یک مقدار تلطیف ذهنی بشود- فرض بفرمایید شما وارد یک جنگ نابرابر میشوید و بعد پیروز میشوید. چرا؟ به دلیل این که خداوند میگوید «فأرسلنا إلیهم ریحاً» من باد آوردم، من رعب آوردم، من فلان آوردم «فاعتبروا یا اولی الأبصار». او که نمیبینید. شما دارید وعده را میبینید. شما دارید وعده را میبینید و روی وعده هم حساب باز کردهاید. او که نمیبیند. اونی که نمیبیند چگونه باید تحلیل کند حرکت شما را؟ باید بگوید شما دچار امدادهای الاهی شدهاید الآن؟! او که نمیفهمد چنین چیزی را. او اتفاقاً تحلیل ناپذیری ما در وصل خودمان به عوالم بالاتر و امدادهای الاهی است. دشمن وقتی ما را تحلیل نمیتواند بکند، وقتی که شما دارید با امدادهای الاهی حرکت میکنید. نه این که کار دنیایی نمیکنیدها، نه. شما در مسیرید، با امدادهای «و لن یترکم أعمالکم» و فلان و اینها، این در این صورت ما را تحلیل نمیتواند بکند. ولی اگر دنیوی دنیوی شدید میشود «بأسهم بینهم شدید» دیگر. یعنی خلاصه میشود درگیریمان با یکدیگر معلوم است چه جوری است. موجودات قابل تحلیلی میشویم.
این آیه خیلی آیۀ مهمی است از این بُعد. «لئلا یعلم أهل الکتاب أن لا یقدرون علی شئ من فضل الله و أن الفضل بید الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم». و مترجمین ترجمه کردهاند: «تا این که اهل کتاب بدانند که نمیتوانند». نه خیر! تا این که ندانند که نمیتوانند. این نکتۀ مهمی است که ما را غیر قابل تحلیل میکند. جامعۀ ما را، رفتار ما را، نتایج کار ما را، عواقب کار ما را. ما در این صورت موجودات غیر قابل تحلیلی هستیم برای دیگران، نه برای خودمان. خودمان که «یجعل لکم نوراً تمشون به» خیلی وعدهها واضح و حرکت بر اساس وعدهها هم واضح.
برگردیم «فإن تؤمنوا و تتقوا یؤتکم اجورکم» محاسبات اشتباه درست میکند برای طرف مقابل. یعنی نمیفهمد. و اساساً نمیتواند، اصلا منطق محاسبهاش را ندارد. ببینید یک موقع است میگوییم طرف مثلا منطقش را بلد است حالا یک اشتباهی کرده، یک موقع هست منطق محاسبۀ ما را ندارد. هِی مجبور است بگوید آقا مثلا شانسی شد، نمیدانم اینجوری شد. میبینید با یک منطق دیگری دارد ما را محاسبه میکند. در صورتی که ما اصلا بحث شانسی نبوده برای ما. اینی که «و لن یترکم أعمالکم»، «و إن تؤمنوا و تتقوا یؤتکم اجورکم و لا یسألکم أموالکم» خدا اموال از شما نمیخواهد.
اهمیت طلب اجر نکردن انبیا
ببینید اینجا من یک نکتهای عرض بکنم. شما سورۀ مبارکۀ شعراء را بیاورید، قبلاً هم به یک نوعی من این بحث را خدمت بزرگواران عرض کرده بودم. در خیلی از جاهای قرآن هست منتهی سورۀ مبارکۀ شعراء سلطان بحث است. از آیۀ ۱۰۹ نگاه بکنید. ببینید یک حرف خیلی تکراری و جزء اصول کار انبیاست این که انبیا دغدغهشان مالی نیست. یعنی بحث پول آنها را به اینجا نکشیده. من اینها را زیاد به طلاب خودمان لااقل زیاد عرض میکنم.
- نیاز به امداد غیبی که اصلاً جزء مزایای مؤمن است اصلا به ضعیف و قویاش ربطی ندارد.
امتحان مومنین با دنیای کفار
یک بحثی ما داریم در قرآن که از طرفی دشمن را میکند «زبداً رابیاً» میکند کف برآمده. چرا؟ برای این که میخواهد بترکاندش. برای همین میگوید «فلا تعجبک أموالهم و لا أولادهم إنما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیاة الدنیا» لذا او را میکند کف برآمده که چی؟ اولاً مؤمنین را از این طرف امتحان میکند. ببیند چشمنواز هست برایت یا نه؟ از این طرف هِی میگوید چشمت را نگیرد ولی به هر جهت جامعۀ مومنین خیلی وقتها با این کثرات خیلی گاهی اوقات دلش میرود. باید این را به عنوان مدل گرداندن… از این طرف مومنین ببینید چون که بنایشان آبادانی زمین نیست. یعنی فرض بفرمایید که شما فکربکنید مثلا زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چه جوری میشود؟ مثلا یک دنیای بخور بخور اینجوری درمیآید مثلا؟ که دیگر ذخایر زمین را دارند قاشقکش میکنند همه و بعد بخور بخوری استها در این دنیا. تا حالا تمام عدم بخور بخورها را میخواهیم در زمان حضرت جبران بکنیم! اینجوری است؟ ببینید اصلاً فاصله گرفتن از خود این چیزهای مواهب ظاهری دنیوی جزء مزایای مومن است. آن موقع «أعدوا لهم ما استطعتم من قوة» فلان اینها را دارد و خب با یک عالمه امدادهای غیبی به لحاظ فردی، این که جزء مزایایش است اتفاقاً. که شما از عالم دیگری امداد میشوی. یعنی چیزی که مزیتش است تبدیل نکنید به عیبش! که شما خدایی داری که دارد امدادت میکند تا این که او خدایی ندارد که امدادش هم نمیکند و کارهایش هم از بین میرود. و اتفاقاً میبینید با همین امدادهای غیبی دارد نتیجه میگیرد. اینجا چشم نواز میشود. اگر ببیند که استعدادم را آوردهام، کارم را آوردهام، رو به مبانی دینی هم حرکت میکنم نتیجه هم میگیرم. دنیایم را هم به قدر کفاف دارم.
رزق به کفاف
اینی که در دعای پیغمبر هم هست که من دعا میکنم که حتی کسانی که با من هستند اینها رزق زیاد نداشته باشند. رزقشان کفاف باشد. حتی تأکید کردهاند زیاد نباشد. «أن یجعل رزق من یحبنی کفافاً و أن یجعل رزق (مثلا) رزق من یبغضنی کثرة المال و الولد» اینها خیلی مال داشته باشند. من یک جای دیگر هم عرض کردم، نمیدانم همان بحثهای اربعین بود فکرمیکنم، اگر خدا کسی را بخواهد لِه بکند یک مقداری اینقدر مال میدهد به او که همینجوری بچرخد در اموال. یعنی برود دنبال اموالش. اگر بخواهد یک بلایی سر طرف بیاورد یک چنین کاری با او میکند اتفاقاً. دیگر اصلاً وقت چیز دیگر ندارد. حالا شاخصهایش را میشود درآورد. کسی که زندگی میکند یک سرپناهی دارد، غذا میخورد، مثلا همۀ اینها. کارهای اینجوری را دارد انجام میدهد دیگر. این رزق به کفاف است. رزق زیاد رزقی است که شما هِی باید ماشینت را عوض بکنی، خانهات را عوض بکنی، ویلا بخری، بعدش هم نمیدانی چه کار بکنی با این پولها.
شاخصهای حرکت پیغمبرانه
شما نگاه کنید این نکتۀ پیغمبرگونه حرکت کردن این است که شما باید دو تا عامل را بگیری. این دو تا عامل یکیاش این است که بگویی خدا یکی را هم بگویی ولایت یک عامل سومی دارد شاید اعتمادسازی است این عامل سوم. عامل سوم این است که شما بگویی آقا من دغدغهام پول نبود. و این را جامعه باید باور بکند. شما همین الآنش نگاه بکنید تمام انتقاداتی که به آقای پزشکیان هست، دوست و دشمن نسبت به ایشان یک تواضعی ایجاد میشود درش. وقتی میبیند که ایشان یک دانه بیمارستان خصوصی عمل نکرده. یک دانه مطب نزده. ببینید با این که میشد زد، اشکالی هم نداشت در ایشان. ولی همۀ عملهای جراحیاش را در بیمارستانهای دولتی انجام داده. الآن هرکس میشنود میگوید بابا دمش گرم. معلوم است این دغدغهاش سلامتی مردم بوده. دغدغهاش جیبش نبوده. این نکته که یکجور نزاهت از بحثهای مالی، این جزء ویژگیهای ممتاز انبیاست.
مجاهد فرهنگی یا پیمانکار فرهنگی؟
کافی است به نظر مخاطب بیاید که آقا ایشان بالاخره یک پیمانکار فرهنگی است. ببینید ما یک مجاهد فرهنگی داریم، یک پیمانکار فرهنگی داریم.
- واقعاً این مال سادگیاش است. خیلی آدم سادهایست. حتی در جلسات مثلا به ایشان میگفتیم شما چرا از اینها استفاده میکنید؟ میگفت خب شما هم بیایید کمک کنید. اینها آمدهاند دارند به من کمک میکنند من هم میگویم فلان.
نکتۀ قصه همین است که شما وجود نزاهت مالی. کافی است شما مثلا فکربکنید که آن کسی که برای شما دارد صحبت میکند دارد هدایت میکند مسألۀ مالی دارد. این پیمانکار فرهنگی است. این آدم مجاهد فرهنگی نیست. این یک پیمانکار است. پولش را باید از فرهنگ درآورد. پولش را از کتاب نوشتن بلد است دربیاورد. نه این که کتاب مینویسد چون میخواهد هدایت کند. نه، بلد است یکجوری کتاب بنویسد پول دربیاورد. بلد است یک فیلم بسازد که پرفروش باشد. و این هم دغدغۀ او نیست، دغدغهاش مالی است. ولی بلد است از توی فرهنگ پول دربیاورد. اینها خیلی با هم فرق دارد.
آیۀ ۱۰۷ از صفحۀ ۳۷۱ چند آیه را با هم بخوانیم. این خیلی مهم است. خیلی خیلی.
- بله دیگر متأسفانه. باید دور ایشان را گرفت. من در همان برنامۀ ثریا هم اگر دقت میکردید سعی میکردم ایشان را از دور و بریهایش جدا کنم. باید بتوانیم جدا کنیم. حالا تا حدی که میتوانیم دیگر.
اهمیت نزاهت مالی در تبلیغ
وقتی که نوح را میگوید. میگوید «إنی لکم رسول… فاتقوا الله و أطیعون» تقوی، ولایت. چون که نمیگوید «أطیعوا الله». «فاتقوا الله و أطیعون» یک بُعد اعتمادسازش هم همین است: «و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین» در سورۀ مبارکۀ یاسین اصلاً جزء استدلال قضیه این است که «اتبعوا من لا یسئلکم أجرا و هم مهتدون» آقا ایشان که پول نمیخواهد از شما. بیایید آیۀ ۱۲۷ باز دوباره راجع به عاد که میخواهد صحبت بکند همین است: «إنی لکم رسول أمین فاتقوا الله و أطیعون و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین». باز دوباره بیایید آیۀ ۱۴۵ راجع به ثمود و صالح «إذ قال لهم أخوهم صالح إنی لکم رسول أمین فاتقوا الله و أطیعون و ما و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین». باز دوباره بیایید آیۀ ۱۶۴. میخواهم بگویم مطلب کاملاً یک مطلب تکراری اینجوری است. که قوم لوط را وقتی که دارد میگوید میگوید: «فاتقوا الله و أطیعون و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین». باز دوباره بیایید آیۀ ۱۸۰ راجع به شعیب که صحبت میکند «إنی لکم رسول أمین فاتقوا الله و أطیعون و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین». یعنی آقا این که «و لا یسألکم أموالکم» خدا مال از شما نمیخواهد. خیلی وقتها این خمس و زکات و فلان و اینها هم این باید کاملاً یک جوری به نظر بیاید -همانجور که اصلش است- که آقا یک چیزی است که خرج مملکت خودتان است اصلاً به من قرار نیست برسد این پولها که. حالا باشد تا بعداً