بسم الله الرحمن الرحیم
تبعات دوری از رویارویی با دشمن
در بحث سورۀ مبارکۀ محمد یک عبارت خیلی عجیب و عمیقی اینجا دارد که به این عبارت معمولا خیلی توجه نمیشود. آیۀ ۲۲ صفحۀ ۵۰۹، بعد از تشویق به جنگ و جهاد و فلان و حرفی که منافقین زدند و آبی که آنها انداختند درش و اینها، میگوید «فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض و تقطعوا أرحامکم». اگر پشت میکنید به جنگ و رویارویی با دشمن به چه چیزی امید بستهاید؟ فکرمیکنید چه میشود الآن؟ صرفاً نجنگیدهاید آیا؟ فکرمیکنید انسان نجنگیده؟ خیلی حرف مهمی است. ببینید حرف این است که انسان میجنگد. اگر شما جنگ با کفار و ائمۀ کفر و اینها را برایش ردیف کردید، او با آنها میجنگد. اگر نجنگد باید با خودش بجنگد انسان. با قوای وجودیش هم همینجوری است. قوای وجودی انسان وقتی که با بیرون نجنگد با درون خودش میجنگد. یعنی خودش با خودش درگیر میشود و افسرده میشود اتفاقاً. از درون شخص حساب بکنید تا بیرون اگر وعدۀ صادق انجام ندهد باید زن زندگی آزادی انجام بدهد. این که معنی افساد در زمین این خودش… حیف بحثمان موضوعی نیست وگرنه یکی از معانی افساد و اصلاح که قرآن خیلی سرش مانور میدهد که اصلا فساد در زمین معنایش چیست؟ اصلاح معنایش چیست؟ میگوید به عبارتی شما نجنگید دچار افساد در زمین میشود و دچار تقطیع ارحام میشوید. یعنی چی؟ یعنی تشکیلات خودتان به هم میخورد.
رحم طینی و رحم ولایی
اینجا من این بحث رحم دینی رحم طینی را در یکی از بحثها گفتهام. اینجا گفتهام یا در تفسیر سورۀ نور؟ رحم ولایی و رحم طینی و رحم دینی. آنجا گفتهام. حالا به آنجا مراجعه کنید دیگر، ما یک رحمی داریم رحم طینی است، همین نظام برادری خواهری که ایجاد میشود. ولی این را قرآن پایه میکند برای رحم ولایی یعنی رحم دینی به عبارتی. و آن چیزی است که انسان نسبتی است که با امام پیدا میکند و از این جهت آن موقع «إنما المومنون إخوة» در یک مرحله، تلطیف شدۀ آن یک مرحله میرسد به این که جان خودش محسوب میشود و خلاصه این محبتی که بین اینها قرار میگیرد باعث میشود یک توسعۀ نفس ایجاد میشود. این بحث را شنیدهاید از من لذا دیگر تأکید نمیکنم به آن. آنهایی که نشنیدهاند بروند جلسۀ نور را همین چند جلسۀ اخیر را گوش کنند.
آخرت اصل دنیا و دنیا مثال آخرت
همان چیزی است که باعث میشود من و شماها میشویم برادر. «إنما المومنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم». یعنی اصلاح برادری. این برادر، واقعش ما داریم فکرمیکنیم اینها را داریم مثال میزنیم. ما نیست کلاً این جوکه هست که میگوید یک لیوان را طرف سر و ته گذاشته بود، بعد نگاه میکند میگوید که این چیه؟ سرش که بسته است، تهش هم که سوراخ است! ببینید دنیا برعکس این چیزی است که شما دارید نگاه میکنید. برادری اصلاً آن است، مثلش این است. مثل این که شما چه جوری بهشت و جهنم را نگاه میکنیم؟ اصلاً برای همین است میگوید «مثل الجنة التی وعد المتقون جنات تجری من تحتها الانهار» اصلش آن است، مثلش این است. ماها اصل را میگیریم این پایین مثلش را میگیریم آن بالا. در صورتی که اصلش آن بالاست مثلش این پایین است.
فهم علت ابتلا، زمینۀ توبه
این «تقطعوا أرحامکم» یعنی این که شما دارید رابطههای برادری و ولایی را در خودتان تقطیع میکنید با این سبک. یعنی به عبارتی اگر با دشمن جنگیدید که جنگیدید اگر نجنگیدید با خودتان باید بجنگید. خودتان با خودتان باید بجنگید. این معنایی است که در قرآن هست. من حالا یک چندتا آیه به شما نشان میدهم که البته خود این جنگهای داخلی زمینهای است برای توبه البته. ما باید… اگر با دشمن جنگیدی که جنگیدی اگر نجنگیدی باید بیایی جنگ داخلی بکنی که البته این جنگ داخلی باید بفهمی که من اگر دارم جنگ داخلی میکنم نتیجۀ این است که جنگ خارجی نمیکنم. یعنی اگر سیستم خلاصه به سمت بیرون فلش داشت، داشت. نداشت، درون را تخریب میکند. منتهای مراتب این که بفهمی این نکته را که آقا اگر من دارم دچار جنگ داخلی میشوم به خاطر این نکته است که جنگ خارجیم را ول کردهام. مثل یک بچۀ شیطانی است که این بچۀ شیطان را گر فرستادی در کوچه میرود در کوچه بازی میکند. اگر بچه را از توی کوچه جمع کردی آوردی در خانه میزند تمام شیشهها را میشکند.
- حالا این هم یک مثال است دیگر. اگر زباله را ریختید بیرون، وگرنه زباله تولید میشود. ریختید بیرون ریختید، نریختید خلاصه باید…
جنگ جنگ تا پیروزی
خلاصه میخواهم بگویم این یک بچه شرّی است که این بچۀ شرّ هست. اگر فرستادیش بیرون جنگولک بازیش را دربیاورد، اگر فرستادیش جبهه تیر بیاندازد، این فرمایش حضرت آقا که میگویند جبهه محلی بود برای ابراز نشاط جوانانه. این خیلی حرف مهمی است. اگر این را انداختیمش در جبهه، میرود در جبهه آن جوان بازیهایش را در جبهه درمیآورد. نکردید این کار را، میآید جوان بازیهایش را سر چهار راه درمیآورد.
- نه خیر، مربوط به ایدئولوژی است این داستان. که شما باید فضای جنگ با دشمن را فراهم بکنید. این «حرّض المومنین علی القتال» باید شخص بجنگند، نجنگد میرود با خودش میجنگد.
- بله، اصلاً نظام اسلامی مرتب در حالت جنگ با امام کفر است و تجمیع نیروهایش را و بسیج نیروهایش را بر اساس برائت انجام میدهد. نکتۀ بسیار مهمی است این. بسیج نیروهایش را بر اساس برائت نسبت به دشمنان انجام میدهد. و این میرود تا آنجایی که در حقیقت «بدا بینکم العداوة و البغضاء» در حقیقت «کفرنا بکم و بدا… حتی تؤمنوا بالله وحده» یعنی تا آنجا باید برود. حالا تا آنجا اگر رفت…
سنت محوضت
من نمیدانم در کدام جلسه این را عرض کردهام. در بحث محوضت میدانید که اگر مقدار اندکی ناخالصی وجود داشته باشد اگر برسد این ناخالصی تا آن موقع، چون که فضای رشد به شدت آماده میشود ناخالصی اگر در مقابل خودش هم در موقعی که استقرار پیدا میکند ناخالصی فضای مقابل نداشته باشد، یعنی دشمن نداشته باشد به شدت خودش را میریزد بیرون. برای همین تا آن موقع باید همۀ ناخالصیها از بین برود. میشود جنگهای محض ایمان با محض کفر. حالا من این را در معرفة المهدی یک بار دیگر هم عرض خواهم کرد.
حالا چندتا آیه ببینیم یک مقدار با این فضا آشنا بشویم…
جهاد زمنیهای برای تخلیه انرژی جوانان
- بله این حرف درستی است، شما وقتی که بروز و ابراز و این چیزها را از دانشجو میگیرید فکر نکن از او یک بچه مثبت درست میکنی. بلکه اتفاقاً یک آدم منفی از او درست میشود. این انرژی باید در او تخلیه شود. انرژیای وجود دارد برای نظام اسلامی و پیشرانهای نظام اسلامی، اگر فضا برای تخلیهاش گذاشتید، فضا گذاشتهاید. نگذاشتید هی مجبورید ببرید راهیان نور. هِی شما او را به یک پتانسیلی میرسانید، هِی دارد میگوید من چه کار کنم خب؟ بعد میبیند هیچ کاری نمیتواند بکند. این باید برود بجنگد، نباید برود اردوهای راهیان نور که. این باید برود در خان تومان و اینها کشته شود! نباید برود اردوی راهیان نور. اردوی راهیان نور یک چیز تفننی کنار کار است.
- آن ها هم همین چیز را دارند. آنها هم همین مشکل را دارند. ببینید انسان نمیتواند بی آرمان بی دشمن بی فلان، اینی که یک زندگیای بکند زنگی طبیعیِ… اتفاقاً خیلی وقتها افسردگیهایی که دارد در دنیا ایجاد میشود مال همین است که او نمیتواند خودش را بریزد بیرون. مجال بیرون ریختن ندارد. فکر نکنید مثلا حالا آنها. الآن مثلاً در اندونزی همه دارند یک مثلا نمازشان را میخوانند و اینها بعدش هم میروند زندگی خانوادگیشان را میکنند. اصلاً آدم را اینجوری نیافریدهاند این که شبیه یک ربات است بیشتر.
چرا نماز شب؟
همین نماز شب خواندنها و اینها هم که اسمش را گذاشتهاند جهاد با نفس مال آن کسی است که خرج جهاد دشمنش را دارد… این را بارها در قرآن نشان دادهام. این مال یکسری آدم کیف الله باز نیست که. مثلا آدمهایی که ما وقتی که نمیرویم بجنگیم مجبوریم برویم نماز شب بخوانیم به جایش. نماز شب مال کسی است که یک آرمان بزرگی را دارد جلوی خودش میبیند و میرود در آن آرمان. وگرنه برای همین است که نمیدانیم الآن برای چی باید نماز شب بخوانیم. اصلا نمیدانیم برای چی باید نماز شب بخوانیم. اینها بحثهای مهمی است که شما اگر به سمت دشمن و دشمنی اگر حمله کردید بسیج نیرو پیدا میکنید، مساجدتان را فعال میکنید و اگر نکردید باید بنشینید با خودتان بجنگید. چون که انسان میجنگد. نکنید با خودتان میجنگید.
لزوم داشتن آرمان بلند برای جامعه
شما این آیاتی که میگویم بیاورید. که اولاً این مریضیها و فسادها… یک آرمان بلند. ببینید این آرمان بلند که به جدّ، الکی همینجوری مفهومی نیستها. که مثلا یک آرمان بلند ما داریم و مثلا باید برویم در آن آرمانهای بلندمان حرکت بکنیم و فلان و اینها. معنیش این نیستها. یک آرمان بلندی که واقعاً شما دارید کوهنوردیش را میکنید و عرقش را دارید میریزید.
بله دیگر. دارید جان میکنید برای آن آرمان بلند. این شما را و جمعیت شما را حفظ میکند. اگر این کار را نکردید جمعیت شما میپاشد. جمعیت خودتان از بین میرود. «تقطعوا أرحامکم».
صفحۀ ۴۰۸ آیۀ ۴۱ سورۀ روم را ببینید پایین صفحه. حتی اگر بخواهید با ویژهخواران و ویژهخواهان و اینها هم بجنگید باید دشمن بیرونی آدم داشته باشد. با دشمن بیرونی وقتی که داشته باشد اتفاقاً میگویم تمام این تشخیص میکروبها و و و همۀ اینها و رانتها هم درست… هم فضا جوری میشود که اصلاً این رانتها شکل نمیگیرد. شما ببینید من مثال اربعین را بارها خدمت شما زدهام. در مثال اربعین شما ببینید اصلاً فضا و جریان به شما اجازه نمیدهد کسی، نه اجازه میدهد کسی زاغ سیاه کسی را چوب بزند، نه اجازه میدهد کسی افتخارات الکی دنیوی بیاورد وسط. یعنی اگر کسی آنجا بردارد به شما بگوید که آقا میدانید من این خرمایی که دارم به شما میدهم من دکترای هوافضا دارم. میگویی برو آقا جان. اصلاً ببین نمیشود چنین کارهایی کرد درش.
ببینید قرآن قتال پایه است. فقط جهاد پایه نیست. البته فضای جهاد و ترسیم و روی زمین آوردن فضای جهاد که یک فضای اعمی است از مسألۀ قتال این خودش یک کاری است. که شما گاهی اوقات واقعاً خدا دارد به ما لطف میکند با مثل شهادتهایی که پیش میآید. یک دور مردم را به یک آرمانهایی ریفرش میکند مجدد. این خودش اتفاقات خوبی است ولی خلاصه میخواهم بگویم این فضای آرمانی بزرگ مهم است.
ابتلائات برای توبه
«ظهر الفساد فی البر و البحر» ببینید فساد در بر و بحر میافتد «بما کسبت أیدی الناس» به واسطۀ آن چیزی که دستان مردم درست میکند آنها را. «لیذیقهم بعض الذی عملوا» اولاً باید بچشد. آن توابع کارهایی که دارد میکند باید بچشد «لیذیقهم» تا این که بچشاند به ایشان «بعض الذی عملوا». یعنی این غذای فاسدی که خورده باید بالا بیاورد اولاً «لعلهم یرجعون» که این زمینه بشود برای توبهاش. یعنی چه؟ یعنی بفهمد من غذای فاسد خوردهام. بله بعضی وقتها انسان اگر خودش را فریب بدهد نمیفهمد. ما یکی از بحثهایمان همین بود که شما یک چیزی اگر خوردی یکهویی دلت به هم ریخت باید بفهمی به احتمال زیاد ربط دارد به همان چیزی که خوردهای. اگر بخواهی نفهمی خب نمیخواهی بفهمی کلاً. طرف نفهم است دیگر. خب نمیخواهد بفهمد دیگر که آقا من این را خوردم بالا آوردم. دیگر احتمالاً مربوط بوده به حملۀ مغول به یک جایی، آن بعد از چند صد سال بر من تأثیر کرد و من بالا آوردم این را! اگر میخواهد اینجوری بفهمد خب میخواهد اینجوری بفهمد دیگر. نمیشود زور کرد که. ولی احتجاج ها و حجتها اینجوری است دیگر. «لعلهم یرجعون» باشد که برگردد.
چشیدن وبال أمر یا انتقام
یا صفحۀ ۱۲۳ آیۀ ۹۵ سورۀ مبارکۀ مائده. این که انسان نتیجۀ کار خودش را بچشد این اتفاق خوبی است. و حتی جنگ داخلی اتفاق خوبی است؛ منتهای مراتب به شرطی که بفهمد جنگ داخلی به خاطر چیست. اینجاست که وظیفۀ تبیین و جهاد تبیین مال همین جاهاست. وقتی که میگوید «و جاهدهم به جهاداً کبیرا»، «ه» در «به» به قرآن برمیگردد. با قرآن جهاد کبیر بکنید. دارد که «یا أیها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید و أنتم حرم» در حالت احرام شما صید نکنید «و من قتله منکم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبة» که در حقیقت جزایش از آن چیزی که کشته از چهارپایان که شاهد عادل حکم بکند اینها که آن چهارپا را ببرد «هدیاً بالغ الکعبة» این یک گزینه. «أو کفارة طعام مساکین» یا کفارۀ طعام مساکین بدهد، «أو عدل ذلک صیاماً» یا این که معادل آن روزه بگیرد، ببینید اینش مهم است: «لیذوق وبال أمره» تا این که این باید وبال کارش را بچشد. نمیشود شما یک کاری بکنی وبالش را نچشی که. «لیذوق وبال أمره». یک کاری کردهای. تو برداشتی یک صید متعمداً کردهای آن کاری که نباید میکردی کردهای. خب باید بچشی دیگر. جریمهها مال همین است. ببینید تا اینجایش انتقام نیست «عفی الله عما سلف». «و من عاد فینتقم الله منه» کسی که مجدد این کار را بکند دیگر خدا انتقام میگیرد «و الله عزیز ذوانتقام» تا اینجایش انتقام نیست شما یک بار یک کاری کردهای یک غلطی کردهای دیگر. «وبال» یعنی آن سختی و تیزی و تندیاش را. این بارانهای تیز و تند را قرآن میگوید «وابل». این از همان ریشه است. بالاخره شما یک کاری کردهای باید بچشی. اسمش هم انتقام نیست. اسمش حتی ممکن است بخشی از توبهدادن شما باشد. منتهی به شرطی که بفهمی دیگر. اگر نفهمی یک بار دیگر این کار را بکنی دیگر اینجا دیگر «لیذوق وبال أمره» نیست. «و من عاد فینتقم الله منه» است. یعنی دیگر انتقام خداست. تا قبلش انتقام نیست. شما یک کاری کردهای اشتباه کردهای دیگر. نتیجهاش را هم دیدی. این «لعلهم یرجعون» مهم است.
- ویژگی انتقام این است که میزنند پوستت را میکنند خودت هم نمیفهمی که چی شد. انتقام الاهی است دیگر. قاعدهاش هم برای تو مشخص نیست خیلی وقتها. حتی ممکن است اصلاً گاهی اوقات دیگر کفاره ندارد. میدانید که در حج هم اینجوری نیست که هر دفعهای که این کار را کردی کفاره باید بدهی. نه، تا آنجایش آدمی معاملۀ آدم دارند با تو میکنند دیگر. اگر میخواهی آن کاری که گفتهاند نکن، متعمداً تو داری میکنی. حالا یک موقعی دوست داشتی یک پشه مشهای بزنی بکشی ببینی چه جوری است الآن اینجا به ما گفتهاند نکنیم بکنیم چه میشود! هه هه. خلاصه تا این حد شما یک بارش آدمی. در غیر این صورت دیگر آدم نیستی. اینجا خدا انتقام میگیرد دیگر.
نمونهای از توبه با جنگ داخلی
برای همین است که شما در صفحۀ ۸ و ۸۹ میبینید. آیۀ ۵۴ سورۀ بقره را ببینید. اینها وقتی که اتخاذ عجل کردند «و إذ قال موسی لقومه یا قوم إنکم ظلمتم أنفسکم باتخاذکم العجل» شما اتخاذ عجل کردهاید دیگر؟ گوساله را گرفتهاید دیگر، ۱۰ روز نبودها مثلا حضرت موسی! «فتوبوا إلی بارئکم فاقتلوا أنفسکم» توبه بکنید. توبهتان چیست؟ ببینید توبه این است که بزنید یکدیگر را لت و پار کنید. توبه جنگ داخلی است. توبه دادن شما جنگ داخلیتان است. بزنید یکدیگر را داغون کنید. «ذلکم خیر لکم عند بارئکم» این اتفاقاً خیر است. در نزد پرودگار این خیر است. که بزنید یکدیگر را داغون کنید. مثل این که آقا این غذای مسموم را خوردهای بالا بیاور. این خوب است. منتهی بفهم غذای مسموم خوردهایها. دیگر همینجوری هِی حواس خودت را پرت نکن به یک سمت دیگری. حتی «إنه هو التواب الرحیم». بالاخره شما دوتا عملیات را با یکدیگر مقایسه بکن یکی این کار را کردی یکی این کار را کردی. نتیجۀ آن شد آن، نتیجۀ این شد این. این را بفهم. «إنه هو التواب الرحیم» و خدا ممکن است شما وارد عملیاتهای اینجوری بشوید و خدا میخواهد توبهتان بدهد اوامرش امتحانی باشد اشکال ندارد. شمای ابراهیم دست به خنجر بشو سر اسماعیل را بگذار خلاصه زیر تیغ. منتهی حالا به تو میگویند «قد صدقت الرؤیا» یعنی شما در حقیقت درست دیدی دیگر حالا بس است دیگر تا همین جایش خوب است. مد نظر این نیست که مثلا شما سر اسماعیل را هم ببری. ولی اینها هست دیگر. اینها غولهایی (25:09) هست که هست و تبدیل میشود به همین نکتهها.
برای همین در آیۀ ۶۶ نساء دارد که «و لو أنا کتبنا علیهم أن اقتلوا أنفسکم» ببینید قبلش آن آیۀ معروفی است که شما تحاکم را بیاورید پیش پیغمبر. شما تحاکم را نمیآورید پیش پیغمبر. یعنی اینقدر نمیفهمید که تحاکم را میبرند پیش پیغمبر! میآورند در نظام داخلی حلش میکنند.
- این نتیجه میشود کامجویی(25:53) مادام العمر ربطش را نفهمیدم من. شما بفهمید خوشحالی بکنید و راهتان را عوض بکنید. کلاً توبه قاعدهاش این است. اگر «لیذوق وبال أمره» نکند که آدم توبه نمیکند اصلا. فکرمیکند من هر غلطی میکنم هیچ اتفاقی هم نمیافتد دیگر. خب آدم برای چه باید توبه کند. اتفاقاً این چیزها را گذاشته اند، حدود را گذاشتهاند، تعزیرات را گذاشتهاند، این اتفاقات را گذاشتهاند برای این که بفهمی. برای همین است در این حدش هم گفتهاند اگر پایت خورد به یک جایی خلاصه «صداء أو نکبة إلا بذنب» تو این را بفهم. یک گناهی کردهای. گناهت را پیدا کن ببین چه کار کردهای. برگرد. این در نظامهای فردیاش، در نظامهای اجتماعیاش هم همینجوری است.
توبه دادن جامعه
خدا میگوید «و لو أنا کتبنا علیهم أن اقتلوا أنفسکم أو اخرجوا من دیارکم ما فعلوه إلا قلیل منکم». میگوید همان کاری که با آنها کردیم، اگر با شما میکردیم که «أن اقتلوا أنفسکم» بزنید یکدیگر را لت و پار کنید یا از دیارتان اخراج بکنید، «ما فعلوه إلا قلیل منکم». إلا قلیلی حاضر نبودند این کارها را بکنند. «و لو أنهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیراً لهم و أشد تثبیتاً» اگر این کار را میکردند، یعنی چه کار میکردند؟ یعنی میزدند یکدیگر را لت و پار میکردند، این برایشان بهتر بود. یعنی توبه کرده بودند. یعنی این جنگ داخلی و زدنِ یکدیگر را لت و پار کردن باعث تثبیت میشود اتفاقاً. به شرط توبه. یعنی شما میفهمی از کجا خوردهای. شما این فلشها را از آنور حذف کردی، فلشها آمده روبرو و توی صورت یکدیگر. بزنید لت و پار کنید یکدیگر را این «أشد تثبیتاً» است. اتفاقاً تثبیت اینجا بالا میرود. ثبات بالا میرود اینجا. «و إذن لآتیناه من لدنا أجراً عظیماً و لهدیناهم صراطاً مستقیماً» اگر این کارها را میکردید هدایت به صراط مستقیم میشدید اتفاقاً. یعنی وقتی که این بالا آوردن را انجام دادید، اتفاقاً اینجاست که شما به عنصر ولایت دست پیدا میکنید. میفهمید ما این غلط را کردیم، از پیغمبر فاصه گرفتیم، نتیجهاش این شد که زدیم یکدیگر را داغون کردیم. از حضرت آقا فاصله گرفتیم زدیم یکدیگر را داغون کردیم. این را بفهمیم، وقتی این را فهمیدی و بالا آوردی آن موقع این غذای مسموم تحاکم به سمت طاغوت را بالا آوردی آن موقع است که «لهدیناهم صراطاً مستقیماً» شما به صراط مستقیم هدایت میشوی. اینجاست که میگوید «صراطاً مستقیماً» چیست؟ معلوم است صراط ولایت است. که «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً ذلک الفضل من الله و کفی بالله علیما» کیف کردید آیات را خدا وکیلی؟ چه جوری آدم در حقیقت جامعه را توبه میدهند.
جامعه را اگر خبط بکند «لیذوق وبال أمره» اسم این انتقام نیست. ولی اگر این را نفهمد که من به خاطر این که فاصله گرفتم این اتفاق افتاد، اینها را نفهمد، کارنامۀ عمل امت را نفهمد، اگر این را نفهمد حالا پناه بر خدا از این که این آقایان بفهمند که آقا ببینید، آقای رئیسی شهید شد، مردم اینجوری اقبال کردند، به خاطر عنصر اخلاقش، به خاطر ولایتمداریاش، به خاطر حُبِّ… اینها فکرمیکنند چون آقای رئیسی برایشان کار کرده اینجوری است. اینجوری نیست. یعنی هر کسی در هر جای دنیا برای مردمش کار کند مردم این کارها را میکنند؟ این پیوند ولایی است. پیوند ولایی این کار را میکند. وگرنه اینجوری نیستش که در هر جای دنیا یک نفری برای مردمش کار بکند اینها مثلا خودشان را بکشند، میلیونها نفر مثلا. آن «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً» است. این است. آن پیوند ولایی است که این اتفاق را ایجاد میکند.
ملاک افساد
این معنیِ فساد، این که «تقطعوا أرحامکم» گفتیم معنی فساد را هم این دو آیه را هم ببینید. صفحۀ ۱۷۲ و صفحۀ ۴۱. آیۀ ۱۷۰. اولاً فساد و اصلاح برنمیگردد به این که شما چه تصوری دارید. اگر هر کاری بکنید، خارج از فضای وحی و قرآن افساد دارید میکنید به عبارتی. اصلاح نمیکنید. اینجوری نیست که من… دیدهاید همه به خودشان میگویند اعتدالی. آقا اعتدال یک چیز دارد. به این میگویند تندرو، به آن میگویند کندرو. آقا یک سرعت جادهای وجود دارد، در این سرعت جاده یک عده تندرو هستند یک عده کندرو هستند. وگرنه اینجوری که هر کسی بنشیند یک گوشه بگوید من تندرو هستم و من اعتدالیام، آن تند است این کند است، خلاصه میشود همان جوکی که طرف گفته بود وسط زمین کجاست؟ گفته بود همینجا که من ایستادهام. گفت از کجا میگویی؟ گفت متر کن. این که وسط زمین کجاست خود قرآن گفته وسط زمین کجاست. اگر گفتید کجاست وسط زمین؟ دقیقاً مکه است. مکه است و امام است در حقیقت. همان کعبه است. وسط زمین آنجاست. و ماجرای قبله و اینها یک بحث تمدنی جدی دارد به خاطر این. «ام القری و من حولها» است. بقیۀ زمین دور مکهاند به عبارتی. و یک ظرفیت فوق العادهای دارد حج برای خلاصه تجمیع نیروهای انقلابی. که متأسفانه سازمان حج همۀ ظرفیت را میسوزاند. حالا خیلی دوست دارم یک موقعی بحث حج را با شما بکنم. بحث حج و رموز بحثهای هم درونی حج و هم بیرونی حج. من خیلی بحث دوست دارم با شما بکنم. هه هه، وقت ندارید! حالا این ممکن است، این حالا باید با یک ترفندی این بحث دارد که در حقیقت «انبعث فی امها رسولاً»…
ملاک اصلاح
در آیۀ ۱۷۰ ببینید این جوری زده: «و الذین یمسکون بالکتاب و أقاموا الصلاة إنا لا نضیع أجر المصلحین» کسانی که تمسک به کتاب دارند «و أقاموا الصلاة». «أقاموا الصلاة» را اگر واقعاً دقیق بخواهیم بررسی بکنیم، همان معنیای است که ما در معنی حج باید از آن پیدا بکنیم. معنی حج و قبله و امام. «أقاموا الصلاة» آن است نه این که نماز بخواند. نماز خواندن را نمیگویند اقامۀ نماز. آن را در آنجا. اگر این کار را بکند «إنا لا نضیع أجر المصلحین» یعنی چی؟ یعنی این میشود اصلاح طلب. این نیست که هرکسی هر ریفورمی را میخواهد انجام دهد اسمش را میگذار اصلاح! هر ریفورمی اسمش اصلاح نیست که. اصلاح طلبی یعنی تمسک به کتاب و «أقاموا الصلاة».
و آن موقع است که میگوید در زمین فساد میشود نه این که فکرمیکنید مثلا الآن میگویند آقا برّ و بحر را که اینها خیلی مراقبت میکنند. اتفاقاً میدانید مراقبت از فضای طبیعیای که در اروپا میکنند هرگز ما نمیکنیم. با آن کاری ندارم، آن کار خوبی میکنند واقعاً. مراقبتی که از دریا میکنند، از آب میکنند مراقبتشان زیاد است. اگر این کار را بکنی میشود اصلاح، اگر نکنی میشود افساد. برای همین است که شما جامعه را یک کاری میکنی منهای وحی بشود، منهای کتاب بشود، این میشود افساد.
معنی فساد در زمین
ببینید آیۀ ۲۵۱ در داستان طالوت و جالوت دارد «فهزموهم بإذن الله و قتل داوود جالوت و آتاه الله الملک و الحکمة و علّمه مما یشاء و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض» اگر دفاع نبود زمین فاسد شده بود. این در کنار آن آیهای بگذارید که «و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلواة و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا» کنار آن بگذارید، آنجا معلوم میشود که یعنی اگر زمین فاسد شده بود یعنی چی؟ یعنی مراکز دین فاسد شده بود. مساجد تخریب شده بود. مساجد تخریب شدنش هم به این معنی نیست که مسجد مثلا فیزیک مسجد خراب میشود. نه، مسجد از کار میافتد. امام از کار میافتد. این میشود فساد در زمین.
راه فعال شدن مساجد
میگوید اگر نجنگید زمین فاسد میشود، یعنی چی؟ میگوید اگر نجنگید چه توقعی دارید؟ معلوم است مساجدت دیگر کار نمیکند. تو هِی میخواهی الکی پمپاژ بکنی مسجد باید فلان… بابا مسجد سنگر است. سنگرها را حفظ کنید. مسجدی مسجد میماند که سنگر است. یعنی جنگ داری این هم سنگرش است. فضای جنگ و جهاد را شما ترسیم بکنید مساجد راه میافتد خودش. امامان مساجد. اصلا ماها میرویم میشویم امام مسجد. چرا الآن ما رغبت نمیکنیم برویم امام مسجد بشویم؟ چون که جنگی وجود ندارد. چون جنگ وجود ندارد، مسجدی وجود ندارد. اتفاقاً مساجد سکولار… ببینید همۀ اینهایی که میبینید یک عالمه مسجد سکولار داریم به خاطر عدم فضای جنگ است. وگرنه در همین مساجد سکولار که در زمان جنگ بود همۀ آنها بسیج داشت آدم میفرستاد. این خلاصه بحث بسیار بسیار دقیق و مهم
- بله دقیقاً. محراب اصلا محل حرب است دیگر، محل جنگ است. آنجا فقط حالا هِی ما میخواهیم با فرعون نفس بجنگیم. نمیدانیم که آقا این همۀ…
- حالا دیگر اینهایش مسجد با مسجد فرق دارد. [این که میگویید] پایگاه بسیج با مسجد فرق میکند، آن مسجدی که با تمام کارکردهایش منظورمان است. که مرکزی است که لوکیشنی است به عبارتی که امام دارد روی آنجا شبکۀ اجتماعی را درست میکند. میشود شبکۀ اجتماعی امام.