تفسیر سوره مائده، جلسه 19
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم وَ بِه النَستَعین وَ صلی اللَّهِ علی سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِه الطاهرین»
«وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَقالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل* فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»(12)
آیهی مورد بحث که خدا بحث عهد و میثاق از بنی اسرائیل مطرح میکند و میگوید که: دوازده نقیب را مبعوث کردیم که اگر بیان علامه طباطبایی را ملاحظه فرمایید، چیزی مثل ولی امر را نقبا میگویند و علی القاعده باید همینطور باشد و اصلاً اسم نقیب برای اینها گذاشتند که دارای نقابی هستند که اینها اسرار قوم هستند که در حضور خود موسی هستند و با آن توضیحاتی که داده شد در مشرب موسی هستند که هر کدام مشربهای خاص خود را دارند، یعنی زیر نظر موسی در مشربهای مختلف هستند که این خود نکتهی قابل تأملی بود و ما تأمل کردیم. این میثاق و این اخذ میثاق، این میثاقی است که در آیهی بعد میرود تا شکسته شود منتها یک نکتهای که در همین آیه باید به آن دقت کرد اینکه «لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ» یک نکتهی قابل توجّه این است که گاهی در قرآن این سورهها بر اصول مقدم میشود. شما میبینید که در «لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي» این تأثیرهای ذکری در قرآن بیجا و بیربط نیست. چرا اینطور میشود؟ به نظر میآید، حالا جاهای دیگر قرآن را به شما نشان میدهم از جمله شما سورهی مبارکهی بقره را بیاورید؛ در سورهی مبارکهی بقره آیات ابتدایی آن را ببینید. عرض شود آیهی 3 و 4 دارد که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون* وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون» یعنی اقامهی نماز و «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» مقدم بر ایمان به قرآن و ایمان به رسل و انبیاء گذشته و ایمان به آخرت شده است. یعنی تمام اصول دین متفرع از این فروع دین شده است. جاهای دیگر قرآن نیز هست. البتّه قاعده بر این نیست یعنی این قاعده نیست. قاعده…
_ ایمان به غیب؟
_ ایمان به غیب نیست که مقدم شده است ولی بحث مقدم شدن «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» آنها را میگویند. چون که بالاخره صرف ایمان به غیب کفایت بر «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» نمیکند. مثلا شما آیهی دویست و هفتاد و هفت سورهی بقره را بیاورید؛ آیهی 162، ص 103 را بیاورید. این ترکیب، ترکیب خیلی شنیده شدهای در قرآن است مثلاً ما ترکیب ایمان و عمل صالح را به عنوان یکی از ترکیبهای کاملاً رسمی، یعنی بعضی ترکیبها در قرآن رسمی است. «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» انگار یکی از آیات رسمی قرآن است که با تمام محتوای قرآن سازگار و معلوم است و همه چیز آن برملا است یعنی کسی ایمان بیاورد و عمل صالح بیاورد، ایمان و عمل صالح یعنی عمل صالح متفرع بر ایمان است. ببینید الآن چندین بار است که من میگویم ترکیب ذکری، گاهی اوقات ترتیبهایی در قرآن هست که مسلماً ترتیب است و الّا ممکن است سوال کنند مثلاً ترکیبهایی که با ثُمَ میآیند یا ترکیبهایی که با (نامفهوم 10:13) میآیند. اصلاً اینها علائم ترتیب است. ولی «و» علامت ترتیب نیست یعنی وقتی که یک جایی گفتیم میبینیم که «و» الآن در ترتیب نیست. ولی با علی رغم اینکه قرآن علامت ترتیب نیست، خود این ترتیبهای ذکری محتوایی دارد. یعنی این ترکیبها و دستهبندیها و پاراگرافهایی که به این صورت تشکیل میشود حتّی میبینید که در خود اهل بیت این ترتیب را استفاده میکنند. مثلاً شما میبینید که آقا خطوات شیطان را طی نکنید «إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون»[1] شیطان آن است که اول امر به سوء و گناههای کوچک میکند و بعد امر به گناهان بزرگ میکند و بعد کاری میکند «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون» یعنی یک چیزی بگویید که این حرف را تئوریزه کند. یعنی این حرکت آخری که آن حرف مزخرف و آن کار را یک موقع در حال انجام دادن گناه هستی و قدم بعدی و قدم آخر این است که گناه انجام ندهی. عمل تئوریزه شود. به این ترتیبها و دستهبندیها دقت کنید به این دلیل که قرآن در آنها حرف دارد حتّی گاهی اوقات دیدید که بچهها فکر میکنند اسم یک سری پیغمبرها کلاً بوده است و همهی آنها خیلی خوب و باحال هستند و خیلی آنها را دوست داریم و یک سری پیغمبر اینها را اسمگذاری کرده و آنها را برداشته است در قرآن گذاشته است. مثلاً نمونه بگویید. حالا این را تمام کنیم «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» عمل صالح آن چیزی است که بر پایهی ایمان است. یعنی ایمان و عمل صالح ترکیب رسمی قرآن است و بعد به عنوان عمل صالح و به عنوان ذکر خاص پس از عام دو عمل صالحی که دوباره شما آنها را به عنوان کلید واژه در قرآن میبینید، اقامه نماز آتو زکات است که یکی از آنها وجه، وجه اللهی است که بحث ارتباط شما با خدا است که نقطهی اوج این قضیه نماز میشود و این یکی از آن بحث ارتباط شما با خلق خدا است که نقطهی اوج آن بحث زکات است. یعنی این دو نمادی از ارتباط با خدا و با مردم است. این روایات واضح و معلوم است. حالا چون پیغمبر گفتند… میخواهم بگویم ترتیبهای ذکری را جدی بگیرید.
آیهی هشتاد و پنج سورهی انعام، من نمیخواهم بگویم ولی بسیار نکته دارد. بعد از آن مهاجه حضرت ابراهیم که کردند و استدلالهایی که حضرت ابراهیم فرمودند، که آیهی هشتاد و سه آن دارد که: «وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكيمٌ عَليمٌ» این حجّتی بود که ما به ابراهیم دادیم «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ»[2] ما اسحاق و یعقوب را به او دادیم «كُلاًّ هَدَيْنا» ما همه را هدایت کردیم «وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْل» و نوح را قبل از آن هدایت کردیم «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِه» از ذریهی ابراهیم، حالا نگاه کن در آیهی حضرت ابراهیم اینها همه انبیاء ابراهیمی هستند دیگر یعنی از ذریهی حضرت ابراهیم همهی انبیاء میشود. «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ* وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحين* وَ إِسْماعيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمينَ»[3] حالا احساس نمیکنید که چرا به این صورت میآورد؟ بهتر این است که با یک انتهاهای معناداری که یا باید بگوییم اینها همینطوری در آیات قرآن ریخته شده است یا اینکه ارتباطات معناداری بین این پیامبران هست. امّا بعد میبینید آنهایی که اهل کارهای قرآنی خیلی، خیلی جدی هستند؛ چنان ارتباطات ظریفی را بین پیامبران کشف میکنند. اینها برای این ترتیبها و دستهبندیها… ، به اینها خوب دقت کنید و ساده از آن نگذرید. حتّی اگر با «و» ترتیبهای ذکری دیدید، به سادگی از آن نگذرید. آن چیزی که جمعیت مشخصی در آیات است آیهی صد و شصت و دو است و قرار شد آیهی صد و شصت و دو سورهی نساء را هم ببینید، در آیهی صد و شصت و دو دوباره میبینید که… البتّه این آیه یک رویهی دیگری نیز دارد «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ» امّا راسخون در علم، «وَ الْمُؤْمِنُون» یک سری راسخ در علم داریم که آنها با مومنان در حقیقت حق دارند و بزرگ مومنان هستند. «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُم وَ الْمُؤْمِنُون َ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» خیلی عجیب است «وَ الْمُقيمينَ الصَّلاة» اینجا، بحثهای زبان و قرآنی که داشتیم مثل Highlight کردن آیه است. شاید «الْمُؤْمِنُون َالصَّلَاةِ» شود یا «الْمُؤْمِنُون الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّه» همه اعرابهای ربطی دارد و یک دفعه یک اعراب نسبی در اینجا میزنند برای بُلد کردن «الْمُؤْمِنُون َالصَّلَاةِ» برای اقامهی نماز که حالا به بحث آن کاری نداریم ولی «الْمُؤْمِنُون َالصَّلَاةِ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ َ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر» یعنی ایمان به خدا و روز جزاء دوباره میافتد بعد از… میخواهم بگویم در این آیهای که در سورهی بقره دیدیم یا آیهی مورد بحث مائده، اینها یک چیزی اتفاقی نیست. قاعده بر این است که ایمان و عمل صالح و مصداقهایی از عمل صالح این قاعده است. منتهای مراتب وقتی که پای مسئلهی دیگری در میان میآید میبینید که گاهی اوقات ترتیبها را خدا عوض میکند و این عوض شدن ترتیبها برای چه چیزی است؟ برای این است که
«چون که مقصود از شجر آمد ثمر پس ثمر اول بود، آخر شجر»
اگر درخت میوه را میکارند که آن بار دهد، میکارند که بار دهد، اگر درخت میوه کاشتند ولی بار نمیدهد پس این چه درخت میوهای است؟ چه ایمانی است؟ چه ایمانی است که به ثمر نمیشینید؟ چه ایمانی است که به قرض الحسنه ولی خدا نمیخواهد تمام شود؟ این چه ایمان به هزینهای است؟ یعنی شما باید این ایمان در درجهی اول ثمرهی خود را نشان دهد، نه اینکه طرف برای خود مومن است. طرف برای خود مومن است. ایمان به غیب دارد. ایمان به قرآن و خدا و رسالت انبیاء و… دارد و مثلاً خیلی ایمان دارد ولی اینها در کار هزینه کردنها و هزینه شدنها میدانند که ایمان ندارد. باید برگردی و عقبتر بروی و متوجّه شوی که آن اولی را هم ندارد. یعنی ایمان در حد کیف الله بازی وقتی که میشود، اصلاً این چیزها ایمان نیست یعنی طرف در حال لذت بردن است و به دنبال لذت خود است. یعنی به دنبال این است که خود لذت ببرد نه به دنبال اینکه یک ثمرهای از ایمان بوجود بیاید. لذا جاهایی که میآیید میبینید ترتیب دارد و به هم میخورد و چیزهایی جلوتر میآید که جلوتر از خود ایمان به خدا و رسول است، اینها همان جاهایی است که از شما شأن اجتماعی این را میخواهند و اصلاً این کارها را میکنند برای اینکه شما را آزمایش کنند تا ببینند شما در مسئلهی واقف در حال چه کاری هستی؟ سورهی مبارکهی نور، آیهی پنجاه و شش را بیاورید و نگاه کنید صفحهی سیصد و پنجاه و هفت.
(صحبت متفرقه 22:28)
حالا باید خیلی چیزها را توضیح دهم تا به این برسیم که چرا این ترتیبها را میآورند و یکی از نکات دیگری که آن آیه داشت این بود که عیسی را جزء ذریهی حضرت ابراهیم میگفت و آن چه نکتهای دارد؟ (نامفهوم 22:56) یعنی ذریهی حضرت ابراهیم از طریق مادر. اینکه خیلی اینها میخواستند آنها ابناء رسول الله معرف نشوند و اینها اصرار میکردند که ما فرزندان پیغمبر هستیم و ابناء رسول الله هستیم و یکی از آیات استشهاد آنها، آیهی مباهله بوده است که دقیقاً «أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ»[4] در حقیقت «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ» که در حقیقت آن ابناء امام حسن و امام حسین به تمام تفاسیر است و امام حسن و امام حسین بودن ابناء رسول الله میشود و مورد استفادهی آن این است که ذریهی رسول الله محسوب میشود، همانطور که عیسی، ذریهی حضرت ابراهیم محسوب میشود. این را میخواهم بگویم که ببینید نباید از قرآن بیتوجّه گذشت و منظور این است و اگر این را قبول میکنید که خدا کل دنیا را از بالای، بالای، بالای آن تا پایین آن در الفاظ ریخته است و میخواسته بگوید که (نامفهوم 24:20) آن باید معنا داشته باشد. حالا که ما خیلی از معانی آن را کشف نمیکنیم، این برای مرتبهی تنزلی که ما پیدا کردیم که نمیتوانیم خیلی چیزها را بفهمیم و خیلی از آنها را میتوانیم بفهمیم. ولی «و» به «و» این قرآن باید حساب و کتاب داشته باشد. در آیهی پنجاه و پنج و پنجاه و شش سورهی مبارکهی نور، که بحث آیهی پنجاه و پنج این است که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم» خدا وعده داده است «الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» به مومنینی که عمل صالح را انجام میدهند یعنی این تأسیس در آن جواب و سوال هفتهی پیش که یکی از دوستان یک سوال به اصطلاح فنی کرد که این «عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض»[5] این «اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض» منظور این نیست که هر مستضعفی، خیر؛ مستضعفی که بر حق است یعنی «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» است یا این را دارد که: «عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض» که آنها را در حقیقت خدا خلیفه در زمین قرار دهد «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم» کمااینکه در قبلیها هم همین کار را میکرد یعنی به عنوان سنت الهی است «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» و آنها را در دین مورد رضایت خود تمکین دهد «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا» دوباره اینها این است که «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» برگردید بحثهای جلسات قبل را دنبال کنید و این مهم است «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ» بحثی که آیا همهی دینها واحد میشود و همهی دینها متدین یک دین میشوند یا نه؟ آیا همه مسلمان و همه شیعه میشوند ؟ اینها خیر. همه مسلمان و شیعه نمیشوند اصلاً دلیلی ندارد و قرآن نیز برای این موضوع دلیلی ندارد. آن چیزی که دلیل دارد و حکومت جهانی حضرت مهدی، اقتداء آن را دارد «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» دین مورد رضایت، چه دین باشد و چه مورد رضایت، آن چیست؟ «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»[6] امروز دین مقتضا شد، امروز دین (نامفهوم 27:57) این دین از کارخانهی خدا میتواند در بیاید. موتور برای جلو رفتن دارد و این پیش بینی غیبها دوباره پیشبینی شده است حالا من دوباره به شما آقایان میگویم ولی مهم این است که دین مرتضع این «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ» امکان را پیدا میکند و دین مرتضع بعثیت پیدا میکند. شیعگی بعثیت و قابلیّت پیدا میکند امّا خیلیها اصلاً قابلیّت رفتن ندارند و اصلاً قابلیّت گفتن ندارند. آن فضا باید جوری باشد که امکان پیدا میکند و برای آن امکان ایجاد میشود. وجود چیز دیگری است. وجود، انشاءلله اگر خدا بخواهد همه را مومن میکند «لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً»[7] خدا اینکار را میکند. (نامفهوم 28:56) مهم این است که این امکان کاملاً گسترده شود. «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون» این خوف را به امنیت تبدیل میکند که داشتیم «وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون» «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» و بعد میآید بحث اقامهی نماز و ایفای زکات «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» اطاعت از رسول که در شأن حکومتی خود هست اینها در حقیقت اگر بدانیم و بفهمیم همان آیاتی که گذشت که چرا و سرّ این نکته که حالا دوستان مدام تغییر میکنند، یعنی یک عده (نامفهوم 30:08) این را باید بازبینی کنیم که چرا ما در آیهی 3 گفتیم که جای این آیه تغییر نکرده است و این در میان… این اقامهی نماز و ایفای زکات باید تبدیل به اطاعت رسول باید شود و نه اطاعت خدا. اینجا حتّی خدا عزل است. چرا؟ این رسول همانجایی است که مسئلهی حکومتی است و اهل دین است و سلب حکومتی رسول است. اینها باید برای اطاعت رسول مقدمه شود و «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» با ترتیب. و آن موقع به اضافهی این مطلب، حالا یک نفری گفتند و پایین آن را تگ بزنیم و آن کسی که خدا پیشبینی نبودن رسول را کرده است، یعنی شما این نیست که مثلاً قرآن و دین با نبود رسل مواجه شده است. رسولان آن نیستند و دین باید ادامه پیدا کند و به اضافهی این معرفت برویم این آیه را بخوانیم که در اینجا مهم است و در بحث قرض الحسنه و تعبیر قرض الحسنه این است که شما باید بدانید خدا واقعاً احتیاجی ندارد، و این را به صورت جدی، جدی نه خدا و نه رسول خدا احتیاج دارد. این ما هستیم که احیتاج داریم. ببینیند این معارف باید جا بیافتاد. من به دوستان در شهید این بحث را میگفتم که جالب بود من یک خطبهی فدکیه را چند روز پیش با دقت از سر تا انتهای آن را خواندم. اولاً آنجا کفر عظیم مشخص میشود که چه چیزی است دیگر و هیچ امامی را ما نداریم که اینطور صحبت کند یعنی بغل من دیکشنری، همانطور که انسان در نهج البلاغه به چالش میافتد و نمیفهمد که لغتها چه چیزی است، لغاتی عجیب و غریب با همان طنین و وزن! یعنی صدیقهی طاهره با همان طنین صحبت میکند. اینطور صحبت کردن در کلمات اهل بیت نیست یعنی فقط باید لغت نامه نگاه میکردند. از تعداد لغت ناآشنایی که خیلی میفرمودند. این خطبهی فدکی بخش کوچکی شده است فدک است. از اول راجع به دین و خدا و رابطهی خدا و خلق خود و قرآن و تدبر در قرآن و… شروع میکنند و میگویند و… تا به مسئلهی فدک برسند. یعنی مسائل در حقیقت پوستهی رویی دین در ارجاعات دقیق با امر دین است. یعنی اگر کسی بحثهای معارفی را برای خود حل نکند در بسیاری از وقتها به اعصاب روحی خود گیر میکند. فقه و معارف نیز به همین صورت است. لایههای بیرونی به همین صورت است. به لحاظ معارفی اگر کسی این را برای خود حل نکند که اصلاً نه خدا و نه رسول خدا را احتیاج دارد و ما احتیاج داریم. از خدا میخواهیم ما را در آن صحنه، صحنهی آزمایشی درست کند که ما خود را محک بزنیم و خبیث از طیب جدا شود و خدا بخواهد این کار را بکند وگرنه هیچ احتیاجی به کمک ما ندارد و ولی خدا هیچ احتیاجی به کمک ما ندارد. به همین دلیل است که میگوید که «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» اینها را دقت کنید و «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» یعنی این چیزها گفته شده است و اطاعت رسول را در آخر میکنید تا شما مورد رحم قرار بگیرید. اینها اتفاقی نیست حالا به شما روایاتی را نشان میدهم که ائمّه چگونه از این آیات استفاده کردند. سورهی مبارکهی حدید را بیاورید در آن آیات معروف سورهی مبارکهی حدید که این را بحث قرض الحسنه مطرح میکنیم. ببینید قرض الحسنه دادن به خدا، شما نگاه میکنید قرض الحسنه در کدام سورهها آمده است؟ اعمال قرض الحسنه؟در سورهی مسبحات. خیلی جالب است سور مسبحات هم در حدید و هم تقابن است. دو جا در حدید و یک جا در تقابن آمده است. چرا مسبحات؟ چون که مسبح مسبحات یعنی خدا منزه است و اینجا میخواهد چیزی بگوید. از نقص منزه است. شما (نامفهوم 35:57) عنوان قرض الحسنه، که به خدا قرض الحسنه دهد و خدا مزایده میکند و دو برابر میکند نه اینکه خدا احتیاج دارد و مسبحات مظهر بینیازی خدا است. ولی همین سور مسبحات که مدام تأثیر حکومتی دارد. یعنی سور مسبحات کدامها است؟
1ـ حدید
2ـ حشر
3ـ جمعه
4ـ تقابن
(صحبتهای متفرقه 37:10)
سورهی حشر، جزء سور به شدت حکومتی است و دعوت شما به شرکت جدی در حکومت است با کمک نظام اسلامی و سبحه و مسبحه. یعنی خدا به این کار احتیاجی ندارد و این باید برای ما جا بیافتد. سورهی مبارکهی حدید، انشاءلله اگر میخواهید آیات قرض الحسنهی آن را ببینید؛ اینجا انفاق مشخص میشود. سورهی مبارکهی منافقون را بخوانید، به یاد دارید که یک بحثی میکردیم که انفاق در نود درصد، البتّه این نود درصد را واقعاً ننشستم اندازهگیری و تقسیم کنم تا تعداد حروف و… این کار کنم ولی در نود درصد آیات قرآن تحت انفاق، انفاق و نظام اسلامی است. نه اینکه یک حلب روغن را بیرون… . کمک کردن به فقیر نیز به همین روش. پرداخت هزینههای اسلامی نظامی و مالی و جانی. این است، شما بروید و آیات آن را ببینید و با همین دید بروید نگاه کنید و ببنید در کدام روایت این انفاق… سورهی مبارکهی منافقین، ببینید که در سورهی مبارکهی منافقین حالا خودتان بروید و ببینید که اینها که بحث انفاق را میکنند؛ همان آیهای که ما آنها را جدا کرده و جدا میخوانیم که «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين»[8] میگوید انفاق کنید از «مِنْ ما رَزَقْنَاكُم» هر چیزی دارید وسط بگذارید. «مِنْ ما رَزَقْنَاكُم» قبل از اینکه اجل شما برسد و دست خود را بالا ببرید و بگویید (نامفهوم 39:11) این آیه آدم فکر میکند… این آیه برای کجاست؟ 4 آیهی قبل آن را ببینید «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[9] اینها یک عده بودند که میگفتند کسی پرداخت هزینهی پیغمبر را نکند و این کار را نکند و اجازه دهید از اطراف پیغمبر دور شوند. خدا میگوید: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[10] اینها برای… وگرنه احتیاجی به این چیزها نیست. و همانجا به «أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ» تشویق میکند که انفاق کنید. این انفاقها و قرض الحسنهها احتیاجی خدا است و در این سورهی حدید پر از آیات انفاق است. شما خود بروید و سوره را بخوانید زیرا اینجا وقت نیست که کل سوره را شروع به خواندن کنیم. آیهی ده آن را میبینید و آیهی یازده آن مشخصتر است و آیهی مربوط به قرض الحسنه است. شما را چه شده است که: «وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» شما را چه شده است که در راه خدا انفاق نمیکنید؟ «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» میراث آسمان است. انفاقها فرق دارد یک زمانی اتفاقهایی تمام میشود که شما دوباره به صحنه میآیید که خیلی بد نیست ولی دیگر وقت از دست رفته است. «لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير* مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ»[11] اصلاً این قرض الحسنه در اول چیزی به ذهن انسان نمیرسد و این قرض الحسنه است. چیزی در اول به ذهن نمیآید مگر اینکه تحولات و چارهاندیشیهایی به بحث قرض الحسنه تبدیل کند. قرض الحسنههای خانواده و… چیز خوبی است دیگر. کار خوبی است. ولی این حرفا برای این نیست که. آنجا در همان سورهی مبارکهی صف نمیدانم کی گفتم ولی گفتم که آنجا بحث این است که میگوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون* كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»[12] اینها باید در فضای خود دیده شود. وگرنه این نیست که خشم خدا یعنی «كَبُرَ مَقْتاً» یعنی خشم بزرگ خدا را به جای میگذارد که «أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» مثلاً من گفتم برای تو بستنی میخرم اگر بیست بگیری و بعد او بیست گرفت و من برای او بستنی نخریدم، یعنی یک خشم بزرگ خدا و بزرگتری خشمهای خدا، مال این نیست. شما صبر کنید ببینید شما پیغمبر را سرکار گذاشتید. جلو آمده است، پیغمبری که میخواهد عمل کند حالا به آن عمل نمیکند. (نامفهوم 43:13) قرض الحسنه برای این فضا است. «فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم» خدا کار را مضاعف میکند. کار را چکار میکند؟ بالاخره قرض الحسنهی خانوادگی خوب است و قرض الحسنهای که کسی به این صورت به خدا قرض الحسنه دهد و هزینههای نظام اسلامی و ولایت را پرداخت میکند، اصلاً یک چیز دیگری است و اینها به هم ربطی ندارند. اینها را باید، غیر از جدا شدن آن بعد میفهمید که چرا وقتی اینجور آیات را به دست اهل بیت میدهی، درست است که مقابل آنها است و در حال نگاه کردن به آن هستند ولی یک دفعه یک تطبیقی میدهند که طرف خیلی تعجب میکند. همینجا میگویند این قرض الحسنهای که خدا داد این قرض الحسنه به امامُ خاصَةً، حتّی میگویند خاصَةً. یعنی به امام المسلمین قرض الحسنه بده خاصَةً. جدا میکنند ولی در فضا آیه در حال معنا شدن است و آیه معلوم است که برای کدام فضا است. ببینید اینجا بحث قرض الحسنه و بعد از آن است که «نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»[13] و بعد از آن است که منافقین، ببینید منافقین همان کسانی هستند که نمیخواستند قرض الحسنه بدهند و همانهایی هستند که منافقین میگویند که اطراف پیغمبر را خالی کنید و چیزی به پیغمبر ندهید بلکه نظام متلاشی شود. چرا اینجا یک دفعه بحث مومنین و منافقین را کرد؟ اینها اسرار دارد. وقتی مقداری آیات را با یکدیگر مقایسه میکنید علم بودن و منعطف بودن آیات را با یکدیگر مقایسه کنید، معنی این آیات در میآید که چه شد اول سراغ قرض الحسنه و بعد سراغ مومنین و بعد به سراغ منافقین رفته است. نه مومنین و کافرین. خیلی وقتها مومن در مقابل کافر بیان میشود، نه به مومنین و منافقین و منافقین بیکد میشوند و این رمزها باز میشود. بحث آنها را مطرح میکند. همین آیهی شانزده که یکی از آیات بسیار احساسی که این را با آیهی ده سورهی مبارکهی مائده، اصلاً بحث قساوت قلب را در آیهی بعدی همین سورهی مبارکه در پیش داریم، مطرح میکند که ما گویی فکر میکنیم قساوت قلب فقط این است و این است که مثلاً طرف گریهش نمیگیرد یا مثلاً طرف حال معنوی را ندارد. قساوت قلب چیزی است که باید مقدمهی چیزهای دیگر باشد «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق»[14] در آیهی بعدی بگویم «إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَريم»[15] در مورد بحث قرض الحسنه چرا دوباره آیهی «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»[16] چرا وقتی که دنبال میکند که منافقین… میبینید آن لغزش برای همین جایی است که در این میان منافقین در حال تذکر دادن است که اموال اولاد شما فتنه هستند. همین محبتها خیلی وقتها باعث میشود که ما هزینههای خود را انجام ندهیم. بعد به جلو میآید «الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» آیهی بیست و چهار، این آیهی بیست و چهار که در حقیقت آیهای است که آیهی فوق العادهای است یعنی قرع آیات است. (نامفهوم 47:50) یعنی چی؟ یعنی آیات تابناک. آیات با آیات فرق دارد مثلاً آیهی (نامفهوم 47:56) آیهی وحی است و خواندن آن خوب است و ثواب دارد و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد»[17] نیز آیهی وحی است و خواندن آن ثواب دارد. «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَب»[18] یک سوره است که به آن تعدی شده است و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» نیز یک سوره است و به آن نیز تعدی شده است. ولی این سوره کجا! و آن سوره کجا! به این صورت است دیگر. آیات که همه به یک شکل نیستند و همهی سورهها یک مدل نیستند و بعضی از آنها از یک فضیلت بسیار بلندتری برخوردار است. یعنی فرق بین (نامفهوم 48:30) است. فکر نکنید حالا… تضعیف نشود چون به همان یک سوره تعدی شده است. این جزء آیات شاخص و قرع آیات است «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزان»[19] همراه رسول کتاب و میزان آوردیم تا خود مردم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» ما مقدمات آن را آماده کردیم و احتیاج به چیزهای دیگر نبود. مقدمات آماده است و مردم اقامهی به قسط کنند. حالا «وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» ما حدید و آهن را نازل کردیم، همانطور که تمام چهار پایان دنیا را نازل کردیم، اینها را نیز نازل کردیم. خدا همه چیز را نازل میکند و این برای این است که باید از خزانهی غیب خود به سمت پایین نازل کند. خب! «وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ»[20] خدا آنها را هم نازل میکند. «وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ» آهن، اولین ویژگی آن این است که «فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ» یعنی جنگ میکنند. البتّه با آن تیرآهن و خانه هم درست میکنند «وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» یعنی چی برای خدا مهمتر است؟! آهن با تمام مصارف خود… از آهن شمشیر و گلوله و تانک درست میکنند البتّه تیرآهن میشود و با آن خانه درست میکنند «وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» و بعد «وَ لِيَعْلَم» یعنی برای اینکه «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» تا اینکه مردم قسطی را به پا دارند و حدید و قسطی را نازل کردیم «وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْب» خدا فکر امروز را هم کرده است که خدا میخواهد بداند، نه اینکه خدا نمیداند ولی علم فعلی میخواهد تا بداند، یعنی به عبارتی میخواهد معلوم دارد. اینکه خبیث از طیب جدا باشد و ببنید چه کسی همراه است و خدا را یاری میکند؟ چه کسی رسل را به غیب خود یاری میکند؟ «رُسُلَهُ بِالْغَيْب» در غیاب رسل، یعنی رسل نیستند و در غیاب رسل. رسل که نیستند چه کسی پای کار میآید؟ با همان موازین و بینات و حدید… بیایند و پای چیز بایستند «إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز»[21] قرآن میگوید خدا قوی است و خود خدا قوی است. پس این بحث قرض الحسنه، همان قرض الحسنهی به خدا، به همین دلیل است که اتفاقاً در نهج البلاغه چیزی پیدا کرده بودم که حضرت در نهج البلاغه دارند و آنجا نوشته بودند و دارند که… (صحبت متفرقه 53:00)
یک صلوات بفرستید (صلوات) ببینید همین آیه را، یکی از کارهای خوب این است که آدم آیاتی که ائمّه استفاده میکنند به خصوص الآن با این نرمافزارهای نور آشنا هستید یا نه! یک نرمافزاری نور الحدیث دارد که یک بخشی در این نرمافزار به نام آیات وجود دارد و وقتی که آن آیه را میآوریم، آنجا یک بخشی به نام آیات در کتب دارد، یعنی در کتب روایی، وقتی که آن را بزنید به کتب حدیثی برمیگردد و اگر این آیه در حدیث بکار رفته باشد آن حدیث را در روایت میآورد. نتیجهی آن چه میشود؟ نتیجهی آن این میشود که الآن ما آیاتی را استفاده کردیم و شما چه برداشتی از آیات میکنید؟ خود آن یک کار تفسیر روایی بسیار عالی است. حتّی به عنوان نتایج، این را به عنوان کسی که مقداری این کاره هستم بیان میکنم و قبول کنید یا نه، آدم به نتایجی میرسد که اگر برود و تفسیر روایی را نگاه کند، نمیرسد. اگر دقایقی آن را نگاه کند مثلاً نور الثقلین یا… بخواهد نگاه کند به آن نتایج نمیرسد که با این کار میکنیم. حضرت علی در نهج البلاغه میگوید: « مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُم مِنْ ذَلَّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُل»[22] خداوند به دلیل ناتوانی و ذلت خود استنصار نکرده است و به دلیل نداری خود استقراض نکرده است «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» خدا استقرار… و برای همین است که میگوییم چرا نمیدهی «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ؟ من که برای خودم نمیخواهم. «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْح» میگوید خدا از نداری استقراض نمیکند «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» تمام عالم سپاه خدا است که او بخواهد استنصار کند.«وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» خدا استقراض میکند در حالی که تمام گنجینههای عالم برای او است! «وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» خدا میخواهد ببیند کدام از شما پای کار ایستادهاید (نامفهوم 56:07) ببیند شما چه کاری میکنید. این نکتهی قضیه است. آن موقع در آیهی قرآن، این آیه را با یکدیگر دیدیم. شما سورهی مبارکهی محمّد را بیاورید (صلوات) ، آیهی 4 آن که از نظر مضمون فوق العاده است صفحهی پانصد و هفت «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا» وقتی که با کفار مواجه شدید «فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُم» (نامفهوم 57:12) سرها زده شده است «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُم» محکم باشید «فَشُدُّوا الْوَثاق» آن وقت آنها را ببندید «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» یا بعد از آن در حقیقت با منت آزاد میکنید یا (نامفهوم 57:39) میگیرید و آنها را آزاد میکنید «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» حتّی اگر سنگینی خود را به زمین بگذارد و تا این را میگویند از شما کار میخواهند دیگر. «ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُم» خدا اگر میخواست انتصار میکرد و انتصار یعنی انتقام، اگر خدا میخواست انتقام میکشید اگر خدا میخواست «وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْض» خدا میخواهند انسانها را یکدیگر امتحان کند و خدا میخواهد این کار را کند که ما را امتحان کند. لذا اگر بخواهیم در رابطه با سورهی مائده مطلب را جمعآوری کنیم که از این آیه گذر کنیم این است که این میثاق بنی اسرائیل آمد و به واسطهی آیات بعدی که انشاءلله میبینیم نقض چنین میثاقی که داشتند و با نقبای خود این چنین کردند، حالا دیگر قلب آنها قسیم شده است که بعد اینها را توضیح میدهیم. انشاءلله این بحث را جلسهی بعد ادامه میدهیم.
(صحبت متفرقه59:34)
«إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ» ، «وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ» یعنی توقیر و تکریم کردن. باید توقیر و تکریم کردن «وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» قرض الحسنه به خدا دهد، این چه توقیر و تکوینی است؟ در اینجا به اسم توقیر و تکوین است نه اینکه طرف مدام بلند میشود: «محمّد…» اللهم… (صلوات) و موقع جنگ… بالاخره جنگ برای چه کسی هست اصلاً؟ میبینی شروع میکنند: «وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» توقیر و تکریمی که پای قرض الحسنه بایستد. اگر اینگونه شود، بگذارید من از شما 5 دقیقه وقت اضافه بگیرم زیرا حیف است، این را نگاه کنید، نه تنها نسبت به خدا بلکه نسبت به ولی خدا به همین صورت است. در اصول کافی یک قسمتی دارد که اینجا نمیخوانیم ولی وقت کردید اصول کافی و حجة را بخوانید، آن احتمالاً برای امام شناسی به درد میخورد، کتاب اصول کافی و حجة برای امام شناسی خیلی به درد میخورد. در آن بابی به نام صلة امام دارد. (نامفهوم 01:01:11) امام صادق میگویند: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِمَامَ يَحْتَاجُ إِلَى مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَهُوَ كَافِر»[23] اگر کسی فکر کند که ما احتیاجی به کمک مردم داریم، کافر است. «إِنَّمَا النَّاسُ يَحْتَاجُونَ أَنْ يَقْبَلَ مِنْهُمُ الْإِمَام» مردم احتیاج دارند که ما پول آنها را از آنها قبول کنیم. مردم احتیاج دارند که ما از آنها پولهایشان را قبول کنیم. «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل» ببینید استشهاد آیهی قرآنی دارد «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ»[24] از آنها اموال و صدقات آنها را بگیر «تُطَهِّرُهُمْ» تا پاک شوند «تُزَكِّيهِمْ بِها» آنها به وسیلهی این صدقه پاک شوند. آنها پاک شوند. ما محتاج به این هستیم که پول دهیم، نه اینکه آنها باید پول بگیرند. لطف میکنند و پولهای ما را میگیرند، این لطف تا کجا؟! وقتی حرم میخواهد در صحن امام و… خمس دهد به عَین نحو امکان میخواهد ما را بازی دهد و بعد محاسبه کند. این کجا؟ آن کجا؟ یعنی میخواهد… حالا اگر یک وام گرفتی و مقروض باشی یک معادلات به وجود میآید که من باید ذهن خود را متمرکز کنم که در کدام یک از این حقوق قرار میگیرد. (نامفهوم 01:02:55) چرا وقت ما را میگیری؟ بعد با خود فکر میکند میخواهم پولهای خودم را بدهم خب نمیخواهم و دوست ندارم بدهم و آنها لطف میکنند پولهای شما را از شما میگیرند، باورمان نمیشود! بعد ببینید ما میشویم «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِخْرَاجِ الدَّرَاهِمِ إِلَى الْإِمَام»[25] هیچی «أَحَبَّ الی اللَّهُ» نیست از اخراج در دراهم. کسی از خود دراهم خارج کند و «إِلَى الْإِمَام» سمت امام خارج کند «وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَجْعَلُ لَهُ الدِّرْهَمَ فِي الْجَنَّةِ مِثْلَ جَبَلِ أُحُد» مثل کوهی داشت «ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ فِي صِلَةِ الْإِمَامِ خَاصَّةً. » این حرفها «خَاصَّةً » برای «صِلَةِ الْإِمَامِ» است. قانون است که به امام دهد. «فِي صِلَةِ الْإِمَامِ» در همین بحث هدایت قرض الحسنه است که سفارش شده است و در آخر میگوید: «إِنِّى لاَخُذُ مِنْ أَحَدِكُمُ الدِّرْهَمَ وَ إِنِّى لَمِنْ أَكْثَرِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَالًا مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا»[26] من از شما در حال گرفتن درهم هستم با وجود اینکه خود جزو ثروتمندترین اهل مدینه هستیم، فقط به این دلیل میگیرم که میخواهم شما پاک و کامل شوید. این نکته و برای اینکه آیه تمام شود به این نکتهی آخر توجّه کنید که میگوید: «وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» اینها نیز باید برای ما فهمیده شود. وقتی که میخواهیم چیز خوبی را که میبینیم بگوییم «لَأُكَفِّرَنَّ » یعنی ما میپوشانیم، من خدا میپوشانم و من خدا شما را وارد بهشت میکنم، اگر میخواهی به وجهی خوبی برسی «فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل» او راه گم کرده است. نباید این کار کنم. من راه کسی را گم نمیکنم و این کار را نمیکنم و من میبخشم که آنها این ادب توحیدی را که خدا این کار را میکند کسی که گمراه میشود، خود او گمراه میشود. شما در سورهی حمد هر روز چه میخوانید؟ «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ»[27] غیر از کسانی که «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» هستند نه تو گمراه کردی اینها ظالم هستند و گم شدند و آنها راه را گم کردهاند. خدا گمراه نمیکند. از آنها «یُظِلُوا فِی الأرضِ» داریم بله، تظلوا و یظلوا… داریم و بحث آن مفصل شده است که آنها (نامفهوم 01:06:47) ما این کار را میکنیم. هدف این است که حضرت ابراهیم میگوید: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين» من مریض شدم خدا شفا داد «وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقين* وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين»[28] او ادغام داد و او… نمیگوید شما مثلاً من را مریض کردی دستت درد نکند شما خود شفا میدهی و… به این صورت نیست میگوید من خود مریض شدم و مشکل از خود من است. راه مستوی را گم کرده است.
«وَ صلی اللَّهِ علی سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِ الطاهرین» (صلوات)
(روزهخوانی)
[1]ـ سوره بقره، آیه 169.
[2]ـ سوره انعام، آیه 84.
[3]ـ سوره انعام، آیه 85 و 86.
[4]ـ سوره آل عمران، آیه 61.
[5]ـ سوره قصص، آیه 5.
[6]ـ سوره مائده، آیهی 3.
[7]ـ سوره یونس، آیه 99.
[8]ـ سوره منافقون، آیه 10.
[9]ـ سوره منافقون، آیه 7.
[10]ـ سوره حدید، آیه 10.
[11]ـ سوره حدید، آیه 11.
[12]ـ سوره صف، آیه 2 و 3.
[13]ـ سوره حدید، آیه 12.
[14]ـ سوره حدید، آیه 16.
[15]ـ سوره حدید، آیه 18.
[16]ـ سوره حدید، آیه 20.
[17]ـ سوره اخلاص،آیه 1.
[18]ـ سوره مسد، آیه 1.
[19]ـ سوره حدید، آیه 25.
[20]ـ سوره زمر، آیه 6.
[21]ـ سوره مجادله، آیه 21.
[22]ـ نهج البلاغة، ص: 267 و 268.
[23]ـ الكافي، ج1، ص: 537.
[24]ـ سوره توبه،آیه 103.
[25]ـ الكافی، ج1، ص: 537.
[26]ـ شرح الكافي-الأصول و الروضة، ج7، ص: 387.
[27]ـ سوره فاتحه، آیه 7.
[28]ـ سوره الشعراء، آیه 79 و 80.