بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه نهم سوره مبارکه فتح
توضیحی در رابطه با عنوان پیامبر رحمت
خب، ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد پیامبر رحمت… منتهی من همین تکه اش را هم… ببینید ما وقتی میگوییم پیغمبر رحمت، حتماً داریم یک حرف درستی میزنیم که این رحمة للعالمین بودن حضرت. منتها دقت کنید در فضای بعثت، کلاً بعثت یک پیغمبر همراهی دارد با یک رحمت عمومی که در ضلع دیگرش بحث عذاب است. یعنی شما حتی این آیاتی که مربوط به این است که پیغمبر رحمة للعالمین است یا «عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم» در پایان سوره توبه، اینها را به عنوان جمعبندی سوره توبه وقتی که نگاه میکنید میبینید که همین بحث ها است؛ یعنی اینکه بالاخره یک عدهای تخلف کردند، پوستشان کنده میشود و… خب پیغمبر «حریص علیکم» بله، پیغمبر هر یک نفر هم برایش یک نفر است؛ یعنی نمیخواهد از دست بدهد.
پیغمبر ما که هیچ، حضرت نوح که مظهر-حالا این تعبیر، تعبیر دقیقی نیست، درست نیست- مظهر خشونت است در پیغمبران. و به تعبیر درستش مظهر نذیر بودن است. در مورد حضرت نوح، هم در سوره نوح هم در سوره مبارکه هود، اصلا بحث بشیر بودن حضرت مطرح نیست. بحث نذیر بودن است. همان وقتی که نذیر است و اینها، خدا میگوید «و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا» اینقدر با من دهان به دهان نگذار. حتی فیلمهای هالیوودی اگر نگاه بکنید، نوح را به عنوان یک چهره بسیار خشن و بیرحم حتی معرفی میکند. یک زمینهای راجع به حضرت نوح در این زمینه وجود دارد. خب، یک غرق آنچنانی… ولی با این حال خدا به نوح میگوید دهن به دهن نگذار با من. «و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنهم مغرقون». اینها غرق میشوند، معلوم است حضرت با آن رحمتی که داشتند، به هر جهت دست افتادگان را میگیرد، ولی بالاخره پیغمبر است، برای حال و حول جامعه که مبعوث نشده.
برای همین، همین آیاتی که ما داشتیم در سوره مبارکه «إنا أرسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً» سوره مبارکه مزمل را بیاورید. یک عبارت عجیبی دارد. صفحه ۵۷۴ آیه ۱۵ «إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَيْكُمْ» ما بر شما یک رسولی فرستادیم، «كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولاً» انگار بر فرعون رسول فرستاده؛ یعنی به عبارتی شما یک فرعونهایی هستید که بر شما مثل… مثل حضرت موسی. موسی هم آمد و غرق و این چیزها بود. اینجا هم همین. پیغمبراست به هر جهت. «إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولاً» یعنی خدا در این آیه ما را فرعون محسوب کرده، گفته همانجوری که بر فرعون پیغمبر آمد، برای شما هم پیغمبر آمد. بعد «فعصی فرعون الرسول» فرعون رسول را عصیان کرد «فأخذناه أخذا وبیلاً» ما هم گرفتیمش با بیل! دیده اید با بیل آتش خاموش میکنند؟ (-؛ یعنی با یک وبال و سنگینی ما او را گرفتیم. پس وقتی پیغمبر میآید، وقتی که عصیان بشود، میگیرند طرف را؛ یعنی آن امت را میگیرند، آن طرف را میگیرند. پیغمبر نیامده که حال و حول بکند با ملت و امت خودش که!
این پیغمبر رحمت معرفی کردن گاهی اوقات انسان احساس میکند که یک جوری بوی پیچاندن پیغمبر را دارد میدهد. بیشتر از اینکه معلوم بشود «و لا یرغب بأنفسهم عن نفسه» ما نمیتوانیم خودمان را جلو بیندازیم. گرچه که واقعاً محوریت پیغمبر … ما این پاکستانی که مشرف شده بودیم، نائب الزیاره واقعاً معلوم شد بر ما مجدد که محوریت قرآن و پیغمبر از آن محوریتهای بسیار مهمی است که ما برای گفتگوی با جهان اسلام کلاً باید داشته باشیم. قرآن بگوییم و پیغمبر بگوییم برای گفتگو با جهان اسلام. قرآن، پیغمبر. این دوتا از آن چیزهایی است که… بعد از پیغمبر برسیم به معارف پیغمبر و به اهل بیت. ما مستقیماً میرسیم به اهل بیت در صورتی که توحید، نبوت، ولایت، آن مسیر اصلیاش است که باید برسیم. این یک عرض ارادت سهمگین بود به وجود نازنین پیغمبر.
وفای به عهد حتی با کفار
بیاورید آیه ۱۱ از سوره مبارکه فتح. بعد از اینکه فرمود کسی با پیغمبر عهدشکنی بکند که اثر عهدشکنی را عرض کردیم کسی که نکث بکند، باز بکند حلقهها را، تافتهها را، یک بار بافتهها را برگرداند، اینها، خلاصه به سرانجام خیلی بدی هم میرسد. از آن طرف سوره مبارکه توبه را نگاه بکنید. مشکل ما با این کفار، کافر بودنشان نیست. در سوره مبارکه توبه، همان اوایل که ببینید، اینقدر مهم است بحث خوشعهدی و بدعهدی. نگاه بکنید در سوره مبارکه توبه، صفحه ۱۸۸… آیه ۴ش را نگاه کنید. میخواهم تند تند بعضی از آیاتش را نگاه کنید. وقتی که میگوید این کسانی که مشرک بودند، اینها عهدی ندارند، بعدش با این حال میگوید: «إلا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظاهروا علیکم أحداً فأتموا إلیهم عهدهم إلی مدتهم». میگوید بدعهدی موقوف ! کسانی که حتی از مشرکین بودند که عهد بستند، «فأتموا إلیهم عهدهم إلی مدتهم». آیه هفت را باز دوباره نگاه بکنید «کیف یکون للمشرکین عهد عند الله و عند رسوله إلا الذین عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لکم فاستقیموا لکم إن الله یحب المتقین» یکی از شرایط تقوا اساساً این است که مادامی که روی قراردادهایشان ایستادند، شما روی قراردادتان بایستید.
بدعهدی کفار
بعد میگوید: «کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً» اینها مشکلشان این است که هیچ پیمان خویشاوندی و هیچ ذمهای را حفظ نمیکنند. «یرضونکم بأفواههم» چربزبانی میکنند. خدا رحمت کند مرحوم آقای شهید امیر عبداللهیان وقتی من این آیه را خواندم، این دقیقاً آمد بعد از جلسه آمد به من، ایشان فرمود که همین کار را با ما میکنند و ما را همینجوری… اینکه قرآن میگوید«کیف»؟ چطوری جانم؟ چطوری باباجان؟ اصلاً تو فکر کردی مثلاً چی؟ الان اینها میمانند روی عهد؟ میگوید اینها «لا یرقبوا فیکم إلا و لا ذمة» ولی «یرضونکم بأفواههم». یعنی آنقدر چربزبانی بلدند و این کار را مدام انجام میدهند… «و تأبی قلوبهم و أکثرهم فاسقون». ایشان گفت دقیقاً با ما همین کار را میکنند. بعدش آیه ۱۲ میگوید که «وَإِن نَّکَثُوا أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ» برو با امام کفر بجنگ «إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لعلهم ینتهون» این ها اَیمان حالیشان نیست نه این که اِیمان ندارند. همینجوری هی راجع به اینکه باید انسان خوشعهد باشد نسبت به کفار حتی.
بحثی راجع به أعراب در قرآن
پس از این مطلبی که چه برسد به کفار، بلکه آن مؤمنین باید نسبت به پیغمبر خوشعهدی بکنند. اینجا پای یک بحثی را وسط میکشد. من این بحث را تقریباً به صورت موضوعی بهتان بگویم. یک پدیدهای به نام أعراب… من اول از بیرون خدمتتان عرض بکنم، بعد آیاتش را میبینیم. سلطانش هم در سوره مبارکه توبه است. بعد به شما نشان میدهم ان شاء الله. اعراب یک کسانی بودند که مدام سرشان در فضای مجازی و اینستاگرام نگاه بکنند و نروند پای منبر آقای قاسمیان بنشینند و مثلاً از این چیزها… یک مدل آدمهایی بودند، درست است که اینها در بیرون مدینه زندگی میکردند، ولی ویژگی اصلیشان این بود که معارف بلد نبودند، خط قرمز نمیشناختند، نه این که همه شان بد بودند، فیلترشکن هم داشتند اتفاقاً. بعد به دلیل اینکه فیلترشکن داشتند، در هر سایت زهرماری هرچیزی در مخشان میریخت. اینها لزوماً آدمهای بدی نبودند به جهت باطنی. اینها به عبارتی پیادهنظام و به عبارت دقیقتری پشتوانه حرکت منافقین بودند. منافقین شناسنامهدار که منافق بودند واقعاً. نمیدانم دیده اید بعضیها مثلاً چون نمیداند، خط قرمزها را نمیداند، این چیزها را نمیفهمد، مثلا یک حرفهایی میزند. میگوید خب، چرا اینقدر میجنگید؟ مثلاً الان اینها چه کار کردند مگر با ما؟ و دوست دارند راه خدا را گاهی اوقات حتی. ولی به دلیل همین جهالتی که پیدا کرده اند، فاصلهای که از معارف گرفته اند… اینها ممکن است حتی این بدویها و این اعراب که جمع اعرابی است نه جمع عَرَب… بعضی فکرمیکنند خدا با این عربها مشکل دارد. نه! اعراب جمع اعرابی است. عرَب جمعش میشود «عُرب». اینها بادیهنشینهایی بودند که منتهای مراتب روستایی به این معنا که در روستا باشد منظور نیست. تقریباً تعبیری است که ما امروز از آن تعبیر میکنیم به دهاتی. دهاتی منظور کسی نیست که در روستا زندگی میکند. یک چیزی که به دور از معارف، به دور از فرهنگ است. اگر اسم اینها را بگذاریم بیفرهنگ قرآنی، اسم خیلی متفاوتی نگذاشته ایم. اینها همان در این هرم نفاق، پایین این هرم قرار میگیرند که آن منافقینی که قله هستند روی این دامنهها پایشان را میگذارند. یک دفعه میبینی یک رأیی یک جایی داده میشود (در کره مریخ) به یک جماعت منافق! کی میدهد؟ همین مردم میدهند. همینهایی که اعراباند به عبارتی. کی این اتفاق را رقم میزند؟
حکمت بیان برخی جریان ها در قرآن
مثلاً شما الان نگاه بکنید مثلاً من میگویم که آقا، بالاخره خدا دارد به پیغمبر میگوید «ألم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل ألم یجعل کیدهم فی تضلیل» شما مگر اصحاب فیل را ندیدید با آن جلال و جبروت آمدند؟ ولی چون شما بر حق بودید، در پای کار حق ایستاده بودید، خدا کیدشان را برد در تضلیل؛ یعنی اصلاً گمشان کرد. «و أرسل علیهم طیرا أبابیل ترمیهم بحجارة من سجیل فجعلهم کعصف مأکول» مثل کاه جویده شده شدند. شما این صحنه را ندیدید؟ خب اصلا گفتن این صحنه به چه درد میخورد؟ و هزار تا بحث مشابه. مثل «أن اقذ فیه فاقذ فیه فی الیم» بینداز در دریا. وظیفه تو این است که بیندازی در دریا. «فلیلقه الیم بالساحل». دیگر یَم میرساند به ساحل. قرار نیست که تو تا تهش برسانی که. میگویند نه دیگر حاج آقا! اینها بیتدبیری است. این ها یک سری بیتدبیریهای مؤمنان است. ببینید، خط قرمز را نمیدانند… یعنی حتی حاضر است بگوید من مینشینم با آمریکا صحبت میکنم. خط قرمز انقلابها را نمیدانند. اینها تولیدشان بر اساس بیفرهنگ نگه داشتن… اینقدری که میگویند شما بروید معارف ببینید، بخوانید، یاد بگیرید، چه کار بکنید، به خاطر اینکه این جور آدمها تولید نشوند. اینجور آدمها که تولید میشوند، آدمهای لزوماً بدی هم نیستند. ولی اینها پشتوانه و پایه و فندانسیون حرکتی میشوند که منافقین در آن حرکت میکنند.
مثلا نگاه بکنید می گویند که حاج آقا شما با وفاق مشکل دارید؟ نه من قائلم که شقاق باید باشد! خب، معلوم است. با وفاق کی مشکل دارد؟ یعنی میبینید که به راحتی گول کلمات را میخورند این آدم ها.
نحوه برخورد خداوند با اعراب
ویژگی اینجور آدمها اینجوری است که خدا کاری که میکند به دلیل وجود تمحیص… تمحیص پروژه خداست، بهخصوص پروژه آخرالزمانی خداست. برای اینکه وضعیت اینها مشخص بشود. خدا نمیخواهد بگذارد -به صورت کلی، ولی بهخصوص در آخرالزمان- خدا نمیخواهد بگذارد که کسانی که بداندیشند نسبت به پیغمبر و راه پیغمبر و خط قرمزها، اینها وارد سیستم مؤمنین بمانند.
- بله دیگر، شما میبینید که یک چیزی درمیآید از معنی وفاق، میزانسنهای عجیب غریب تولید میشود در آن که میبینید که این وفاقها اصلاً هیچ مایه ندارد. وفاق خوب است، معنایی دارد، یک راه رسیدن هم دارد. حالا انشاءالله بعدها خدمتتان عرض میکنیم. این وفاق تلنگش تا عید هم درمیرود. یعنی این وفاق چیزی نیست که اساساً بتواند بماند.
بهخصوص به خاطر چی؟ به خاطر یک سنتی که خدا دارد مواجه میکند با یک حادثه سختتر. چون که تمحیص است. نمیگذارد خدا وفاقهای بیمایه بماند. حوادث را سختتر میکند، سرعت سانتریفیوژ را میبرد بالا تا دانهبندی و غربالگری انجام بشود. این یک سنت است. این سنت فقط برای لبنان هم نیست، برای ایران هم هست. یعنی مثلا یک اتفاقی میافتد، شما میگویی من وارد جنگ نمیشوم. خب، وارد جنگ نمیشوی، وارد اقدام نمیشوی، حادثه ها را به قدری رفته رفته کوبندهتر میکند، -این کی است من دارم خدمتتان عرض میکنم؟ چون وعده قرآن است- حادثهها را چنان سخت میکند که شما باید انتخاب کنی دیگر؛ یعنی به نقطهای میرساند… مثل یک نفر که دارید با همدیگر دعوا میکنید، دعوای لفظی، یک فحش او میدهد، یک فحش شما میدهید، این نمیگذارد بماند، حل شود. این سنت خداست در تمحیص. یک دفعه میزند زیر گوشت آخر، که اینجا دیگر باید انتخاب کنی. یا باید بگویی آقا غلط کردم،یا باید بزنی زیر گوشش. میرود حادثه به نقاط سخت میرسد، چون که تمحیص باید انجام بشود.
سنت تمحیص
تمحیص برای خودش یک بحث خیلی مهم پردامنه ای است که از نوح یک همچین افکتی را خدا آمده دیگر. افکت تمحیص. که آقا اگر قرار است یک اتفاق جهانی بیفتد… خدا هفت تا دانه داد، گفت این را بکار. کاشتند، درآمد. گفتند درآید، بزرگ شود نجات آن موقع حاصل میشود. در آمد و بزرگ شد و گفتند دانه بعدی را بکار و دانه بعدی را بکار. هفت مرتبه، هی ریزش کرد، ریزش کرد، ریزش کرد، چرا ریزش کرد؟ آن تهماندهای که باید بماند که حکومت جهانی را بگرداند، آن باید دیگر به خاطر پول، به خاطر اینکه دور و بر نوح باشیم، بالاخره حال میدهد و… نباید باشد. باید دیگر دور و بر نوح باشد چون نوح است، چون نوح پیغمبر است، چون نوح نماینده خداست. همین و بس. همه زمینههای دیگر باید حذف شود. نوح نوح است، ما پای انقلابمان هستیم، به خاطر اینکه انقلابمان را باید تحویل امام زمان بدهیم. همین! آنقدر این اتفاق میافتد تا این تعداد درست بشود. برای همین است که من عرض کردم آخرالزمان اولاً شبیه اول الزمان میماند. از آن طرفش هم محض الایمان و محض الکفر میماند؛ یعنی خدا نمیگذارد در سنتش که کسانی بتوانند در محض ایمان یا کفر نباشند. بالاخره یا باید برود آن طرف بایستد یا بیاید این طرف بایستد.
و اینکه شما خودت را داری پرهیز میدهی، داری زیرآبی میروی و… وقتی داری این کار را میکنی، خدا میرساندت به حوادث سختتر. در آنجا باید انتخاب کنی دیگر. این برای ایران اتفاق میافتد، برای لبنان اتفاق میافتد، برای جبهه مقاومت حتماً اتفاق میافتد، و شما مواجه میشوی با حادثه، یک دفعه شرایط یک جوری میشود، میبینی که تو داشتی فکر میکردی که تدابیرت را به جای این که «فلیلقه الیم بالساحل» یا بگذاری «طیرا ابابیل بزند» میخواهی تا تهش با تدبیرهای خودت بروی جلو. خدا تو را مواجه میکند با یک حادثههای جدید که حالا نمیدانی چه کار بکنی؛ یعنی همه گیج میشوند دیگر. مگر خدا میگذارد شما اگر راه خدا را نخواهی بروی، ابتکار عمل دستات بگیری؟ ابتکار عمل می افتد دست طرف مقابل. حالا به شما نشان میدهم این را.
خصوصیات اعراب
لذا اینکه میگویند این حوادث در لبنان اتفاق میافتد، در ایران هم اتفاق میافتد، مگر اینکه تصمیم بگیرد. کی تصمیم بگیرد؟ مردم. مردم متأسفانه اینجوریاند که یک گروه اعراب دارند؛ یعنی یک سری آدمهای اصلاً از خدا بیخبر. از خدا بیخبر به تعبیر منفی لزوماً نمیگویمها. البته این تعبیر میتواند منفی هم باشد؛ یعنی نمیداند اصلاً برای چه انقلاب کردیم. اصلاً نمیداند چرا امام حسین انقلاب کرد، ما چرا انقلاب کردیم؟ قرار است کجا برویم؟ معادلات حرکتمان چیست؟ آمریکا این وسط کیست؟ دوست دارد بگوید حالا مثلاً نجنگیم، نرویم، یک عذری بتراشیم، یک کاری بکنیم. این از آن بحثهای بسیار مهم است. لذا سوره مبارکه توبه که جزء سور انتهایی است، یکی از سلطانهای بحثش همین اعراب است. این آدمهای اینستاگرامیِ فضای مجازیِ گاهی اوقات…
- نه معلوم نیست آن ها هم پاکار باشند. شما لبنان را نمیشناسید.
لزوم تغییر زاویه دید به زاویه دید خداوند
ضمن اینکه فضای یک کشور به لحاظ مرزبندی که نیست. الان اتفاقی است که برای جبهه مقاومت دارد میافتد. آقا تعارف نداریم، هنیّه را در خانه ما زدند، گفتیم کرک و پرشان را به باد میدهیم و… اینها تاریخ مصرف دارد. یعنی شما نمیتوانی اصلاً – خدا نمیخواهد شما اینقدر فکر کنی به همه چیزش. شما برو بگو من صاحب شترم. شتر من را بده. «أنا رب الإبل و للبیت رب». بگذار «ترمیهم بحجارة من سجیل» خدا با حجاره می زند این ها را. تو بگو وظیفه من این است که بزنم. اصلاً میخورد، نمیخورد، در گنبد آهنین میزنندش. فلان، اینها همه… من میخواهم انگار خودم غیر از این که موسی را انداختم در آب، خودم هم از درون آب هدایتش کنم برود بقیه اش را. چرا میگویند که حضرت مریم اینگونه رزق می گرفت؟ چرا میگویند برکت در فلان؟ برکت در اقدام؟ چرا از این مفاهیم ما داریم؟ چرا میگویند «و اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»؟ اگر قرار بود ما همه اینها را فکر کنیم…
فکر کنم گفتم به شما ببینید بحث شعب ابی طالب چقدر مهم است. در تاریخ اسلام خیلی روی آن مانور میدهند. قرآن یک کلمه نمیگوید، اصلا برایش هیچ اهمیتی ندارد. تحریم پیامبر هیچ اهمیتی ندارد برای خدا. اتفاقا به عنوان یکی از مکانیزمهای تمحیص دارد استفاده میکند. اُحد برای ما شکست است، برای خدا پیروزی است. به دلیل اینکه به این «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا» دست پیدا کرده. شما داری با زاویه سایت آو ویوی خودت -به قول این زبان نجسیها- از آن زاویه داری نگاه میکنی. اصلاً خدا از آن زاویه نگاه نمیکند. برای همین شما یک تیزی، تندیهایی داری میبینی که خدا از آن جهت نگاه نمیکند اصلاً به اینها.
جریان اعراب پایه عملیات منافقین حرفه ای
اینها همان کسانی هستند که «حدود ما انزل الله» را نمیدانند. اصلا قرآن را نمیشناسد، پیامهای قرآن، معادلات خدا را نمیشناسد، هیچ چیز نمیشناسد. این آدم اینستاگرامی دارد زندگی میکند. دارد در مغزش یک چیزهایی فرو میرود. این میشود پایه جریانی که نفاق حرفهای عمل میکند در او. بحث من رأی جلیلی پزشکیان نیست. کلی دارم عرض میکنم. بستری پهن میشود، یک عده میآیند رأی میدهند، یک سری منافق حرفهای میآیند سر کار. منافق حرفهای یعنی کسانی که طرح دارند. همین میشود دیگر.
بنابراین ما از این به بعد مواجه خواهیم شد، با حوادث سخت که باید انتخاب بکنیم دیگر و اعراب باید انتخاب بکنند. به دلیل تمحیص. و هر چقدر زودتر انتخاب درست بکنیم، «فطال علیهم الأمد» نمیشویم به هر جهت زودتر این انتخابها صورت میگیرد. ما که نمیتوانیم در آخرالزمان نجنگیم. این چه فکری است؟ بگوییم خودمان را درگیر نمیکنیم، باید رابطهمان با کشورها را درست کنیم، نمیدانم از این چیزها. ما که نمیتوانیم با دشمن اصلیمان، با قوم برگزیده شیطانی، ما نمیتوانیم نجنگیم که آخر!
جهاد تبیین راهکار برخورد با اعراب
شاید مهمترین کلیدواژههایی که آقا در این دو سه سال جدید گفتند جهاد تبیین است. چرا؟ جهاد تبیین راه مقابله مهم با اعراب و با پدیده اعرابی است. یعنی شما باید به او حالی کنی یک چیزهایی، یک داستانهایی بگویی، یک آیاتی را، یک تبیینهایی بکنی.
- بابا اصلاً مهم نیست که به اندازه آفند عایدمان شد به جهت نظامی یا نشد. مهم این بود که ما زدیم. در مقابل وقتی ما نزدیم خیلی هنر کردیم؟
همین الان ماجرایی به نام حکمیت اتفاق خواهد افتاد. ماجرای حکمیت چیست؟ در حکمیت چه اتفاقی افتاد؟ همه ایستادند به علی گفتند آقا تو داری با قرآن میجنگی. باید بروی حکمیت را قبول کنی. بردند زیر بار حکمیت. یک کسی مثل ابوموسی اشعری را هم تحمیل کردند به حضرت. حضرت حکمیت را پذیرفت. آن اتفاق افتاد. بعد یک عدهای بلند شدند -این وعده من به شما- گفتند تو چرا حکمیت را قبول کردی؟ الان یک عده بلند خواهند شد از همان تیره اعراب که میگویند که کسانی که آقا مگر مسئول مملکت نیست؟ چرا اسرائیل را نزده؟ خب نزده همین اتفاقها می افتد دیگر! این وعده من با شما که کسانی که اتفاقاً اینها پایه ساخت و پاخت با آمریکا و فلان اینها بودند. اینها میگفتند چرا ما این مشکلات را داریم؟ چرا مثل عربستان فلان نمیکنیم؟ چرا آنگونه نمیکنیم؟ الان خواهند گفت که آقا مگر مسئول نظامی مملکت نیست؟ خب چرا نمیزنیم؟ ما باید میزدیم. ما باید بزنیم. یعنی دقیقاً ماجرای حکمیت است.
حالا ببینید، این چیزی که گفتم به نام اعراب که بحث بسیار مهمی هم هست، بیاورید آیات صفحه 201.
حالا کاش کل سوره را میدیدید که یک فضای نفاق حرفهای را دارد معرفی میکند که به خاطر بدعهدی، نفاق در دل اینها جا گرفته و منافق شدند. آیه 76 و 77 را اول ببینید. آیه 77 صفحه 199«فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ» وقتی که خلف وعده انجام میشود، نفاق جاگیر میشود. یک موقع ضعف ایمان است، ضعف ایمان پس از اینکه شما گذاشتی ملت را…
- اصلاً ببینید الان یک کتابی از ما دارد چاپ میشود به نام قوم برگزیده. قوم برگزیده سننش فرق دارد با همه جا. اینها سنن قوم برگزیده است که قرار است اداره بکند آخرالزمان را، اداره بکند زمان را. اینها فرق دارد با اینکه چین و نمیدانم این ها یک حرفهایی زدند برای خودشان. چین و اینها وقتی میخواهد بجنگد باید همینجوری برود بجنگد دیگر. ما اصلاً قاعده این که چنین سننی وجود دارد به خاطر اینکه سپاه اسلام کلاً این تعداد به دلیل تمحیص میرود به سمت کم بودن. قاعده سپاه اسلام کم بودنش است. چون کم بودن لحاظ شده در آن، به همین دلیل سنن خیلی قوی روی آن عملیات انجام میدهد. ما بر اساس تعداد و این چیزها نمیجنگیم. بر اساس «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» میجنگیم.
بابا ما باید بزنیم، باید زد ولو به هدف نخورَد. یعنی هدف نظامی را پاس نکند. مگر فقط هدف نظامی است؟ پس سپاه رعب برای چیست؟ میگویند شما تا دم درب بروید، سپاه رعب میآید. مگر ما یک سپاه داریم؟ مگر ما یک اسلحه داریم؟ ولی خیلی وقتها همین اعراب نمیگذارند این اتفاق بیفتد. میآورند تو را در محاسبات دیگری قرار میدهند. «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم» اینها میشوند همان متخلفین حرفهای؛ یعنی منافق حرفهای. یعنی دیگر رسماً منافق است.
تفاوت برخورد قرآن با منافقین حرفه ای و اعراب
آیه 81 را نگاه بکنید. اینها دیگر همین آدمهایی هستند که «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بمقعدهم خلاف رسول الله» خوشحال است از اینکه پیامبر را پیچانده، از این خوشحال است. بعد خدا هم به اینها میگوید که اینها طبق یک قاعده… آیه 83، آیه مهمی است. تکلیف اعراب یعنی همان اینستاگرامیها با تکلیف منافقین فرق دارد. منافقین گروهی هستند که خدا دیگر نمیگذارد اینها به دلیل اینکه پیامبر را پیچاندند، نمیگذارد وارد جنگ شوند که «فإن رَجَعَكَ اللَّهُ إلی طائفة منهم فاستأذنوک للخروج فقل لن تخرجوا معی أبداً و لن تقاتلوا معی عدواً» دیگر شما حق ندارید با ما بجنگید. چرا؟ «إنکم رضیتم بالقعود أول مرة فاقعدوا مع الخالفین» بعد وقتی شناخته میشوند خدا میگوید که سر قبرشان نمیروی، نماز هم نمیخوانی. یک سری آدمهای اینگونه.
میآید تا میرسد به این آیه 97 . یکباره سر و کله اینها پیدا میشود در آیات، که اینها موجودات بیفرهنگ قرآنیاند. این بی فرهنگ یعنی به دور از خطوط قرمز. نمیفهمد اینها را. آن منافق خط قرمز میفهمد، منتها خط قرمز را رعایت نمیکند. این اصلاً خط قرمز نمیفهمد، نمیداند. میگوید: “کی میشود این جنگ ما با آمریکا تمام شود؟ ما هم بشویم مثلاً عربستان. در این فاز است.
معنای شدت کفر و نفاق در اعراب
«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ» اینها «أشد کفراً و نفاقاً»اند. حالا بعداً معلوم میشود یعنی چه. و شایستهتریناند برای «یعلموا حدود ما أنزل الله»
«أشد کفراً و نفاقاً» نفاق شدید مثل «الغیبة أشد من الزنا» میماند. أشد است نه اقبح از زنا. به دلیل اینکه کسی که زنا میکند میفهمد کار بدی میکند، دیگر نمیکند. کسی که غیبت می کند معمولا همینجوری هی غیبت می کند. غیبت یک گناهی است که به خصوص یک طرف دیگری دارد که باید حلالیت بطلبد و… لذا این گناه اشد است. اشد نفاق بودن اینها به خاطر این است که اصلاً نمیداند منافق است. به دلیلی که «حدود ما انزل الله» را نمیداند، معارف نمیداند، خط قرمز هم نمیداند. نمیداند اصلاً برای چه ما داریم میجنگیم، چه کار داریم میکنیم.
ویژگیهای اعراب در قرآن
بعد میگوید اینها نگاه کنید چه جوریاند «وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا و یتربص بکم الدوائر علیهم دائرة السوء» یک سری از اینها هستند که انفاقهایی که میکنند، اینها را باج حساب می کند برای خودش. «و یتربص بکم الدوائر» میگویند آقا اینها پیش آمد بد برایشان می آید. اینها خیلی کله خرند. آدمهای الکی خوش. «علیهم دائرة السوء» خدا میگوید پیشآمدهای بد برای خودشان. «و من الأعراب من یؤمن بالله و الیوم الآخر و یتخذ ما ینفق قربات عند الله و صلوات الرسول» بعضیهایشان هم نه، اینجوری هستند که دیدید این آدمهای از همین دست یک خوبیهایی هم دارند که وقتی نگاه میکنی به این ها میبینی که دوست دارند صدقه بدهند، به انقلاب هم یک کمکی بکنند، ولی بازهم حرفش این است که چرا دعوا میکنید و از این چیزها. «ألا إنه قربة لهم» این باعث قربشان هم میشود.
منافقین حرفه ای
آیه 101 را نگاه بکنیم. این آیه خیلی مهم است «وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ» این حول شما در این اعراب یک سری منافقونند و یک سری هستند در شهرند، اینها حرفهایاند در نفاق. ببینید آن بیرون داستان است، بیرون خط است، بیرون مدینه است. انگار اینها جان پناه جریان «مردوا علی النفاق» هستند. یک عده هستند کار دستشان است درون مدینه است، پیش پیامبر است. اینها هستند این «مردوا علی النفاق»ها هستند که میآیند برای اعراب و آنها خوراک فکری درست میکنند، رسانه درست میکنند. اینها همان ملأ و چهرههایی هستند که برای مردم عادی دارند رسانه درست میکنند، حرف خودشان را از دهان آنها در میآورند. میگوید «لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» یعنی«مردوا علی النفاق» دیگر اینها اینقدر تخصصیاند که میگوید شما نمیشناسید ما میشناسیم «سنعذبهم مرتین…».
یک گروههای دیگری هم وجود دارند از این اعراب که اینها معلوم است من الاعراب هستند، ولی آدمهایی هستند که آدم بدی هم نیستند خیلی . «وَآخَرُونَ اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئا» عمل خوب و بد را قاطی میکند و… خدا انشاءالله میبخشد. بعد میآید آیه 106، یک گروه دیگر هم هستند «و آخرون مرجون لأمر الله» اینها تخلفات اینگونه انجام میدهند. به همین مفتیها هم اهل توبه نیستند. شاید پشیمان میشوند ولی توبه نمیکنند. میگوید اینها هم «مرجون لأمر الله»اند. اینها بالاخره به تأخیر میافتد کارشان تا «إما یعذبهم و إما یتوب علیهم» یا خدا عذابشان بکند یا خدا توبه بکنند بر اینها. که حالا در سوره فتح نشان می دهم که با یک حادثههای سخت جدید باید تکلیف خودشان را روشن بکنند.
آیه 90 را هم ببینید ما جا انداختیم. «وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ من الأعراب لیؤذن لهم»اینها یا عذر تراشند برای نیامدن یا عذر بیان میکنند. «وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ». ببینید اینها با همدیگر فرق دارند در منطق قرآن. آنهایی که تکذیب میکنند، مینشینند. این الان عذر میتراشد. یعنی هنوز رویش به روی پیامبر باز نشده که بگوید من نمیآیم. دارم ویژگیهای اینها را یک خرده به شما میگویم که چه جور آدمهایی ممکن است باشند. بعد میگوید صفحه 206 آیه 120«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» اینها هیچ کدام حق ندارند خودشان را جلوی پیامبر بیندازند؛ یعنی بیاید رغبت بکند به خودش یعنی با اجتناب از پیامبر بیاید رغبت بکند به کار خودش. اینها باید کار خدا را ببرند جلو.
بهانه های اعراب برای نرفتن به جنگ
حالا با توجه به این شناختی که از اعراب پیدا کردید، که حالا این آیات را مجدداً هم نگاه بکنید. آیه 11 سوره مبارکه فتح، آیه 15 و آیه 16 را یک نگاه بکنیم انشاءالله بعداً بحث بکنیم.
میگوید «سیقول» به زودی. از این توصیه ها هم قرآن دارد. میگوید این گروه میآید. بعد «سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ»…
«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ» وقتی که شما میزنید زیر بیعتها و آن کار را جلو نمیبرید یکهو میبینید که تزلزل شما آنها را متزلزل میکند. «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شغلتنا أموالنا و أهلونا…» خلاصه ما گرفتاریم، میشود نجنگیم؟ نیاییم، نرویم، از این بهانهگیریهای اینجوری. «یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا إن أراد بکم ضراً أو أراد بکم نفعاً بل ظننتم أن لن ینقلب الرسول و المومنون إلی أهلیهم أبداً» همان «الظانین بالله ظن السوء» که در منافقین بود، میبینید با یک نکث عهد و پیچاندن همین منافقین سررشتهدار، میببینید «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ» آن پایه های مردمی هم سست میشود دیگر. منتهی کدام مردماند اینها؟ این همان مردمند که نمیدانند، نمیشناسند، جهاد تبیین برایشان اتفاق نیفتاده. اینها میگویند نه بابا، اینها «بل ظننتم أن لن ینقلب الرسول و المومنون إلی أهلیهم أبداً». اینها برنمیگردند خانه هایشان، اینها شکست میخوردند، من می دانم… لزوماً اینها به معنای بد بودن اینها هم نیست.
برخورد قرآن با مخلفون
میروید آیه 15 آنجا اعراب نیستند. اینها همان مخلفوناند. اینها همان آدمهای شناخته شده تخلفاند به عبارتی.
بعد مخلفون هم میگویند چیه؟ «إذا انطلقتم إلی مغانم لتأخذوها ذرونا نتبعکم» اینها میگویند خوب پس ما هم با شما میآییم که به یک غنائم جدیدی برسیم. «یریدون أن یبدلوا کلام الله». اینها میخواهند کلام خدا را تبدیل بکنند. شما حق ندارید با ما بیایید. سوره توبه را هم دیدید دیگر. به اینها میگویند شما حق ندارید بیایید. «إنکم رضیتم بالقعود أول مرة» شما آنجا رضایت دادید. شما حق ندارید با ما بیایید. به ایشان بگو دنبال ما راه نیفتید. شما فالوور ما نیستید، حواستان باشد. ببینید این جذبهای حداکثری که ما گاهی اوقات فکر میکنیم باید بکنیم، خدا اصلاً نمیکند از این کارها. میگوید «لَنْ تَتَّبِعُونَا» یعنی به ایشان بگو آقا لِفت بده از گروه من. اصلاً من به تو هیچ ربطی ندارم و تو هم حق نداری بلند شوی بیایی با این روحیه که تو میخواهی غنیمت بگیری. حق نداری بلند شوی بیایی در جنگ.
مسیر انتخاب های سخت تر پیش روی اعراب
«كَذَٰلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فسیقولون بل تحسدوننا بل کانوا لا یفقهون إلا قلیلاً». «قل للمخلفین من الاعراب» باز دوباره میرود سراغ آنها. به آنها بگو که یک تخلفات اینگونه کردند. مردم متخلف انگار. به آنها بگو «ستدعون إلی قوم اولی بأس شدید تقاتلونهم أو یسلمون» به آنها بگو که به زودی یک قوم سرسخت گیرتان میافتد. حالا شما مگر نمیگویی که ما پیچاندیم و بهانه آوردید و… مگر اینها را نگفتی؟ دعوت به یک جنگهای سختتر میشوید شما در این قضیه. باید دیگر تکلیفت را روشن کنی. یا میجنگی یا تسلیم میشوی. از این بازیها هم دیگر نمیتوانید در بیاورید. شمایی که مخلفین هستی اصلا کلا با ما نیا، فالوور ما نشو، لفت بده. ولی این کسانی که به صورت مردمی و پایه حرکتهای اینگونه بودند، اینها مواجه خواهید شد با یک قوم خیلی سختتر «اولی بأس شدید»، «تقاتلونهم أو یسلمون». یا میجنگید یا تسلیم میشوید دیگر. این همان پروسه اتفاق افتادن انتخابهای سختتر است. یعنی میبرد به نقطه ای میرساند خدا ما را… ماها هم تهش اعرابیم واقعاً. یک سری منافق حرفهای وجود دارند. بقیه اعرابیم. فکرمیکنیم کاش امام زمان بیاید مسأله حل بشود. کاش اینجوری بشود آنجوری بشود. برای چه ما میجنگیم؟ این حیف نیست این همه بچه کشته شده؟ این چه کاری است؟ مثلاً اینجوری. این را خدا میبرد در یک پروسه سخت «فإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أجراً حسناً و إن تتولوا کما تولیتم من قبل یعذبکم عذاباً ألیماً». یعنی اگر اطاعت کردید، ایستادید، جنگیدید که اجر حسن دارید. اگر هم مثل قبل پشت کردید دیگر اینجا عذاب ألیم دارید. یعنی آن حادثه سخت گاهی اوقات دیگر بوی عذاب میدهد که برای شما باید بیاید و این اتفاقات و… حالا باشد تا این بحث را تکمیل کنیم. بحث مهمی است و انشاءالله خدا ما را در شرایط…
ببینید ما تک به تک که اینها را ملاحظه نمیکنیم که. یعنی میگویید چرا رفتند در شعب ابیطالب؟ یا سوالاتی از این دست. اولا اینها جزو پروژههای تمحیص است. بعدش هم مردم لبنان و حزبالله لبنان نیستند که فقط. چرا فکر میکنید خدا مرز دارد مثلاً؟ یک جبههای است به نام جبهه مقاومت. جبهه مقاومت که دارد به عنوان قوم برگزیده عمل میکند. که هِدش ماییم. دقت کنید! کوتاهیهای ما با کوتاهیهای بقیه زمین تا آسمان فرق دارد. اینگونه نیست که حزبالله لبنان زده پس فلان میشود یا یمن زده پس فلان میشود. الان جبهه مقاومت یک هِد دارد. هِدش ماییم. آن قومی که کار دستش است. خودشان هم میدانند هِدش ماییم. و متأسفانه دارند شل هم میشوند. برای اینکه هدشان اینگونه دارد بازی میکند. مردمشان این بازی را در میآورند، مسئولینش آن بازی را در میآورند. بالاخره اینها را داریم میبینیم دیگر. بالاخره تا یک جایی میشود رجز خواند. رجز مال کسی است که میجنگد، وگرنه اسمش لاف است اصطلاحاً. این که ما کرک و پر میریزیم و فلان میکنیم و اینها را تا یک جایی میشود گفت. اینها تاریخ مصرف دارد. پدر خانواده الان دارد کوتاهی میکند. پدر خانواده مقاومت را دارم عرض میکنم. و اینگونه هم ما نتیجه نمیگیریم. خیلی واضح است. و فقط با حادثه های سختتر مواجه میشویم. باید آن حادثه را آن وقت حل کنیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.