بسمهتعالی
پیادهسازی جلسهی 95 تفسیر سورهی مبارکهی بقره
حجتالاسلاموالمسلمین قاسمیان – 5 شنبه 25 بهمن 97
فهرست مطالب
1-قوم برگزیده قبلی، شیطانِ قوم برگزیده فعلی
1-1-1-ظهور شیطنت شیطان، با ظهور انسان کامل
1-1-2-ظهور شیطان در ترکیببندی مؤمنانه، موجب فریب انسان کامل
1-1-3-ظهور کفر باطنی شیطان در کنار ولیّ خدا
1-2-مَثَل بودن فرد برای امّت در قرآن
1-3-جریان بنیاسرائیل، شیطان جریان امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله
1-3-1-درگیری دو امّت برگزیده در آخرالزمان
1-3-1-شیطانهای داخلی بهترین موجودات برای عوض کردن ادبیاتها
جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام در قرآن
2-قلب سلیم حضرت ابراهیمعلیهالسلام
2-1-اعلان برائت نتیجه داشتن قلب سلیم
2-2-قلب سلیم ابراهیمعلیهالسلام در جریان ذبح اسماعیلعلیهالسلام
2-3-گره خوردگی «قلب سلیم» با «ذکر کثیر»
2-3-1-خواستن خدا در همهی ابعاد زندگی، خواست قلب سلیم
2-3-2-ذکر کثیر یعنی حضور خدا در همه ابعاد زندگی
2-3-3-ذکر قلیل و جداکردن حوزههای زندگی از خدا، کار منافقان
2-3-4-توصیه به برنامهریزی برای ذکر کثیر (با ایجاد حکومت)
آیات اصلی: 124 و 125 بقره
آیات دیگر: اسراء:4-7، شعراء:69-89، طه: 24-39، صافات: 83-105
موضوعات اصلی: جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام در قرآن، شیطان
موضوعات فرعی: شیطان، انسان کامل، قلب سلیم، اعلان برائت، ذبح اسماعیلعلیهالسلام ،ذکر کثیر، برجام، رهبران میانی
بسم الله الرحمن الرحیم
(بقره: 124) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ (بقره: 125) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛
1- قوم برگزیده قبلی، شیطانِ قوم برگزیده فعلی
1-1- مثال شیطان در سوره بقره
1-1-1- ظهور شیطنت شیطان، با ظهور انسان کامل
[2] گفتیم که سوره بقره یک داستان «انسان کامل» دارد که به گونهای محوریت دارد در این سوره. حالا اگر به جزئیات این داستان اشاره نکنیم، در این داستان کلیتی وجود دارد که خیلی مهم است که این کلیت، حتماً در ذهن نشسته باشد. و آن کلیت این است که وقتی انسان کامل حضور پیدا میکند و خلیفه خدا میشود و میخواهد کار را به دست بگیرد، شیطنت شیطان ظهور پیدا میکند.
1-1-2- ظهور شیطان در ترکیببندی مؤمنانه، موجب فریب انسان کامل
[3] شیطان کیست؟ شیطان کسی است که مدتها در صف ملائکه و مؤمنین است. شیطان کسی است که با ادبیات ملائکه و مَلَکی کاملاً آشناست. اگر میخواهد فریب بدهد، کاملاً با ادبیات قسم خوردن و خلود و جاودانگی و نُصح وارد میشود و میگوید: (اعراف: 21) …إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ؛ قسم میخورم که دارم خیرخواهی میکنم. شیطان یعنی این!
[4] این چیزهایی که در ایموجیها شیطان را نشان میدهند که یک موجود عجیب و غریبی است، اینها واقعاً شیطان نیست. اصلاً این ایموجیها را رسانههای یهودی ساختهاند که شما را به نقطهی دیگری ارجاع بدهند. اینکه شیطان را موجودات افسانهای نشان میدهند، این نیست. شیطان کسی است که مدتی در صف مؤمنین و ملائک بوده و عبادت کرده، ولی در آن صف صرفاً شرکت کرده، ولی درونمایههایش (بقره: 34) …وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛ بوده. کسی که آمده در انقلاب 57 شرکت کرده و در کنار امام بوده و در جنگها بوده، ولی مبانی او چیز دیگری بوده است؛ مثلاً مبانی او عزت ایران بوده، یا کشورگشایی بوده، به هرجهت [همگام] با مبانی ولیّ خدا نبوده، ولی میخواسته همراهی با ولیّ خدا را انجام بدهد، این است که با آمدن خلیفهی الهی این کفر بروز پیدا میکند. ولی وقتی هم که خودش را نشان میدهد، در صورت و ترکیببندی یک مؤمن نشان میدهد! برای همین است که میشود دشمن آن ولیّ خدا، و ولیّ خدا را فریب میدهد! این نکتهاش مهم است؛ یعنی آن ولیّ را میتواند فریب بدهد و این نکتهی مهمی است.
1-1-3- ظهور کفر باطنی شیطان در کنار ولیّ خدا
[8] در اینجا این نکتهاش مهم است که در این داستان باید بحث شیطان کاملاً جا بیفتد که در صف ملائکه است. اهل عبادت است. 6000 سال هم عبادت میکند و به قول امیرالمؤمنین (خطبه قاصعه) لَا یدْرَی أَ مِن سِنِی الدُّنْیا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ؛ معلوم نیست این 6000 سال از سالهای دنیاست یا از سالهای آخرتی که روزش 50 هزار سال است. شیطان اینهمه سال عبادت کرده، منتها با یک کفر باطنی که این را در کنار ولیّ خدا ظاهر میکند و این آدم، این موجود، این امّت میشود یک امّت شیطانی که میتواند فریب بدهد و ادبیاتش هم کماکان وسوسه است با ادبیات دینی که میگوید: (طه: 120)…هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى؛ برو از این درخت بخور و فریب هم میدهد. همین کسی که مدتها در این ادبیات دینی بوده، دارد مهمترین دشمن میشود. آیات متعددی در قرآن هست که این را تثبیت میکند که (منافقون: 4) …هُمُ ﭐلْعَدُوُّ… . یعنی دشمن میخواهی، همین اوست.
1-2- مَثَل بودن فرد برای امّت در قرآن
[7] خیلی از داستانهای قرآن، داستان فرد است، ولی نمادین برای داستان اٌمم؛ مثل داستان «بلعم باعورا» که میبینید وقتی قرآن کل داستان را تعریف میکند، بعد میگوید: (اعراف: 176) …ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا… ؛ این مثَل قوم است نه مثَل فرد. من این فرد را به نام بلعم باعورا آوردم و به صورت مثال بیان کردم ولی این مثَل اقوام است که آیات الهی را پس از اینکه دیدند، مثل پوست از رویشان کنده میشود. این را من دارم راجع به بلعم باعورا میگویم، ولی منظورم راجع به اُمم است.
1-3- جریان بنیاسرائیل، شیطان جریان امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله
[10] این داستان [شیطان و انسان کامل] در سوره بقره نماد میشود برای یک جریانی به نام جریان بنیاسرائیل و جریان امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله که مهمترین شیطانی که میخواهد ظهور پیدا کند در مقابل امّت پیغمبر، همان کسانی هستند که یک روز داخل در همان ادبیاتِ امّت برگزیده بودند. اینها مهمترین شیطان در مقابل امّت برگزیدهی جدید هستند. برای همین است که یک دور مفصل میآید امّت برگزیدهی قبل را توضیح میدهد.
1-3-1- درگیری دو امّت برگزیده در آخرالزمان
[11] این را هم بدانید که در بحث درگیری با شیطان اتفاقی که در آخرالزمان باید بیفتد و امیدواریم این اتفاق زودتر بیفتد، این است که این دو امّت با یکدیگر درگیر میشوند. یعنی نماد شیطنت درگیر میشود. در سوره اسراء هم خطاب به بنیاسرائیل دارد که: (اسراء: 4) …لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا؛ دو بار شما فساد میکنید. در وعدهی دوم که امیدواریم ما در وعدهی دوم باشیم، این جوری است که (اسراء: 5) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَئهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلىِ بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّيَارِ وَ كاَنَ وَعْدًا مَّفْعُولا؛[1] همین الان هم ترامپ که واقعاً از الطاف و هدیههای خدا به زمین بوده که زمین را زودتر از لوث اینها پاک کند. دارد کدهایی به همه میدهد که هیچ موقع کسی باور نمیکرد کسی این کدها را بدهد و بگوید! مثلاً بگوید که ایران ظرف 12 دقیقه میتواند خاورمیانه را فروپاشی کند. موشک ما که در 12 دقیقه میتواند کل خاورمیانه را دور بزند، پس منظورش از خاورمیانه چیست؟ منظورش اسرائیل است که موشکهای ما چه شیعی و چه حماس، بیخ گوش اینهاست و اگر دست از پا خطا بکنند (که امیدواریم یک احمقی پیدا بشود و اینها این کار را انجام بدهند!) این تقریباً میشود جنگ آخر!
1-3-1-1- ظهور امام عصرعجلاللهتعالیفرجه، با آزاد شدن دو قبله (بیتالمقدس و کعبه)
[13]میدانید که صهیونیستها موجودات کاملاً ایدئولوژیکی هستند، و از این باب مثل ما هستند. اگر اسرائیل فروبپاشد، سریع پشت سرش عربستان فروپاشی میکند و قبله آزاد میشود! قبله که آزاد بشود، امام عصرعجلاللهتعالیفرجه میآید. باید قبله آزاد بشود. اصل این است که قبله آزاد بشود؛ چونکه جایگاه امام معصوم قبلهی آخر است، و باید از آنجا شروع بکند و این در روایات ما هست و درست هم هست و تابع تمام بحثهای قرآنی است.
[14] اینکه میگویم ترامپ از الطاف خفیه است؛ برای این است که اصلاً عربستان را قاطی بازی آورده و مسئلهای به نام جنگ عربستان و یمن ایجاد کرده است. یک موقعی حضرت آقا میگفتند: آمریکا قبلاً حکام عاقلی داشته. اینها وارد درگیریها و بازیها نمیشدند، ولی ترامپ این کار را کرد و عربستان را قاطی بازی آورد. به محض اینکه خاورمیانه از طرف اسرائیل فروپاشی کند، عربستان فروپاشی میکند و قبله آزاد میشود. قبله که آزاد بشود، امام میآید.
[15] امام خمینیره چرا ایران آمد؟ چون در حلقهای از محبین، حفاظت و حمایت شد؛ یعنی در این مواقع است که امامها میآیند. آن امام موعود هم در صورتی خواهد آمد که در آنجا در حلقهای از محبینش باشد. دعا کنید یک اتفاقی در وَعْدُ الْآخِرَةِ بیفتد که: (اسراء: 7)…فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ…؛[2] یک اتفاقی بیفتد که الان که اسرائیل واقعاً یک مردهی متحرکی شده، فقط مانده یک کسی زیر این گنبد آهنین بزند (از این گنبد آهنینی که وقتی 450 موشک زدند، خودش میگفت: 100 تا از آن به هدف خورده! و در درگیری اخیر ظرف مدت کوتاهی اسرائیل عقبنشینی کرد) امید میدهیم که انشاء الله با یک حرکت دیگری، کل اسرائیل با خاک یکسان خواهد شد و قبله اول آزاد میشود و به همین صورت قبلهی دوم آزاد میشود. و این اتفاق در «وَعْدُ الْآخِرَةِ» خواهد افتاد و انشاءالله ما شاهد خواهیم بود.
1-3-1- شیطانهای داخلی بهترین موجودات برای عوض کردن ادبیاتها
[17] نکتهی مهمی که باید به آن توجه کرد این است که شیطانها این جوری ظهور میکنند؛ برای همین است که شیطانهایی که قرآن معرفی میکند، همین شیطانهای داخلی که روزگاری با همین ادبیاتهای دینی و انقلابی حرکت کردند، اینها بهترین موجودات هستند برای پیچاندن ادبیاتها.
1-3-1-1- شیطنت سامری، التقاطی کردن ادبیات دینی
[17] یک موقعی که درباره سامری صحبت میکردم، اخیراً یک روایت دیگری دیدم که در ماجرای عجل و سامری گفتیم که سامری نکتهی مهمش همین بود که وقتی از او پرسیدند: (طه: 95) قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ؟ سامری! تو چه کار کردی؟ گفت: من رفتم صحیفهی امام خمینی را خواندم و با معارف آن طرف قاطی کردم، یک چیز اینجوری درآوردم. کاری که کردم این بود (طه: 95) …فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ…؛ من آثار رسول را از زیر پایش گرفتم و یک قبضه از این طرف! دنیای این طرف را هم گرفتم و اینها را با همدیگر توجیهپذیر کردم که (طه: 88) «لَهُ خُوَارٌ» و توانستم چنین کاری بکنم.
[18] بعد در روایت هست[3] که میگوید: این سامریهای امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله نمیگویند: (طه: 97) «لَا مِسَاسَ» به این معنا که کسی طرف من نیاید، بلکه این سامریهای امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله میگویند: «لا قتال»؛ هر کاری میکنید، بکنید، ولی توی آن جنگ نداشته باشد؛ یعنی سامریهای امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله توجیه دینی میکنند نجنگیدن را! و این خیلی مهم است. و آن آیاتی که در جلسه آخر خواندیم، همین نکته بود که در آیه 25 سوه حدید دارد که پیغمبرها با کتاب و میزان میآیند (حدید: 25) …لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ…، و بعد هم …وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ…؛ بعدش دیگر میشود آهن و مرمی گلوله. خاصیت اول آهن، ساخت تیرآهن 18 نیست. خاصیت اول آهن، موشک و مرمی گلوله است …وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ…؛ البته یک منافعی هم برای مردم دارد. تیرآهن 18 هم از توی آهن درمیآید.
جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام در قرآن
[21] این نکتهی مهمی بود که کل این سوره به آن میپردازد و آن موقع داستان بنیاسرائیل و شیطانی که یک موقعی در صف ملائکه برگزیده وجود داشت و حرکت میکرد، حالا رسید به جریان حضرت ابراهیمعلیهالسلام. به این مناسبت ما زوم کردیم روی جریان حضرت ابراهیمعلیهالسلام به عنوان امام که آیه 124، آیهی امامت حضرت ابراهیمعلیهالسلام است. این آیه، آیهای است که هم در سوره، مهم است، و هم در کل قرآن آیهی مهمی است و جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام را به عنوان نقطهی اصلی امّتسازی نشان میدهد. توضیح دادیم که به جهت فلسفهی تاریخی هم، حضرت ابراهیمعلیهالسلام در نقطهای قرار گرفته که قرار است او امّت توحیدی را درست بکند.
2-قلب سلیم حضرت ابراهیمعلیهالسلام
[22] امروز یک بحث دیگر از حضرت ابراهیمعلیهالسلام را عرض خواهیم کرد. در مورد حضرت ابراهیمعلیهالسلام یک چیزی خیلی تأکید میشود و من میخواهم از زوایای مختلف دوربین بیندازم، آیات را نگاه بکنیم، و آن، بحث «قلب سلیم» حضرت ابراهیمعلیهالسلام است. قلب سلیم در مقابل قلب مریض است.
[26] یکی از نکاتی که راجع به حضرت ابراهیمعلیهالسلام دارد تأکید میشود، این است که ابراهیمعلیهالسلام، قلب سلیم دارد. قلبش مریض نیست.
ما متأسفانه آیات را میخوانیم، بدون توجه به اطراف آن؛ مثلاً اینکه ابراهیم قلب سلیم دارد، ولی توجه نمیکنیم که برای چه قلب سلیم دارد! فقط میخوانیم (صافات: 84) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ بعد شروع میکنیم راجع به مرضهای قلب توضیح میدهیم که شما مثلاً حسادت و… نداشته باشید، آن وقت قلب شما میشود قلب سلیم! ولی وقتی توی قرآن میآیید، میبینید اصلاً قلب سلیم این جوری نیست. آنجا که میگوید (بقره: 6) …فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض… وقتی دارد آدمها را سه دسته میکند: یک دسته کفّار را یاد میکند، یک دسته مؤمنین را یاد میکند و یک دسته را میگوید: «فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض»، سؤال پیش میآید که اینها که در مقابل قلب سلیم هستند، چه کسانی هستند؟ اینکه ما میخواهیم ذکر خدا را زیاد بگوییم؛ یعنی هی بنشینیم گوشهای ذکر بگوییم؟ یا قرآن چیز دیگری را میگوید؟ مثلاً وقتی میگوید: (احزاب: 41) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ شما ذکر را زیاد بگو! یعنی ذکر این جوری است که بنشینم به ذکر زیاد؟! در صورتی که قرآن این را نمیگوید! البته خوب است که آدم ذکر بگوید، ولی قرآن در این کانتکستها نیست.
2-1- اعلان برائت نتیجه داشتن قلب سلیم
[40] میخواهم بگویم بحث قلب سلیم به ابراهیمعلیهالسلام ربط دارد. در سوره شعراء از آیه 69 نگاه کنید: (شعراء: 69) وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ؛ این خبر بزرگ ابراهیمعلیهالسلام را بگو که (شعراء: 70) إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ؛ برگشت گفت: شما چه میپرستید؟ (شعراء: 71) قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ؛ ما اصنامی را میپرستیم (شعراء: 72) قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ؛ (شعراء: 73) أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ؛ با اینها حرف میزنید میشنوند؟ آیا اینها نفع و ضرری میدهند؟ (شعراء: 74) قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ؛ ما کاری را که پدران ما میکردند، میکنیم. (شعراء: 75) قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؛ (شعراء: 76) أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ؛ (شعراء: 77) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ: همه آباء شما دشمن من هستند مگر ربّ العالمین. ربّ العالمین کیست؟ کسی است که همه چیز دست اوست.[4] (45) بعد دارد: (شعراء: 83) رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ خدایا به من حکم بده. معلوم است که حضرت ابراهیمعلیهالسلام دنبال جریان حاکمیت هست. حکم بده؛ یعنی قابلیت این کار را به من بده! این مثل (فرقان: 74) …وَﭐجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً؛ است که خدایا ما را امام المتقین قرار بده! یعنی این پتانسیل را به ما بده که ما چنین چیزی بشویم. (شعراء: 84) وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ؛[5] در آخرین هم یک زبان صدق بده!
[46] تا میرسد به آیه (شعراء: 88) یوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ؛ (شعراء: 89) إ لَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ آن روزی که مال و بنون فایده ندارد، و قلب سالم میخواهد. قلب باید سالم باشد. این را چه کسی میگوید؟ حضرت ابراهیمعلیهالسلام میگوید.
[47] حالا قرآن، خودِ ابراهیمعلیهالسلام را به دارا بودن قلب سالم در آیات مبارکه سوره صافات توصیف میکند. در آیه 83 وقتی ماجرای حضرت نوحعلیهالسلام را بیان میکند میگوید: (صافات: 83) وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ؛ ابراهیمعلیهالسلام را از شیعیان نوحعلیهالسلام میداند.[6] آیه بعد دارد: (صافات: 84) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ چه زمانی به قلب سلیم میرسد؟ (صافات: 85) إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ؛[7] میبینید که این آیات عین آیات سوره شعراء است. تازه نشان میدهد که قلب سالم مال چه زمانی بوده؟ مال موقعی بوده که ابراهیمعلیهالسلام شروع کرده به اعلان برائت و اینکه به بقیه بگوید دارید چه کار میکنید؟! و این قلب سلیم حضرت ابراهیمعلیهالسلام است.
[52](صافات: 84) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ ابراهیم با قلب سلیم پیش خدا رفت و چه زمانی؟ (صافات: 85) إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ؛ زیر بار چه کسی رفتید؟ زیر بار چه مشهورات زمانه رفتهاید؟ من نمیخواهم زیر بار اینها بروم! (صافات: 86) أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ؛ آیا یک غیر خدایی را گذاشتهاید به عنوان آلههی دروغین و دور آن جمع شدهاید؟! همین علوم مشهورات است که ما دور آنها جمع میشویم و آنها را میخوانیم!
2-2- قلب سلیم ابراهیمعلیهالسلام در جریان ذبح اسماعیلعلیهالسلام
[53] بعد حضرت ابراهیمعلیهالسلام میرود در آن جریان بتشکنی که وقتی بتها را میشکند دارد: (صافات: 98) فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ؛[8] (صافات: 99) وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ؛ من با این قلب سلیم میروم سراغ خدا. من به آن سمت حرکت میکنم. لذا وقتی جریان برائت حضرت ابراهیمعلیهالسلام شروع شد، خدا به او گفت: (مریم: 49) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ… ؛ خدا عقبهی توحیدی او را به او داد و (صافات: 101) فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ؛ ما روی چه چیز این بچه را به او دادیم؟ [روی این اعلان برائت!]
[54] دقت کنید که بعضی داستان ابراهیمعلیهالسلام و بچهاش را به داستان پدری با پسری تقلیل میدهند! در صورتی که این داستان خیلی عظمت دارد. بحث، این نبوده! بحث این بوده که منِ ابراهیم میخواهم یک دعوت توحیدی بکنم و میخواهم پای خدا را همه جا باز کنم؛ لذا میآیم اعلان برائت میکنم، ولی عقبهی توحیدی ندارم! اینجا و روی این اعلان برائت است که خدا به او عقبهی توحیدی میدهد. (صافات: 101) فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ؛ ما این بچه را به خاطر بتشکنی او به او دادیم که این، عقبهی توحیدی او باشد و امتحان حضرت ابراهیمعلیهالسلام همین بوده، نه امتحان پدری که میخواسته سر پسرش را ببُرد که این در حد پدران شهیدان ما هم نیست!
[55] آیات مربوط به همین فضاست که وقتی این بچه بزرگ شده به او گفته: من خواب دیدم و دستور دارم (اینجا بحث خواب دیدن هم نیست که خودش بحث مفصلی است که دارد: (صافات: 102) …قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ…؛ معلوم است که امر الهی بوده که در حالت منامیه به او داده شده و حالت منامیه هم حالت مکاشفه است) که یعنی من به خاطر حضرت حق حاضرم عقبهی توحیدی خودم را ذبح کنم. حاضرم آنجا که حضرت حق بگوید، بیا عقبههای خودت را ذبح کن! من همان را میخواهم. این معلوم است که امتحان است.
[56] (صافات: 103) فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ؛[9] و اصلاً هم دست حضرت ابراهیمعلیهالسلام نلرزید! سر اسماعیلعلیهالسلام را گرفت و محکم به زمین کوبید. (صافات: 104) وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ؛ (صافات: 105) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛[10] (و خدا در این جا کُد گذاشته)؛ ما محسنین را این جوری پاداش میدهیم. چه جوری؟! اصلاً چه ربطی داشت به داستان؟! اگر کسانی به خاطر خدا بگذرند از کارهایی که حتی خود خدا گفته بود، بروید انجام بدهید، این فرد صبر کند و بگذرد، خدا آن را از او نمیگیرد و فقط او را ارتقاء میدهد و به امامت میرساند. او باید اینگونه این ابتلائات را بکشد و خدا هم آن را از او نمیگیرد. به اینها میگویند «اوامر امتحانیه» که تو به خاطر خدا آیا حتی از این حبّ مقدست میگذری یا نمیگذری؟! اگر گذشتی، خدا آن را از تو نمیگیرد. این امتحان سنگین حضرت ابراهیمعلیهالسلام بود به حکم حکومتی که میخواهد برای خدا تشکیل بدهد، و اوامر امتحانیه این جا ظهور میکند؛ یعنی بزن انقلابت را خراب کن! آیا میتوانی انقلابت را به خاطر من خراب کنی؟! و ابراهیمعلیهالسلام میگوید: بله خراب میکنم! و خدا میگوید: خراب نکن! میخواستم ببینم چقدر پاکار من ایستادهای! این آن امتحان پیچیدهای بود که از حضرت ابراهیمعلیهالسلام گرفته شد. این میشود همان قلب سلیم حضرت ابراهیمعلیهالسلام.
2-3- گره خوردگی «قلب سلیم» با «ذکر کثیر»
(28) حالا با این توضیح، آیات را میخوانیم: از همین «ذکر کثیر» میرویم سراغ «قلب سلیم» و اینکه حبّ و عشق و محبتها باید همینجا کنترل شده برود به سمت آنچه که قرآن میگوید.[11]
2-3-1- خواستن خدا در همهی ابعاد زندگی، خواست قلب سلیم
[49] قلب سلیم، خدا را در همه جا میخواهد؛ یعنی نمیتواند ببیند که یک نقطهای چه به لحاظ نقطهی لوکیشن فیزیکی، چه به لحاظ اینکه مثلاً در علمی، زیر پر خدا نباشد. قلب سلیم این را نمیتواند ببیند و لذا اعلان برائتش را در همهی اینجاها میکند و این قلب است که سالم است. نه اینکه طرف تا اقتصاد را دید، بگوید: “حالا در اینجا اگر خدا نیست، نباشد! مگر مهندسی عمران، اسلامی و غیر اسلامی دارد؟ خوب! اقتصاد هم همین است! اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی دیگر چیست؟!” یا اینکه تا علوم اجتماعی دید، بگوید: “ما موظفیم نمازمان را بخوانیم و با خانواده برویم مسجد!” و آخر همت این آدم همین است، ولی این قلب سلیم نیست. این، خدا را در همهی عرصهها نمیخواهد. خدا را یک جاهایی میخواهد و یک جاهایی نمیخواهد. در انتخاب رشته هم این برایش مهم نیست. میگوید: من نمازم را بخوانم، روزهام را هم بگیرم، «اپلای» هم میکنم و میروم آمریکا «فاند» میگیرم از صنایع «هایتک» نظامی «دارپا»[12]! فقط بچه مذهبی باش و برو «اپلای» هم بکن! یعنی تمام تحقیقاتت بشود بمب روی سر یمنیها! پس معلوم است که تو قلبت سالم نیست. (متأسفانه من این بچهها را دارم میبینم!) یا وقتی میخواهم رشته انتخاب کنم، میبینم کدام رشته پول ساز است! واقعاً این قلب مریض است که دنبال رشتهی پولساز میگردد. الان در خیلی از جریانات علوم اجتماعی، آنجا که در علوم انسانی باید بیاید مبانی دینی آن بعد از 40 سال گفته شود، میبینی این آدم دارد دنبال رشتهی پولساز میگردد! پس معلوم است که این قلب سالم نیست. بعد این آدم، دعای کمیلش هم در کانادا ترک نمیشود! و اینجوری هم «فاند» گرفته!
2-3-2- ذکر کثیر یعنی حضور خدا در همه ابعاد زندگی
[58] سوره طه گزارش است از حضرت موسیعلیهالسلام که وقتی میگوید: قلبت سلیم است؛ یعنی همه چیز را برای خدا میخواهی. اگر اقتصاد هم میخواهی برای خدا میخواهی. دنبال علم اقتصاد اسلامی هم میچرخی که آنها را در بیاوری، پس قلبت سلیم است.
[59] وقتی خدا موسیعلیهالسلام را به سمت فرعون میفرستد، در این درگیری دارد که (طه: 24) اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى؛ برو به سمت فرعون که او خدای طغیان است. موسیعلیهالسلام میداند جنگ با فرعون یعنی کنده شدن؛ اگر کسی بخواهد با آمریکا بجنگد، دمارش درمیآید و لذا حرفش این است که (طه: 25) قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي؛ خدایا سینهی من را گشاده کن! این کار یک شرح صدری لازم دارد (طه: 26) وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي؛ و کار را به من ساده بکن! و نه اینکه کار مرا ساده کن! که کار سادهبشو نیست. باید با شرح صدر کار برای من ساده بشود. (طه: 27) وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي؛ این گره را از روی زبان من بردار.
https://www.traditionrolex.com/21
[60] این به معنای این نبوده که «س» را حضرت «ش» ادا میکرده، کما اینکه بعضی از مفسرین گفتهاند که هارون چون (قصص: 34) …أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً…؛ خطیب توانایی بوده! بلکه بحث این است که (طه: 28) يَفْقَهُوا قَوْلِي؛ این گره را بردار تا اینها ژرفنای انقلاب من را بفهمند. مبانی انقلاب من را متوجه بشوند و من بتوانم اینها را تبیین بکنم. و اتفاقاً هارون کسی بوده که بدون شائبه میتوانسته اینها را تبیین بکند و این پدیدهی رهبر میانی است؛ کسانی که کاملاً در امر امامت مشارکت میکنند.[13]
(طه: 29) وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي؛ باید یک وزیری باشد که زیر بار برود و اهل هم باشد[14]. اگر حضرت هارونعلیهالسلام برادر حضرت موسیعلیهالسلام هم نبود، باز هم باید حضرت موسیعلیهالسلام همین(طه: 29) وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي؛ (طه: 30) هَارُونَ أَخِي؛ را میگفت. چون معنی اهل و اخوّت در قرآن، مفهوم صُلبی نیست. برای من وزیری قرار بده که (طه: 31) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي؛ پشت مرا محکم بکند. (طه: 32) وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛ در امر حکومت با من مشارکت بکند؛ یعنی مشارک، همان طبقهی رهبران میانی است، مشارک، پادو نیست. حالا که چه بشود؟ (طه: 33) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا؛ (طه: 34) وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا؛ که ما ذکر تو را کثیر بگوییم؛ یعنی بتوانیم حکومت را بگردانیم که ذکر، کثیر در بیاید. نه اینکه هارونعلیهالسلام را بگذار که ما عبادات کثیر بکنیم و با هم بزنیم تو کار عبادت! نه! بلکه برای اینکه ما بتوانیم این حکومت را بگردانیم.
2-3-3- ذکر قلیل و جداکردن حوزههای زندگی از خدا، کار منافقان
[66] اینجاست که شما میفهمید چرا در قرآن از منافقین این گونه یاد میکند که (نساء: 142) …وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا؛ اینها قلیل یاد خدا را میکنند و چرا؟ به خاطر اینکه حیطههای خدا را جدا کردهاند، پس دیگر ذکر کثیر ندارند. معنویت برای خدا، حالا بحث خانواده را هم خدا بگوید، ولی برای اقتصاد و اینها، بالاخره دانشمندان هستند و جامعه را میگردانند! اینقدری که میتوانیم دست خدا بدهیم همین مقدار است! وگرنه بیشتر آن دست خدا نیست!
2-3-4- توصیه به برنامهریزی برای ذکر کثیر (با ایجاد حکومت)
[67] و در ادامهی (طه: 34) وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا؛ دارد که (طه: 34) إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا؛ خدایا تو میدانستی که ما میخواهیم چه کار بکنیم. معلوم است که اینها نقشهی چنین کارهایی را هم داشتند.
بعضی فکر میکنند امامت مثل پاندای کونگفوکار است که یک نفر از آسمان میافتد و یکهو میشود امام! در صورتی که امام خمینیره اگر به سمت این کار مبعوث میشود، مدتها دارد مبانی میچیند! مدتها دارد مجاهدت نفس میکند و بعد خدا او را مبعوث میکند.
[68] رفیق! اگر تو تیم تشکیل بدهی، نقشه بکشی ـ الهی و نه برای خودت! ـ که یک کار بزرگ در این عالم انجام بدهی، خدا شما را به سمت آن کار مبعوث میکند؛ یعنی شما میبینی با کمک و وعدههای الهی در آن کار هستی و میروی به سمت آن کار و دقیقاً مبعوث میشوی به سمت آن کار. بعضی میگویند: ما عباداتمان را میکنیم و یکهو امام میآید! نه! تو نقشههایت را بکش! تیمهایت را تشکیل بده! کارهایت را برنامهریزی بکن! مجاهدت نفس بکن! اخلاص بورز! جمکران برو! شب داشته باش! دعای کمیل بخوان! کار اجتماعی انجام بده! همهی این کارها را بکن! برای تیم هم برنامهریزی بکن، تو برای این کارها مبعوث خواهی شد.
[69] بعد خدا در انتها میگوید: (طه: 36) قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى؛ موسی! فکر کردی تو داشتی نقشه میکشیدی؟! تو خودت در پازل من بودی و من داشتم برایت نقشه میکشیدم. اینهم از چیزهایی است که فکر میکنی تو داری نقشه میکشی، در حالی که خدا برایت نقشه میکشد. (طه: 37) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى؛ برو در داستان قبلی، داستان تو و فرعون و…، همه را منِ خدا نقشه کشیده بودم. که چی؟ که (طه: 38) إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى؛ (طه: 39) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ؛ به مادرت وحی کردیم که بیندازش در تابوت و بیندازش در دریا …فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ… به دریا گفتیم: بیندازش در ساحل! …يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ… تا دشمن من و تو بگیردش، چرا؟ چون من میخواهم تو پیش فرعون بزرگ بشوی! تا بفهمی فرعون کیست؟! قواعد کار با فرعون را بلد بشوی. سوتی ندهی! …وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي… و محبت خودم را هم روی تو انداختم. محبتی که به تراز این بحث بخورد؛ یعنی چنان محبت من افتاد در دلت که داشتی میسوختی که خدایا چه کار کنیم؟! چه جوری فرعون را بزنیم نابود کنیم؟! …وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي؛ زیر نظر من و با همین محبت خودم بزرگت کنم تا بروی با فرعون مبارزه کنی که بشود ذکر کثیر.
[71] اصلاً این فضا استثنایی است و مخصوص خود قرآن است؛ یعنی زنده! زنده توضیح میدهد که ذکر کثیر چیست؟ اینکه ذکر منافقان قلیل است یعنی چه؟ قلب، سلیم است یعنی چه؟ قلب مریض بشود چه میشود؟ چرا منافقین (بقره: 10) فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض… هستند؟ بعضی میگویند: نه حاجآقا! خیلی اخلاقش خوب است! خیلی هم بخشنده است! بخشنده میخواهی؟ عبیدالله بن عباس، همان کسی که در بخشندگی و سخاوت کولاک بود. از عموزادههای امیرالمؤمنین و امام مجتبیعلیهاالسلام بود که معاویه او را به یک میلیون درهم خرید؛ یعنی صدهزار دینار؛[15] منتها فکر میکنید برای چه این پول را گرفت؟ تا شام همهی این پول را بخشید. از بس بخشنده بود، و همین عبیدالله بن عباس جلوی امام مجتبیعلیهالسلام قرار گرفت. قلب سلیم مگر به بخشندگی و شتر کشتن است؟! عبیدالله پول نمیخواست. آبرو و اعتبار میخواست. از مدینه تا به شام کل این یک میلیون درهم را بخشید و رفت. اخلاق و بخشندگی [را نابود کردن] که شیطنت شیطان نیست، [بلکه این برای شیطان مهم است که] آیا جلوی ولیّ حق عرض اندام میکند، یا نمیکند؟! بقیهاش را بریز دور! و اینکه آیا حاکمیت را در همه ابعاد برای خدا میخواهد، یا نمیخواهد؟! آیا نگاهش به بیرون است یا نگاهش به سمت خودمان است؟![16]
[78] موفق و مؤید باشید! انقلابی زندگی بکنید! نمره معارف انقلابی ما فقط بیست است و کمتر از آن، حتی 75/19 هم راه ندارد. هرجا انقلابی عمل کردیم، میشود موشک نقطهزن که دوهزار کیلومتر آن طرف میرود و میشود انقلابی عمل کردن در علم، ولی جایی که انقلابی عمل نکردیم ابرویی پراید را هم نمیتوانیم بزنیم و این را وارد میکنیم! جالب نیست که این را وارد میکنیم، ولی آن یکی را میسازیم! به انقلاب بدبین نشوید! معارف انقلاب، جهان را ترکانده و الان حرف نو است. حرف نو همین چیزی است که حتی بدون اینکه ما زحمت کشیده باشیم و آن را پخش کنیم، خدا این کار را کرده. مردم دنیا بدون اینکه ایران و آقا را بدانند، یواش یواش دارند میفهمند که حرف نویی باید در عالم بیاید (محمد: 31) وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ؛ خبر یعنی تازهها. ما احتیاج به حرفهای تازه نداریم. حرفهای تازهی ما همان حرفهای انقلابی ماست که برای دنیا تازهی تازه است. همین حرفها را بزنید و سر آنها بمانید و اسمش را هم امّل بازی نگذارید و همینها دنیا را فتح خواهد کرد!
صلوات!
[1] . پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده [عذاب و انتقام ما به كيفر] نخستين فسادانگيزى و طغيان شما فرا رسد، بندگان سخت پيكارگر ونيرومند خود را بر ضد شما برانگيزيم، آنان [براى كشتن، اسير كردن و ربودن ثروت و اموالتان] لابه لاى خانهها را [به طور كامل و با دقت] جستجو مىكنند و يقيناً اين وعدهاى انجام شدنى است
[2] . پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام] فرا رسد، [پيكارگرانى بسيار سختگير بر ضد شما برمىانگيزيم] تا شما را [با دچار كردن به مصايب سنگين و گزند و آسيب فراوان] غصهدار و اندوهگين كنند و به مسجد [اقصى] درآيند، آن گونه كه بار اول درآمدند.
[3] . تفاوت قرآن و روایات؛ به دلیل اقتضائات زمانی روایات
(23) یک بار دیگر عرض میکنم: آنچه که در قرآن به عنوان توصیههای اخلاقی و دینی میشود، با آنچه که مجموعاً از مجموعهی روایات و توصیههای دیگران شنیدیم، مقداری با همدیگر متفاوت است. در قرآن نماز شب هم از دل کار اجتماعی درمیآید!
(23) این بحث را یک بار گفتم ولی برای اینکه احساس میکنم ممکن است کجفهمی بشود، دیگر خیلی تکرار نمیکنم. یک بحثی هست که چرا انگار روایات مجموعاً یک راه دیگری را میرود، و آیات قرآن یک راه دیگری را میرود؟ جواب این است که به دلیل موقعیتهای تاریخیای که روایات در آن فضا گفته شده، ائمه آمدهاند از ظرفیت آیات استفاده کردهاند. تعجب نکنید که چرا الان زکات مهم نیست، ولی خمس مهم است؟! چرا تقیه که در روایات آمده، در قرآن جایگاه ندارد؟! چرا اینقدر دین، ترویج فقهی دارد میشود؟! البته من نمیگویم کسی فقه را رعایت نکند! ولی قرآن حتی مدل فقه گفتنش این جوری نیست. مدل فقه گفتن قرآن این است که مثلاً حجش یک جوری است که دارد پیرامون امامش انجام میشود؛ یعنی حجش توحیدی و مربوط به مقام امام است، و برای تشکیل حکومت امام است؛ نه فقط اینکه بروید دور سنگ بچرخید و بیایید! نماز جماعت قرآن هم این مدلی است. وضو گرفتن قرآن هم این مدلی است. نماز خوفش هم همین مدلی است؛ یعنی واقعاً درباره آن محور گفته که مادامی که شما این حاکمیت را نداشته باشید، به چیزی نمیرسید. یکسری حرفهای فردی و معنویت است. همین چیزهایی که مشترکات دنیاست. معنویت یعنی چه؟ تقریبا یعنی «کیف الله بازی»؛ یعنی دیگر میروید در کار خدا و با خدا حال میکنی! و هرچقدر خودت را از جریان حکومت و حاکمیت و استقرار حاکمیت خدا در زمین فاصله بدهی، به عبارتی آدم معنویتری هستی! این نوعِ تلقی خیلیهاست که از جریان معنویت دارند، ولی قرآن خیلی با این بحث فاصله دارد.
[4] . (41) این عمق توحید است که در جلسهای عرض کردم. این حس توحیدی که وقتی آدم میخواهد کارت بانکیاش را بکشد و صدقه بدهد، فکر کند من دستم لمس است و یکی دست ما را گرفته، میبرد توی جیبمان، کارت بانکیمان را میگیرد، میکشد و بعد انگشت ما را میگیرد، میزند و از حساب خودش توی حساب خودش جابجا میکند. بعد شما این وسط چه کارهای؟! هیچ! آیا افتخاری میکنی؟ مثل باجهدارهای بانک که یک عالمه پول جابجا میکنند و هیچ این حس را ندارند که ما چقدر پول جابجا میکنیم! چون از حساب خودشان جابجا نمیکنند. کسی حساب ندارد.
(43) این را آقای جاودان به ما تذکر میدادند که حواستان را جمع کنید که (انعام: 162)…إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُکِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ﭐلْعَالَمِينَ… نماز و عبادت و زندگی و مرگ ما، همه برای خداست، برای ما نیست. اصلاً مال خداست. اگر کار خیر است مال خداست، من انجام نمیدهم. اگر کسی این را به خودش یادآور شود، مشکل ما حل میشود و حس باجهدار بانک را میگیرد. و نمیگوید: چه نمازی میخوانیم ما! چه انفاقی میکنیم ما! من از طلبهها میپرسیدم: معلم قرآن شما چه کسی است؟ میگفتند: شما حاج آقا! گفتم: اشتباه شما از همینجا شروع میشود. نه! بلکه (الرحمن: 1) الرَّحْمَانُ؛ (الرحمن: 2)عَلَّمَ الْقُرْءَانَ؛ معلم قرآن خداست. بقیه «کانال کولر» هستند. از توی کانال کولر باد میآید، ولی باد از خودش نمیآید. همه کانال کولر هستند، تولید کنندهی باد نیستند. «جان فدای آنکه ناپیداست باد». باد را او تولید میکند. باید حواسمان باشد که باد مال ما نیست.
(44) چرا این را گفتم؟ چون در کتابهای دینی حضرت ابراهیمعلیهالسلام را خراب کردهاند. در تبیین آیه (شعراء: 80) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ، میگویند: دارو هم شفا میدهد. دکتر هم شفا میدهد و آخرش خدا هم شفا میدهد! در حالی که آیه یک اصل توحیدی را بیان میکند؛ دارو یک کانال کولر بیشتر نیست و «هو الشّافی»؛ شافی اوست و از این کانالها هم رد میکند. میتواند از این کانالها رد نکند و از کانالهای دیگر رد کند. مثلاً به جای اینکه دارو بخورید، دعا کنید. این هم یک کانال آن است. میتوانید صدقه بدهید. این هم یک کانال دیگر است، یا میتوانید قربانی کنید، یا به پدر و مادرتان احترام کنید. اینها همه کانالهایی است که شفا و رزق را در آنها رها کرده است.
[5] . و براى من در آيندگان نامى نيك و ستايشى والا مرتبه قرار ده.
[6] . این را در فلسفهی تاریخ گفتم که بشر رفته رفته بالغ میشود و حرکت اجتماعی میکند. از اول سناریو همین بوده. اول آدمعلیهالسلام میآید که شریعت ندارد و این بشر هنوز بچه است و فقط موعظه دارد تا اینکه در زمان نوحعلیهالسلام بالغ میشود و میرود در دستورگیری و جریان حرکت اجتماعی و امامت که این امامت در زمان حضرت ابراهیمعلیهالسلام اتفاق میافتد و مسئلهی اجتماع سازی بشر از حضرت ابراهیمعلیهالسلام شروع میشود.
[7] . [ياد كن] هنگامى را كه به پدر و قومش گفت: چيست آنچه مىپرستيد؟
[8] . پس خواستند به او نيرنگى زنند، ولى ما آن را پست و شكست خورده كرديم.
[9] . پس هنگامى كه آن دو تسليم [خواسته خدا] شدند و ابراهيم، جبين او را به زمين نهاد [تا ذبحش كند].
[10] . و او را ندا داديم كه: اى ابراهيم! (104)
خوابت را تحقق دادى [و فرمان پروردگارت را اجرا كردى]، به راستى ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم [كه نيّت پاك و خالصشان را به جاى عمل مىپذيريم.] (105)
[11]. توضیح معرفتی-قیامتی
(29) روایتی هست که طرف میآید خدمت امیرالمؤمنینعلیهالسلام که من برادرم مرده، خیلی ناراحتم! حضرت میگویند: دوست داری او را ببینی؟ میگوید: بله! حضرت میگویند: مرا ببر سر قبرش! حضرت بُرد سحاب را (بُردی که پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله وقتی میخواستند دعایشان مستجاب بشود، میپوشیدند) میپوشند و اذکاری میگویند و با پا به قبر میزنند و مرده بلند میشود و میگوید: رمیکا (این عبارت در روایت إعراب ندارد)؛ به لسان اهل فٌرس (فارس) به معنی اینکه «بفرمایید! در خدمتم!» بعد حضرت به او میگویند: مگر تو عرب نبودی؟! میگوید: من عرب بودم، ولی در دنیا که بودم، محبت کسانی با من بود و زبان من در اینجا برگشته!
(31) یک توضیح معرفتی – قیامتی بدهم، دقت بکنید که مهم است: بچهای که در رَحِم مادرش است، آیا در این دنیا هست یا نیست؟ ما هم همین الان در آن دنیا هستیم. ما هم در رَحِم دنیا هستیم. کسانی هم که در آن دنیا هستند، میگویند: این الان در این دنیاست. اگر بچهای در شکم مادرش فهم و شعور داشته باشد، وقتی تغذیه و تنفس و همهچیزش از بندناف دارد میرسد، احتمالاً به خودش میگوید: این دست و پا و چشم و گوش و دهن به چه درد میخورد؟! در صورتی که نمیداند تمام اینها دارد زندگی بعدی او را تدارک میکند. وقتی به قول قرآن (بقره: 166) …وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ؛ وقتی اسباب قطع میشود؛ بند ناف او را قطع کنند، تازه میفهمد که او آمده در یک دنیایی که در آن دنیا دست و چشم و گوش لازم است؛ یعنی با یک معادلات دیگری، باید دنیای بعدیاش را برود. حالا کی خودش را برای آن دنیا ساخته؟ در آن دورهی جنینی! که اگر درست آماده نباشد، باید عمری اینجا معلول زندگی کند.
(33) بعضی میگویند: الان این عشقها، محبتها، نفرتها، میل به عظمتها که ما داریم، چیست؟! اینها همان دست و پایی است که شما دارید در میآورید برای آن طرف. اینهمه میلها و عظمتها و نفرت ها و یادها و شوقها؛ این دنیا توان ندارد اینها را بکشد، چون ظرفیت این دنیا خیلی محدود است. بعد تو میگویی: اینها چی هست؟! بگذار زندگیمان را بکنیم! درسمان را بخوانیم! آن وقت نتیجهاش این میشود که آن طرف، معلول به دنیا میآییم!
(34) اینکه همه چیز قطع میشود، روابط عوض میشود؛ مثل این است که اینجا فراخی و گشادی و تنگی به متراژ است؛ مثلاً وقتی به جایی میروید که متراژش زیاد است، میگویید: آخیش راحت شدم! ولی مثلاً اگر شما را در آب، در عمق یک متری استخر بیندازند، خفه میشوید! اگر در یک متری یک اقیانوس هم بیندازند، باز خفه میشوید! برای شما هیچ فرقی ندارد! چون این اصلاً به گشادی متراژ وابسته نیست. شما باید آبشُش داشته باشی که نداری! شما زحمت کشیدی، شُش درآوردی، ولی اصلاً به درد نمیخورد! اینکه قرآن میگوید اصلاً این به درد نمیخورد چون مناسبات شما یک چیز دیگر است؛ مثلاً شما پول درآوردید، بعد به نیت بد انفاق کردی، ولی این، به درد نمیخورد! چون مناسبات یک مناسبات دیگر است.
(35) نسبتها، اخوتها، اهلیتها و … اصلاً یک چیز دیگر است! اینکه اینجا قلبت را مواظب باش سلیم بماند، شما به جهت قیامتی اگر صحنهی بدی را نگاه بکنید، در آنجا هستید و دقیقاً آن کار را دارید میکنید، ولی محدودیت بدن زمینی شما نمیگذارد آنجا باشید. اینکه مداحان میگویند: «دل بده!»، «دلها را روانه شش گوشه کنید!»، حرف درستی است. این حرفها به جهت قیامتی درست است. قلب وقتی متوجه بشود، نه فقط کنار قبر که پیش خود سیدالشهداءعلیهالسلام هستیم. چرا میخواهید دلتان را روانهی قبر سیدالشهداءعلیهالسلام بکنید؟! دلتان را که روانه کنید، پیش امام حسینعلیهالسلام هستید! البته محدودیت بدنتان و محدودیتهای زمان نمیگذارد، ولی در معادلات قیامتی، اگر کسی از جهت قیامتی نگاه بکند، شما آنجا هستید و با همانها دارید زندگی میکنید.
(36) لذا اینکه دنبال قلب سلیم بگردیم، که این قلب محبتهایش [درست باشد]؛ مثلاً طرف مذهبی هم هست، ولی کماکان از آمریکا خوشش میآید! کماکان این برایش مطرح است که اگر کسی ثروت بیشتری دارد، این مقرّبتر است! حالا اگر این شخص ثروتمند، ایمان ندارد، نداشته باشد! میبینی یک حس کرنش دارد. مثلاً اگر یک آدم بدایمان یا بیایمانی در یک ماشین فوقالعادهای سوار باشد، این یک حس کرنش دارد! خوب! این یعنی اینکه هنوز این مرض قلبی را دارد. حالا آیا این آدم اهل این هست که زیارت عاشورا و دعای کمیل بخواند و گریه کند؟! بله ممکن است باشد، ولی اهل برائت از دشمنان دین نیست. پس این آدم قلبش سالم نیست، دنبالهرو حضرت ابراهیمعلیهالسلام نیست و باید خودش را درست کند. این ذکر خدا را کثیر نمیخواهد بگوید، میخواهد ذکر خدا را قلیل بگوید. محدودههای خدا را میخواهد یک محدودههای مشخصی بکند که اینجاها و اینجاها نباشد و این جاهایی که من میگویم باشد!
(38) با این توضیح، بروید متمرکز بشوید. این توضیح شسته رفتهای بود برای فهم اینکه یک چیزی کلاً به درد نمیخورد! یا اینکه چه جوری میشود که تمام عشقها و قلبها و خواستهای شما، دست و پای شماست، وگرنه باید آن طرف [یعنی قیامت]، معلول برویم! آیا حیف نیست؟! یعنی در اینجا پیامبران را فرستادند که ما آن طرف، معلول نشویم. فکر نکن همهاش فقط همین بند ناف است! این بند ناف قطع میشود. حالا چقدر دست و پا درآوردیم، پناه بر خدا!
[12] . دارپا (DARPA) یا آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ، تأسیس ۱۹۵۸، یک بنگاه تحقیقاتی و فناوری زیر نظر وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا است. این سازمان مسئولیت توسعه و ساخت فناوریهای نوین را برای استفاده ارتش آمریکا به عهده دارد.
[13] . [61] یکی از نقائصی که ما امروز با آن درگیر هستیم و بعضاً مشکلی است که خود حاکمیت به وجود آورده این است که نگذاشته طبقات رهبران میانی قدبلند ظهور کنند! چونکه میترسیده که اگر اینها ظهور بکنند، شاخ میشوند. امام خمینیره این طبقه را داشت: شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح، آقای رفسنجانی و خود آقا بودند. در اوایل انقلاب واقعاً میدیدید که هر حرفی که از دهن امامره خارج میشد، اینها بودند که مبیِّن بودند و البته قدشان هم بلند بود؛ یعنی مورد توجه بودند. دیگر قاسمیان نبود که فقط یک خطیب ارجمند است! بلکه آدمهای قدبلندی بودند که هرم امامت را تکمیل میکردند. الان متأسفانه این جوری شده که خود آقا مانده و امّت! واین طبقهی رهبران میانی دیگر نیست! حالا احتیاج به تبیین آدمهای قدبلند داریم، ولی یا آدم قدبلند نداریم، یا آدمهای قدبلند اهل تبیین نیستند! مثل رؤسای قوا که یک کسی باید خود اینها را جمع کند!
[63] این یکی از خلأهایی است که باید در مملکت حل بشود که مبانی و ژفناهای انقلاب را فقه بشود و توضیح داده بشود. (طه: 28) يَفْقَهُوا قَوْلِي؛ لذا وارد کردن اشکال در تلفظ برای حضرت موسیعلیهالسلام اصلاً مسخره است! اصلاً چه ربطی به بحث دارد؟ مثل این است که بگوییم قد حضرت موسی 180 بوده! خوب! ارتباطش به بحث چیست؟ اگر لکنت حضرت موسیعلیهالسلام در حدی بوده که اصلاً حرفش مفهوم نبوده، پس در حد گفتاردرمانی بوده! بحث این نیست! بحث این است که کسانی هستند که در کنار رهبران باید تبیین مبانی آنها را بتوانند انجام بدهند.
[14] . [64] (طه: 29) وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي؛ یک کسی که او هم وزر و سنگینی کار را تحمل بکند. الان میبینید هر بحث تئوریکی هست، باید آقا بگوید! زیر بار همه چیزها خودش باید برود! خودش باید با مسئولین بنشیند، حتی پنجشنبهها پژوهشگاهها باید پیش آقا بیایند! این چه وضعی است؟! پس وزیر آقا کو؟!
[15] . اگر میخواهید بدانید صدهزار دینار یعنی چقدر، بدانید شریح وقتی خانهاش را با 80 دینار ساخت، امیرالمؤمنینعلیهالسلام با گریدر از روی آن رد شد!
[16] . برجام
[75] من این را بارها عرض کردهام که چه بگوید برجام آمریکایی و چه بگویید برجام اروپایی و بعد هم میگویید برجام آفریقایی و هیچکدام [درست] نمیشود. این درست است که کسی به وعدههای الهی تکیه کند و این را باور کند (انفال: 62) …هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ؛ ای پیغمبر! من تو را با دو چیز تأیید میکنم: یکی وعدهها و یکی مؤمنین. اگر به وعدههای الهی و توان داخلی اتکا کردی، در پازل پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله هستی و اگر نکردی، جزء جریان نفاق هستی! حالا هی برو این طرف و بیا این طرف!
[76] بنده در منبرها هم گفتهام: (من به عنوان مارکوپولو این را خدمتتان عرض میکنم) هیچ تجربهی واقعی وجود ندارد و هیچ تکست علمی وجود ندارد که کسی و مملکتی با تغییر رویکردها و سیاستهای خارجیاش اقتصادش شکوفا شده باشد. هیچ تکست علمیای وجود ندارد و هیچ تجربهای هم وجود ندارد. شما از ویتنام، مالزی بگیر برو تا ترکیه و آلمان. همهی اینها دستشان را گرفتهاند روی زانوی خودشان و بلند شدهاند. ولی برعکس آن، کشورهای زیادی وجود دارند که به خاطر تغییر سیاست خارجیشان فروپاشی شدهاند.
همین عربستانیها که مثل سگ دارند جلوی آمریکا دم تکان میدهند (که واقعاً مثال اینها به سگ توهین به سگ محسوب میشود)، دارند 10میلیون بشکه صادر میکنند! و ما 5/1 میلیون صادر میکنیم. اگر به نسبت جمعیتشان حساب بکنید، نزدیک به 17 برابر به هر عربستانی سهم نفت میرسد، ولی 39 درصدشان زیر خط فقر هستند! شیطان وعده میدهد، ولی وعدهی خودش را عمل نمیکند! این را هر ملتی باید با پوست و خون خودش بفهمد و اگر نفهمد همان آش است و همان کاسه! که باز ممکن است یکی بگوید: مهمترین مسئلهی ما این است که خانمها ورزشگاه بروند و این میشود مسئلهی شماره یک مملکت که همه بروند رأی بدهند که خانمها بروند ورزشگاه! من اصلاً به این بحث کار ندارم که خانمها باید بروند ورزشگاه یا نروند، ولی هرچه که هست اولویت مملکت نیست.