جلسه نود و چهارم

فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

بسمه‌تعالی

پیاده‌سازی جلسه‌ی 94 تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی بقره

حجت‌الاسلام‌والمسلمین قاسمیان – 5 شنبه 11 بهمن 97

فهرست مطالب

فهرست مطالب

جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام در قرآن

1-«نظام امامت» متشکل از «امام امّت»، «امّت امام» و«امّت»

1-1-«امّت وسط» یا «امّت امام»، الگویی برای همه امّت‌ها

1-1-1-بررسی قرآنی

1-1-2-بررسی روایی

1-1-3-رهبران میانیِ امّت وسط، عمل‌کنندگان در نظام امامت

1-2-«امام» در قرآن یعنی پیشوا

1-2-1-عدم لزوم عصمتِ امام از نظر قرآن

1-2-1-1-ضرورت وجود «امام» در نظام امامت

1-2-1-2-عدم ضرورت عصمت در مقام امامت از نظر قرآن

1-2-1-3-تشکیکی (دارای مراتب) بودن عصمت

1-2-1-4-بالاتر بودن نصاب در عصمت پیغمبر و ائمه‌ی ما نسبت به دیگر پیغمبران

1-2-1-5-تفاضل پیغمبران با یکدیگر

1-2-2-وجود مراتب در امامت

1-3-وظیفه ما، انقلابی‌گری همراه با معنویت، هردو در اوج

1-3-1-به مرحله ظهور رساندن بطون قرآن، بزرگترین کار امام خمینی ره

1-4-قیام به قسط، ناگزیر از جهاد

2-طبقات قارونی در جامعه اسلامی

2-1-کنز و زندگی سرخوشانه، کار قارون

2-2-توصیه قرآن در به دست آوردن دار آخرت با نعمت‌های خدادادی

2-3-ظهور پدیده قارون و بلعم‌باعورها در انقلاب‌ها

2-3-1- بلعم‌باعوراها، توجیه کننده‌ی قارون‌ها

2-4-پویش راه‌اندازی هیئات در منزل مسئولین

3-برجام و صلح‌نامه‌ی امام حسنعلیهالسلام!!

 

 

 

آیات 124 و 125بقره

آیات دیگر: حج:78، آل­عمران: 110، اعراف: 140، بقره: 106، 253، حدید: 25، قصص: 5، 76 تا 78.

موضوعات اصلی: جایگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام در قرآن، پدیده طبقات قارونی در جامعه اسلامی، صلح­نامه امام حسن (علیه السلام)

موضوعات فرعی: نظام امامت، امّت وسط یا امّت امام، رهبران میانی، امام از منظر قرآن، امام و عصمت، تفاضل انبیاء، قیام به قسط، طبقه قارون و بلعم باعوراها در جامعه اسلامی، پویش هیئات در منزل مسئولین، برجام

 

 

جایگاه حضرت ابراهیمعلیه‌السلام در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

(بقره: 124) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ (بقره: 125) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛

[1]عرض شد که ما داریم از قوم برگزیده‌ی بنی‌اسرائیل shift می‌کنیم روی امت پیامبر و آن حلقه‌ی واسط، حضرت ابراهیمعلیهالسلام است. داستان حضرت ابراهیمعلیهالسلام به عنوان نقطه عطفی است که دارد امّت قبلی را به امّت برگزیده‌ی بعدی با ماجرای قبله وصل می‌کند. به این مناسبت وارد جریان حضرت ابراهیمعلیهالسلام شدیم که یک مقداری بحث این حلقه‌ی ارتباطی را پخته‌تر کنیم و جریان امامت را که نقطه‌ی وصل این دو جریان قرار می‌گیرد؛ لذا آیه 124 سوره مبارکه بقره، هم در سوره بقره جایگاهش ویژه است و هم در معارف ما؛ به دلیل بحث امامت.

1- «نظام امامت» متشکل از «امام امّت»، «امّت امام» و«امّت»

[30] این‌جا بود که در مورد حضرت ابراهیمعلیهالسلام آن چیزی که مطرح شد، این بود که آن چیزی که در قرآن است ما امام امت نداریم فقط، بلکه یک امام امّت داریم و یک امّت امام و یک امّت؛ یعنی به صورت هرمی یک امامی هست،‌ بعد یک طبقه‌ای وجود دارد که این‌ها یک امّتی هستند که این امّت، خودش امام است و امام برای پایینی‌ها است. این مجموعاً می‌شود جریان امامت و عرض کردیم که ما الان به شدت رنج می‌‌بریم از نبود طبقه‌ی میانی. ‌طبقه‌ی میانی‌ای که آن طبقه اسمش «وسط» است که این‌ها امّت امام هستند.

1-1- «امّت وسط» یا «امّت امام»، الگویی برای همه امّت‌ها

[32] در این‌جا ‌آیه‌ای خواندیم در ماجرای تغییر قبله، وقتی می‌خواهد ماجرای امامت حضرت ابراهیمعلیهالسلام را توضیح بدهد، بحث وسط بودن امّت پیامبرصلّیاللهعلیهوآله را مطرح می‌کند و می‌گوید: شما امّت وسط هستید، به عبارتی امّت امام هستید، شما خودتان حجت هستید(بقره: 143) وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا… . بعضی فکر کرده‌اند «وسط»؛ یعنی آدم معتدل. این اعتدالیون فکر می‌کنند أُمَّةً وَسَطًا یعنی أُمَّةً مُعتدلاً! در صورتی که خود آیه دارد توضیح می‌دهد که وسط بودن این امّت به چیست: …لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا… شما حجت‌هایی هستید بر کل، و پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله حجت است بر شما؛ یعنی شما وسطِ پیغمبر و توده‌ی انسان‌های دنیا هستید و باید روی شما این پیاده بشود و این تغییر قبله نیست مگر برای همین داستان که معلوم بشود آن امّت برگزیده‌ای که دارد اتفاق می‌افتد که انقلاب پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله را می‌خواهد جلو ببرد، امّت وسط است. (حج: 78) وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ…[1] حق جهادش این است که خدا همه‌ی ربوبیت را به عهده بگیرد و آن موقع شما می‌شوید امّت وسط. حالا در این امّت وسط بودن بیایید نشان دهید که ما انقلابی با این خصوصیات داریم و آن را نگه داشتیم تا حجت بر همه‌ی دنیا بشوید. همه‌ی دنیا بفهمند که یک چنین امّت امامی وجود دارد.

1-1-1-              بررسی قرآنی

[37] اول باید محتوای آیات را در آوریم و بعد روایات ذیل آن را بیاوریم. قبل از این‌که روایت را بخوانم؛ چون این دو آیه دارد به هم گره می‌خورد، این آیه 110 سوه مبارکه آل عمران را هم ببینید که به این بخش می‌خواهد اشاره بکند که (آلعمران: 110) كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ… شما بهترین امّتی هستید که برای مردم اخراج شده‌اید. این عبارت را ما هم راجع به بنی‌اسرائیل داریم و هم راجع به امّت پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله و دقیقاً به خاطر امّت برگزیده بودن. یک موقع در مورد بنی‌اسرائیل داریم: (اعراف: 140) …فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ و یک موقع درباره امّت پیامبرصلّیاللهعلیهوآله داریم: (آلعمران: 110) كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ…؛ شما برای مردم بهترین امّتی هستید که خارج شده‌اید. اصلاً ما چه هستیم که بهترین هستیم؟ بعد این را توضیح می‌دهند این‌ها همه در پازل بزرگ امامت است؛ یعنی شما مأموریت پیغمبر را جلو ببر! مأموریت پدرتان ابراهیمعلیهالسلام را جلو ببر! آن‌وقت می‌شوی «شاهدین بر اقوام دیگر» و آن‌جا کار، درست می‌شود. شما مأموریت ابراهیمعلیهالسلام را در همین مرزی که دست ماست، ایران، جلو ببر و آن موقع این برای همه‌ی امّت‌ها می‌شود الگو که دیگر می‌شود به آن احتجاج کرد که پس می‌شود!

1-1-2-             بررسی روایی

[39] ذیل این آیه روایتی است از امام صادقعلیهالسلام که می‌فرماید: قال الله: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا فإن ظننت أنّ اللّه عنی بهذه الآیة جمیع أهل القبلة من الموحدین… ؟ اگر فکر کردی که منظور از این آیه همه‌ی موحدین عالم و هرکه را به این قبله دارد نماز می‌خواند دارد می‌گوید، نه! …أفتری انّمن لا تجوز شهادته فی الدنیا علی صاع من تمر یطلب اللّه شهادته یوم القیامة، ویقبلها منه بحضرة جمیع الاَمم الماضیة گاهی شهادت بعضی اهل قبله را خدا برای سه کیلو خرما قبول نمی‌کند! آیا خدا روز قیامت شهادت این فاسق را که اهل قبله هم هست، قبول می‌کند آن هم در محضر امّت‌های گذشته؟‌ این جور نیست که منظور آیه هر موحدی باشد! …کلا لم یعن الله مثل هذا من خلقه یعنی الامۀ التی وجبت لها دعوۀ ابراهیم… ببینید نه در آن آیه و نه در این آیه اصلاً اسم حضرت ابراهیمعلیهالسلام نبود، ولی روایت می‌گوید: یعنی این‌ها کسانی هستند که خواست ابراهیمعلیهالسلام را استجابت کردند که «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»، شده‌اند خیر امّت. و …هم عن امۀ الوسطی و هم خیر أمۀ أخرجت للناس‎؛ ‌و این‌ها امت وسط هستند. روایت دارد همه را به هم گره می‌زند. این‌ها همان کسانی هستند که وسط هستند. این‌ها بهترین امت هستند. این‌ها کسانی هستند که پازل حضرت ابراهیمعلیهالسلام را دارند جلو می‌برند؛ یعنی این‌ها قوم برگزیده هستند.

1-1-3-            رهبران میانیِ امّت وسط، عمل‌کنندگان در نظام امامت

[35] حالا باز در این امّت امام، ما یکسری آدم‌هایی داریم که خود این‌ها هم امام هستند. این‌ها امامان و پیشوایانی هستند. به شما نشان دادم در سوره غافر که «مؤمن آل فرعون» کاملاً استیل یک پیغمبر است، و حرف‌های پیغمبرانه می‌زند، بدون این‌که اصلاً پیغمبر باشد. لوطعلیهالسلام هم به عنوان فرهنگی‌کار در پازل حضرت ابراهیمعلیهالسلام دارد کار انجام می‌دهد و دارد نقشه «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ» را جلو می‌برد. ممکن است من کار اقتصادی و فرهنگی انجام بدهم، ولی باید بدانم الان در پازل چه کسی هستم. اگر همین جوری دلم می‌خواهد بروم کار فرهنگی انجام بدهم، این جوری من امّت امام نیستم. من از آن امام‌های میانی نیستم. یک موقع می‌خواهم کار فرهنگی انجام بدهم و در پازل حاکمیت می‌خواهم انجام بدهم. می‌خواهم نیروهای این پازل را تربیت بکنم که در این صورت من «امام» هستم؛ مثل حضرت لوطعلیهالسلام که با این‌که در دستگاه حضرت ابراهیمعلیهالسلام است، فقط کار فرهنگی انجام می‌دهد و هیچ کار جهادی ابراهیمی به سبک برائت و تو دهن دشمن زدن انجام نمی‌دهد و انگار این‌ها در شرح وظائفش نیست، ولی در پازل بزرگ امام دارد حرکت می‌کند. واین است امّت وسط.

1-2-  «امام» در قرآن یعنی پیشوا

[28] ما داشتیم این بحث را درباره حضرت ابراهیمعلیهالسلام می‌کردیم. در جلسه پیش به نکته‌ی مشکلی ورود پیدا کردیم و آن نکته این است که ما راجع به امامی می‌خواهیم صحبت بکنیم که نوع طرح آن در قرآن با نوع طرحش در روایات مقداری متفاوت است. این نکته را برای این دارم در اول بحث می‌گویم که اگر بخواهیم توضیح بدهیم، شما یکسری روایاتی را دیدید در کتاب‌های دینی و معارف دانشگاه و می‌گویید این حرف‌ها با آن معارف، با علم کلام و اعتقادات ما سازگار نیست.

[29] این توضیح را جلسه گذشته دادیم که فضای حاکم بر روایات، فضایی است که امام در آن معصوم است و مقابل او هم طاغوت است. وقتی می‌خواهند امام را توضیح بدهند، تفسیر این آیه را جوری توضیح می‌دهند که به امام معصوم تطبیق می‌کند. چون که ما به غیر امام معصوم، طرف مقابلی داریم که طاغوت است؛ لذا وقتی ائمه را توضیح می‌دهند، ویژگی امام را توضیح می‌دهند، این جوری توضیح می‌دهند، اما آیا این اشتباه است؟ نه! حتماً اشتباه نیست. بعضی فکر کردند ما می‌گوییم این تفسیر اشتباه است! نه! بلکه در آن‌جا دارند مصداق اَتَمّ را بیان می‌کنند؛ یعنی آیه را به مصداق اتمّ آن مثل امیرالمؤمنین و امام معصوم می‌زنند، ولی امام در قرآن لزوماً به معنای امام معصوم نیست، به معنای پیشواست.

1-2-1-             عدم لزوم عصمتِ امام از نظر قرآن

1-2-1-1-       ضرورت وجود «امام» در نظام امامت

[42] ما مواجهیم با شبکه‌ای از شبکه‌های امامت که در رأس آن، «امام معصوم» است و اگر نباشد «امام» هست. یک موقع موسیعلیهالسلام هست و یک موقع موسیعلیهالسلام نیست و مؤمن آل فرعون است. کسی که کاملاً در نقطه‌ی موسیعلیهالسلام می‌نشیند و همان‌جا پیامبری می‌کند، منتهای مراتب باید ویژگی‌های امام معصوم را هرچه قدر بیشتر در خودش متبلور کند. آن موقع می‌رسیم به پیامبرانی که با تفضیل و تفاضل هستند.

1-2-1-2-      عدم ضرورت عصمت در مقام امامت از نظر قرآن

[43] آن موقع این سؤال مطرح شد که آیا عجیب نیست با این‌که پیامبران در اعتقادات دینی و کلام ما معصوم هستند، قرآن خیلی دنده نمی‌دهد به این حرف، چرا؟ یعنی وقتی شما قرآن می‌خوانید می‌بینید همه‌ی پیغمبرها خطا می‌کنند! اصلاً یک جوری بیان می‌کند که انگار چه کسی گفته این‌ها معصوم هستند؟! از آدم ابوالبشر بگیر که می‌گوید: (طه: 121) وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى؛ آدم عصیان کرد، تا حضرت یونسعلیهالسلام، تا ابراهیمعلیهالسلام، تا موسیعلیهالسلام و پیامبرصلّیاللهعلیهوآله.

[44, قبلاً یک بحث مفصل داشتیم راجع به بحث «تنزیه الانبیاء» که چقدر انبیاء دارند خطاکار نشان داده می‌شوند! یعنی می‌فهمی که امام و نبی خداست و از طرف خداست، ولی انگار قرآن مرتب دارد لغزش‌های این‌ها را می‌گوید! به عبارتی انگار می‌خواهد بگوید ماجرای امامت و پیامبری، بندِ به عصمت نیست! کلاً این ماجرای قوم برگزیده بند به عصمت نیست. نه این‌که پیامبران معصوم نیستند.

1-2-1-3-     تشکیکی (دارای مراتب) بودن عصمت

[45] چون ممکن است این بحث‌ها شبهه‌ی اعتقادی پیدا کند، از شما می‌پرسم آیا ما معصوم هستیم یا نه؟ بله؛ چون عصمت یک چیزی است که در آن تشکیک وجود دارد و دارای مراتب است. اگر ما خودمان مرتبه‌ای از عصمت را نداشته باشیم، نمی‌توانیم قبول بکنیم که کسی مرتبه‌ی تامّ آن را داشته باشد. چون اصلاً نمی‌فهمیم عصمت یعنی چه! اگر من یک چیزی به شما بگویم، شما می‌فهمید که معصوم هستید؛ مثلاً وقتی شما داشتید می‌آمدید می‌بینید شیشه‌ی ماشین من پایین است، آیا وسوسه می‌شوید که ضبط من را بزنید؟! اصلاً این جوری هم نیست که بگویید:” بزنم یا نزنم؟! نه نمی‌زنم، خوب نیست! بالاخره این معلم ماست.” یعنی این جور نیست که در جنگی با خودتان بروید و بعد پیروز هم بشوید، بلکه اصلاً توی جنگ نمی‌روید. این یعنی عصمت؛ یعنی شما نسبت به این خطا معصوم هستید. ولی آیا برای دیدن یک صحنه‌ی ضایع هم معصوم هستید؟ نه! وسوسه می‌شوید، فارغ از این‌که نگاه می‌کنید یا نگاه نمی‌کنید. پس ما 5 درصد معصوم هستیم و مراتب این عصمت همین جوری بالا می‌رود. از یک جایی به بعد فرد به نصابی می‌رسد که می‌تواند پیغمبر بشود، البته اگر در زمان ختم نبوت نباشد. این میشود ماجرای عصمت.[2]

[51] ماجرای عصمت انبیاء هم همین است که از پایین تا بالا وجود دارد، منتها یک جایی هست که نصاب پیغمبری است؛‌ یعنی می‌تواند پیغمبر بشود. ما یک عده‌ای داریم مثل «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»، یا «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل»[3] این‌ها واقعاً رفته‌اند در راه پیغمبران. اگر دوره‌ی ختمی نبود، امام خمینیره پیغمبر بود. آقای بهجت قدس‌سره پیغمبر بود.

1-2-1-4-      بالاتر بودن نصاب در عصمت پیغمبر و ائمه‌ی ما نسبت به دیگر پیغمبران

[53] سؤال: نصاب در عصمت پیغمبر و ائمه‌ی ما با پیغمبران دیگر فرق دارد یا نه؟

جواب: بله! فرق دارد و [در ائمه‌ی ما] بالاتر است. این هم یک بحثی است که علم وقتی پایین بیاید دیگر بالا نمی‌رود. ائمه هم علمشان بالاتر است و همه چیز دیگرشان. این بحثی است ذیل (بقره: 106)«مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» و روایاتی که گویای این نکته است که علم اگر پایین بیاید بالا نمیرود. یعنی آن علم اگر پایین بیاید یک صاحب علمی پیدا می‌شود که آن علم را به عنوان ارث و میراث معنوی نگه دارد. از این جهت تطبیق شده بر ائمه‌ی هدی؛ برای همین است که ما در روایات راجع به ائمه، تأیید به روح‌القدس داریم؛ لذا علم و معنویت و عصمت ائمه‌‌ی ما از انبیاء بالاتر است.

1-2-1-5-     تفاضل پیغمبران با یکدیگر

ولی آیا این حالت عصمت در همه انبیاء یک جور است؟ نه! تصریح شده: (بقره: 253) تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ… بالاخره انبیاء با هم متفاوت هستند. انبیاء ضعیف‌تر داشتیم و انبیاء قوی‌تر داشتیم. انبیاء اولوالعزم داشتیم که راجع به حضرت آدمعلیهالسلام خدا خیلی در آن رتبه‌ها خوشش نمی‌آید: (طه: 115) …وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ حالا کسی با خودش مقایسه نکند که بگوید: ما فکر کردیم برای خودش آدمی بوده! بلکه در رتبه‌های خیلی بالا خدا می‌گوید: اصلاً آدم عصیان کرد. این چه کاری بود که کردی؟! برای همین انبیاء گوشمالی‌ها و توگوشی‌های شایسته‌ی خودشان را هم می‌خورند؛ مثلاً حضرت یونسعلیهالسلام درباره قوم خودش یک خرده زودتر گفته: «این‌ها هدایت بشو نیستند» و رفته، چنان تنبیه عجیب و غریبی شده و بعد هم خدا می‌گوید: (صافات: 143) فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ؛ (صافات: 143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ اگر نگفته بود که نقص از خودش است، تا قیام قیامت در شکم ماهی نگهش می‌داشتیم! باید بفهمی که این گیر خودت بود! حالا پیغمبر ما وقتی ایمان نمی‌آوردند چه کار می‌کرد؟ هی به خودش فشار می‌آورد و می‌گفت: نکند گیر خودم است! اینقدر که خدا را از رو برد! گفت: (طه: 1) طه؛ (طه: 2) مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى؛ ای طه! نمی‌خواهد اینقدر خودت را به زحمت بیندازی! این پیغمبر اولوالعزم و صاحب عزم است! به هر جهت این‌ها تفاوت و تفاضل پیغمبران با همدیگر است.

1-2-2-            وجود مراتب در امامت

[57] سؤال: قرآن راجع به حضرت ابراهیمعلیهالسلام خیلی ویژه گفته «امام»، شما دارید سطح بحث امام را خیلی پایین می‌آورید. چرا شما سطح کلمه «امام» را اینقدر نازل می‌کنید؟

جواب: من در آیات به شما نشان خواهم داد که «امام» فقط درباره حضرت ابراهیمعلیهالسلام بیان نشده. آن اوج سطح امامت است که ابراهیمعلیهالسلام دارد. و آیات دیگری داریم که نشان می‌دهد یکسری از افراد امام هستند، اصلاً این‌ها قوم امام هستند. مثلاً در سوره قصص آیه 5 که در جلسه پیش خواندم، گفتم من با این آیه کار دارم: (قصص: 5) وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً…؛ ما این «الَّذِينَ» را امامان کردیم. این‌ها مستضعفین فی الارض هستند که می‌شوند امامان زمین! ظاهر آیه مشخص است که امّتی است که دارد امام می‌شود و این به چه کسی می‌خواهد تطبیق بشود؟ به جریان بنی‌اسرائیل که قرار است امامان بشوند. منتها امام معصوم ما چون در زمان تاریخی خاصی این آیه را به ظهور می‌زند؛ لذا حکم «الَّذِينَ» می‌شود «الذی» و امام معصوم، ولی ظاهر آیه اصلاً این نیست. از این مدل آیات کم نداریم.

[59] بله! حضرت ابراهیمعلیهالسلام خیلی ویژه شده که آمده در رأس هرمی قرار گرفته که قوم های برگزیده دارند پازل‌های او را جلو می‌برند. روش‌های او را دارند جلو می‌برند؛ لذا او در ابعاد مختلف انقلابی‌گری‌اش و ملکوت‌نگری‌اش در اوج است؛ برای همین عرض می‌کنم طبقهی امامان و امامان میانی داریم.

1-3- وظیفه ما، انقلابی‌گری همراه با معنویت، هردو در اوج

[60] بر فرض این‌که این نظام امامت را قبول کردیم، اگر ما هوس کردیم امامان میانی باشیم، چه کار باید بکنیم؟ باید انقلابی‌گری و اعلان برائت نسبت به دشمن را از لحاظ علمی و عملی در اوج بزنیم و معنویت را هم در اوج داشته باشیم. نه این‌که معنویتی که برای خودش یک راهی را برود و انقلابی‌گری یک راه دیگر را برود! معنویتمان منبعث از انقلابی‌گری‌مان بشود و این است که سخت است، و این طرح قرآنی آن است.

[61] الان تقریباً ترویج معنویت‌گرایی به صورت «کیف الله بازی» است! می‌گوید: آقا نماز شب! می‌پرسیم: برای چه؟ می‌گوید: یک حالی می‌دهد نماز شب! شما ذکر یونسیه را هم در سجده بخوان ببین چه حالی دارد! لذا می‌بینید معنویت برای ما حکم کیف الله بازی دارد! در صورتی که معنویت برای پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله منبعث از آن اعلان برائت اوست. می‌گویند: تو بیا برای این‌که امام هستی و برای این‌که سبح طویل داری و برای این‌که فعالیت اجتماعی‌ات بالاست، (مزمل: 2) قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا‎؛ بلند شو شب، بنزین‌هایت را بزن! این معنویت او از «قتلوا فی سبیل الله» او درمی‌آید؛

[62] برای همین بنده اصرار دارم که چارچوب‌های فکری‌تان را از قرآن بگیرید. بعداً باید روایات را بگذاریم در این چارچوب‌ها و گرنه اگر قرآن را از چارچوب‌هایتان کنار بگذارید و چارچوب‌های فکری‌تان از جای دیگری دربیاید، حتی از فضای حاکم بر روایات در یاید، یک دینی پیدا می‌کنید که این دین، انقلابی درنمی‌آید. شاهدش چیست؟ آخوندها می‌گویند: «ادل دلیل علی امکان شیء وقوعه»؛ بهترین دلیل بر این‌که چیزی ممکن است، این است که واقع شده است. چرا این جوری می‌شود که قرآنی‌ها انقلابی می‌شوند و روایی‌ها انجمن‌حجتیه‌ای و اخباری و نهضت آزادی می‌شوند؟! این مال این است که این ها دو فضاست.

[63] ما نمی‌گویم روایات نه! بلکه می‌گوییم روایات در ذیل و چارچوب قرآن. معنویت فضای روایات باید شبیه قرآن بشود. باید «قتلوا فی سبیل الله» جدی باشد. تلاش برای پا گرفتن انقلاب‌های ابراهیمی باید در اوج باشد. از همین جا باید معنویت آن دربیاید. پازل حکومت دینی را باید جلو ببرد. نقشه‌های ابراهیمی را باید جلو ببرد. در انتخاب رشته‌اش باید این را لحاظ بکند. در خارج رفتن یا نرفتنش باید این لحاظ بشود. این می‌شود منبعث از قرآن. اما از آن روش گاهی یک چیزهایی درمی‌آید که می‌بینی برایت یک عالمه روایات می‌گذارد، بعد فضایت می‌شود فضای تا کردن با حاکمان! (به دلیل این‌که [روایات] در برهه‌های تاریخی فتنه‌گونی بوده که دلیلش را جلسات پیش توضیح دادم) و می‌شود تقیه! در صورتی که جایگاه تقیه در قرآن چقدر است؟ تقریباً هیچ! در مجموعه‌ی روایات جایگاه تقیه چقدر است؟ تقریباً همه! یعنی هی در روایات دارد که «آقا تقیه کنید!»، «آقا نگویید!».

1-3-1-            به مرحله ظهور رساندن بطون قرآن، بزرگترین کار امام خمینی ره

[64] خدا امام را رحمت کند! امامره قرآن را زنده کرد. امامره حتماً افضل از انبیاء بنی‌اسرائیل است. امام ره لایه‌های بطونی قرآن را آورد و به لایه‌های ظهوری تبدیل کرد. امام ره قرآن را از بطون به ظهور تبدیل کرد، و این بزرگترین کار امام ره بود که تو وقتی امروز آیات قرآن را می‌خوانی، ظاهر آیات را می‌فهمی! در صورتی که ما خفن‌تر از علامه طباطبایی که نیستیم، ولی علامه وقتی ظاهر آیات را می‌خواند، معلوم است که متوجه نمی‌شود! دلیلش هم مشکل علامه طباطبایی نیست، بلکه فضا، فضایی نیست که قرآن در ظاهر، خودش را نشان داده باشد. الان شما می‌فهمید که منافق یعنی چه! اصلاً می‌توانی با بعضی از این شخصیت‌ها تطبیق بدهی. وقتی قرآن را بخوانی می‌فهمی که وقتی می‌گویند از کفار «بطانه» انتخاب نکنید، یعنی چه![4] می‌فهمی اتاق فکری که می‌نشیند در پشت صحنه، و طراحی می‌کند که برای توی پیغمبر چه جوری جلوه بدهد، یعنی چه! می‌فهمی سازمان‌برنامه برای چه امروز دست نهضت آزادی و انجمن حجتیه است! وقتی قرآن را بخوانی، می‌فهمی که چرا مغز اقتصادی ما دست آن‌هاست! و چرا آن‌ها باید بروند آن‌جا را بگیرند! این‌ها فهم می‌شود؛ چون امام ره قرآن را از سطح لایه‌های باطنی‌اش به لایه‌های ظاهری‌اش تبدیل کرد و شما ظاهر قرآن را که بخوانی، می‌فهمی!

1-4- قیام به قسط، ناگزیر از جهاد

[52] پیغمبر باید یک کارهایی بکند. پیغمبر «کیف الله باز» نیست. این قواعد عمومی پیغمبران است که می‌گوید: ما این‌ها را با بیّنات فرستادیم: (حدید: 25) لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ…؛ ما رسل را با بینات فرستادیم.

[67] این هدف انبیاء بوده از اول. ائمه هم در این پازل هستند، حتی نوحعلیهالسلام و انبیاء شبیه به او، دوره‌های بلوغ سیستمی را دارند طی می‌کنند. ممکن است نوحعلیهالسلام مثل ابراهیمعلیهالسلام چنین درگیری‌هایی پیدا نمی‌کند،‌ منتها این قاعده‌ی رسل است: (حدید: 25) لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ… ؛ رسل با بیّنات می‌آیند و با آن‌ها قانون‌های لازم و شاخص می‌آید؛ یعنی ما باید شاخص‌هایی داشته باشیم که معلوم بشود که آیا قانون دارد اجرا می‌شود، یا اجرا نمی‌شود؛ لذا با رسل یک میزان هم می‌آید.[5] باید با رسل غیر از کتاب که قانون اساسی است، میزان هم بیاید، ‌البته تمام این‌ها باید بیاید تا خودِ مردم قسط را بپا کنند. این [سیستم]، فشار از بالا ندارد،‌ بلکه تعیُّن از پایین دارد تا خود مردم شروع بکنند اجرا بکنند: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و تمام! آیا احتیاج به چیز دیگری دارد؟ نه! منتها مقتضای این کتاب و این حرف و پیام یک چیزی است که توی دعوا می‌رود. قیام به قسط احتیاج به دعوا ندارد، ولی جنس این حرف جنسی است که می‌زند در هژمونی همه! و لذا می‌رویم توی دعوا! و چون این جوری است، خدا می‌گوید: …وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ… از این به بعدش آهن! آهن چه کاره است؟ با آهن می‌توانید کلید بسازید، و می‌توانید با آن شمشیر بسازید، ولی خدا می‌گوید: شما با آن شمشیر بسازید! شما بمب بسازید! شما موشک بسازید! بنده‌ی خدا خجالت نکش! دشمن همه‌کار می‌کند و خجالت نمی‌کشد، بعد طرفِ ما می‌خواهد آیه‌ی قرآن بخواند، خجالت می‌کشد! قرآن می‌گوید: …وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ… کارکرد اول آهن «مرمی گلوله» و بعد از آن …وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ… حالا با آن کانال کولر هم بساز! تیرآهن 18 هم از آن دربیاور! ولی کارکرد و منفعت اصلی آن «مرمی گلوله» و شمشیر و موشک است. …وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ… البته این آهن یک منافعی هم دارد، ‌ولی باید بروی تو دعوا! مگر می‌شود تو دعوا نرفت؟! چون‌که تو داری یک پیامی می‌دهی که اگر دعوا نشود، معلوم است آن پیامت اشتباه بوده! تو اگر توانستی با آن‌ها بسازی، تو اصلاً در روش و ملت ابراهیمعلیهالسلام نیستی! چون‌که او از اول رفت توی دعوا، ولی تو حق جهاد را رعایت نکردی!

[71] …وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ… می‌رویم توی دعوا تا معلوم بشود که چه کسی پاکار پیغمبر ایستاده! این چه دینی است که تو داری که کاری به آمریکا نداری؟! دهن این‌ها را نمی‌خواهی سرویس بکنی! این چه دینی است که تو داری که امام صادقعلیهالسلام می‌گوید: اگر کسانی باشند که لیقه بیندازند در دوات دشمن ما، یا سر قلمش را بتراشند[او را عذاب می‌کنیم] این چه دینی است که تو داری که با همه می‌سازی؟! البته ما هم داریم این موبایل‌ها را استفاده می‌کنیم،‌ ولی گاهی هست که می‌گویید: بیاییم کلاً با این‌ها بسازیم! بیاییم این سوء تفاهم‌ها را برداریم! اگر رفتی سوء تفاهم برداری، معلوم است که نمی‌خواهی بروی توی دعوا! تو اهل «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» نیستی! تو اصلاً مال حکومت دینی نیستی! و این انقلابی‌گری قرآنی است. …إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ خدا قوی عزیز است. این می‌شود هدف و آن وقت حضرت لوطعلیهالسلام هم در یک بخشی، دارد کار فرهنگی می‌کند. شما در مدرسه کار فرهنگی‌ات را بکن! منتها یک کار فرهنگی‌ای بکن که در این نقشه‌ی بزرگ قرار بگیری! مثل حضرت لوطعلیهالسلام.

2-طبقات قارونی در جامعه اسلامی

[3]این‌جا مقداری از بحث فاصله می‌گیرم تا به نکته‌ای برسم که اخیراً در فضای مجازی مطرح شده که به ما هم ربط دارد. یک بحثی از بنی‌اسرائیل را می‌شود این‌جا تدارک کرد: پیرامون مصاحبه با یکی از سرداران قبلی که الان لکسوزسوار هستند!، یک نکته‌ی قرآنی بگویم. (بعضی از ما خواستند در این زمینه یک اظهار فضلی بکنیم)

2-1-  کنز و زندگی سرخوشانه، کار قارون

[4] در انقلاب‌های حکومت‌های دینی یک اتفاقی کاملاً قابل پیش‌بینی است. در سوره مبارکه قصص، آیه 76 ماجرای کسی را گفته به نام قارون که در روایت آمده پسرخاله موسیعلیهالسلام است؛ یعنی رانت پسرخاله‌ای را دارد. نکته‌ی مهم این است که قارون کسی بوده که با موسیعلیهالسلام از رود نیل رد شده و جزء کسانی است که در کنار حضرت موسیعلیهالسلام و در انقلاب حضرت موسیعلیهالسلام بوده واین نکته (که از رود نیل رد شده) هم در روایات آمده و هم از سیاق آیات سوره مبارکه قصص برمی‌آید که این آیه مال بعد از این است که قوم موسیعلیهالسلام از رود رد شدند و فرعونیان غرق شدند؛ یعنی یک طبقه‌ی قارونی هست که در حکومت‌های دینی به وجود خواهد آمد. طبقه‌ای از کسانی که تسبیح به دست و انگشتر عقیقی، ولی کاملاً با تفکرهای قارونی، و باید هم به همین سبک به وجود بیاید. می‌دانید که قارون یک آدم ملّا و با سوادی هم بوده است که مثلا ًتفسیر تورات می‌کرده. یک آدم با اطلاعاتی بوده (قصص: 76) إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ… قارون از قوم خود موسیعلیهالسلام بود [كه بر آنان تعدى و تجاوز كرد] …وَءَاتَيْنَاهُ مِنَ ﭐلْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِـﭑلْعُصْبَةِ أُوْلِي ﭐلْقُوَّةِ… و از گنج‌ها به او چیزهایی داده بودیم که اگر افراد نیرومندی می‌خواستند کلیدهای آن را ببرند، به زحمت می‌افتادند. …إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛ قومش به او گفتند: اینقدر خوشحال نباش، خدا اینقدر خر کیف بودن را دوست ندارد. پس معلوم است که قارون اولاً اهل اشتغال‌زایی نبوده، بحث کنز بوده و نکته‌ی بعد این‌که فَرِح و سرخوشانه داشته زندگی می‌کرده.

2-2- توصیه قرآن در به دست آوردن دار آخرت با نعمت‌های خدادادی

[8] بعد به او موسیعلیهالسلام می‌گوید: (قصص: 77) وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ… از آن چیزی که خدا به تو داده دار آخرت را جستجو کن! یعنی می‌شود با نعمت‌های خدادادی فرد آخرت را به دست آورد؛ مثل امیرالمؤمنین که در آن دوره اینقدر عثمان فشار آورد، حضرت کاملاً از مدینه خارج شد و در باغات اطراف مدینه شروع به کار و فعالیت اقتصادی – کشاورزی کرد، به طوری که خراج سالیانه‌ی امیرالمؤمنین صدهزار دینار شده بود، به پول امروز یعنی سالی 30 هزار سکه تمام بهار آزادی! همین حضرت در زمان حکومتش وقتی داشت خطبه‌ی نماز جمعه می‌خواند، داشت لباسش را حرکت می‌داد،‌ برخی پرسیدند: آیا این حرکت جزء مستحبات خطبه است؟ حضرت گفتند: من کلاً یک پیراهن دارم، این را شسته بودم، خشک نشده بود، الان دارم روی منبر خشک می‌کنم! کسی که خراج سالیانه‌اش و نه درآمدش 30 هزار سکه تمام بهار آزادی است؛ یک کسی در این ابعاد و امیرالمؤمنین به یکی از ثروتمندان بی‌بدیل تبدیل شد، ولی مدلی که خودش دارد زندگی می‌کند این است که برای ما اسوه شده.

[10] ادامه‌ی آیه دارد: …وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ… همان جوری که خدا دارد به تو می‌دهد، بده! نصیب خودت را از دنیا فراموش نکن؛ یعنی نصیب خودت از دنیا چیزی نیست! مگر تو چقدر می‌خوری؟! بعضی این آیه را استفاده می‌کنند در این‌ معنا که «به خودت برس! نصیب خودت را از دنیا فراموش نکن!»، در حالی که در آیه برعکس این است؛ مثلاً طرف در 80 سالگی چنان حرصی می‌زند برای پول که آدم فکر می‌کند هزاران سال می‌خواهد زندگی کند، در صورتی که همین الان پولت را بگذاری، 10 نسل بعد از تو می‌خورند. …وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فىِ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يحُِبُّ الْمُفْسِدِين؛[6]

[11] ولی قارون می‌گوید: (قصص: 78) قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي… خودم به دلیل این‌که بلدم فعالیت‌های اقتصادی بکنم و رفتم علمش را یاد گرفتم، این‌ها را به دست آوردم.

امروز وقتی یک خرده روی این‌ها تأمل ‌کنیم، می‌بینیم بد حرفی هم نیست! این حرف‌ها را مطابق منطق دین کردن چیز دیگر است و گرنه براساس این منطق می‌گوید: علم دارم، فکر اقتصادی دارم، خوب! کار کردم! (البته حتماً این‌ها رانت هم دارند؛ چون بالاخره هرجا برود پسرخاله موسی است و همه حواسشان را جمع می‌کنند. حتماً در ردیف بودجه‌ها، شرکت خودش را در سازمان برنامه ثبت می‌کرده و آن‌جا ردیف می‌گرفته؛ چون بالاخره از ژن خوب است!)

2-3-                   ظهور پدیده قارون و بلعم‌باعورها در انقلاب‌ها

[13] حالا نکته‌ی مهم آن این است: آقای قارون کی ظهور کرده؟ بعد از رود؛ یعنی آمده توی دم و دستگاه دولتی موسیعلیهالسلام رشد کرده. وجود چنین طبقه‌ی تیپیکالی از اول قابل پیش‌بینی است: (غافر: 23) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ؛ ما موسیعلیهالسلام را با آیات مبین فرستادیم برای چه کسی؟ (غافر: 24) إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ… به سمت فرعون که حالت رهبر داشته و هامان که حالت رئیس جمهور داشته و ‌قارونی که هنوز ظهور نکرده! در قوم بنیاسرائیل قارون هست، ولی یک آدم ثروتمندی است با یک منطقی. وقتی این منطق درون انقلاب‌ها می‌آید، موجب ظهور پدیده‌ی قارون می‌شود؛ یعنی از همان اول که دارند موسی را می‌فرستند،‌ می‌دانند در آن، قارون بهوجودمی‌آید؛ یعنی حکومت‌های دینی‌ای به وجود می‌آید که از توی آن یکسری قارونهایی به وجود می‌‌آید و یکسری بلعم باعوراهایی؛ یعنی آخوندهایی که این‌ها توجیه کننده‌ی قارون‌ها قرار می‌گیرند و این خاصیت حکومت‌های دینی است.

2-3-1-           بلعم‌باعوراها، توجیه کننده‌ی قارون‌ها

[16] اگر داستان بلعم را نگاه بکنید، هم‌چنان‌که در قرآن و روایات آمده،‌ در حکومت موسیعلیهالسلام یک آدم مبلّغ شماره یکِ حضرت موسیعلیهالسلام است! و همه‌ی مبلغ‌ها را او، سرِ خط می‌کند! و اینقدر در این زمینه نفوذ کلام دارد که خدا می‌گوید: ما آیات به او دادیم؛ یعنی قشنگ همه چیز را متوجه می‌شد، منتهای مراتب این‌ بلعم‌ها و قارون‌ها در نقاطی به هم گره می‌خورند. این آخوندهای توجیه کننده‌ی قارون‌ها با ارباب ثروتی که ثروت‌هایشان در انقلاب‌ها رشد کرده، این‌ها به هم می‌رسند؛ این‌جاست که می‌بینید ممکن است به طبقه‌ای از مسئولین دست پیدا کنید که توجیهاتی دارند که اصلاً جنس توجیه‌شان آخوندی است! و این‌ها زائیده‌ی حکومت اسلامی است. این باگ(bug) حکومت اسلامی است. این‌ها از قبل قابل پیش‌بینی است که کسانی که در حکومت دینی بخواهند چنین کار اقتصادی‌ای بکنند و فرحناک هم زندگی بکنند، در یک فضایی این را توجیه هم می‌کنند. بعد آنقدر با بدنه‌ی مردم فاصله می‌گیرند که می‌گویند: این درآمد و ثروتم معمولی است! و یک چنین طبقه‌ی حاکمانی به وجود می‌آید که به زندگی خودش می‌گوید: «معمولی»! و این باور واقعی آن‌هاست. بعد این‌ها اصلاً حقوق یک تومانی و دو تومانی را نمی‌فهمند. اصلاً قابل تصور نیست برایشان و با این حد از درآمد و ماشین برایشان می‌شود یک زندگی معمولی!

[19] این همان چیزی است که ما به آن، برخورد کرده‌ایم و برخورد خواهیم کرد. این اندیشه از بعد از جنگ تئوریزه شد و مورد پذیرش هم واقع شد که حتی تلویزیون هم این حرف را گفت و حرف خاص و شاذی هم نیست. شما مطمئن باشید که این حرف بسیار طرفدار دارد، حتی در میان بسیاری از آخوندها! همان آخوندهایی که در خانه‌های 400 متری می‌نشینند و مسئولینی که در ویلاها، همین اندیشه را توجیه می‌کنند. این‌ها در بهترین مناطق تهران در خانه‌های چندهزار متری نشسته‌اند و آخوند هم هستند! این‌ها همان بلعم‌هایی هستند که با قارون‌ها بده بستان‌هایی دارند و این‌ها آن‌ها را توجیه می‌کنند و آن‌ها هم همان کار را انجام می‌دهند.

[20] این موضع قرآنی راجع به قارون است. کار کردن و تولید ثروت کردن، مثل خون تولید کردن است که برای بدن خیلی مفید است. کسانی که کار می‌کنند، ‌تولید ثروت می‌کنند، کارآفرینی می‌کنند و به جای این‌که کنز کنند، پول را در جریان اقتصاد می‌گردانند، مثل امیرالمؤمنین دارند عمل می‌کنند و دارند با آن دار آخرت کسب می‌کنند. یک زندگی معمول و متوسطی دارند. نه قارونی که جزء‌ مسئولین مملکت است.

2-4-پویش راه‌اندازی هیئات در منزل مسئولین

[+21] یک موقعی بود که مسئولین مملکت هیئت در خانه‌شان می‌انداختند، ولی الان دیگر نمی‌اندازند! ما یک موقعی به یکی از مسئولین مهم کشور گفتیم: این هیئتی که می‌اندازید در مسجد، بینداز در خانه‌ی معاونین خودت! بعداً معاونی که خانه‌اش هزار متر است و یک پنت‌هاوس دارد، دست و پایش را جمع می‌کند. آن موقع معلوم می‌شود چه خبر است! هیئت در مسجد نه! هیئت در خانه!

[21] یک موقعی یکسری از بچه‌های طلبه‌مان گفتند: حاج آقا! می‌خواهیم مهمان شما باشیم،‌ من گفتم: باشد! من می‌دانستم این‌ها برای چه می‌خواهند به خانه‌ی ما بیایند، آمدند و وقتی رفتند کرک و پرشان ریخته بود. گفتند: حاج آقا ما فکر نمی‌کردیم اینقدر خانه‌ی شما ساده باشد!

[22] وقتی خانه‌های همدیگر برویم، اصلاً حیا می‌کنیم که قارونی زندگی بکنیم. خلاصه این‌که راهش همین است که از مسئولین بخواهید در خانه‌هایشان هیئت بیندازند! اگر رویشان شد؟! ولی یک طبقه‌ی بلعم باعورا ظهور می‌کند که این اندیشه را توجیه می‌کند و می‌گوید: اصلاً همین درست است! اصلاً معمول زندگی مردم همین است! باید یک کمپینی درست بشود که مسئولین در خانه‌هایشان هیئت بیندازند تا مردم آزاد باشند و بروند خانه‌ی مسئولین را ببینند. مگر مردم به خانه امیرالمؤمنین و ائمه نمی‌آمدند؟! خوب! مسئول ما هم در خانه‌اش را باز کند تا ببینیم خانه‌اش چه جوری است؟! اگر رویش شد چنین کاری بکند! با پژو بیرون می‌آیند و چند تا بی ام و ایکس3 و ایکس4 در پارکینگ خانه‌شان است! این نمی‌شود! بالاخره مردم می‌فهمند. گاهی از زیر زبانشان در می‌رود. بعد می‌شود همین که هست.

3-           برجام و صلح‌نامه‌ی امام حسنعلیه‌السلام!!

[24] برادر عزیزی گفته بودند آیا بدعهدی‌ای که معاویه [آمریکا] کرد، گیرش به امام حسنعلیهالسلام است؟

حماقت هم حدی دارد! یک سقف و نصابی باید برایش بگذارد. این صلح امام حسنعلیهالسلام فرق دارد با صلح حدیبیه. صلح‌نامه‌ی امام حسنعلیهالسلام شکست‌نامه‌ی امام حسنعلیهالسلام بوده است. امام مجتبیعلیهالسلام در موضع تصمیم بود، یا باید تسلیم می‌شد، یا باید کشته می‌شد. این‌ها هم اصلاً باورشان نمی‌شد امام حسنعلیهالسلام چنین کاری بکند! کسی که در صفین چنین کاری می‌کند، فکر می‌کردند امام حسنعلیهالسلام هم علی‌وار به صحنه می‌زند!

[25] کما این‌که در جریان حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی این‌ها با آتش آمدند در خانه‌ی حضرت زهراسلام‌الله‌علیها، باورشان نمی‌شد حضرت زهراسلام‌الله‌علیها جلو بیاید؛ چون وقتی در می‌زنند مرد خانه می‌رود در را باز می‌کند. گفتند، علی می‌آید و در آن شلوغی بیعت می‌زنیمش و اصلاً غائله‌ی علی خوابیده می‌شود، ولی رَکِب خوردند و دیدند به جای علیعلیهالسلام، حضرت زهراسلام‌الله‌علیها آمد! یعنی حضرت زهراسلام‌الله‌علیها کلاً بازی را به هم زد، بعد آن اتفاق افتاد و این اتفاق، سند شد!

[26] در جریان صلح امام مجتبیعلیهالسلام، صلح امام مجتبیعلیهالسلام، تسلیم‌نامه‌ی امام مجتبیعلیهالسلام بود و این‌ها باورشان نمی‌شد که امام مجتبیعلیهالسلام چنین کاری بکند! گفتند: امام حسنعلیهالسلام می‌خواهد همان راه علیعلیهالسلام را برود و مبارزه کند، ما هم که تا پشت دروازه‌های کوفه آمدیم، همان جا می‌زنیم می‌کشیمش و غائله تمام می‌شود! ولی یکهو امام مجتبیعلیهالسلام چنین رَکَبی می‌زند.

[27] هر چیزی که اسمش صلح است که امام مجتبیعلیهالسلام نیست، ‌باید شرایط را دید. در برجام گفتند: تضمین داده‌اند، امضا کرده‌اند و رفتند زیر بار مذاکره! بعداً که گندش درآمد و همه هم گفته بودند نمی‌شود، حالا دارند می‌گویند: او [آمریکا] زده زیرش! و این مثل صلح امام حسنعلیهالسلام بوده! این‌ها حرف‌های عجیبی است که در عالم تاریخ اسلام و قرآن زده می‌شود و هست.

 

صلوات!

 

 

 

 

 

 

[1] . و در راه خدا چنان كه شايسته جهاد است، جهاد كنيد او شما را برگزيد و بر شما در دين هيچ مشقت و سختى قرار نداد. [در دينتان گشايش و آسانى قرار داد مانند گشايش و آسانىِ‏] آيين پدرتان ابراهيم.

[2] . کما اینکه الان شما بفرمایید این موبایل اختیار دارد یا ندارد؟ دارد! اراده دارد. بالاتر بیایید کِرم‌ها هم اراده دارند. بالاتر بیایید حیوانات اراده دارند، ولی این اراده باید به نصابی برسد تا کسی مکلّف بشود. وگرنه همه چیز اراده دارد؛ برای همین است که قرآن می‌گوید: برخی از سنگ‌ها (بقره: 74)…يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ…؛ اند، یعنی اینقدر شعور دارد که هبوط از خشیت خدا بکند. پیغمبرصلّیاللهعلیهوآله می‌فرماید: یک سنگی بود قبل از این‌که من به نبوت مبعوث بشوم، به من سلام می‌کرد با این عبارت که «السلام علیک یا رسول الله»، بعد حضرت می‌گویند: «و إنی أعرفه الآن»؛ هنوز من آن سنگ را می‌شناسم. لذا گفته‌اند سنگ‌هایی را که در مساجد هست، جای دیگر نبرید «لأنّه یُسَبِّح»؛ چون او تسبیح می‌کند. نمی‌شود شی‌ءی تسبیح بکند و شعور و ارده و اختیار نداشته باشد. باید شعور و اراده و اختیارش به سطحی برسد که به نصاب تکلیف برسد که مثلاً به او بگویند: برو نماز بخوان! وگرنه حیوانات هم شعور دارند. حیوانات اختیار دارند. این میز شعور و اختیار دارد. وقتی شما تنها هستید، گناه نکنید؛ چون این میز دارد شما را می‌بیند! این اعتقاد قرآنی و روایی و به حق است که هرجا وجود هست، تمام لشگریان وجود هم هست: هم علم هست، هم اراده هست و هم همه چیز. فقط نصابش در حد تکلیف نیست.

معمولاً در اعتقادات وقتی از جای دیگری در می‌آید، مثلاً دارد که (رعد: 13) وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ…: رعد هم حمد می‌کند و هم تسبیح. می‌گویند: چون برق می‌زند و برق از ابر است و ابر را خدا آفریده و …، [این همان تسبیحش است]. در صورتی که حقیقتاً رعد دارد تسبیح می‌کند. خدا می‌گوید: همه موجودات دارند تسبیح می‌کنند، ولی تو نمی‌شنوی! (اسراء: 44) …وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ…؛ تو فقه و شعورش را نداری! برای چه می‌گویی: این موجودات تسبیح نمی‌کنند؟! مثل این‌که الان گوش تو یکسری فرکانس‌ها را نمی‌شنود،‌ بعد وقتی می‌گویند: وقتی این سوسک‌ها می‌خواهند با هم حرف بزنند از فاصله 50 متری حرف می‌زنند،‌ تو می‌گویی: اگر از فاصله 50 متر حرف می‌زدند، بالاخره ما می‌شنیدیم، در صورتی که اصلاً در طیف صدای تو نیست که تو بشنوی. باید فرکانس‌های آن، در محدوده ‌صدای تو باشد تا بشنوی. تازه این‌ها در عالم مادیات است. یعنی این جوری نیست که هر چه تو می‌بینی و می‌شنوی، فقط وجود دارد. این را علم هم ثابت کرده است که خیلی از صداها را ما نمی‌شنویم.

[3] . بحارالانوار، ج2، ص22، ح67.

[4] . اشاره به آیه‌ی: (آل عمران118) يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لَا يَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ ﭐلْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَکُمُ ﭐلْئَايَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ؛-اي کساني که ايمان آورده‏ايد ، دوست و محرم رازي از غير خود مگيريد که غير شما لحظه‏اي از رساندن شر ، به شما نمي‏آسايند ، آنها دوست مي‏دارند شما را به ستوه آورند . دشمني دروني و باطنيشان با شما از مطاوي کلماتشان پيدا است .

و آنچه در دل دارند ، بسي خطرناکتر از آن است . ما آيات را برايتان بيان مي‏کنيم ، اگر تعقل کنيد.

[5] . که بحث آن مفصل است. این آیه از آیات سه ستاره‌ی قرآن است.

[6]. و در زمين خواهان فساد مباش، بى‏ترديد خدا مفسدان را دوست ندارد.