باسمه تعالی
جلسهی 37 تفسیر سورهی مبارکهی بقره
حجتالاسلام و المسلمین قاسمیان – 5شنبه 8 مهر 95
فهرست مطالب
1-ساختن گوساله از اموال مردم موجب ایجاد علاقهی مردم نسبت به گوساله (148 اعراف: …مِنْ حُلِيِّهِمْ…)
2-1-مورد پذیرش بودن حرف سامری به دلیل اهل بصیرت بودن او
2-2-پذیرش عبودیت گوساله یعنی پذیرش مدیریت آن تفکر
3-استفاده از «اثر رسول» (فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ ﭐلرَّسُولِ) در ساخت گوساله برای ایجاد فتنه
3-1-نمونه عملیِ «اثر رسول» در علوم
3-2-روح و حیات؛ محتوای «اثر رسول»
4-نحوهي برخورد صحیح با مثلث سامری، مردم، گوساله
4-2-بصیرت افزایی در مردم و برخورد غلیظ با منافقان
4-3-عاقبت گوساله: به آتش کشیده شدن
5-جریان سامری؛ جریان نفاق (با بررسی آیات سوره نساء)
5-1-شاخصه منافق، پذیرش معارف، اما عدم پذیرش شاخص معارف (یعنی ولیّ)
5-3-حرف شاخصدار زدن، راه مقابله با نفاق
5-4-گناه نفاق، ابتدائاً ظلم به خود منافق
5-5-پذیرشِ بیچون و چرای حکم ولیّ، نشانه ایمان واقعی
5-6-ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ نشاندهنده جریان نفاق بودن گوسالهپرستی
6-عفو الهی نسبت به گوسالهپرستی در گرو کشیدن عقوبت عمل و وَبال امر
6-1-کفارات، دیات، بیماریها و … زمینهای برای تطهیر مؤمن
6-2-عفو الهی در جریان گوسالهپرستی همراه با کُشتن همدیگر
6-3-شکل و نحوهی «فَقتُلوا اَنفُسَکُم»:
6-3-1-فَقتُلوا اَنفُسَکُم، قابلیت هم امر تشریعی را دارد و هم امر تکوینی
آیات اصلی: آیات 51 تا 54
سایر آیات: 148 تا 152 اعراف، 95 تا 97 طه، 9 تحریم،4 منافقون، 59 تا 66 نساء، 103 توبه، 95 مائده.
موضوع اصلی: عجل، سامری، اثر رسول، منافق،عفو الهی
موضوعات فرعی: مال، عبودیت، علم، بصیرتافزایی، ولیّ، دیات و کفارات.
* بخش اول – گزارش کوتاه
جلسهی این هفته به مدت حدوداً ۱ ساعت و 45 دقیقه در محل مسجد امام رضا (علیهالسلام) با محوریت آیات 51 تا 54 سورهی مبارکهی بقره برگزار شد.
حجتالاسلام قاسمیان از جلسهی قبل، برای بررسی داستان گوسالهپرستی، وارد آیات سورهی مبارکهی اعراف شدند. در ابتدا ذیل آیهی 148سورهي اعراف (…مِنْ حُلِيِّهِمْ…) بیان شد که ساختن گوساله از اموال مردم، به این دلیل بود که موجب علاقه آنان به گوساله شود.
در ادامه برای بررسی بیشتر این داستان، آیات سورهی طه مورد بررسی قرار گرفت. ذیل آیه 96 سوره طه (قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ…) ، بیان شد که سامری انسانی با بصیرت بود. به همین دلیل هم ادبیات و حرفهایش مورد پذیرش مردم بود. در ادامه با توجه به آیهی 89 طه (هَـذَا إِلَـهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى …) بیان شد که پذیرش عبودیت گوساله به معنای پذیرش آن نوع نگاه و آن نوع مدیریت است. در ادامه بررسی سوره طه، ذیل این فقره …فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ ﭐلرَّسُولِ… بیان شد که در ارائه مکتب گوسالهپرستی از معارف حیاتبخشی استفاده شده است.
در ادامه به بررسی برخورد صحیح با این جریان که شامل مثلث سامری، مردم و گوساله است، پرداخته شد. بیان گردید که عاقبت سامری انزواست (97 طه… فَإِنَّ لَکَ فِي ﭐلْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ)، گوساله نیز از حالت چشمنوازی برای مردم خارج میشود از طریقِ رفتار غلیظ با منافقان (دائما دادن فضا و سپس بیان شاخص و دوباره دادن فضا و بیان شاخص). در همین زمان هست که میشود گوساله را هم به آتش کشید.
بعد از این، برای بررسی اینکه جریان گوسالهپرستی، جریان نفاق است، آیات سوره نساء بررسی شد. ضمن بیان آیات 60 تا 66 این سوره، بحث منافقین مطرح شد. از آن از آنجایی که عبارت ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ در آیه66 سوره مبارکهی نساء، و دقیقا در بستر آيات منافقین بیان شد، دلیلی شد بر اینکه داستان گوسالهپرستی، جریان نفاق بوده است.
بعد از آن با بررسی آیهی 54 سورهی مبارکهی بقره (…فَـﭑقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ…) ، بیان گردید که عفو الهی در جریان سامری، در گروِ کشتن یکدیگر است و این همان ذلتی است که در سورهی مبارکهی اعراف از آن یاد میکند،(152اعراف:… سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي ﭐلْحَياةِ ﭐلدُّنْيَا) و البته متممی است برای عفو الهی. و البته ذکر شد که این.فَـﭑقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ هم قابلیت امر تشریعی را دارد (همانطور که در زمان موسی (علیه السلام) اینطور بود) و هم قابلیت امر تکوینی (مثل جنگهای جمل و صفین و نهروان که به نوعی برادرکُشی بود و ناشی میشد از نپذیرفتن وَلی)
در پایان این داستان هم مطرح شد که تفاسیر به رمزگشایی این داستان نپرداختهاند و جا دارد که با منعطف کردن آیات این داستان، نتایج خاصی به دست آید.
* بخش دوم – مباحث تفسیری
(51 بقره) وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ؛ (52 بقره) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ (53 بقره) وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ (54 بقره) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِـﭑتِّخَاذِکُمُ ﭐلْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَـﭑقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَيْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَيْکُمْ إِنَّهُ هُوَ ﭐلتَّوَّابُ ﭐلرَّحِيمُ؛[1]
ماجرای عجل (گوساله سامری)
یکی از مهمترین ماجراهای قوم بنیاسرائیل بحث سامری و گوسالهی سامری است که در سه سوره با برشهای مختلف، بیان شده است؛ یکی در سوره بقره، یکی در سوره طه و یکی در سوره اعراف.
هیچ وقت داستانهای قرآن را بیارتباط به خود ندانید. چراکه این کار، قرآن را از حالت پیام آوریاش خارج میکند. پیشفرضتان این باشد که این داستانها به ما ارتباط دارد. بحث میقات و گوسالهپرستی و… همه به ما ارتباط دارد. ببینید قرآنی که هم اَحسنُ القِصص است و هم اَحسنُ القَصص (یعنی هم قصهاش قصهی نیکی است و هم بهترین شیوه قصهگویی است) چه زوایا و چه برشهایی از این داستان را به چه صورتی نقل میکند که هم زمان خودش را بپوشاند و هم محتوایی از این داستان را ارائه دهد که پوششی برای زمان ما باشد؛ در واقع این داستان تبدیل شود به یک قاعده. با همین نگاه، با دقت بیشتری وارد بحث سامری شدیم.
داستان سامری هم داستان عجیبی است که در نهایت به یک توبهی عجیب و غریب (54 بقره: کشتن همدیگر یا خودکشی) می رسد. توبهای خیلی سخت و غیرقابل فهم! عفو عجیب و غریب! مطالعهی این داستان این سؤال را ایجاد میکند که این چه فرهنگی است در قرآن و چه معارفی پشت آن هست؟
1- ساختن گوساله از اموال مردم موجب ایجاد علاقهی مردم نسبت به گوساله (148 اعراف: …مِنْ حُلِيِّهِمْ…)
[حدود دقیقه8] در جلسه قبل ذیل آیه 148اعراف (وَﭐتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاًَ جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ…) بیان شد که هنر سامری این بود که گوساله را از اموال و زینت بنیاسرائیل میسازد. اصلا مال را مال میگویند به خاطر اینکه تمایل است به آن.[2]
آن چیزی که در روایات هم آمده این است که این طلاهای خانمها، مصادرهای فرعونیهاست. یعنی آن طلاهایی که با آن گوساله را میسازند، از فرعونیان مصادره شده بود. این چیزهایی که اَلکی مصادره میشود، در انتها هم به آن نکبت میرسد، از آن گوسالهی سامری بیرون میآید. مصادره هم ضوابطی دارد. گاهی مصادرههای بیضوابط، که وارد دستگاه نظام اسلامی میشود، نکبتهایی دارد. بالاخره مال، مالِ شخصی است. اگر دلیل و ادلّهای دارید برای مصادره کردن، بگیرید اما مصادره کردن به صورت گسترده و بدون ضابطه، میشود نکبت. در انقلابها باید دقت شود که مالی پایمال نشود.
2- سامری
2-1- مورد پذیرش بودن حرف سامری به دلیل اهل بصیرت بودن او
[حدود دقیقه12] در این داستان سامریای وجود دارد که از فرصت غیبت استفاده میکند و روی ولیّ (حضرت هارون، جانشین حضرت موسی) فشار میآورد. در سوره طه اینطور میفرماید: (95طه) قَالَ فَمَا خَطْبُکَ يَا سَامِرِيُّ. گفت : اي سامري تو چه کار کردی؟ (96طه) قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ... : من اهل بصیرتی بودم به هرجهت. اینطور نیست که سامریها، آدمهای عجیب غریبی باشند یا نفهمند. اتفاقاً در یک حکومت دینی وقتی سامریها میخواهند جریان گوسالهای را در مقابل ولیّ زمان و در مقابل خدا عَلَم کنند، باید حرف شنیدنیای داشته باشند که بشود (148اعراف) عِجْلاًَ جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ، یک پیکرهای که یک سر و صدایی بکند و بتواند طوری قضیه را جلوه دهد که بگوید اتفاقاً نظر مقام معظم رهبری هم همین است. باید چیزی باشد که بتواند بگوید (89طه)… هَـذَا إِلَـهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ. این گوسالهای که سامری به عنوان اِله معرفی میکند حتما به معنی خدای موسی نیست؛ چون موسی (علیه السلام) که به میقات خداوند رفته بود. بلکه به این معنی است که این گوساله هم جزو مبانی خود موسی است؛ خود موسی هم نظرش و منطقش همین است و پیرو این گوساله است.
پرستش به معنی انجام دادن یک سری کارهای تعریف شدهی فیزیکی نیست. عبارتهای عبدالطاغوت (پرستش طاغوت) که قرآن از آن استفاده میکند، گاهی به معنی طاغوتهای سیاسی و اقتصادی است. (23غافر) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِئَايَاتِنا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ : همين ما بوديم که فرستاديم موسي را با آيات خود و سلطاني مبين. (24غافر) إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ : به سوی فرعون و هامان و قارون؛ یعنی زر و زور و تزویر. (کنار طاغوت سیاسی، حتما کارتلهای اقتصادی هم هست. در طاغوت، حتما این سه بازوی مهم با هم لابی میکنند.) با اینکه قارون از قوم موسی است، اما جزو دستگاه طاغوت محسوب میشود. (76قصص) إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى است! قارون نفر اول مسابقات بین المللی قرائت تورات است. در روایت است که او أقرأ تلاوت کنندگان تورات بوده است با صدای بسیار خوش. قارون به عبارتی بچه مسلمان بوده است. چنین فردی میتواند کارش در حکومت بگیرد. معلوم است که باید قیافه حق به جانب داشته باشد. سامری هم نمیتواند چیزی را وسط بیاورد که هیچ صدا و خُوَاری نداشته باشد، بعد این را به جای نظر مقام معظم رهبری هم جا بزند. باید چیزی وسط بیاورد که بتواند بگوید نظر ایشان هم همین است.
2-2- پذیرش عبودیت گوساله یعنی پذیرش مدیریت آن تفکر
[حدود دقیقه19] اصلاً اله به معنای چیزی است که انسان نسبت به آن یک نوع شیدایی، یک نوع کُرنشی، یک نوع رُکونی دارد. این میشود تفسیر درست عبودیت. برای همین است که در صدر اسلام، وقتی عدهای مسلمان میشدند، به پیامبر میگفتند که ما برخلاف گفته قرآن، احبار و علمایمان را رب نمیگرفتیم.[3] پیامبر فرمودند مگر اینطور نبود که شما حرف این علما را گوش میدادید و کاری نداشتید که حرف خداست یا نه؟ گفتند بله. پیامبر فرمودند معنای رَب همین است. رَب گرفتن چیزی یعنی تحت مدیریت او قرارگرفتن. محتوایِ (24نازعات)…أَنَاْ رَبُّکُمُ ﭐلْأَعْلَى که حرف فراعنهی عالم هست یعنی اینکه ربوبیتهای خُرد را شما انجام دهید، تحت پوش مدیریت کلانِ من. وگرنه کسی نمیگوید که من خدای تو هستم و تو را آفریدم. این معنای جدید از رب، همین کاری است که در نظامات کفر انجام میشود. کنوانسیونهای بین المللی را میچیند و به شما هم می گوید باید امضا کنی. با این امضا شما یکسری قواعد پذیرفتید. حالا دعای کمیل میخواهی بخوانی، بخوان. سینه زنی و هیئت و … میخواهی داشته باشی، داشته باش؛ اما کنوانسیونهای بینالمللی را دست نزن. آنها را امضا کن. این است معنای (24نازعات) …أَنَاْ رَبُّکُمُ ﭐلْأَعْلَى. این امضا کردن هم یک نوع پذیرش ربوبیت است. کنوانسیونها را هم یک سری فرعون مینویسند. به نظر همه که نمیگذارند. اگر هم امضا نکنید، تحریم هست و تهدید؛ یعنی مجبورید که ربوبیت أعلایشان را بپذیرید.
3- استفاده از «اثر رسول» (فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ ﭐلرَّسُولِ) در ساخت گوساله برای ایجاد فتنه
بالاخره این کار سامری باید بهرههایی از حق داشته باشد. کسی گوساله را میسازد که فرهنگ امام را درک کرده باشد؛ با بصیرت باشد: (96طه) قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ…. سامری میگوید من توانستم این کار را بکنم که یک سری زینتهای مصادرهای را با (96طه)… فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ ﭐلرَّسُولِ… ترکیب کنم، مُشتی از فرهنگ امام را از زیر پای امام درآوردم. وقتی رسول خدا از آنجا عبور میکرد مُشتی از اثر و ردّ پای او را که روحالامین (جبرئیل) بوده، گرفتم. معلوم میشود که سامری، جبرئیلبین بوده است. حالا ممکن است در آنجا خاک گرفته باشد. اما مهم این است که داستان را بشکنید. حتی در عبارات قرآن هم گفته نشده که خاکی برداشته است؛ بلکه همین بیان شده که قبضه و مُشتی از اثر رسول برداشته است. معلوم است که رسول آثاری دارد که میشود مُشتی از آن را برداشت و قاطی چیزهای حرام کرد و چیزی ساخت حرامتر! آن چیزی که بیرون میآید مطلقاً باطل یا مطلقاً حق نیست. و از همینجاست که فتنه بیرون میآید.
3-1- نمونه عملیِ «اثر رسول» در علوم
[حدود دقیقه25] اتفاقی که در علوم میافتد همین است. روانشناسی را برمیدارند با چند تا آیه و روایت قاطی میکنند، و اینچنین گوسالهای درمیآورند. برای مثال دو روش روانشناسی هست. یک روش درمانگرا هست که پیش فرضش این است که فرد مریض است. درمقابلش یک روش دیگر هست به اسم روانشناسی مثبت گرا. این مدل روانشناسی در نقاط آسیب نمینشیند بلکه روی نقاط مثبت مینشیند. این دو روش، توصیههای برعکس هم دارند. آیات و روایات با بستهبندیهای متفاوت، روی هر دو روش مینشیند. یعنی میبینید آیات و روایات خرج دو مکتبی میشود که 180درجه با هم مخالفند. این میشود گوساله که بتوان از اثر رسول چیزی را قاطی این علوم بکنی و بگویی اتفاقاً نظر دین هم همین است.
3-2- روح و حیات؛ محتوای «اثر رسول»
[حدود دقیقه28] روح، همیشه اثر حیاتی میگذارد. اگر به عیسی (علیه السلام) میگویند روح الله به خاطر همین دَمِش او هست که وقتی میدَمد و نفخهای میکند به گِل،[4] اثر روح میآید روی آن و میشود طیر. اگر این بحث هست که صاحب نفسان به آبی بدَمَند، اثر شفایی دارد، به خاطر اثر روح است. اثر روح قوی است. یا وقتی میگویند هنگام خواندن نماز، همه اطراف انسان حتی لباس او، تسبیح میگویند، همهاش اثر روحی نماز است. نماز باعث میشود تا یک شعاعی (بستگی به روحانیت شخص دارد) همه را وادار به تسبیح کند. گاهی خوب شدن حالات انسان، به خاطر اثر روحی شخص دیگری است در جایی دیگر، که مثلاً دارد زیارت عاشورا میخواند. شعاع اثر او و حال روحی او، این اثر را روی شما دارد.
در اینجا هم همینطور است که این اثر رسول یک اثر حیاتی داشته است. لذا در بحث عِجْلاًَ جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ، یک کار مهندسی نبوده است، یک سوراخ مهندسی نبوده که با آمدن باد صدا دهد. بلکه این عِجْلاًَ جَسَداً یک آثار حیاتیای پیدا کرده که لَّهُ خُوَارٌ شده است. همانطور که اگر در علوم غریبه کسی ادعای زنده کردن کرد، اگر کاری کرد که مُرده راه رفت یا تکانی خورد، نشاندهندهی حیات و زنده شدن مرده نیست. اگر مٌرده توانست حرف بزد، یعنی واقعاً زنده شده است. یعنی آن آثار حیاتی را پیدا کرده است. اینجا هم گوساله آثار حیاتی دارد و صدا دارد.
(96طه)…فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ ﭐلرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا… و از جاي پاي فرشته مرسل کفي بر گرفتم و آن را در قالب گوساله انداختم. … وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي. اینگونه ضميرم براي من چنين جلوهگر ساخت و تسویل کرد و دیدم اینطوری میشود مکتبی ارائه داد.
4- نحوهي برخورد صحیح با مثلث سامری، مردم، گوساله
4-1- عاقبت سامری: انزوا
[حدود دقیقه33](97طه) قَالَ فَـﭑذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِي ﭐلْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ… گفت : برو که نصيب تو در زندگي اين است که (هر کس به تو نزديک شود) مرتب بگويي با من تماس نگير. در روایات این آمده که سامری مریضیای پیدا کرد. این ممکن است درست باشد.
4-2-بصیرت افزایی در مردم و برخورد غلیظ با منافقان
اتفاقی که به طور کلی درجریانات نفاق باید رقم زد این است که باید بتوانید با نوع جهاد غلیظی، آن کار را از چشم بیندازید. (9تحریم) يَا أَيُّهَا ﭐلنَّبِيُّ جَاهِدِ ﭐلْکُفَّارَ وَﭐلْمُنَافِقِينَ وَﭐغْلُظْ عَلَيْهِمْ: جَاهِدِ ﭐلْکُفَّارَ وَﭐغْلُظْ را دیدیم. اما دستور برخورد با منافقین (جَاهِدِ ﭐلْمُنَافِقِينَ وَﭐغْلُظْ) آن هم با غلظت چطور است؟ کسی که در پیکرهی جامعهی اسلامی کار میکند، حرف حیات بخش و حرفی که بشود روی آن تفاهم کرد، میآورد، حرفی که قرآن دربارهی آن میفرماید (4منافقون)… وَإِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ… وقتی که حرف میزنند اینقدر حرف شنیدنی میزنند که گوش میدهی، یعنی جامعه این حرف را میپذیرد، حرف قیمتی میزند، راه حل رفتار غلظتگونه با اینها و (63نساء) …قَوْلاًَ بَلِيغاً داشتن با اینها، این است که شما دائماً فضای تنفس بدهی بعد شاخص بدهی، باز فضای تنفس بدهی و شاخص بدهی.[5] نهایتاً باید این حرف از چشم جامعه بیفتد و کاری کنی که چیزی که به عنوان فرهنگ آورده، از حالت چشمنوازی دربیاید. این خلاصه برخورد با غلظت است. (63نساء)… وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاًَ بَلِيغاً، همین است که شما بتوانی شاخص و بصیرت و فضا بدهی. چون مادامی که این فرهنگ از چشم نیفتد، فایدهای ندارد و اتفاقی نمیافتد.[6] مثلث سامری، مردم و گوساله: با سامری کاری ندارند ولی میگویند کاری میکنم که اینقدر منزوی شوی که خودت بگویی کسی سمت من نیاید. (97طه) …أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ. وقتی که او بگوید کسی سمت من نیاید آن وقت است که (149اعراف) وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ … جریان از دست افتاد. در آیهی بعدی است که میفرماید (150اعراف) وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ… .این نشان میدهد که فتنه گوساله را خود حضرت هارون (قبل از رجوع موسی) جمع کرده بود. منتها هارون کاری کرد که (149اعراف) وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ، یعنی طوری از چشم افتاد که خود مردم فهمیدند اشتباه کردند. باید بفهمند که خراب کردند. وگرنه تا وقتی گوساله برای مردم (93بقره)… وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ﭐلْعِجْلَ…[7] باشد و مهم، میگویند وَلی نگذاشت چنین و چنان شود. (149اعراف) وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ﭐلْخَاسِرِينَ ، اینطور میشود سامری را منزوی کرد. اگر سامری را بیندازی زندان، آنوقت تازه میشود افتخار ملی. سامری باید از چشم بیفتد.[8]
4-3- عاقبت گوساله: به آتش کشیده شدن
[حدود دقیقه44] وقتی سرنوشت مردم این شد که گوساله از چشمشان افتاد، سرنوشت سامری هم این شد که منزوی شد، آن وقت میشود این فقره از آیه که (97طه)… وَﭐنظُرْ إِلَى إِلَـهِکَ ﭐلَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاکِفاً…[9] حالا نگاه کن … لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي ﭐلْيَمِّ نَسْفاً: آتش میزنیم و میریزیم در آب. یعنی وضعیت جامعه و آن شخص باید به نقطهای برسد که بشود گفت که آن چیزی که عاکفاً بودی و کمر به خدمتش بسته بودی، این را آتش کشیدیم. نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان. اثرش را اینطور محو میکنیم.
محو اثر در یک مثلث اینطوری باید انجام شود. باید دائم فضا بدهی فضا بدهی بصیرت بدهی، تا جامعه به این نقطه برسد که این چیزی نبود. اینها آن نکته مهم در داستان سامری است و آن مثلث سامری، مردم، گوساله.
حالا داستان سامری، شد یک داستان زنده. حالا بنیاسرائیل را مسخره نمیکنیم که در مقابل جریان سادهای اینطور بد عمل کردند.
5- جریان سامری؛ جریان نفاق (با بررسی آیات سوره نساء)
[33] کسی که خودش صاحب بصیرت بوده و از اثر رسول همچنین چیزی ساخته است، نشان میدهد که جریان، جریانِ نفاق بوده است (شاهد آن در سورهی نساء خواهد آمد). حضرت هارون داشته جامعه را مدیریت میکرده در حول گوساله. باید اینکار را میکرد، نمیشد به همین راحتی زیراب گوساله را زد. اما اینطور نبوده است که حضرت هارون، مردم را حول شرک جمع کند. گوساله بُتی نبود که مردم دور آن جمع شوند. این مکتبی بوده که سامری ارائه داده و مردم حول این مکتب جمع شدند.[10]
5-1- شاخصه منافق، پذیرش معارف، اما عدم پذیرش شاخص معارف (یعنی ولیّ)
(60نساء)أَلَمْ تَرَ إِلَى ﭐلَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ… آیا ندیدی کسانی را که واقعا گمان دارند و باور خودشان این است که به دین ایمان دارند … يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاکَمُواْ إِلَى ﭐلطَّاغُوتِ… در موقع تحاکم، به جای مراجعه به ولی، به طاغوت مراجعه میکنند … وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَکْفُرُواْ بِهِ… درحالیکه امر شده بودند که به طاغوت کافر باشند … وَيُرِيدُ ﭐلشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالاًَ بَعِيداً. شیطان میخواهد اینها را به یک ضلالت بعید بکشاند.
در اینجاهاست که میفرماید ضلال بعید! یعنی فرد معارف را قبول دارد، قرآن را قبول دارد و … اما دلش درگیر آنطرف هم هست. یعنی اینطور نیست که بگوید ولی این را میگوید پس من هم پشتسر ولی میروم. نکته اصلی در این انحرافها معارف نیست. نکتهی اصلی خودِ ولی است. (61نساء) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ ﭐللَّهُ وَإِلَى ﭐلرَّسُولِ… وقتی به اینها گفته میشود که بیایید دنبال معارف، بیایید دنبال رسول … رَأَيْتَ ﭐلْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنکَ صُدُوداً[11]، منافقین میگویند معارف آری، شاخص معارف نه! کسی با معارف کاری ندارد. همه قربان معارف امام خمینی میروند، بعد میگویی ایشان (حضرت آقا) مفسّر معارف امام است و ولایت را اِعمال میکند، اینجاست که میگویند نه. وگرنه معارف که چیزی را حل نمیکند. معلوم است که جریان (59نساء)…أَطِيعُواْ ﭐللَّهَ وَأَطِيعُواْ ﭐلرَّسُولَ وَأُوْلِي ﭐلْأَمْرِ مِنکُمْ… که در آیهی قبل بیان شده است، پَر به پَر جریان نفاق گیر میکند. وگرنه جریان شرک که آن سمت داستان است و اصلاً سمت اطاعت از ولی و این چیزها نمیآید.
5-2-منافقین، مصلحان دروغین
[حدود دقیقه52] (62نساء) فَکَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ… چطور وقتي به کيفر اعمالشان مصيبتي به ايشان ميرسد آن وقت …ثُمَّ جَاؤُوکَ… میآیند نزد توِ پیغمبر …يَحْلِفُونَ بِـﭑللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَاناً وَتَوْفِيقاً… به همهی قسم، قسم میخورند که این کاری که ما کردیم، کاری بود به صلاح مملکت. قرآن هم نمیگوید اینها دروغ میگویند؛ نظرشان واقعا این است. واقعا فکر میکنند که یک توفیق و وفاق اجتماعی ایجاد میکنند و جامعه را جمع و جور میکنند. بعد که مصیبت میزند اینطور میگویند.
5-3- حرف شاخصدار زدن، راه مقابله با نفاق
(63نساء) أُوْلَـئِکَ ﭐلَّذِينَ يَعْلَمُ ﭐللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ… اينان همان کساني هستند که خدا ميداند در دلهايشان چيست …فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ… تو از آنها اعراض کن؛ این اعراض کن نه اینکه قهر کن بلکه یعنی …وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاًَ بَلِيغاً، موعظه شان کن و قول بلیغ و رسا درجان آنها بگو. حرفهای شاخصدار بزن.
5-4- گناه نفاق، ابتدائاً ظلم به خود منافق
(64نساء) وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ ﭐللَّهِ… و ما هيچ رسولي نفرستاديم ، مگر براي اين که مردم او را به خاطر اينکه از طرف ما است اطاعت کنند… وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ… اگر واقعا کسیکه ظلم به نفسش کرده نزد رسول رفت.
قرآن یک فرهنگی دارد که (7اسراء) إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا…[12]. حتی وقتی قاتلی مقتولی را میکُشد، در واقع شعاع وسایهی ظلم به مقتول میرسد. اصل ظلم به خودش هست. فاضلاب، خودش فاضلاب است ولی بوی گَندش بقیه را هم آزار میدهد. کسی که گناه میکند حتی تعدی به دیگران، اول این فاضلاب را در خودش ایجاد میکند و خودش مُتأذی میشود، سایه و بخارات آن به بقیه هم میرسد و آنها را هم اذیت میکند.
إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ که در مورد نفاق آمده است، این گناه یک گناه اجتماعی است. نه اینکه یک گناه شخصی باشد. این گناه او جامعه را هم درگیر میکند. اما با این گناه، اول به خود ظلم کردهاند. …جَاؤُوکَ… با این حال اگر واقعا بیایند به نزد تو و از تو صُدود نکنند …فَـﭑسْتَغْفَرُواْ ﭐللَّهَ… واقعا استغفار کند …وَﭐسْتَغْفَرَ لَهُمُ ﭐلرَّسُولُ… رسول هم بپذیرد ….لَوَجَدُواْ ﭐللَّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً، آنگاه خداوند را تواب و رحیم مییابند، یعنی خدا اینها را میبخشد.[13]
5-5- پذیرشِ بیچون و چرای حکم ولیّ، نشانه ایمان واقعی
(65نساء) فَلَا وَرَبِّکَ لَا يُؤْمِنُونَ… پس به پروردگارت سوگند، ايمانشان واقعي نيست …حَتَّى يُحَکِّمُوکَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ…تا اینکه تو را در مشاجراتي که برايشان پيش ميآيد حَکَم قرار دهند …ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً. و در دل خود از هر حکمي که راندي احساس آزردگي نکنند، و حکم تو را بدون چون و چرا بپذيرند.
5-6-ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ نشاندهنده جریان نفاق بودن گوسالهپرستی
آن وقت این آیه از سوره نساء را میخوانیم که (66نساء)وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ… اگر به آنان تکليف ميکرديم که يکديگر را بکشيد …أَوِ ﭐخْرُجُواْ مِن دِيَارِکُم… و يا از سرزمين خود بيرون کنيد …مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ… جز اندکي اين کار را نميکردند …وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ… با اين که اگر عمل کنند به آن چه اندرز ميشوند …لَکَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتاً. براي خودشان بهتر بود و بيشتر استوارشان ميکرد. یعنی آن برادرکشیها خودشان را تثبت میکند، ضمن اینکه تثبیت میکند، وبال است. ضمن اینکه تثبیت میکند ذلت حیات دنیاست. ولی اگر این کار را بکنند، این تثبیت بیشتری برای خودشان هست. این همان عفو الهی است. این قسمت ﭐقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ که در سوره نساء کنار آیات منافقین آمده است، نشان میدهد که جریان گوسالهپرستی جریان نفاق است.
6- عفو الهی نسبت به گوسالهپرستی در گرو کشیدن عقوبت عمل و وَبال امر
[حدود دقیقه59] در ادامه وارد آیهي 66سورهی مبارکهی نساء میشویم که نشان میدهد این آیات مثانی و منعطف به هم هستند. در آیات سوره بقره که بحثش را انجام میدهیم این طور آمده است: (51بقره)وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ ﭐتَّخَذْتُمُ ﭐلْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ. (52بقره) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.[14] گویا بعد از گوساله پرستی و ایستادن در مقابل ولی، آنها گفتند ببخشید و بخشیده شدند. اما اینطور نبوده است، نتیجه اش این است که فعلا بیفتید به جان همدیگر. (152اعراف) إِنَّ ﭐلَّذِينَ ﭐتَّخَذُواْ ﭐلْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي ﭐلْحَياةِ ﭐلدُّنْيَا…کساني که گوساله پرستيدند بزودي خشم پروردگارشان با ذلتي در زندگي اين دنيا به آنها ميرسد. اینطور نیست که گفتند ببخشید، بعد بخشیده شدند. عفو با شرایطش هست. متمم عفو الهی اینطور است که میفرماید همدیگر را لَت و پار کنید تا آثار عفو پیدا شود.
6-1- کفارات، دیات، بیماریها و … زمینهای برای تطهیر مؤمن
یک بحثی که در مورد کفارات و دیات و بیماریها و … داریم این است که اینها را خدا برای مؤمن قرار داده است. اگر کاری کرده باشد، با کفاره عفو میشود. جامعه وقتی مؤمن باشد، اینطور است. اصلا تمام بحثهای مجازاتها و اعدامها در یک فرهنگ دیگری قابل تحلیل است. اینی که (179بقره) وَلَکُمْ فِي ﭐلْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي ﭐلْأَلْبَابِ…[15] یک بُعد آن بحثهای اجتماعی است، این است که قصاص برای حیات جامعه خوب است و باعث میشود که دیگران این کار را انجام ندهند. یک بُعد دیگرش این است که خودِ فرد پاک میشود. وقتی نتیجهی کارش را میبیند، اصلا خودش پاک و تطهیر میشود. اگر اتفاقا بخواهند تطهیرش نکنند، او را قصاص نمیکنند. برای این بیان، شواهد روایی و قرآنی نیز میتوان برشمرد:
6-1-1- شاهد روایی:
در روایت هست که ذنوب سه تاست: گناهی که حتماً بخشیده شده است. گناهی که حتماً بخشیده نشده است. و گناهی که امیدواریم به بخشش و هم ترس هست از بخشیده نشدن آن. اما گناه دسته اول، گناهی است که بنده انجام می دهد و عقوبتش را در همین دنیا میبیند. خدا اَحلَم و اَکرم از این است که بخواهد بندهاش را دوبار به خاطر یک قضیه مجازات کند. اما گناه دستهدوم این است که بعضی به بعضی ظلم میکنند… اما گناه دسته سوم این است که بنده گناهی انجام میدهد و خدا هم آن را میپوشاند و به او توفیق توبه هم میدهد، بنده، خائف از گناهش و راجی به بخشش خداست. این حس خوف باید باشد، اینطور نیست که فرد توبه کند و خدا حتماً او را ببخشد.
6-1-2- شاهد قرآنی:
(95مائده) يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقْتُلُواْ ﭐلصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ… اي کساني که ايمان آورديد شکار را نکشيد در حالي که شما در احراميد …وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ ﭐلنَّعَمِ يَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْياً بَالِغَ ﭐلْکَعْبَةِ… و کسي که از شما عمدا شکاري بکشد کفاره آن نظير همان شکار است از چهارپايان اهلي ، دو نفر از شما که صاحب عدالتند حکم به آن ميکنند ، در حالي که آن کفاره را هدي قرار داده و آنرا به کعبه ميرساند . …أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِکَ صِيَاماً… يا اينکه کفارهاش طعام دادن به مسکينان و يا به جاي اطعام هر مسکين يک روز روزه است …لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ… تا بچشد کيفر نافرماني خود را، همینجا. این کفاره به خاطر این است که کیفر این کاری که کردی را هیمن جا ببینی. …عَفَا ﭐللَّهُ عَمَّا سَلَف… خداوند گناهان گذشته را عفو کرده است، خداوند گذشت …وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ ﭐللَّهُ مِنْهُ… کسی که گناه را دوباره انجام دهد کفاره بر او لازم نیست و با انتقام الهی روبروست.
[حدود دقیقه71] این یک قاعده است که تا یک حدی خدا کفاره و مشکلات و … قرار داده است، یک حدی را که رَد کند، با انتقام خدا مواجه خواهی بود. اینکه کسی عقوبت کارهایش را در این دنیا بکشد، یکی از تطهیرها و عفوهای الهی است. این که میفرماید (103توبه) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً… این چرکها و زکات را بگیر از دست اینها که چه بشود؟ … میفرماید (103توبه) تُطَهِّرُهُمْ… پاک شوند خودشان؛ نمیفرماید تُطَهِّرُ اَموالُهُم. … وَﭐللَّهُ عَزِيزٌ ذُو ﭐنْتِقَامٍ. و خداوند عزيز و انتقامگير است. معلوم است که امنیت بیت الله برای خدا خیلی مهم است.
اینطور نیست که به راحتی انسان مشمول عفو الهی شود. گاهی عفو یعنی کشیدن عقوبت عمل و وبال امر. یعنی یکسری کیفرهای طبیعی هست که باید بکشد تا تطهیر شود.
6-2- عفو الهی در جریان گوسالهپرستی همراه با کُشتن همدیگر
[حدود دقیقه74]در جریان سامری، کسانی که اینطور جلوی ولی ایستادند و گوساله را اتخاذ (با همان معنایی که گفته شد) کردند، اینچنین عفوی شاملشان میشود: (54بقره) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِـﭑتِّخَاذِکُمُ ﭐلْعِجْلَ… و موسي بقوم خود گفت : اي قوم شما با گوسالهپرستي بخود ستم کرديد …فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ… پس بسوي خالق خود بازآئيد و توبه کنید، چطور؟ …فَـﭑقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ… همدیگر با بکُشید. این متمم عفو خداست. نتیجه طبیعی و وَبال این گناهی که کردند، این هست که به یک برادرکُشی میرسد. در روایات اینطور است که همه چشمهایشان را بستند و شروع کردند به کشتن همدیگر. وقتی دشمن نمیکشید، چشم بسته باید بیفتید به کشتن همدیگر. اینطور هست که عفو الهی میآید.
6-3- شکل و نحوهی «فَقتُلوا اَنفُسَکُم»:
أَنفُسَکُمْ ممکن است به معنای خودکشی باشد اما أَنفُسَکُمْ گاهی به معنای خودتان است، گاهی به معنای یکدیگر است. (11حجرات)… وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِـﭑلْأَلْقَابِ… به یکدیگر نسبت ناروا ندهید، معمولا انسان به خودش نسبت ناروا نمیدهد، به دیگران نسبت میدهد. هرچند به معنای خودتان هم هست اما اینجا ظهور در معنای یکدیگر دارد. (61نور)… فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُواْ عَلَى أَنفُسِکُمْ… و چون داخل خانهای شدید، به یکدیگر سلام کنید؛ نه اینکه به خودتان سلام کنید. اینجا هم أَنفُسِکُمْ به معنای یکدیگر است.
لذا چه خودکشی باشد و چه برادرکشی، این وَبال امر، متممی است برای عفو. این هم همان (152اعراف)… سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي ﭐلْحَياةِ ﭐلدُّنْيَا… است. ذلتی در حیات دنیا باید بچشید. عفو و توبه با همهی بستهی آن موردنظر است.
از طرفی، همهی قوم درگیر جریان گوسالهپرستی نشدند. در روایات هم همین معنا فهمیده میشود. اتفاقا گروهی درگیر نشدند. اما فَقتُلوا اَنفُسَکُم نشان میدهد که بالاخره یک برادرکشی اتفاق میافتد. یک روایت اینطور است که منافقین چشمهایشان را بستند و همدیگر را کشتند، یک روایت دیگر هست که کسانی که درگیر فتنه نبودند، منافقین را کشتند. اینکه دقیقا چه اتفاقی میافتد از آیات بیرون نمیآید. اما مهم این است که این فَقتُلوا َانفُسَکُم اتفاق میافتد. و این هم انتقام خداست و هم ضمیمهایست برای عفو. مهم این است که وَبال این کار این است که جامعه دچار یک نزاع و کُشت و کُشتار داخلی میشود.
6-3-1- فَقتُلوا اَنفُسَکُم، قابلیت هم امر تشریعی را دارد و هم امر تکوینی
از فَقتُلوا اَنفُسَکُم، هم امر تشریعی درمیآید و هم امر تکوینی. مثلاً در سوره نور که میفرماید: (3نور) ﭐلزَّانِي لَا يَنکِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِکَةً… مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک نکاح نکند …وَﭐلزَّانِيَةُ لَا يَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ… و زن زناکار هم جز با مرد زاني و مشرک نکاح نخواهد کرد …وَحُرِّمَ ذَ لِکَ عَلَى ﭐلْمُؤْمِنِينَ. و اين کار بر مؤمنین حرام است. این حُرمت هم حرام تشریعی است؛ یعنی مؤمن نمیتواند با زانیهای ازدواج کند که نشاندار است. هم حرام تکوینی است به دلیل آیات بعدی که میفرماید (26نور) ﭐلْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَﭐلْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَﭐلطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَﭐلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ…[16]. نشان میدهد که اینها تکویناً گیر هم نمیافتند. در اینجا هم همینطوراست. در زمان موسی(علیه السلام)، ظرفیت تشریعیاش باز شده بود. اما گاهی ظرفیت تکوینی آن باز میشود. زیر بار پذیرش امیرالمؤمنین نرفتند، گرفتار جنگ داخلی مثل صفین، نهروان و جمل شدند و همدیگر را کشتند.
6-4-این غضب همراه با عفو الهی، برای خودتان بهتر است (54بقره: ذَ لِکُمْ خَيْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ(
[حدود دقیقه80](54بقره) ذَ لِکُمْ خَيْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ… این برای خودتان بهتر است. چون همان عفو هست با همهی بسته اش. باید خودشان بفهمند و همه بفهمند که این کار را کردند با ولی، درنهایت اینطور شد و به برادرکشی افتادند. بعد هم این داستان را سردست بگیرید و به همه نشان دهید که چه شد. این اثر طبیعی آن کار است. خدا بخواهد ببخشد با این بسته میبخشد. برای خودتان هم بهتر است که میفهمید که دیگر نمیشود جامعه را اینگونه مدیریت کرد.
…فَتَابَ عَلَيْکُمْ إِنَّهُ هُوَ ﭐلتَّوَّابُ ﭐلرَّحِيمُ. پس خدا بر شما ببخشيد که او بخشنده و رحيم است. با همان شرایطی که عرض شد.[17]
البته میشود اینطور دعا کرد که (286بقره)… وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى ﭐلَّذِينَ مِن قَبْلِنَا… پروردگارا ! تکليف گران و طاقتفرسا چنانکه بر گذشتگان نهادي بر ما نگذار. اما سنن اینطور هست که این قضیه چنین نتیجهای دارد.
داستان گوساله یکی از مهمترین داستانهای بنیاسرائیل است. یک داستان پررمز و رازی که تفاسیر رمزگشایی آن را به عهده نگرفتهاند. هرچقدر روی این داستان کار و سرمایهگذاری بشود و آیات به هم ثنو و منعطف شود، نتایج خاصی از آن به دست میآید.
صلوات!
[1] . و [یاد کنید] زمانی که [برای نازل کردن تورات] چهل شب با موسی وعده گذاشتیم، سپس شما بعد از [غایب شدن] او گوساله را معبود خود گرفتید، در حالی که [به سبب این کار بسیار زشت] ستمکار بودید. (۵۱)سپس بعد از آن [کار زشت] از [گناه] شما درگذشتیم، تا سپاس گزاری کنید. (۵۲)و [یاد کنید] هنگامی که به موسی، کتاب و میزان جداکننده [حق از باطل] عطا کردیم تا هدایت یابید. (۵۳) و موسي بقوم خود گفت : اي قوم شما با گوسالهپرستي بخود ستم کرديد ، پس بسوي خالق خود بازآئيد و يکديگر را بکشيد که اين نزد خالقتان براي شما بهتر است پس خدا بر شما ببخشيد که او بخشنده و رحيم است. (54)
[2] . در مورد صدقات هم همین تعبیر هست؛ میگویند صدقات دهید تا مالتان را بفرستید آن دنیا، وقتی مالتان را بفرستید آن دنیا، دلتان هم در پیِ مالتان میرود آن دنیا. کسی که اموالش چسبیده به این دنیاست، همه میلش هم همین دنیاست.
[3] . (31توبه) ﭐتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ ﭐللَّهِ …بجاي خدا احبار و رهبانان خود را و مسيح پسر مريم را پروردگاران خود دانستند.
[4] . (49آل عمران) …رَّبِّکُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ ﭐلطِّينِ کَهَيْئَةِ ﭐلطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ ﭐللَّهِ… …از گل برايتان چيزي به شکل مرغ ميسازم ، سپس در آن ميدمم بلادرنگ و به اذن خدا مرغي ميشود… .
[5] .ب حث مفصل این نوع از برخورد در سورهی مبارکه توبه بیان شده است.
[6] .بعضی میگویند چرا آقا برجام را امضا کرد؟ برجامی که دل مردم با آن هست را باید امضا کرد! باید این حس اعتماد به آمریکا (دولتمردانشان) از چشم بیفتد. وقتی مردم باور ندارند که (120بقره) وَلَن تَرْضَى عَنکَ ﭐلْيَهُودُ وَلَا ﭐلنَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ… يهود و نصاري هرگز از تو راضي نميشوند مگر وقتي که از کيش آنان پيروي کني، باید کاری کنی که جامعه این را باور کند. فضا بدهی تا جامعه باور کند.
[7] …. و علاقه بگوساله در دلهاشان جايگير شد…
[8] . کاری که ما میکنیم این است: تبدیل کردن کسانی که باید در جامعه منزوی شوند، به قهرمان ملی. یک موقع اینقدر با شجریان شاخ به شاخ میشویم که حالا که شجریان دارد فوت میکند، دستگاه های حکومتی ماندند چه بکنند.
[9] . خدايت را که پيوسته به خدمتش کمر بسته بودي بنگر.
[10] . درست است که سهمهای اصلی در جریان فتنه را فرعونها وبازیگران اصلی دارند و (11نور)… وَﭐلَّذِي تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ (و آن کس که رأس و منشا اين بهتان بزرگ گشت هم او به عذابي سخت معذب خواهد شد ) است؛ اما نتیجه اصلی این است که (98هود) يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ ﭐلنَّارَ… (او در روز قيامت پيشرو قوم خود خواهد بود و آنان را بسوي لبه آتش ميبرد که چه بد جايگاهي است براي ورود) ؛ همهی قومش را هُل میدهد در آتش.
[11] . وقتي به ايشان گفته ميشود به سوي حکمي که خدا در کتابش نازل کرده و حاکمي که نشانيهايش را در آن کتاب بيان نموده – بياييد ، و به آن حکم گردن نهيد ، منافقين را ميبيني که با تمام نيرو مردم را از آمدن به نزد تو باز ميدارند.
[12] . اگر نيکي و احسان کرديد بخود کرده و اگر بدي و ستم کرديد باز بخود کردهايد
[13] . آیات در سیاق خودش خیلی مهم است. سیاق این آیات، مباحث اجتماعی است. البته این آیات را به صورت بُرشی و خارج از سیاق (به صورت فردی) هم میتوان استفاده کرد و معنی دارد. اینکه در خارج از سیاق هم معنی میدهد، این معجزه قرآن است. مثلا (78حج)… وَمَا جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي ﭐلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ… را از سیاق آیه جدا میکنند میشود قاعدهی نفی حَرَج. بالاخره اگر خارج از سیاق این معنی را دارد، داخل سیاق هم حتما معنی دارد که میفرماید (78حج) وَجَاهِدُواْ فِي ﭐللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ ﭐجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي ﭐلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ… یعنی در راه حق، حقِّ مجاهده را انجام دهید، خدا در دین حَرَج نگذاشته است، این کار (مجاهده در راه خدا) اصلا حَرَج نیست. این معنیِ در سیاق، صددرصد مخالف معنی قاعدهی نفی حَرَج است.
[14] . و چون با موسي چهل شب وعده کرديم ، و پس از او گوساله پرستيديد و ستمکار بوديد./ آنگاه از شما درگذشتيم شايد سپاس بداريد.
[15] . و شما را در قصاص حياتي است اي خردمندان…
[16] . زنان بد کار و ناپاک شايسته مرداني بدين صفتند و مردان زشتکار ناپاک شايسته زناني بدين صفتند و بالعکس زناني پاکيزه و نيکو لايق مرداني چنين و مرداني پاکيزه و نيکو لايق زناني به همين گونهاند…
[17] .بُریدههای آیات در فضاهای دیگر، کلاً قابل تحلیل هست. از همین آیه (54بقره: …فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَـﭑقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَ ٰلِکُمْ خَيْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَيْکُمْ…) عرفا اینطور استفاده کردند که بهترین راه توبه، خود را نبین که رَستی. خودت را بکش و از خودت بگذر. یک نکتهات بگویم خود را مبین که رَستی/ تا عقل و فضل بینی، بیمعرفت نشینی. تعبیر ذوقی هم نیست. کاملا با معانی قتل (نه به معنای خونریزی لزوما که ذیل آیه32سورهی مبارکهی مائده این معنا، مفصلاُ توضیح داده شده است.) سازگار است. لذا این آیه در لایههای دیگر، معنایی که عرفا بیان کردند را دارد.