جلسه سیزدهم
معرفة المهدی
(جالب است که بحثهای چاشت معرفتی و معرفة المهدی نزدیک به هم شده است. بحثی که در چاشت معرفتی انشاءالله میخواهیم طرح بکنیم، یکی از ریشههای حیات است؛ بحث مقام حیاء در قرآن. که خیلی فوقالعاده است این بحث. در این بحثمان هم داریم راجع به حیات بحث میکنیم. یک مقداری اینها قریب الافق هستند به همدیگر در خیلی از مطالب.)
ما در این بحث معرفة المهدی، اگر خاطر مبارکتان باشد، یک جهتی را گرفتیم. این جهت، جهتی است که همواره باید در ذهنتان باشد. دوره غیبت، دوره حیرت نیست. دوره بسیار بافضیلتی است، بلکه بافضیلتتر از دوره ظهور. این را ما از روی آیات و روایات داشتیم نشان میدادیم، که این نکتهای که شما چطور برخورد میکنید با پدیده غیبت. اولا فکر میکنید که پدیده غیبت، یک پدیدهای است که «ای لعنتیها، یک کاری کردند ما اماممان از دست رفت و اینها.» در صورتی که نشان دادیم، بحث کردیم، بعد هم در سنن همه انبیا بحث میکنیم که همه انبیا غیبت داشتند. حتی آنجایی که تسلط داشتند، غیبت داشتند. غیبت، فرآیندی است تربیتی برای اینکه شخص از آن فضای بدنی به فضای ارواح وارد شود. از اینکه بخواهد صرفا با بدن حرکت کند، و بدن امام را ببیند و حجت را اینجوری تلقی کند، حجت را براساس غیر بدن تلقی کند. و آفتاب پشت ابر ببیند. نور ببیند، جسم خورشید را نبیند. ولی نور ببیند. و اثری و افضلیتی که این دوره دارد، در همین روایتی که داشتیم میخواندیم و باید همین روایت را ادامه دهیم، من مباحث را باز آنجا تطبیق دهم، به عمار ساباطی که یک راوی فهمیدهای است، وقتی که دارند هی میگویند دوره غیبت اینجوری است و اینجوری است و اینجوری است، عمار ساباطی میگوید که اگر اینجوری است که اصلا ظهور برای چه هست اصلا؟ یعنی اینقدر افضلیت فضای غیبت! یعنی اینطرفیاش را امام باید درست کند که نه بابا، ظهور امام، حضور امام، چی فلان اینها. البته در روایت دیدیم، واقعا این ظهور و حضور ماست برای امام. نه اینکه حضور امام. ما شدهایم شبیه این بچههایی که گم میشوند، یک نفر پیدایشان میکند، میگوید بابایم گم شده! خودش گم شده، فکر میکند بابایش گم شده. ما هم بابایمان گم نشده، ما گم شدیم. ما غیبت کردیم از دیدار امام. نه اینکه امام غیبت کرده. این یک نکتهای است که در روایات ما آمده. کما اینکه درمورد خدا هم همین است، که لاتحتجبُ عن خَلقک إلّا آن تحجبهم الاعمال دونک، خدا حجاب ندارد، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. این اعمال دارد این حجاب را درست میکند. کما اینکه در آیات دارد «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» ما این پرده را از روی تو برمیداریم و چشمت باز میشود. وگرنه خدا حجاب ندارد. خدا دیده میشود، لقاء الله اتفاق میافتد، انسان به لقاء الهی میرسد، اگر این حجابها و پردهها دور و بر خودش نباشد.
یک بار دیگر این نکته معرفتی را از روی قرآن تاکید بکنیم، تا معلوم شود افضلیت… اینها یک سری قواعد کلامی – قرآنی بحث است. من این قواعد را بگویم.
سوال: دو گروه از اقوام چه فرقی دارند، که برخی حضور فیزیکی امام را دارند و برخی ندارند؟
جواب: در میزان سعی و تلاش و نتیجه حاصله بر سعی و تلاش، تفاوت قائل میشویم. شما اگر قواعد دستتان باشد… یک موقع هست که فرد همسایه امام است، یک سوالی برایش به وجود میآید، میگوید فردا میروم در خانه امام در میزنم، دق الباب، جُعلتُ فداک این. آیا این آدم به صورت طبیعی سوز و گدازی دارد؟ معمولا ندارد. معمولا اینجور ارتباط با امام، که میگوید خب میروم سوال میکنم، تا آن کسی که برگردد بگوید فأغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی، با یک سوز و گدازی میگوید خدایا آقای من را نشانم بده. و أزل عنه به الاسی و الجوی، خدایا به واسطه امام، این گرفتاریهای من، این پراکندگی من، اینها… ما با سوز و گداز داریم نگاه میکنیم جریان امام را. دینداری در زمانی که دولت… یک مثال میزنیم. یک خانم خیلی چیزی در یک فضای خیلی معنوی قرار گرفته، بیعفافی میکند. کمحجابی میکند. این را شما حساب کنید. عین همین را حساب کنید یک نفر در دولت باطل، در غرب وحشی، دارد حجابش را حفظ میکند با یک کمحجابی. الان شما به لحاظ فردی میگویید کدام یک از اینها افضل است؟ هر دو دارند مبارزه میکنند. یکی دارد مبارزه میکند با یک شرایط آرمانی، دارد حجابش را خراب میکند. یک نفر دارد با یک شرایط افتضاح مبارزه میکند، حجابش را دارد نگه میدارد. هر دو هم یک حالت قرار گرفتهاند. کدامش را شما میگویید افضل است؟ دومی افضل است. مسلما آن غربی افضل است. طبق قاعده. چرا؟ به خاطر اینکه اساسا به سعی نمره میدهند. شما نگویید شرایط فرق هم بکند، آدمها فرق نمیکنند. کسی در دولت ائمه باطل دارد دینداری میکند. اینهایی که دارم عرض میکنم، هم مطابق قواعد است و هم روایتش را داریم میخوانیم. یعنی ما فرصتی که در تهدیدها هست، در خود فرصتها نیست. آیه 10 سوره مبارکه حدید را ببینید. میخواهم قدر و قیمت این زمانی که هستیم را بدانیم. قدر دوره غیبت را بدانیم. دوره غیبت، دوره تکاملی سیر از بدن به روح است. که حالا بهتان میگویم رابطه ما با امام و رابطه اخوت دینی چه میشود این وسط؟ اصلا یک فضای آرمانی دیگر قیامتی تولید میشود. که اصلا عرض ما همهاش همین این بود که به سمت قیامت داریم حرکت میکنیم. این را داشتیم همهاش میگفتیم. آیاتی که در مورد قیامت هست، همان آیات راجع به ظهور هست، همان آیات راجع به رجعت هست. و این را ائمه تصریح کردهاند. علامه طباطبایی، نشان دادم به شما، میگویند این آیات، آیات مشابهی است. یعنی ما داریم به سمت قیامت میرویم. باید رفتار، رفتار قیامتی شود. در رفتار قیامتی، بدن حائل نیست. بدن مانع نیست. شما دستور میگیری. و به امام مرتبط میشوی. و فرج شخصی برایت اتفاق میافتد. برای چه آقای بهجت میگویند برخیها امروزه هم برایشان غیبت مطرح نیست؟ این دو فرض دارد؛ یکی اینکه اصلا آدم شوتی است و غیبت اصلا برایش مطرح نیست، یک فرض دیگر این است که آنقدر در دستگاه است اصلا غیبت برایش مطرح نیست. او ظهور را هم با زاویه دید دیگری دارد دنبال میکند. که حالا در روایت من سر جایش میگویم. شما یک موقع است من قبل الفتح کسی انفاق میکند، یک موقع من بعد الفتح کسی انفاق میکند. شما بفرمایید کدام انفاق، انفاق جدیتری است؟ یک موقع کسی مثل حضرت ام البنین واقعی، حضرت خدیجه سلام الله علیها، ایشان در دورهای کمک پیغمبر میکند که هیچکس کمک نمیکند. چرا در روایات هی بحث شهدای بدر و احد را اینقدر برجسته میکنند؟ چرا این فرق دارد با «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»؟ آن دینداری نیست؟ چرا آن هم دینداری است. ولی این دینداری کجا، آن دینداری کجا؟ کسانی که دینداریشان دارد گره میخورد به تمام مابعد خودشان. یعنی ما اگر دینداری بکنیم، در تمام دینداریهای دوره ظهور، ما شریک خواهیم بو. مثل ثواب صف اول نماز جماعت است که به واسطه اینکه اتصال باقی صفوف به خاطر اینهاست. برای همین گفتهاند جا دارد شمشیر بزنید برای صف اول. یعنی کسی که صف اول میایستد در ثواب تمام بعدیها شریک است. چون که اتصال به امام برای صف اول است. و این یک حقیقت خیلی مهم است که کسانی که دارند دینداری را در این دوره کف دستشان در آتش نگه میدارند، تحویل نسل بعد میدهند، و تحویل زمان ظهور میدهند، حاج قاسم اینها، اینها یک چیزهایی هستند. اینها هستند که یک چیزهاییاند. اینها همه در ثواب آنها بهرهمندند. این هم یک امر حقیقی واقعی است، نه قراردادی. اصلا من عرض کردم اینها کلا این ثوابها، بهرهها، فلان و همه اینها، جلسه گذشته همین را داشتم عرض میکردم. اینها امور واقعی است. یعنی در واقعیت و سعه صدری که این پیدا کرده، فقط انکار نکند. اگر گفتند ثواب نماز جماعت اگر اینقدر آدم شود، اینقدر میشود، انکار نکن. نگو نه بابا، چه فرقی دارد حالا؟ نه واقعا تاثیری که در شخص میگذارد، تاثیری که در دامنه امامت میگذارد فرق دارد. شما این را باور کن. در آیه 10 سوره حدید دارد «وَ مَا لَكمُ أَلَّا تُنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا يَسْتَوِى مِنكمُ مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُواْ مِن بَعْدُ وَ قَتَلُواْ وَ كلاُّ وَعَدَ اللَّهُ الحْسْنىَ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير» چرا انفاق نمیکنید؟ این دو گروه مساوی نیستند. هر دو خوب است، بحث سر این نیست. کلا وعد الله الحسنی، هر دو خوبند منتها کسانی که قبل الفتح و در دورههای فشار، دورههای تخوف… یک جریان قرآنی هست، شما این را ببینید، در جریانهای قرآنی، فتح را کلا میگذارد روی فشار. که این جوهرهای وجودی بزند بیرون. لذا ما نباید اساسا از فشار در بریم. چون که در فشار، تخوف و تحریم چیزی و فرصتی وجود دارد که در خود فرصت، آن فرصت وجود ندارد. این إن مع العسر یسرا، إن بعد العسر یسرا نیست. یعنی با آن عسر، یسر است. یعنی باطن آن عسر، یسر قرار میگیرد. و میدانید که دشمن اساسا کی از تحریم… اینها دیگر شواهد روی زمین دارد. کی از تحریم شما دست برمیدارد؟ وقتی دست برمیدارد که شما استفاده کرده باشی از فضای تحریم. و شروع کرده باشی بهرههای تحریم را بکشی. میبیند عه! شما داری بهرهمند میشوی از تحریم. تحریم را برمیدارد. این همان عبارت قرآنی است که میگوید اگر میخواهی با دشمن مودت کنی، اعلان برائت کن. برائت همهجانبه. یعنی دور خودت را تنظیم کن، مقاومتی کن همه چیز را. بعد میبینی که عه دارد نتیجه عکس میدهد این. آنجاست که تحریم را برمیدارند. این همان حرف دقیقی است که آقا میفرمایند تمام این دشمنیها به دوستی بدل خواهد شد، آنموقع که ما قوی شده باشیم. مهم است که در چه شرایطی دارد بهره خودش را میبرد. یک داستانی هست، داستان روایی حساب کتابدار و سنددار. میدانید که حضرت ایوب، همسرش دختر یوسف بوده است. حضرت ایوب همهجور امتحان شد. همه بلیات. کم نیاورد. رفت حاشیهنشین شد، چه شد، چه شد. شیطان برداشت رفقا و ایادیاش را جمع کرد. گفت که چهکار کنیم با این ایوب؟ گفتند روی زنش کار کن. زنش بزرگزاده بوده، دختر یوسف افتاده بوده به کارگری در خانهها. ببینید خانه یوسف و عزیز مصر و چنین و فلان و اینها، افتاده بوده به کارگری. ظرف میشسته، رخت میشسته، در خانهها کار میکرده. اصلا تصورش هم آدم را چیز میکند. شیطان به صورت یک دختری ظاهر میشود، میگوید تو که هستی داری کار میکنی در خانهها؟ میگوید من همسر ایوبم. میگوید دختر یوسف؟! داری کارگری میکنی؟! با تحیر این را میگوید. این همسر ایوب، دختر یوسف، بزرگزاده، خانه یوسف هم بزرگ شده. میگوید خدایی را شکر میکنم یک دورهای در خانه پدری به ما اِنعام کرد و ما توفیق شکر پیدا کردیم. و خدایی را شکر میکنم که ما را محروم کرده و ما الان در دوره صبر هستیم. من خدا را بابت هر دوتا دارم شکر میکنم. اینجا میگویند شیطان کاسه کوزهاش را جمع کرد رفت. ببینید کسی که دارد بهره این فضای موجودش را میبرد، میگوید که من الان در دوره صبرم. آنجا در امتحان شکرم. در همهجا «مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبىِّ أَكْرَمَن» همهاش یک ابتلایی است. و خدا را شکر من دارم همه این کلاسها را میروم. کلاس صبر، کلاس شکر. شیطان با این بشر باید چه کار کند اصلا؟ این نکات عمیق قرآنی و قواعد، که سعی مهم است. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» عدد، به صورتش نگاه نمیکنند. به صورت تقسیم بر مخرج نگاه میکنند. شما صورتها را که نباید چیز کنی. سعی یعنی حاصل تقسیم صورت بر مخرج. مخرج کسی اگر پایین باشد، صورت اگر یک حدی باشد، ممکن است خیلی بزرگ شود عدد. کما اینکه اینطرفیاش هم. میدانید این قاعده است ها. اگر کسی در دوره ائمه باطل، این مجوز گناه کردن نیست ها عزیزان، گناه بکند گناهش خیلی کمتر محاسبه میشود، تا فضای دولت ائمه حق. استیلاء.
سوال: ؟؟؟ [دقیقه 20] ثواب کسی که بعد از ظهور بیشتر از بقیه رشد کند، بیشتر است. به این دلیل که ؟؟؟
جواب: باید رشد کند دیگر. من حالا این فرمایش شما را، نمیدانم دقیقا آقای پناهیان چه فرمودهاند. حالا روایت را میخوانیم. اتفاقا آنجا رشد سخت است. یعنی سعی. (ما با هم رفیقیم و هیچ مشکلی هم با همدیگر نداریم. از رفیقهای صمیمی من آقای پناهیان است. با همدیگر هم خیلی حال میکنیم. اصلا از این فضاها بیایید بیرون. ما خاک پای آقای پناهیان. واقعا آدم هرچقدر فکر میکند میبیند همین که امام سجاد گفته همان است؛ أنا أقلّ الاقلین أنا أضلّ الاضلین مثل الذرة … ماها هیچی نیستیم.) در آن فضا باید یک رشدی بکند. که آنجا فضا اصطکاکهای فضای رشد کم میشود، حالا باید طرف بترکاند. چه کسی اینجا میترکاند؟ کسی که… دوره ظهور برگشت به دوره ائمه نیست. من چند بار این را تا حالا گفتم. بازگشت نیست، جلو رفتن است. یعنی کسانی هستند که در دولت ائمه حق هستند، در دوره ظهور هستند، ولی اینها معادلاتشان همان معادلات قدیمی ارواح با هم است. برای همین است که در روایات ما اینها را دارد که در دوره ظهور، همه چیز صاف است، همه میبینند. این یعنی چه همه چیز صاف است؟ یعنی کوهها برداشته میشود؟ نه، شبیه قیامت میشود. دستور را از امام به الهام میگیرد شخص. دستور را اینگونه میگیرد در آن دوره. همین الان باید ما با امام چنین الهاماتی داشته باشیم، که در دوره ظهور جزء سربازانی باشیم که یک جایی ما را بفرستد امام، با الهام به ما دستور دهد. نه اینکه در اتوماسیونِ نمیدانم چی چی بزند. یا بگوییم که آقا فلان نامه را مینویسیم میدهیم چاپار بیاورد، یا حالا یک توجیهاتی از این دست بکنیم، بالاخره یک گروه واتساپی حضرت تشکیل میدهد و دستورات را در آنجا میدهد. نه آقا، شرایط قیامتی است جنسش. اگر گفتهاند قاع صفصف میشود در قیامت، همهچیز پیدا میشود، آنجا اصلا کسی منافق نمیتواند باشد، چون که حالت قیامتی گفتهاند زیر سنگ، روایت داریم زیر سنگ طرف قایم شده باشد یک مافق، سنگ او را میاندازد بیرون، میگوید این منافق است. آنجا یا مومنند یا کافرند، مثل قیامت. چون که حق خودش را… حالا آنجاها خوب شدنها خیلی جدی است. خیلی رشدهایی میتواند اتفاق بیفتد، منتها برای چه کسانی؟ عدهای که اینجا دارند رشد در زمان غیبتشان را میکنند. اینها گناهانی هم که انجام میدهند، کسانی که در دولت… اینها مغفرت خدا در همین دوره بالاست. چون که با یک عالمه اصطکاک دارد طرف خودش را نگه میدارد. تا کسی که در محضر امام باشد، در دولت ائمه حق باشد، همهچیز برآیندش به سمت خوبی باشد، چه باشد، چه باشد. میخواهم همانطور که…
نه حالا بعدا به شما میگویم. با الهام دستور گرفتن، اصلا امام گرانیگاهش در این دوره، چند بار هم این را تا حالا عرض کردم، در دوره هدایت به امر است. خود ائمه همینطور که رفته رفته دارند غیبت میکنند، که ائمه اینطور نیست که غیبت نکردند بعد یکهو غیبت کردند، نه اتفاقا من جلسه گذشته این نکته را گفتم، غیبت به معنی العام. که دارند غیبت میکند، یعنی دارند مستتر میشوند رفته رفته. از کار برکنار میشوند تا اینکه غیبت میکنند. در زندان میروند و فلان و اینها، بعد غیبت میکنند. به این دوره هم میگفتند غیبت. این هم عملا دوره غیبت به معنی العام است. چون امام یهدون بامرناست و امام در این گرانیگاه نشسته است، کسانی که ارتباط با امام برقرار میکنند، که اصلا این یک دستور است، شما هر روز باید بلند شوید ندبه کنید با حضرت، «و بَرِّد غلیلاً؟؟» ؟؟؟ تشنگی ما را خدایا رفع کن. «» سوز و گداز امام آدم باید داشته باشد. باید توجه به امام بکند. و بعد به شما خواهم گفت، حالا یک مطلبی را سر اخوت دینی باید بعدا توضیح دهم خدمتتان، که اخوت دینی در این دوره اصلا یک جریانی میشود برای خودش. یک جریان بسیار مهم، که اگر میبینید به علی بن مهزیار میگویند «إنا نتوقعک لیلاً و نهاراً» من شب و روز دنبالت بودم، چرا نیامدی؟ بعد میگوید من میآمدم آقا، کسی نبود. میفرماید بله، تو بودی میآمدی، فکر میکردی دنبال قضیهای، اما فقرا را زده بودی چپر مپر کرده بودی. لذا نمیتوانستی بیایی پیش من. مسئله ارتباط با امام و ارتباط مومنین با همدیگر یک جنس دیگری باید پیدا کند از جنس قیامتی، مجدد. این هم یک بحثی است. بگذارید حالا من آن روایت را که خواندم، این روایت را یک عزیزی این روایت را بگذارد. این روایت از عمار ساباطی را تا یک جاهایی خواندم. «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ الْعِبَادَةُ فِي السِّرِّ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ أَوِ الْعِبَادَةُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ وَ دَوْلَتِهِ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الظَّاهِر» به ابی عبدالله گفتم کدام افضل است؟ کدام بالاتر است، عبادت با امام مستتر یا عبادت در ظهور دولت حق با امام ظاهر. آن امام مستتر، یعنی دولت دولتِ باطلی است. کمااینکه در دوره امام صادق اینها اینگونه است. «فَقَالَ يَا عَمَّارُ الصَّدَقَةُ فِي السِّرِّ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ عِبَادَتُكُمْ فِي السِّرِّ مَعَ إِمَامِكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ تَخَوُّفُكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ حَالِ الْهُدْنَةِ أَفْضَلُ مِمَّنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ إِمَامِ الْحَقِّ الظَّاهِرِ فِي دَوْلَةِ الْحَق» این که در دوره تخوف، در دوره ترس، که این دورههای ترس و اینهایی که الان شما میبینید که اصلا موجب بروز جوهرهاست، «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» اینها همهاش، بعدش چیست؟ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ». انگار آن جوهره استخراج شده است. «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» این رشد کرد طرف. کار میرسد تا بیخ، میرسد تا اینجا، همه میگویند ای خدا! متی نصرالله؟ فلان. میخواهد برسد به اینجا، ألا إنّ نصرالله قریب. أ لیس الصبح بقریب؟ میبینید أمن یجیب المضطر اذا دعاه، کسی که به اضطرار میرسد، این خودش یک وضعیت شکوهمندی است. این دوره را از دست ندهید. دوره به اضطرار را از دست ندهید. تخوفکم، دوره تحریم را نباید از دست داد. تلاش برای رفع تحریم درست است. ولی تحریم واقعا وقتی برطرف میشود… شما یک موقعی میگویی من با دشمن میسازم اصلا، تا تحریمها را برطرف کند. این دیگر هیچ. یک موقع میگویی من تحریم را چطوری برطرف میکنم؟ آنقدر روی پای خودم میایستم… شما در موارد مختلف دیدید، تا ما بنزین را تولید کردیم، تحریم را برداشتند. چون دیگر بنزین موضعیتی ندارد برای تحریم. اینهاست که دوره تحریم فرصتی درونش هست که در خود دوره فرصت نیست این فرصت. اصلا دشمنیها را برطرف میکند. این متن آیه قرآن است ها. که شما اگر میخواهید چیز داشته باشید… آیه را دیدهاید؟ آیه 6 و 7 سوره ممتحنه. «لَقَدْ كاَنَ لَكمُ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ الحْمِيد» ابراهیم اسوه حسنه است که گفت، در آیات بالاتر هست، « إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله» بُرَئاء هستیم نه اینکه فقط مرگ بر… اصلا معنی اعلان برائت این نیست. حد و مرز و خطکشی کردنهایی است که شما را به خودتان دعوت میکند. معنی برائت این است. مثلا یک مرگ بر، طرف بگوید نیست. البته این مرگ بر گفتنها هم خوب است، ولی یک درصد از آن کل داستان است. «إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله» یعنی از علمتان، از فرهنگتان، از صنعتتان، از همهاش ما اعلان برائت میکنیم. میخواهیم روی پای خودمان بایستیم. بعد که این را میگوید، میگوید «لقدْ كاَنَ لَكمُ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » برای شما ابراهیم اسوه است، «لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ الحْمِيد» کسی هم که پشت میکند، خدا… بعد میگوید «عَسىَ اللَّهُ» میدانید که عسی در مورد خدا، موجبه است. این عسی شاید نیست، باید است در مورد خدا. این یک نکتهای است. عسی الله، خیلی وقتها روایات ما میگویند عسی موجبه است. این عسی نه اینکه حالا شاید این اتفاق بیفتد. نه، عسی الله یعنی اتفاق میافتد. معنی بایسته است. که «أَن يجَعَلَ بَيْنَكمُ وَ بَينْ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنهْم مَّوَدَّةً» بین شما و دشمن مودت درست کند. مینشینید با همدیگر سر یک میز، او با شما کاری ندارد، شما هم با او کاری ندارید. «وَ اللَّهُ قَدِيرٌ» خدا میتواند این کار را بکند.
ادامه روایت را ببینید. که عرض کردیم نماز در این وقت با نماز در آن وقت فرق دارد. نماز جماعتی که در وقتش باشد، چی چی باشد، 25 برابر، 50 برابر، چه، چه. که همه اینها شبیه همان آیات سوره انفال بود که خواندیم. بعد روایت گفته «وَ يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَسَنَاتِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُم» خدا مضاعف میکند حسنات مومن از شما را. «إِذَا أَحْسَنَ أَعْمَالَه» وقتی عملش را دارد در این دوره حسن میکند، خدا مضاعف میکند. «وَ دَانَ بِالتَّقِيَّةِ عَلَى دِينِهِ وَ إِمَامِهِ وَ نَفْسِه» دارد دینداریهای همراه با حفظ خودش، همراه با حفظ موقعیت امامش، دارد همراه با اینها دینداری میکند. یعنی دینداری را با کف دست دارد میبرد. «وَ أَمْسَكَ مِنْ لِسَانِه» دارد امساک میکند در لسانش. یکجوری نمیکند که جامعه را به هم بریزد. جامعه را تخریب کند. ولی یک دینداری سخت متعادل فلان اینها دارد میکند. این «أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِيم». «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ وَ اللَّهِ رَغَّبْتَنِي فِي الْعَمَل» من گفتم که اصلا مرا بردی به سمت عمل. یادتان هست آن روایتی که ما عرض کردیم آن روایت را که میگویند در این دوره فرج را طلب کنید من تحت اقدامکم. فاطلبوا الفرج من تحت اقدامکم. یعنی از روی عملتان. از آن عمل خیر، که إن ذُکِر الخیر کنتم اوله و آخره و اصله و معدنه و مأواه و منتهاه، اتصال به امام است اصلا. من این را یک جای دیگری خواهم گفت. «وَ حَثَثْتَنِي عَلَيْهِ وَ لَكِنْ أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ صِرْنَا نَحْنُ الْيَوْمَ أَفْضَلَ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ الْإِمَامِ الظَّاهِرِ مِنْكُمْ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ نَحْنُ عَلَى دِينٍ وَاحِد» مرا ترغیب کردی من بروم عمل کنم. من میخواهم یک چیزی بدانم. ما چطوری برتر از آن افراد آنجا هستیم، درصورتی که علی دینٍ واحد هستیم، ما همین دین را داریم او هم همان دین را دارد. چطور؟ یعنی دارد در شرایط آزمایشگاهی عمار ساباطی پارامترها را صفر میکند، میگوید چطور است که فرق داریم با همدیگر؟ چرا آنها افضل هستند؟ چرا ما افضلیم؟ حالا جوابهای فنی امام را ببینید. این جوابها، دهان دهانِ معصوم است. اصلا از اینها قاعده دربیاورید. قاعدههای دینداری. «فَقَالَ إِنَّكُمْ سَبَقْتُمُوهُمْ إِلَى الدُّخُولِ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» اینکه شما سابقید. کسی که سابق است. شما ایمان حضرت خدیجه و امیرالمومنین را با ایمان بقیه یکی میکنید؟ سابق فرق دارد با کسی که… به هرجهت یک چیزهایی شکسته، بالاخره معروف شده. آنها هم خوب هستند. [من گاهی اوقات به این دوره یک و دوییهای خودمان میگویم که این مشکاتیهای دوره صفر و یک و دو ما، اینها کسانی هستند که در غربت آمدند. آمدند وقتی که هیچکس نبود. اینها هنوز واقعا دلبسته یاران خراسانی خویشم. آنهایی که در دورهای آمدند پای کار ایستادند که شهریهای وجود نداشت. طرف فکر میکرد من باید بروم طلای زنم را بفروشم، که بیایم در مشکات درس بخوانم. داشت این فکر را با خودش میکرد. و انتظار نداشت حتی اصلا که شهریه بگیرد. و البته کسانی هم که همین الان آمدهاند، با آن فکر و با آن ذهنیت، آنها هم فضیلت دارند. ولی آنها افضلند. الان بالاخره مشکات دیگر همهجا شناخته شده، همه میگویند مشکات مشکات و از این چیزها. بعد من هم ریشهایم سفید شده. دیگر نمیتوانند بگویند دور یک جوانکی جمع شدند و فلان و اینها. خلاصه درست شده.] «وَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ وَ فِقْه وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ سِرّا» در نماز، صوم، حج. شما باید بروید فقه را لابهلا بروید قایم شوید، طرف قیافه خیارفروش به خودش بگیرد یک گونی خیار روی دوشش بگذارد برود در خانه امام، در بزند، به حساب اینکه خیار فروش است مثلا. برود داخل 4 تا سوال بکند. این الان چیز نیست؟ آن کسانی که، بلا تشبیهِ ما به امام، یک دورهای میکوبیدند میآمدند سختی میکشیدند، میآمدند یک ساعت کلاس، میرفتند. این با اینی که بنشینید پای لپتاپ، خوابیده باشید، اصلا معلوم نیست خوابیدید، نشستید، الان معارف دارد گفته میشود، شما هم دارید میشنوید. خوب است ها. ولی آن یک چیز دیگر است. بله، مسلمانی در میانمار و هند و اینجور جاها، الان خیلی فرق دارد، در یمن و زیر آن بمباران مسلمانی کردن. این جا ندارد بگویند این بهتر است؟ فکر میکنید آنی که در یمن، آنجوری زیر موشکها دارد دینداری میکند و با این گرسنگی دارد روزه میگیرد، با منی که خانمم زنگ میزند افطاری چه میخوری، چایی قبل باشد یا چی، در چاییات هل بریزم یا نه، اینها یکی است؟ «مِنْ عَدُوِّكُمْ مَعَ إِمَامِكُمُ الْمُسْتَتِرِ مُطِيعِينَ لَه» شما مطیع در این حالت… ببینید این نکتهای که در دوره غیبت مهم است، این است. طرف اگر کارهایی دارد میکند، برای ارتباط با امام میکند. این خیلی مهم است. اگر اینطوری باشد ها. «صَابِرِينَ مَعَه» همه چیزش دارد گره میخورد به امام. «مُنْتَظِرِينَ لِدَوْلَةِ الْحَق» منتظر بودن خودش یک چیز است. در دوره ظهور امام، آدمها منتظرند باز هم؟ نه. ما الان منتظریم. منتظر بودن خودش یک فضیلت است. «خَائِفِينَ عَلَى إِمَامِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ مِنَ الْمُلُوكِ الظَّلَمَة» همین که میترسید بر این ائمه ظلمه. «تَنْتَظِرُونَ إِلَى حَقِّ إِمَامِكُمْ وَ حُقُوقِكُمْ فِي أَيْدِي الظَّلَمَةِ قَدْ مَنَعُوكُمْ ذَلِك َوَ اضْطَرُّوكُمْ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا وَ طَلَبِ الْمَعَاشِ مَعَ الصَّبْرِ عَلَى دِينِكُمْ وَ عِبَادَتِكُمْ وَ طَاعَةِ إِمَامِكُمْ وَ الْخَوْفِ مَعَ عَدُوِّكُم» شما منتظرید یک کاری بکنید این حق امام برسد به امام، اموال امام برسد به امام، انفال برسد به امام. تمام این زمین ملک امام است. ملک حقوقی امام است. اول سوره انفال همین هست. ارض للامام است اصلا. زمین مال امام است. شما دارید تلاش میکنید این زمین را برسانید به امام. منتظر و تلاشگر این هستید. این کم چیزی است؟ چرا قدر نمیدانیم این دوره را؟ بله اگر کسی همینطور دارد به خور و خواب و خشم و شهوت میگذراند… نه این انتظار، این تطاول که کشید از غم هجران بلبل/ تا سراپرده گل نعرهزنان خواهد شد. این همینجوری نعرهزنان دارد کار میکند. منتظر است. دنبال کار امام است. با امام دارد میبندد. صبر میکند برای امام. شما چرا این دوره را قبول نمیکنید به عنوان یک دوره افضل؟ این تطاول که کشید از غم هجران بلبل/ تا سراپرده گل نعرهزنان خواهد شد. «فَبِذَلِكَ ضَاعَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَكُمُ الْأَعْمَالَ» خدا اعمال مضاعف میکند. بعد حضرت به عمار ساباطی میگویند: «فَهَنِيئاً لَكُم». گوارای وجودتان، این دوره غیبت. «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا تَرَى إِذاً أَنْ نَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ يَظْهَرَ الْحَقُّ وَ نَحْنُ الْيَوْمَ فِي إِمَامَتِكَ وَ طَاعَتِكَ أَفْضَلُ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ الْعَدْل» آقا اگر اینطور است، چه میشود ما همین با شما باشیم اصلا… میبینید؟ امام اینقدر فضیلت و افضلیت این دوره را بیان کرد که عمار میگوید چطور است با خودتان باشیم در همین دوره، اینجوری سخت فلان اینها. یعنی باید این طرفش را درست کنی. نه آن طرف را. این طرف که افضل است. حضرت میفرمایند: «فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُظْهِرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِي الْبِلَاد» نمیخواهی همه عالم بیاید زیر پر امام زمان؟ ببینید دوره، دوره افضلی است. ولی بستگی دارد شما چه برخوردی با این دوره میکنید. دوست نداری که همه بیایند زیر پر خدا؟ «وَ يَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ وَ يُؤَلِّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَة» همه قلوب بیاصطکاک شوند با هم. بعدا یک فصلی راجع به این توضیح خواهم داد انشاءالله. طرح بحث اخوت دینی در دوره غیبت و ظهور چگونه است؟ «وَ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ تُقَامَ حُدُودُهُ فِي خَلْقِه» حدود خدا اقامه شود. «وَ يَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِه» حق برسد به اهلش. «فَيَظْهَرَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْق» دیگر آدم بتواند حق را بگیرد بدون اینکه حتی از کسی بترسد. دوره دوست نداری اینجوری شود؟ حق روشن شود، بدون اینکه آدم بخواهد هی تغییر کند، اینجوری نگویم که فلانی چی چی نشود. یا اگر حق را بگویم فلانی… دوست نداری به چنین زمانی برسیم؟ که همه اینجوری شوند؟ «أَمَا وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ» باز دوباره حضرت برمیگردند، «لَا يَمُوتُ مِنْكُمْ مَيِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْها» میتی نمیمیرد روی این حالی که شما دارید، یعنی با امام دارید میبندید، دوره استتار امام است، ولی برای امام، و دارید کار میکنید برای امام، «إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَثِيرٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ فَأَبْشِرُوا.» بدر و احد که میگویند که دیگر میدانید که؟ یعنی دیگر شاخ است ها! میگویند دیگر طرف شاخ اینستاست. یعنی شاخ این داستان. میگویند شما بمیرید در این حالت، نه شهید شوید در این حالت، بمیرید در این حالت از کثیری… گفتهاند کثیر، ممکن است که یکهو دیگر فکر نکنیم با حمزه سیدالشهداء هم قابل مقایسهایم. نه دیگر، علی کثیرٍ. حمزه سیدالشهدا را بگذارید کنار، او ملاک است خودش. حمزه سیدالشهدا شهادت میدهد بر انبیا، که انبیا وظیفهشان را در تبلیغ انجام دادهاند. این در روایات ما هست. حمزه سیدالشهدا در روز قیامت باید بر همه انبیا، حمزه و جعفر این دو بزرگوار… نماز جعفر را آقا دقت کنید. جدی بگیرید نماز جعفر طیار را. یک کاری میکند کارستان. مداومت بر نماز جناب جعفر… هر روز شهید است. کسی بمیرد از کثیری از شهداء بدر و احد بالاتر است. فَأَبْشِرُوا آقا بشارت! جای بشارت ندارد؟ انسان بفهمد عجب دوره خوبی هستیم ما! از حجاب تن آمدیم بیرون. من دیگر میتوانم نسبت برقرار کنم با اصحاب سیدالشهدا، با سیدالشهدا بدون اینکه در زمان سیدالشهدا باشم. میتوانم نسبت برقرار کنم با امیرالمومنین، با ائمه، با امام زمان. اگر ندبه کنم زاری کنم، صبح بلند میشوم، عهد داشته باشم. نمیگویم لزوما دعای عهد خوانده شود. عهد ببندم، آقا جان! من امروزم را… من آقا دارم. و أره سیده یا شدید القوی. آقایش را به او نشان بده. نوکر رخ ارباب نبیند سخت است/ لب تشنه اگر آب نبیند سخت است/ ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان… میگوید من برای امامم. اصلا دیگی که برای امام نجوشد سر سگ بجوشد. من درس میخوانم، درس میدهم، میخندم، گریه میکنم، مناجات میکنم، با زن و بچه… ، من اینها را برای امام دارم میکنم. لذا این سوز ندبه امامی… ندبه داشته باشید، سوز داشته باشید. سوز لازم است. هر شعری خواندید، این شعرهای حافظ را، هرچه خواندید برای امام زمان بخوانید. عشق حقیقی آنجاست. عشق فقط آنجاست.
این روایت تمام شد. روایت خیلی فوقالعادهای است. دارد یک افضلیت خاصی را نشان میدهد برای دوره غیبت و دوره تربیتی و تخوفی که غیبت کاملا دارد…