فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ان شاالله یک چند جلسه ای را روی بحث اربعین بایستیم و اربعین را با حواشی ای که دارد چه به لحاظ تاریخش و چه به لحاظ جایگاه سیاسی و اجتماعی آن به قدر وسع و طاقتمان ( بررسی کنیم) و  یک مقداری خودمان را به این بحث نزدیکتر کنیم. ان شاالله هم خودمان را و هم این جریان آخرالزمانی ظهور را یک مقداری دقیقتر بفهمیم و دقیقتر وارد بحثش شده باشیم.

مساله کلی زیارت امام حسین و اربعین گیری، میدانید که هیچ امامی اربعین ندارد اصلا و این حتی برای اموات خودمان سوم و هفتم و چهلم و اینها هیچکدام وارد نشده و همچین چیزی وجود ندارد. ذوق و سلیقه آدمهاست که این سوم و هفتم و چهلم و این چیزها را میگیرند. ولی اربعین برای هیچ امام هم وجود ندارد باز. خوب است آدم کارهای من دراوردی انجام ندهد. قبلا هم عرض کردم وقتیکه تعداد اینها را آدم زیاد بکند، فکر میکند کار درستی دارد انجام میدهد، در صورتیکه از اهمیت و ابهت ان تک کارها میکاهد.

مثال زدم این بوتیکهای بالای شهر دیدید؟ بوتیک های بالای شهری یک کیف میگذارد، یک کفش در کل بوتیک. بوتیکهای پایین شهر سمساری است انگار، پر لباس است در ویترین. خلاصه سمساری و سید اسماعیلیش نباید کرد. اینها یک سری کارهایی است که چه در اعیاد و چه در وفیات هی تکثر مراسم و عاشورایی کردن همه مراسمها، مثلا عاشورایی کردن ایام دیکر یا اربعینی کردن همه اینها، این به این معنا کار دقیق، درست و عالمانه ای نیست این کار. حتی باعث توهین به شعائر میشود این. چون که چیزی را که تبدیل به شعائر میکنی باید حفظش کنی من باب لَا تُحِلُّواْ شَعَـٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡيَ وَلَا ٱلۡقَلَـٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّينَ ٱلۡبَيۡتَ اینها همه شعائرند. اگر شما تعدادش را بالا ببرید باید هی حفظش کنید شعائر را و وقتیکه شعائر نمیتوانید حفظ کنید آن موقع است که دارید لطمه میزنید به شعائر.

یعنی شما محرم و صفر را دارید تبدیل میکنید به یک شعائر کلش را. که دیگر طرف واقعا نمیتواند ازدواج بکند اصلا، دیگر میشود توهین به شعائر. در صورتیکه در هیچ منبعی هیچ عالمی اینطور نگفته است. یک خطری را آقای جوادی آملی یک موقعی می‌گفتند، می‌گفتند اگر علما منبر نروند، شبیه پاکستان می‌شود کار میافتد دست مداحها. ببینید این خیلی حرف مهمی است. اگر علما نایستند روی تدبیر مسائل دینی، مداحها این کار را میکنند. آن بندگان خدا خب علمشان را ندارند، فکر میکنند هرچه بیشتر سینه بزنند، بیشتر مراسم برگزار کنند و بیشتر این کارها را بکنند فکر میکنند بهتر است دیگر و میکنند.

ولی در بحث اربعین، این اربعین حسینی یک فضلی وجود دارد … ببینید اربعین چون رزمایش حج است، آن بحث را باید مقدمه بحث اربعین گذاشت. یعنی معلوم بشود، اربعین در روایات ما انقدر با حج مقایسه شده است وحتی زیارت امام حسین انقدر با حج مقایسه شده است که بعضیها این سوال برایشان پیش آمده است که آیا کربلا کفایت از حجه الاسلام میکند یا نه؟ و حتی یک شرایطی که عمدتا در بحث حج وجود دارد، مثلا مثل تخلیه السرب، امنیت راه، که جزو موارد استطاعت ( حج) است. ولی همین جزو موارد استطاعت در زیارت امام حسین علیه السلام نیست. مثلا گفته اند که ما خوف جانمان را داریم که برویم زیارت امام حسین ،گفته اند بروید! یعنی این امنیت راه جزو موارد استطاعت ِ ( حج) است ولی جزو موارد زیارت امام حسین نیست. زیارت امام حسین ولو اینکه طرف برایش ضرر داشته باشد، برایش خوف جانی داشته باشد باید برود زیارت امام حسین.

و همانطوری که تخلیه‌ی ( خالی گذاشتن و ترک کردن ) حج و خالی شدن از حج عقوبت دارد، خالی شدن از کربلا هم عقوبت دارد. ما  یک بابی داریم در کامل الزیارات ثواب من زار الحسین و علیه خوف، ثواب کسی که زیارت امام حسین میرود و علیه خوف، در حال خود خوف میرود زیارت. این خودش برای خودش باب دارد. من خواهشش میکنم این روایتش را شما حتما بخوانید. صفحه 126 کامل الزیارات است.

یک روایتش را ما برای تَمیُن و تبرک بخوانیم. در همین صفحه 125 هست. روایت اولش است. قلت لابی جعفر ما تقول فی من زار اباک علی خوف من به امام باقر .علیه‌السلام. گفتم چه میگویید در مورد من زار اباک  کسیکه پدر شما را زیارت کند؟ ( پدر شما منظور امام حسین است.)  قال: یؤمنه الله یوم الفزع الاکبر و تلقاه الملائکة بالبشارة و یقال له: لاتخف و لاتحزن هذا یومک الذی فیه فوزک. میگوید این روزی است که خدا ایمنی میدهد به او و میگوید نترس و محزون نباش. هذا یومک الذی فیه فوزک این روزی است که به رستگاری میرسی.

یا ابن بَکیر از امام صادق نقل میکند. قُلْتُ لَهُ إِنِّی أَنْزِلُ الْأَرَّجَانَ میگوید من وارد ارجان شدم،( من نمیدانم ارجان کجاست،) وَ قَلْبِی یُنَازِعُنِی إِلَى قَبْرِ أَبِیکَ و قلبم من را به سمت قبر پدرتان کشید. اصلا کشید به سمت قبر پدرتان منطور امام باقر و اینها نیست. منظور امام حسین است و در خود روایت هم معلوم میشود. فَإِذَا خَرَجْتُ وقتی خارج شدم فَقَلْبِی وَجِلٌ مُشْفِقٌ چون که نمیگذاشتند مانع میشدند برای اینکه کسی بخواهد برود حرم امام حسین. حَتَّى أَرْجِعَ خَوْفاً مِنَ السُّلْطَانِ تا اینکه برگشتم خَوْفاً مِنَ السُّلْطَانِ وَ السُّعَاةِ وَ أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ ببینید از نظر تاریخی مشخص است از (ترس) سلطان و جاسوسها و شرطه ها و اینها من برگشتم اصلا. فَقَالَ یَا ابْنَ بُکَیْرٍ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ یَرَاکَ اللَّهُ فِینَا خَائِفاً آیا دوست نداری که خدا تو را در این حالت خوف  ببیند؟ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّهُ مَنْ خَافَ لِخَوْفِنَا أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی ظِلِّ عَرْشِهِ آیا نمیدانی کسیکه خَافَ لِخَوْفِنَا بخاطر خوف ما خوفناک بشود وَ کَانَ مُحَدِّثُهُ الْحُسَیْنَ ع تَحْتَ الْعَرْشِ وَ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ أَفْزَاعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ یَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا یَفْزَعُ فَإِنْ فَزِعَ وَقَّرَتْهُ [قَوَّتْهُ‏] الْمَلَائِکَةُ وَ سَکَّنَتْ قَلْبَهُ بِالْبِشَارَةِ. دیگر معنیش واضح است.

از این عبارات اینکه در حالت خوف هم باید ( کربلا)رفت، (استنباط می‌شود) . منتها یک نکته ای را در روایت توجه بکنید . کامل الزیارات صفحه 159، در آنجا این سوال شده است که حتی خود سوالش سوال بو داری است. به عبارتی می‌دانستند که زیارت امام حسین آنقدر فضیلت دارد از فضیلت حج بیشتر است. این تصریح شده است که از فضیلت حج بیشتر است. ولی آخر دست اینها ( اربعین)  رزمایش خود حج است.

دارد که من زار قبر الحسين (عليه السلام) فقد حج واعتمر. امام رضا میگوید کسیکه زیارت قبر ابی عبدالله را بکند حج عمره به جا آورده است قال: قلت: يطرح عنه حجة الاسلام آیا از او حجه الاسلام برداشته میشود؟ یعنی دیگر کفایت میکند؟ قال: لا، هي حجة الضعيف حتى يقوي این یک حج ضعیفی است تا اینکه قوی شود. یعنی انگار ( اربعین) یک حجی است که آماده میکند برای حج. یعنی اصل اتفاق ( حج است) ، اصل المپیکش ، حج است. البته برای یک المپیک موفق ، شما باید یک عالمه تمرین کنید. یک عالمه تمرین لازم دارد که شما چکار بکنید؟ …  کلا ممکن است آنجا شما یک ده دقیقه مسابقه دهید، اما برای این ده دقیقه ده سال زحمت کشیده اید. اصل کار دارد در حج انجام میشود، ولی حتما باید رزمایشش در زیارت امام حسین انجام شود.

یادتان هست در بحث حج، حج عمره و حج واجب (یعنی حج اصغر و حج اکبر )چه تفاوتی باهم دارند؟ خاطر مبارکتان هست؟ آنجا یک نکته‌ای که عرض کردیم این بود ؛ شما در عمره‌های حج هرکسی میاید مثل یک عبادت فردی انجام میدهد و میرود، مثل نماز فرادا می‌ماند. هرچیزی بُعد جمعی به‌خود گرفت میشود یک حرکت اجتماعی. اما حج اکبر اینطور نیست . حج اکبر را همه با هم باید انجام بدهند.

تفاوتی که بین زیارت امام حسین هست با اربعین، همین است. در حقیقت زیارت امام حسین مثل یک عبادت فردی است و کار فرادا است. که این کارهای فرادا و مستحبی بسیار لازم ایست. معادل حج اکبر میشود اربعین. یعنی یک عبادت دسته جمعی است که همه با هم انجام میدهند به عبارتی این کار را.

حالا درست است که ما آمده ایم تقسیمش کرده ایم در پنج روز، ده روز و گفتیم که آقا این هم اربعین است، اما همه می‌دانند این زیارتی که میروند زیارت الاربعین است. ممکن است اربعین هم آنجا نباشند، ولی اسم این کار زیارت الاربعین است که حالا عرض خواهم کرد نکاتش را.

پس ببینید این به عنوان حج ضعیف ولی تصریح میشود که چیست؟ که امام حسین بالاتر از کعبه است. ببینید وان الحسین لأکرم علی الله من البیت در همین روایت حج ضعیف تا اینکه قوی شوید. یعنی شما یکهو نمیتوانید آمادگی برای آن حج اصلی را داشته باشید که نسبتش با امام و ظهور و …. . یک جای دیگری جای تمرینش است و آن در جریان امام حسین تمرین شده است و مساله در مورد اربعین هم که میشود آن اقدام جمعی این کار.

ماجرا چون در قران سوره صافات را یادم است به شما میگفتم وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمࣲ این معادل‌سازی هم در قران ردپا دارد که شما إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَـٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ* وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمࣲ . که در حقیقت به عبارتی آن اقدام حضرت ابراهیم که گفتند خلاصه ابلاغ کن که همه بیایند حج، که گفتند من ابلاغ کنم چه کسی میشوند که گفتند علیک الاذان و علی البلاغ، تو صدا بزن وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالࣰا تو صدا بزن بلاغش با من.  یک ندایی در فطرت است. این ندای در فطرت که معلوم است که وقتی میگوید تو صدا بزن من ابلاغ میکنم، معلوم است این ندا یک ندای فطری است که در روایت هم تصریح شده است. که آمدن به سمت حج یک ندای فطری است. کسانیکه لبیک گفته اند اینها حج میایند، آنهایی که لبیک نگفتند حج نمیایند. حتی آمده است کسانیکه چندبار لبیک گفته اند چندبار میروند حج.

همینطور است در بحث هل من ناصر ینصرنی به عنوان یک ندای فطری که در کل عالم پیچیده است. که این ندا، ندایی است که انسانهای آزاده را رفته رفته دارد جمع و جور میکند. کسانیکه دارند جواب این ندا را میدهد، در این فدیناه این خودش خوابیده است که عملا آن مقام و آن کار و آن چیزی که حضرت ابراهیم قراربوده به آنها برسد، دارد تفدیه میشود و جبران میشود.

لذا ویژگیهایی که برای حج هست برای زیارت امام حسین و بخصوص اربعین هست. حالا دیگر یک مقداری این بحثهایش باید برود در همان بحثهایی که در بحث حج مفصلتر گفتیم.

در مورد اربعین بعضی‌ها گفتند این بخاطر این است که سر ملحق شده است به بدن یکی از احتمالات. یکی از احتمالا گفته اند که بخاطر این است که جابر رفته است. یکی از احتمالات گفته‌اند اینست که ائمه و اصحاب پیغمبر و امام سجاد و در کل کاروان اسرا اربعین رسیده‌اند به کربلا. اینها هیچکدامش درست نیست. بعضیهایش سند ندارد. این خیلی بعید است که اربعین حضرات رسیده باشند به کربلا. یعنی رفتند شام از شام آمده‌اند مدینه و از مدینه .. اربعین رسیده اند به کربلا، خیلی چیز بعیدی است. اینکه جابر رفته باشد از یک جنبه ای مهم است اینهم که سر ملحق شده است سندیت محکمی ندارد.

جابر ببینید یک ویژگی‌ای دارد که به آن دقت کنید. هم جابر هم عطیه. جابر جزو اصحاب سِر حضرت زهراست حتی. ببینید ما یکی دوتا بیشتر نبودند که در اندرونی میتوانستند بروند. یکی سلمان است یکی جابر است، اینها کسانی بودند که میرفتند خدمت خود حضرت زهرا میرسیدند. جابر جایگاهش خیلی رفیع است. عطیه هم همینطور.عطیه عوفی. عطیه هم خانم نیست آقاست!

عطیه کسی بود که بخاطر اینکه یک موقعی به امیرالمومنین فحش نداد،هزار ضربه شلاق خورد. جابر کسی بوده است که گاهی اوقات در مرکز حکومت اینها میرفته و داد میزده است که علی خیر البشر و کتکش میزدند و خیلی آدم عجیب غریبی بوده است. شما برای اینکه بتوانید تصور کنید دیدید این بازی استقلال پرسپولیس تماشاچیها را جدا میکنند؟ شما حساب کنید یکی از این استقلالیها برود بین پرسپولیسیها یا پرسپولیسی برود در استقلالیها بگوید شش تاییها. ببینید چه اتفاقی ممکن است بیفتد برایش. حالا یک مقداری هم بخاطر فرتوت بودنش، جابر مسن بوده است، همان موقع که پیش پیغمبر هم بوده مسن بوده است. حالا اینها دلایلی هم دارد هم ممکن است بخاطر اینکه صاحب سِر حضرت بوده است … روایت جابر روایت مهمی است در این بحث. جابر چیزهایی که میگوید، عبارتهایی که جابر در زیارت الاربعین میگوید، امام معصوم بعدا همینها را میگوید. خب این بعید است که امام تبعیت کرده باشد از جابر. بلکه مساله زیارت الاربعین که طرحش از زمان امام صادق شروع میشود، منتهای مراتب انگار به عنوان سِر این مطلب را، زیارت الاربعین را، رفته رفته به جابر گفته اند. این کاملا مشخص است. از روی هم شخصیت خود جابر و هم از روی عبارتهایی که جابر در زیارت حضرت گفته است در همان اربعین اول، معلوم است که از امام شنیده است.

چون که دقیقا عبارتهای معروفی است  بعدا در مورد سیدالشهدا از امام صادق و ائمه بعدی هست. معلوم است از امام شنیده است. اصلا جابر کلا این پدیده را از امام گرفته است به عنوان سِر. حالا این عبارتهایش را یک مقدار بخوانیم چون حاوی یک نکته‌ای است. عبارتهای جابر. ببینید جلد 65 بحار صفحه 131 دارد. خب خیلی عبارت، عبارت متاثرکننده‌ای است. حالا من یک بخشهاییش را فاکتور میگیرم. در حدیث ۶۲  آنجا عطیه عوفی میگوید که خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ رَحِمَهُ اَللَّهُ زَائِرَيْنِ قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ میگوید من با جابر به زیارت قبر ابی عبدالله رفتیم فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلاَءَ وقتی وارد کربلا شدیم دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ اَلْفُرَاتِ جابر اینجا دیگر تقریبا نابیناست. مِنْ شَاطِئِ اَلْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ اِئْتَزَرَ بِإِزَارٍ بعد غسل میکند و یک جامه ای میپوشد و یک جامه ای هم رویش میگذارد و عطر میزند بر بدنش ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً إِلاَّ ذَكَرَ اَللَّهَ گام برنمیدارد مگر با ذکر خدا، با ذکر خدا نزدیک قبر میشود قَالَ أَلْمِسْنِيهِ میگوید دست من را روی قبر بگذار فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى اَلْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ میگوید دستش را روی قبر میگذارد و غش میکند. عطیه میگوید فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ اَلْمَاءِ فَأَفَاقَ میگوید من روی صورتش آب پاشیدم بلند شد وَ قَالَ يَا حُسَيْنُ ثَلاَثاً سه بار میگوید یا حسین یا حسین ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لاَ يُجِيبُ حَبِيبَهُ  ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ بِالْجَوَابِ میگوید چطور میتوانی جواب بدهی وَ قَدْ شُحِّطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ رگهایت پاره شده و بین بدنت و سرت فاصله افتاده است فَأَشْهَدُ أَنَّكَ اِبْنُ اَلنَّبِيِّينَ وَ اِبْنُ سَيِّدِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اِبْنُ حَلِيفِ اَلتَّقْوَى وَ سَلِيلُ اَلْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ اَلْكِسَاءِ وَ اِبْنُ سَيِّدِ اَلنُّقَبَاءِ وَ اِبْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ وَ مَا لَكَ لاَ تَكُونُ هَكَذَا وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ چطور اینطور نباشی وقتی که سیدالمرسلین با دست خود به تو غذا میداد، وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ اَلْمُتَّقِينَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ اَلْإِيمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلاَمِ فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ وَ لاَ شَاكَّةٍ فِي اَلْخَيْرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلاَمُ اَللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ میگوید تو راهی را رفتی که برات یحیی بن ذکریا رفت ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ اَلْقَبْرِ بعد حول قبر را یک نگاهی میکند. چشمهای جابر اینجا ضعیف است کور نیست، چون بعدا در ر بحثهای امام باقر و اینها اشاره میشود. ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ اَلْقَبْرِ وَ قَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا اَلْأَرْوَاحُ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ اَلصَّلاَةَ وَ آتَيْتُمُ اَلزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ اَلْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اَللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ اَلْيَقِينُ.

این عبارات عبارات مشهوری است که بعدا هم توسط امام صادق علیه السلام اینها تکرار میشود. این تکه را دقت کنید  وَ اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ میگوید در آن چیزی که شما داخل شدید ما هم مشارکت داریم از سمت پیغمبر. بعد عطیه میگوید فَقُلْتُ لِجَابِرٍ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلاً وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ میگوید جابر چطوری اینطور میشود که ما هم مشارکت داشته باشیم در صورتیکه ما هیچ وادی‌ای را نپیمودیم، هیچ قله ای را بالا نرفته ایم، هیچ شمشیری نزده ایم وَ اَلْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أَوْلاَدِهِمْ این بندگان خدا بین رئوس و ابدانشان و اولادشان مرده اند  وَ أَرْمَلَتِ اَلْأَزْوَاجُ زنها بیوه شدند

فَقَالَ لِي يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ میگوید عطیه من از حبیبم رسول الله شنیدم يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ این خیلی حرف مهمی است که اینجا توسط جابر زده میشود. ممکن است بگویید اینکه حرف امام نشد، ولی حرف جابر حرف زراره و امثالهم چیزی نیست که بشود به راحتی از کنار این حرفها گذشت. جابر میگوید که کسیکه  مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ در عمل اینها شریک است.

یعنی به عبارتی مساله‌ای به نام همان هل من ناصر ینصرنی به عنوان یک ندای عمومی که کسانیکه میخواهند در این ندا شرکت کنند، انها وقتی که حب آل البیت را، حبی که منجر به عمل هم دارد میشود ها، وگرنه آن حبهایی که اصلا در آن راه حضور ندارد محبتهای معمولی است. نمیخواهم بگویم بد است ولی محبت عاشقانه ای نیست به عبارتی. این أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ خود این بحث و تطبیقی که جابر میدهد دارد نشان میدهد که کسانیکه محبت ابی عبدالله محبت این کار، ابراز محبت به این کار که خیلی اصرار بر این است که سلام به ابی عبدالله، زیارت الحسین، گریه بر ابی عبدالله که در خود زیارت اربعین میبیند، که یکی از کارها این است که زیارت اربعین را ببینید، ( منن زیارت را) که حالا یک تکه اش را باهم دیگر خواهیم خواند، در زیارت اربعین بحث عبارت انا قتیل العبرات یا قتیل العبره که من کشته اشکم…  راه ارتباط با امام همین است به خصوص با امام حسین به عنوان یک سفره عمومی بشریت مثل حج، راهش این است که ارتباط مداوم باشد. بعضیها یک حالت دوری و دوستی دارند انگار با امام. خب نمیاید نمیرود در خانه همه اینها. متن زیارت الاربعین را ببینیم که چه چیزهایی خوانده شده و چه چیزهایی گفته شده است، عبارتهای ویژه دارد که هم اهداف قیام گفته شده است و هم یک سری عبارتهایی شبیه این هم دارد. بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ در همین زیارت اربعین است.

پس راه ارتباطی محبت امیز مثل محبت مادر به بچه و بچه به مادر، کسیکه در این فضاها خودش را نمی‌بیند، اصلا در این فضاها نمیاید، این بالاخره در مایه محبت دارد کم میاورد. بالاخره این نمیشود که من بگویم من نسبت به قران محبت دارم ولی قران نمیخوانم. یواش یواش اتفاقی که می‌افتد این است که محبت از دل آدم بیرون میرود. یک نکته ای در باب محبت است، محبت ابراز محبت است. گفتند محبت را ابراز کنید باعث تثبیت محبت میشود. همینطور که گفته اند در روایات ما که اگر کسی را دوست دارید فاعلمه به او اعلام کنید، اعلام رفاقت کنید.

من یک بحثی در شریف گردم سیاستهای اعلامی سیاستهای اعمالی. در آنجا این بحث عرض شد خدمت شنوندگان محترم که شما فقط نباید یک چیزهایی را اعمال کنید، باید اعلام هم کنید یک چیزهایی رو. انقدر در قران دارد قالوا … قل …فقولوا و … اینها بخاطر این است که انسان وقتیکه میگوید اینها را در خودش تثبیت میشود این بحثها.

نگاه کنید؛ بودن، گفتن، زیارت عاشورا خواندن، گریه کردن اینها را دست کم نگیرید. گریه کردن یکی از مهمترین عوامل ارتباطی است به خصوص در جریان امام حسین. یعنی کسیکه با امام زمان حرف نمیزند، با امام حسین حرف نمیزند، یعنی روز میاید میرود، بلکه هفته بلکه ماه میاید و میرود، این با امام زمان حرف نمیزند، یعنی با امامش حرف نمیزند به عبارتی. ابراز محبت نمیکند، ابراز مودت نمیکند. خلاصه این نکته که هی گفته اند شما بگویید يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً هی این را بگوید در صحنه های مختلف هی یادآوری کند بگوید.

این کشته اشک بودن قتیل العبره تعابیر مختلفی دارد. یک تعبیرش که تعبیر منطقی هم هست با این بحثها، این است که من کشته شدم که این در حقیقت اشکهایی ریخته شود که دستگیری بشود بابت همین اشک. کشته اشکم این است که در اینجا اشکها، نگویید اشک چه فایده ای دارد، اگر اینطور بگویید پس چه فایده ای دارد آدم با خدا حرف میزند اشک بریزد؟ چرا گفته اند سجدا و بکیا؟ چرا آدم باید یبکون و یزیدهم خشوعا؟ یکی از مهمترین حالات به لحاظ خرج محبت در ارتباط با خدا و انسان کامل اشک است. شما روایات بحث اشک را ببینید که این معادل خون شهید است انگار قطرة دم فی سبیل اللّه،و قطرة دمع فی سواد اللیل از آن قطرات است. کسیکه در ارتباط با خدا و در ارتباط با انسان کامل اشک میریزد، او پایه یک گونه محبتی را برای خودش گذاشته است، البته طبیعتا لازم هست کافی نیست. همانطور که ممکن است بعضی با خدا همین کار را بکنند، راه خدا را نروی، بعد در نماز و نماز شب اشک بریزی. ولی از چیزی به نام اشک غافل نشوید به خصوص در جریان امام حسین.

در ارتباط با خدا هم در قرآن مفصل است. اصلا خود این نکته ای که در مورد حضرت یعقوب نسبت به یوسف هست، چونکه از آن خواب مشخص است که آن چه که یوسف هست امام یعقوب است. اینکه  وَٱبۡيَضَّتۡ عَيۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ كَظِيمࣱ کسی مثل یعقوب که کار بیهوده نمیکند و میدادند که هست. ببینید تمام اینکه حضرت یعقوب میگوید فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ و اینها، این یک جور دیوانگی نیست که حالا به سرش زده باشد که همه جا بروید یوسف را پیدا کنید. کاری که حضرت یعقوب میکند در مقابل و برای امامش دارد این کار را میکند. این خیلی حرف مهمی است که یک پیغمبر خدا برای یافتن امامش و در فراق امامش این کار را میکند. چقدر او گریه میکند أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ این کیفیت این ارتباط را طبیعتا متفاوت میکند.

اشک ببینید کار ماست یا کار از بالاست؟ به عبارتی یک سری مقدماتش کار ماست. مثلا گفته‌اند کسی گناه انجام بدهد قساوت قلب میگیرد. این چشمی که صحنه های بد میبیند، این چشم محروم میشود خیلی وقتها از اشک ریختن. یعنی میخواهند از بالا این اشک را بدهند منتها این پایین هم کاسه باید درست باشد، کاسه را برعکس بگذاری نمیشود. مقدماتی از اینها دست ما هست. به تعبیر قران وَٱللَّهُ أَرۡكَسَهُم بِمَا كَسَبُوٓاْۚ مرکوس یعنی معکوس. کسیکه کاسه اش را وارونه گرفته است باران نمیبارد داخلش، زیر آبشار نیگارا هم بگیرد آب داخلش نمیرود.

ببینید من در جلسه در دانشگاه‌شریف هم عرض کردم به عنوان راه‌های میانبری است اینها در بحثهای سلوک چون بحث حب را به جریان می اندازد. حالا در همین عبارتها عرض کرده بودم در این درسها که راه افتادن جریان حب با راه افتادن جریان عمل و احساس وظیفه با یکدیگر فرق دارد. مثال هم زده بودم مادران را …، مادر کارش حب هست او ده بر یک نمیکند چکار کند. او حب و عشقش به فرزندش است که باعث میشود یک کاری کند. و هیچ موقع هم اینها را یادداشت نمیکند و ده بر یک نمیکند که من بابت این کارهایی که کردم انقدر باید از آقایم پول بگیرم. اصلا اینطور نیست. حتی مردی بخواهد به زنش از این پولها بدهد، بابت این پولها، مثلا بگوید تو بچه را عوض کرده‌ای بزن در (سایت) دیوار ببین عوض کردن بچه میشود چند؟ یا بچه را بردی حمام، حمام بردن چند؟ اصلا مادر بدش میاید از این عبارت.

یحبهم و یحبونه کارهای عشقی میکنند. این آخرالزمانیها کارهای وظیفه ای نمیکنند کارهای عشقی میکنند.  این بحث حب یک راهی است که این راه دیگر راه ویژه است راه خاص است، راه آخرالزمانی است. حتی لذت میبرد از این کاری که میکند، خوشحال میشود که بچه‌ش با لباس تمیز میرود بیرون. نه برای پز دادن، بچه تمیز است این خوشحال است. اصلا یک حالی دارد عشق . عشق یک حال دیگری دارد.

و بعد مساله ای به نام اشک در مساله ای به نام عشق به شدت موثر است. برای همین است در نحوه ارتباطمان با خدا را انقدر گفته‌اند با حالت سجده و حالت بکاء باشد. و اگر کسی این کار را بکند به فرهنگ حسینی خودش را نزدیک میکند یک مقداری. مساله اشک را یک بحث ساده ای ندانید نسبت به جریان امام حسین. وقتیکه میگوید انا قتیل العبرات، انا قتیل العبره و این مقدار توصیه به گریه برای امام حسین شده است این را به عنوان یک راه بدانید، یک راه میانبر.

و خلاصه این ایام محرم را هم دهه اول را که ما طی کردیم دیدیم که موتورمان گرم شده است. این موتورمان گرم شده است را دیگر رها نکنید. حالا نکات مفصل دیگری خدمتتان عرض خواهم کرد.

حتی در مساله زیارت امام حسین، امام هادی وقتی مریض میشدند گاهی این کار را میکردند، که میفرستادند کسانی را کربلا که برای ایشان دعا کنند. ببینید امام معصوم است ها، خودش وقتی میخواهد شفا بگیرد میفرستد کسی را آنجا برایش دعا کند. اینکه تجهیز کردن برای اربعین و اربعین آدمها را فرستادن برای اربعین، خودتان که میروید یک نیت کنید که حداقل یک نفر را بفرستید برای اربعین. دیگر اربعین خیلی هم خرجی ندارد. تا مرزش ممکن است خرج داشته باشد، بعد که میفتد در این موکبها دیگر خرجی ندارد. حتما این کار را بکنید و از آن بنده خدا هم بخواهید که دعایتان کند. حالا بابت چه حاجتی هم به او نگویید. بگویید در این اعتاب مقدسه شما را دعا کند. این از آن کارهای خیلی خیلی ویژه است.

والسلام‌علیکم