معرفة المهدی (جلسه ۱۵)
این که معرفت نفس و این چیزها خلاصه لازم است که لازم است، ولی از آن جایی که من حالا این را مختصراً عرض بکنم این سوال شما را که ارتباط روحی با امام از آن جایی که روح ما شعبه ای از روح امام است به عبارتی تجلی است و یک رقیقه ای از روح امام است، هر جوری که شما ارتباط بخواهید پیدا بکنید با امام آن نوع متناسب ارتباط درست می شود در ما، لذا این جوری نیست که مثلاً شما یک، مثلاً عدم، مثلاً یک گونه ی ارتباط خاصی را باید با امام برقرار بکنید. البته یک سری چهارچوب های کلی ارتباط با امام دارد که مثل چهارچوب های کلی سلوک است؛ ببینید مثلاً کسی نمی تواند بگوید من سلوک میخواهم داشته باشم مثلاً شب ندارم، مثلاً نصف شب بلند نمی شوم، آن موقع سلوک هم می خواهم بکنم! خب اصلاً این رعایت نکردن آن چهارچوب است، یعنی چهارچوب اصلی را رعایت نکردن است و می گویند سید بحر العلوم یک موقعی درس را تعطیل کرد، بعد شاگردان و اینها رفتند که آقا چرا درس را تعطیل کردید و فلان و اینها؟ گفتند من دیشب نصف شب سحر آمدم بیرون دیدم در این حجره ی طلاب، نه صدای قرآنی است، نه…، تک و توک، مثلاً نه صدای مناجاتی است، نه صدای چیزی است، نه چراغی روشن است، نه.. پس من دارم برای که درس می گویم پس؟ الان برای ما یک مقداری حالت رشته ی تحصیلی شده انگار مثلاً طلبگی! مثلاً یکی از رشته های تحصیلی است. حالا این که در حقیقت طلبگی یک جور امتداد نبوت است و باید این تلقی بشود که دارد در حقیقت آن نبوت را دارد پیگیری می کند و اگر دوره ی ختم نبوت نبود مثلاً نبی می شد، مثلاً یک همچین چیزی!
می خواهم عرض بکنم یک چهارچوب هایی دارد، آن چهارچوب ها باید رعایت بشود؛ ولی این جوری نیست که من اگر دستم خط بخورد در بخش سلوک، مثلاً پایم را یک کم این وری یک کم آن وری، مثلاً یک اتفاقی آن چنانی می افتد، نه، خود امام که به عنوان أب شفیق حضور روحی دارد در روح ما به عبارتی، یعنی ما روح مان شعبه ای از روح امام است، این ارتباط روحی خودش انگار مثلاً مثل این می ماند که مسائل مورد نیاز روح را به تناسب ظرف و شخصیت درست می دهد سر جایش.
این که ارتباط روحی، ما باید داشته باشیم با امام که مورد تأکید بود، چون که مورد تأکید این دوره است. این که حالا فقد نبی و این ها، در آن روایت هم عرض شد که غیبت ولی و فقد نبی و همه ی این ها مال این است که بخواهد جهان به هر جهت یک چیزی درآن بیفتد، در آن یک اتفاق جهانی قرار است بیفتد که شما می خواهید توحید در سراسر عالم پخش شود و از آن طریق باز دوباره ما، که اتفاقا همین بحث را میخواهم یک مقداری عرض بکنم.
ببینید ما در مورد بحث معرفة المهدی، حالا من روایت می خوانم و آیه و در این جا توضیحات را هم عرض می کنم. یادمان است که بحث ارتباط به بحث های قیامتی دارد و شرایط به گونه ای دارد رقم میخورد که مدام باید اتفاق تصفیه بیفتد. شما این آیه ی معروف سوره مبارکه ی نور را بیاورید یک بار، در سوره ی مبارکه ی نور آیه 55 که میشود صفحه 357؛ وقتی که می خواهد مصداق تام این آیه مشخص بشود که در مصداق تامش جریان حضرت حجت (سلام الله علیه) است، و ما حواس مان باشد دیگر، یادمان نرود که آن خطی که دارد به سمت قیامت میرود، قیامت روز تصفیه و تمحیص است، روزی است که صفها کاملا از هم دیگر جدا می شود است، و به دلیل صفها جدا شدن اساساً فرج اتفاق می افتد! به واسطه ی ابتلائات است که قرار است انسان ها رشد کنند و رشدهای قیامتی جدی بکنند.
ببینید این معارف آنلاین باید در ذهن باشد؛ آنلاینش این است که شما، یعنی برخط شما باید حواستان باشد، ما اساساً نمیتوانیم توقع بکنیم و حتی این ها جزء دعاهای غیر مستجاب است که کسی بگوید خدایا من میخواهم رشد کنم بدون ابتلاء! یا جامعه رشد بکند بدون ابتلاء! یا لاأقل با ابتلائات پایین من رشدهای سنگین بکنم! اساساً این اتفاق نمی افتد. شما نگاه بکنید امام یعنی ابتلاء؛ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما» رشد یعنی در معرض ابتلائات سنگین قرار گرفتن و رشدهای سنگین یعنی ابتلائات سنگین. حالا یک موقعی است شما ابتلائات را در حد مریضی و عزیز از دست دادن و فلان، یک موقع ابتلائات را در این حد می گیرید، آقا نه! ابتلائات خیلی بالاتر از این ها می تواند باشد! ابتلائات بسیار بالاتر از این ها مثلاً شما الآن امام زمان، ابتلاء امام زمان چیست فکر می کنید؟ ابتلاء امام زمان، ابتلاء امت، ابتلاء امام زمان است! مثل این که بچه ی یک خانمی مریض بشود، مادری بچه اش مریض بشود، این ابتلاء مادر است بیشتر از این که ابتلاء بچه باشد، یعنی مادر به هم میریزد! حالا شما نگاه بکنید که تازه مادر در ارتباطش با امام و نسبتش با چیز یک نسبت خیلی متفاوتی است، یعنی شما عباراتی که مثلاً راجع به پیغمبر گفتند یک دهمش را راجع به مادر که دیگر اوج رحمت است نگفتند! شما نگاه کنید دیگر ما از مادر که جلوه رحمت بیشتر نداریم که در این عالم این جوریاش! آن را گفته اند «رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيرا» نمی دانم مثلاً من را حمل کرده و زجر کشیده و فلان و اینها، راجع به پیغمبر که می شود می گویند که: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ» تو خودت را داری میکشی!
ببینید یک قطره ای از دریای محبت پیغمبر به امت را بدهند به مادرها از سر مادرها زیاد است. شما فکر بکنید حالا، جلوی چشم امام زمان(عج) این امت دارد چه اتفاقی برایش می افتد، این ابتلاء کیست؟ این رنج و درد چه کسی محسوب می شود؟ این درد و رنج امام محسوب می شود، لذا ابتلاء باشد لذا کسی واقعا این دعاها را نکند. و آن موقع نوع دید ما با نوع دید واقعی ای که باید باشد فرق دارد، مثلاً دیدید ما هشتاد و هشت را خیلی صحنه بدی می دانیم، معمولاً هشتاد و هشت را یک بخش بدی از تاریخ انقلاب می دانیم در صورتی که یکی از بهترین بخش های تاریخ انقلاب است به نوع دید قرآنی. نه دی و هشتاد و هشت و این جریانات اتفاقاً حالا برایتان روایاتش را می خوانم، که از قضا باید مواجه بشویم با همچین تصفیه ای و با همچین تمحیصی در دوره ای که می خواهد منجر به امام زمان و فرج امام زمان بشود و آن دوره هم ابداً این دوره، دوره ی حیرت نیست. خوب دقت بکنید این عبارت های روایات را دقت بکنید.
حیرت سهم آدمهای غیر مؤمن است، اتفاقاً این دوره را مدام مرتب می گویند دوره ای است که دوره ی کمال مؤمن است. شما این دوره را ببینید کسانی که حیرت معرفی می کنند، رفته رفته به یأس می کشانند و به توقف! این دوره، دورهی کمال است. دوره ای است که در روایت آمده مؤمنین در صورت همدیگر تف می اندازند دیگر! یعنی این قدر همدیگر را نفی میکنند، ولی گفته اند بهترین دوره همین دوره است! چرا؟ چون صف دارد جدا میشود، چون که ایمان ها دارد محک می خورد، ابتلائات دارد به وجود می آید و اتفاقاً در روایات ما دارد، این بن مایه ی قرآنی هم دارد، مؤمن در همه ی امتحانات تثبیت بیشتری میشود، نه اتفاقاً تزلزل در او ایجاد می شود، اتفاقاً مؤمن تثبیت می شود، اگر تثبیت نمی شود به خاطر این که مؤمن نیست! آن خورده شیشه ها در سرعت های بالا خودش را نشان می دهد! این دوره ی حیرت نیست، دوره ی حیرت برای جُهّال است، نه دوره ی حیرت برای مؤمنین.
مؤمنین مدام دارند در این دوره ها تمحیص میشوند و خالص میشوند و تثبیت میشوند، این فضای ذهنی را داشته باشید. اصلاً این آیه 55 که « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لهَمْ دِينهَمُ الَّذِى ارْتَضىَ لهَمْ وَ لَيُبَدِّلَنهَّم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنىِ لَا يُشْرِكُونَ بىِ شَيْئا» این مال «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» این مال این است، پس صف مؤمن از صف منافق باید جدا بشود تا این وعده ی خدا درست محقق بشود، یعنی وعده ی خدا در جایش محقق بشود، حالا شما هر چقدر این مطلب را عمیق تر بکنید مطلب عمیقتر می شود، یعنی هر چقدر قیامتی ترش بکنید به سمت قیامت ببریدش صف ها دیگر مدام بازتر می شود، بازتر می شود، باز تر می شود، یعنی مدام این خلاصه که همه با هم دیگر هستند و فلان و این ها نه این جوری نمی شود! و ما باید آمادگی این دوره ها را داشته باشیم، دورهایی که در صورت هم تف بیندازیم! نه مؤمنین در صورت مؤمنین ها، در جامعه ی ایمانی. یعنی این قدر همدیگر را نفی می کنند! و برای همین است، ببینید دارم کد واژه های روایات را می گویم خدمت تان که آن موقع وقتی که خواندیم این ها را یک مقداری انس ذهنی داشته باشیم.
اگر می گویند رآیات زیادی بلند می شود، قبل از ظهور رآیات زیادی بلند می شود، نه این که پرچم بلند می شود! نه، اندیشه هایی بلند می شود که آدم ها دور این اندیشه ها جمع می شوند. گفته اند ده تا رآیت بلند می شود؟ بعد راوی میپرسد که آقا اگر ده تا، خب این که می شود حیرت! گفتند نه، برای کسی که مؤمن باشد امام زمان و دعوت امام زمان «أَبیَن مِنَ الشَمس» می شود؛ یعنی شما مؤمن باش، دل به دل امام زمان بده، در معارف باش، حجت را رعایت بکن، که یکی از صعوبت های این دوره رعایت حجت است.
یکی از امتحانات و ابتلائاتی که شما مواجه اید با حجتی که معصوم نیست، که اتفاقاً گفتند: «فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ» یعنی شما حجتی را باید چیز بکنی که اون حجت معصوم، همیشه وصی یک نبی خودش معصوم بوده، حالا شما میرسید به دوره ای، ببینید امتحان دارد چه جوری می شود؟ ابتلاء، بشر دارد رشد میکند با آن، شما میرسید به دوره ای و قرار است برسید به دوره ای که، رسیدید به دوره ای که حجت و وصی آن نبی معصوم نیست ولی حجت است. چقدر روی آقا الآن کم می آورند الآن؟ چقدر آدم داریم که روی آقا دارند کم می آورند؟ یعنی دیدید مدام می گویند آقا این که معصوم نیست؟! این که در علمش معصوم نیست که؟! این که در عملش فلان… درست است! این حرف ها درست است، ولی این حجت است «فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ» ببینید اینها می شود همان ابتلائات! این ها می شود همان امتحانات! این ها می شود همان رشدها! ببینید اگر دارد که «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» حالا الآن چیز شد، این ها مال دوره های است که باید این قدر امتحان سنگین بشود که این اتفاق بیفتد، صف مؤمن کاملاً جدا بشود تا این اتفاق بتواند بیفتد، یعنی چیزی شبیه به قیامت اتفاق باید بیفتد! چیزی شبیه به قیامت باید اتفاق بیفتد.
دوره ی حیرت است آیا؟ بله حتماً، برای کی؟ برای منافق، برای غیر مؤمن، دوره ی حیرت است برای چیز؟ اصلاً، اتفاقاً روایتش را یادتان است که حالا خواستید باز دوباره نگاه می کنیم روایتش را، که ببینید هیچ موقع قرآن نگفته مؤمن می رود در حالت حیرت! مؤمن در حیرت نمی رود هیچ موقع در قرآن این را ندارد همه اش «ثَبِّت أَقدامَکُم» نمی دانم همه اش قدم ثابت است همه اش این است! ماجرای مؤمن قدم ثابت است؛ «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم» بله اگر کسی «أَفّاكٍ أَثِيمٍ» بشود شیطانی می آید «تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفّاكٍ أَثِيمٍ» «عَلی مَنْ تَنَزَّلَ الشَّیاطِین»؟ «تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفّاكٍ أَثِيمٍ» این جوری می شود، تنزل بر این می کند و بعد شیطان که می آید «يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ» می ترساند «وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ» همه ی این ها، وگرنه مؤمن قرار نیست مردّد بشود، مؤمن قراراست تثبیت بشود؛ امتحان ها مدام او را تثبیت میکند، أحزاب اتفاقاً دشمنی ها او را تثبیت میکند.
و ما این زنهار را برای ما دارد که آقا داریم به سمت دوره هایی میرویم که خورده شیشه هایی کم و اندک که در دوره هایی نمی شد بزند زمین، در این دوره ها می زند زمین! چون که دارد شبیه به قیامت می شود! دارد شبیه به قیامت می شود. باید این را آدم، این «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» به انبیاء و رسل و اینها برنمیگردد، خب این را که دیدیم این آیه ی چیز را هم ببینیم چون که استناد شده در این روایتی که می خواهیم بخوانیم، سوره مبارکه مجادله را ببینید، صفحه 545، کسی حزب الهی باشد، حزب الهی منحرف نمی شود! حزب الهی از یک عصمتی برخوردارد؛ ببینید در آیه پایانی سوره مبارکه مجادله دارد که «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» اولاً هیچ محادّه ای ندارد اصلاً چیزی ندارد، حدّی ندارد جز حدود الهی.
یک موقع من باز دوباره در این چاشت در این جلسات نمی دانم بحث آیة الکرسی اینها بحثش مطرح شد، اصلاً حدودی ندارد این، حدّش حدود الله است، لذا تمام مسائل ودُّ و غیر ودّش هم تنزیه با همین حدود الله است، «يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ» نمیکند، تمام مسائل عقلی و قلبی اش که اسلام است از سینه به بالا است کلاً، از سینه به پایین اسلام نیست! از اینجا به بالا اسلام است، که این مغز و قلب را چیز بکند، آن پایین را شرّه می کند آن مغز و قلب در همان پایین، پایین خودش تنظیم میشود، لذا این مقدار دستور که سینه به پایین نداریم مال این است! چون که از سینه به بالا را شما حواست را بده خودش درست می کند، شما موادّه نکن با مَن حادَّ الله، کسی که برای خودش حدود دارد، آن علمی که برای خودش یک سری حدود گذاری دارد «وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ» در دل این کتابت شده ایمان «وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» دارد تأیید به روح می شود این! این تثبیت است «وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ» این می شود حزب خدا «أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
پس ما این دوره ی ابتلائی که باید بدانیم که ابتلائات سنگین تر می شود و البته این ابتلائات مؤمن را دارد تثبیت میکند و نباید هم شما توقع بکنید که ما به دوره ی نهایی برسیم در رشد بدون ابتلاء، اصلاً این معنی ندارد، در ابتلائات، در رشدهای فردی هم اصلاً معنی ندارد همچین چیزهایی! این که حالا می گویند دولت آن است که بی خون دل آید به کنار و این ها مثلاً حالا برای، مثلا آدم خوب است حالتهای جذبه ای هم داشته باشد و این ها، ولی این که بی ابتلاء، بدون چیز آمده، اصلاً دعای غیر مستجاب است و گفتند کسی دعا نکند که خدایا من را امتحان نکن! گفتند به مضلّات فتن دچار نکن، نه این که من را امتحان نکن، اصلاً مگر میشود خدا آدم را امتحان نکند.
خب دیگر برای مؤمن «أَبیَنُ مِنَ الشَّمس» است، کسی که در حجت ها رفته، این رآیات که بلند میشود، رآیات را گفتم پرچم ها نیست، رآیات یعنی چه؟ رآیات یک اندیشه هایی است، اندیشه هایی که مدام دارد میآید بالا و آدمها را جذب میکند به خودش؛ مؤمن جذب به این اندیشه ها نمی شود، او سرپا سفت سر امام زمانش ایستاده و سر معارفش ایستاده، کوتاه هم نمیآید از معارفش، از این که راه را این جوری برود کوتاه نمیآید، نمی گوید که حالا بالأخره قرآن هم مال هزار و چهارصد سال پیش است و معلوم نیست که جواب بدهد و الآن دیگر و الآن بالأخره.. اینجوری نیست! دنبال رآیات دیگر نمیرود همین رآیت را گرفته.
در تمام این شلوغی، وقتی که امام صدا بزند صدای امام را این راحت میشنود! این همین کسی است که امروزه دارد با فرج شخصی کارش را با امام میبندد میرود جلو! یعنی کارش را، زندگی اش را، «نُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي» دارد برای امام میرود این کار را انجام میدهد؛ میخوابد چون امام گفته است بخواب، بیدار میشود چون امام گفته بیدار شو، غذا میخورد چون امام گفته است غذا بخور، من این را در چیز گفتم، در بحث صدق داشتیم کسی که در حالتهای ایمان صادقانه میرود او دیگر مرخص نیست، حالت های ترخیص ندارد، میخوابد چون امام گفته بخواب وگرنه اصلاً این جوری نیست که بالأخره شبها که میخوابند و حالا منم میخوابم، حالا امام گفته بلند شو باشد بلند میشوم نه! امام اجازه داده بخوابم میخوابم، آن هم نمیخوابم، اصلاً بیداری و خوابم را، درسم را فلان.. من همه را با امام میبندم، برای خودم نمیبندم این بحث ها را! کار میکنم، کار اقتصادی میکنم، برای امام دارم کار میکنم، برای حکومت دینی دارم کار میکنم، برای چه دارم کار میکنم، برای چیز دیگری کار نمیکنم! نیرو سازی میکنم برای امام دارم نیرو سازی می کنم، کوه میروم برای امام کوه میروم، کوه نمیروم برای امام کوه نمیروم!
ببینید کسی که رفته رفته این فرج های شخصی، یعنی مدام دارد با امام میبندد، معارفش را از امام میگیرد، از قرآن میگیرد، حجت هایش را اینجوری میگیرد «يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ این كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ» لذا این که خیلی ها میگویند این دوره ی حیرت است که از روایات استفاده کرده اند! منتها نه از اجتهاد در روایات، از ظاهر روایت! بله دوره ی حیرت است ولی برای چه کسی؟ «يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ» برای همین در روایت است که اگر «لَوْ عَلِمَ اَللَّهُ» که :مؤمن یَرتابُونَ» غیبت ایجاد نمیکرد. این فقد حجت نیست دقت بکنید، فقد امام زمان فقد حجت نیست! اتفاقاً دوره ای است که میخواهند تثبیت حجج بکنند و یک مرحله طرف را ارتقاء بدهند، از یک مرحله مثل بچگی به مرحله ی بلوغ، از قبل از ازدواج به بعد از ازدواج. دیدید که طرف مثلاً قبل از ازدواج یک جور خاصی است مثلاً بعد از ازدواج خودش را جمع و جور میکند و نمیدانم چه کار میکند و میرود سر کار و… صبح بلند میشود و چه کار میکند و شب وقت، اصلاً یک مرحله ی دیگری است انگار در زندگی، کی بروم خانه و کی نروم خانه؟ چه جوری و هر وقتی نمیتواند مسافرت برود و اینها، میشود دوره ی بعد از ازدواج، دوره های بلوغ.
این که عصر الغیبة بشدت دوره ی بلوغی است برای مؤمن و باید برود سراغ همین ارتباط بر اساس حجت که اگر این کار را نکند اتفاقاً حیران میشود از این به بعد! چون که ما داریم به سمت قیامت میرویم! یادتان است که مدام این بحثها باید برخط در ذهنمان باشد به سمت قیامت! همه ی رفتارها دارد قیامتی شکل میشود! بگذارید من یک چندتا روایت بخوانم که این بحث یک مقداری، در کافی شریف دارد که امام صادق (علیه السلام) به أبان بن تغلب میگویند که: «كَيْفَ أَنْتَ إِذَا وَقَعَتِ البَطْشَةَ بَينَ المَسجِدَين» وقتی که آن درگیری بین مسجدین، حالا یا مسجد النبی یا مسجد الحرام یا مسجد سهله یا مسجد کوفه حالا چیز است، میگویند آن بطشه اتفاق بیفتد خلاصه چه جوری است؟ «فَيَأرِزُ العِلم كَما تَأرِزُ الحَيّة فِي جُحْرِه» میگویند علم مثل مار که میرود در سوراخ، علم میرود در سوراخ «وَاخْتَلَفَتِ الشّيعَة» شیعه با همدیگر به اختلاف میخورند «وَ سَمّى بَعضُهُم بَعضًا كَذّابِين» میبینید تا کجا باید برویم! یک عدّه ی دیگر را کذّاب نام خواهند گذاشت، شیعه شیعه را! «و تَفَلَ بَعضُهُم فِي وُجُوهٍ بَعض» یک عدّه شیعه در صورت یک عدّه ی تف میکنند، یعنی اینقدر همدیگر را منحرف میدانند! «قُلتُ جُعِلتُ فِداك» أبان بن تغلب میگوید: «جُعِلتُ فِداك ما عِندَ ذلِكَ مِن خَير» اگر این جوری شد خیری نیست که؟! این چه زمانی است؟ جواب رو نگاه کنید «فَقالَ لِي الخَيرُ كُلُّهُ عِندَ ذلِكَ ثَلاثاً» سه بار میگویند اصلاً اصل جنس همان موقع است، اصل جنس است «الخَيرُ كُلُّهُ» همان موقع است، که دارد خیر است، میگویم هشتاد و هشت بعضی ها می گویند خیر نبود، میگویم هشتاد و هشت یکی از اوج های قضیه ی انقلاب بود، که بر اساس حجت صفها جدا شد و بعد میبینید ماجرای نه دی اتفاق افتاد.
از یک زاویه ای نگاه کنید، چشم تان را عینک خدا به آن بزنید، عینک ظهور به آن بزنید، این صحنه ها اتفاق خواهد افتاد برای شیعه، این ابتلاء شیعه است، تا صفها یک مقداری چه بشود؟ رقیق بشود. حالا ما اینقدر خیلی شیک و مجلسی داریم میگوییم ان شاء الله که ما در صف آن وری بشویم، یعنی مدام بزداییم، مدام دل به دل امام بدهیم، مدام چه کار بکنیم؟ و برای امام کار بکنیم که ان شاء الله در حقیقت مقدمات این اتفاق را این جوری رقم بزنیم.
کمال الدین و تمام النعمة جلد 2 صفحه 355 یک روایتی دارد راجع به حضرت نوح، که این را آن موقع میزنند به جریان در حقیقت چه کسی؟ به جریان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حالا یک تکه هاش را مدام می خوانم و معنی میکنم دیگر «أَمَّا إِبْطَاءُ نُوحٍ» این که قضیه ی نوح اینجوری شد و خلاصه فرصت زیادی پیدا کرد قوم نوح «فَإِنَّهُ لَمَّا اسْتُنْزِلَتِ الْعُقُوبَةُ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ السَّمَاءِ» وقتی که نوح طلب عقوبت کرد، گفت که خلاصه دَیّاری را نگذار و بزن درب و داغون شان کن «لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا، أَنَّهُمْ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً» بزن و اینها را داغون کن! خدا روح الأمین را فرستاد هفت تا هسته ی خرما به او داد! هفت تا هسته ی خرما داد! گفت که در اینها عباد اللهی هستند و چه فلان و اینها، اینها را بگیر بکار، درآمد، بزرگ شد، میوه داد، عذاب می آید! تا آن موقع دعوت کن «وَاغْرِسْ هَذِهِ النَّوَى فَإِنَّ لَكَ فِي نَبَاتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِدْرَاكِهَا إِذَا أَثْمَرَتِ الْفَرَجَ» آن موقع فرج میآید و خلاص «فَبَشِّرْ بِذَلِكَ مَنْ تَبِعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» و این «مَنْ تَبِعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» چیست؟ بشارت بده، بعد معلوم میشود که قضیه مال آن ور نبود! قضیه این بود که «مَنْ تَبِعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» را بریزد! خب چه میشود؟ پیغمبر خدا می آید و میگوید که آقا این دانه ها رو باید بکاریم، خب این دانه ها را میکارند و سبز میشود و درخت می شود و چه می شود و میوه میدهد، میگویند خب عذاب الهی چه شد؟ «فَأَمَرَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَغْرِسَ مِنْ نَوَى تِلْكَ الْأَشْجَارِ وَ يُعَاوِدَ الصَّبْرَ وَ الِاجْتِهَادَ» میگویند نه امر الهی آمده که این هسته ی این خرما را مجدد بکاریم، باز دوباره دربیاید و فلان و همه ی اینها، خلاصه یک عدّه حدوداً سیصد نفر میریزند میگویند برو بابا گذاشتی سر کار ما را! این ابتلائات این چنینی، مثل همان داستان چیز هست خواب پیغمبر از رویا «فَلَا يَقْرَبُواْ ٱلْمَسْجِدَ ٱلْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا» که یک عدّه شک میکنند در این چیز، اینها برای چیست؟ برای این است که یک عدّه بریزند! بحث این نیست که آنها میروند جهنم و نمی دانم چه و چه! نه، این استقرار در این عالم آن وعده «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» یک عدّه میریزند.
این اتفاق هفت بار تکرار میشود خودش، یعنی هفت بار مدام میرسد و میگویند خب حالا عذاب! میگویند حالا بکارید حالا تا دفعه ی بعد، هفت بار تکرار میشود تا این که «إِلَى أَنْ عَادَ إِلَى نَيِّفٍ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا» یک هفتاد و چند نفری میمانند «فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِنْدَ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا نُوحُ الْآنَ أَسْفَرَ الصُّبْحُ عَنِ اللَّيْلِ» الآن تازه جدا شد «الْآنَ أَسْفَرَ الصُّبْحُ عَنِ اللَّيْلِ» این حالتهای قیامتی همین است! حالتهای قیامتی صبح است، دیدید که مدام «یَومُ القیامَة» اصلاً روز است، قیامت روز روشن شدن است، روز است، این حالت هم حالت قیامتی است که باید «حِينَ صَرَّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ» این که حق تصریح شد الآن شد حالا «وَ صَفَا الْأَمْرُ» امر چیز شد «وَ الْإِيمَانُ مِنَ الْكَدَرِ بِارْتِدَادِ كُلِّ مَنْ كَانَتْ طِينَتُهُ خَبِيثَةً» آن کسانی که در طینت شان خبث است اینها مرتد شدند، اینها بروند کنار اول از ماجرا «فَلَوْ أَنِّي أَهْلَكْتُ الْكُفَّارَ وَ أَبْقَيْتُ مَنْ» خوب دقت کنید استدلال قرآنی است «فَلَوْ أَنِّي أَهْلَكْتُ الْكُفَّارَ وَ أَبْقَيْتُ مَنْ قَدِ ارْتَدَّ مِنَ الطَّوَائِفِ الَّتِي كَانَتْ آمَنَتْ بِكَ» اگر میزدم همان اول داغون میکردم کفار را، یک عدّه با اینها شیشه خورده دارند و در اینها بودند از همان اول که بخاطر خیلی از نفاق هایی که آمده که اینها، اصلاً شما نفاق ها در سور مکی خیلی عجیب است؛ شما نفاق دارید در سوره ی عنکبوت، یک عدّه بو میکشند که کجا دارند کباب داغ میکنند! یک عدّه اینها را بو میکشند که میآیند در این صف ها، اگر اینجوری میشد «لَمَا كُنْتُ صَدَّقْتُ وَعْدِيَ السَّابِقَ لِلْمُؤْمِنِينَ» وعده ی من درست نبود! «الَّذِينَ أَخْلَصُوا التَّوْحِيدَ مِنْ قَوْمِكَ وَ اعْتَصَمُوا بِحَبْلِ نُبُوَّتِكَ بِأَنْ أَسْتَخْلِفَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ أُمَكِّنَ لَهُمْ دِينَهُمْ وَ أُبَدِّلَ خَوْفَهُمْ بِالْأَمْن» این وعده درست نمیشد!
من این قدر تصفیه میکنم تا این وعده درست شود، تصفیه ای از جنس تصفیه های قیامتی! نه تصفیه ی، ببینید زمان در حقیقت ائمه، خیلی وقتها اینجوری نبوده، بازی این نبوده، بازی الآن بازی رشد است! ما داریم رشد میکنیم، این حدّ از تخلیص اساساً نبوده، لازم هم نبوده، سطح رشد در این سطح نبوده، این مثل این میماند که شما مثلاً یک چیزی را برای یک دستگاه، خب این اورانیوم فلان و اینها را شما باید تا تخلیص فلان قدر ببری برای فلان کار، برای مثلاً یک بیل و کلنگ و فلان و اینها نه دیگر در حدّ یک آهن معمولی و فلان و اینها که یک مقداری خالص شده باشد، مسش را گرفته باشد و آهن شده باشد کفایت میکند، ولی اگه قرار باشد بمب اتم یک اورانیوم را باید تا نود درصد تخلیصش بکنی! تا بترکاند قضیه را؛ ما الآن در این دوره ی بترکانه ایم، این الآن باید موقعیت خودش رو بداند، ما حالا در دوره ی بترکانه ایم.
ببینید در کافی شریف جلد 1 صفحه 336، اینها همه پایه های قرآنی اش را هم من به شما عرض کردم که شما هیچ موقع مؤمن را با حیرت نمیبینید در چیز، هیچ موقع قرآن مؤمن را با حیرت معرفی نکرده، مؤمن را با تزلزل معرفی نکرده، مؤمن کنار پیغمبرش میماند ثابت قدم و بعدش مدام یک عدّه میریزند تا این که آن عدّه بریزند «بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» خلاصه برسانند تا آن حالت، ببینید روایاتش دارد «إیّاکُم فَتَّنْویه» بر حذر باشید که این قضیه رو تشهیر نکنید، حالا در زمان امام صادق( علیه السلام) این ها، قضیه ی امام زمان را چیز نکنید، من این را چرا با این حساسیت میگویم؟ ببینید امام زمان که مایه ی امید بشریت است، بعضی ها جریان امام زمان را به یک جریان حیرت تبدیل میکنند و یأس! انگار نمیدانی، اصلاً معلوم نیست، چیست و چه کار باید بکنیم، اصلاً اینجوری نیست «أَمَا وَ اَللَّهِ لَيَغِيبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِينَ» می گویند امام شما «سِنِينَ مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَيُمَحَّصَنَّ حَتَّى يُقَالَ مَاتَ» این قدری قضیه میرود که «حَتَّى يُقَالَ» بعضی ها می گویند «مَاتَ، قُتِلَ، هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ» نمی دانیم کجاست، چه جوری است، اصلاً جریان چیست؟ «وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ» چشم های مؤمنین گریان میشود. «وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ اَلسُّفُنُ بِأَمْوَاجِ اَلْبَحْرِ» این کشتی چپه میشود! ببینید اینجوری میشود کشتی! که دیگر یک سُفُن به درد، کشتی چپه شده است! «فَلاَ يَنْجُو إِلاَّ مَنْ أَخَذَ اَللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ اَلْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ» نجات در این جاست، باید حزب الهی بشود «وَ لَتُرْفَعَنَّ اِثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً» دوازده رآیت چیست؟ میرود بالا! «مُشْتَبِهَةً» دوازده رآیت مشتبهی که «اَيُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ» اصلاً فهمیده نمیشود چی به چی است! کی به کی است! «أَيٌّ مِنْ أَيٍّ» اصلاً معلوم نمیشود که به که است همه چیز قر و قاطی!
«قَالَ فَبَكَيْتُ» مفضل بنِ عمر میگوید: من گریه ام گرفت دیگر که داریم، یعنی آن زمان چه زمان عجیبی است «وَ قُلْتُ فَكَيْفَ نَصْنَعُ» چه کار کنیم ما؟ اصلاً آن دوره چه کار باید کرد دیگر؟ «فَقَالَ يَا بَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ نَظَرَ إِلَى اَلشَّمْسِ دَاخِلَةً إِلَى اَلصُّفَّةِ» حضرت یک نگاهی کردند این نور اومده بود در سکوی جلوی در، دیدید که این نورها یک ستون نور چیز درست میکنند و دیده میشود، دیدید در بازار و اینها ستون نور «فَقَالَ أبا عبدالله فَتَرَى هَذِهِ اَلشَّمْسَ» این خورشید را میبینی الآن این جوری آمده؟ در این تاریکی ها و فلان دیدی یک ستون نور این جوری آمده «فَتَرَى هَذِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ اَللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ اَلشَّمْسِ» واللّه امر ما از این شمس روشنتر است، یعنی در تمام این رآیات مشتبهی که میآید آنی که «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ» خدا او را در حیرت نمیگذارد، ولی منافق را در حیرت می گذارد! کسی که برای خودش یک رآیاتی درست کرده، به حجت هم عمل نمیکند.
امروز آقا جزء چیزهایی است که خدا به واسطه ی آقا ما را عذاب میکند، باور کنید! یعنی کلاً حجتها اینجوری هستند، حجت ها دو لبه هستند، وقتی که میگویند «حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ» یعنی شما باید مواجه باشید با یک حجت الله غیر معصوم، آقا امروز شمشیر دولبه است برای چیز، اگر کسی بخواهد تخطّی های چیزی بکند خلاصه چیزش می کنند، میپرد، به خصوص در این سرعت های قیامتی، در سرعتهای قیامتی میپرد آدم! مثل این پیچ چیز است، حالا یک خورده درستش کردند این اول 40:40 یک پیچ دارد که می آید در چیز، یادم هست ماشین چپ میکرد آنجا، خیلی وقت ها ما اوایل که می آمدیم ماشین چپ میکرد، با سرعت می آمد بعد پیچ نود درجه است، سرعت، پیچ نود درجه چپ میکند آدم.
آدم باید حواسش باشد که وضعیت، وضعیت قیامتی است. و آن حالت تمحیص و تخلیص مدام دارد با دقت بیشتری انجام میشود؛ باز دوباره برای این که این عبارت، عبارتها را یک مقداری چیز بکنیم، شما باز در کمال الدین و تمام النعمة صدوق، در همین جلد 2 صفحه 410، در همان روایت معروف «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ فَقَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ» این عصر، عصر حیرت نیست عصر رشد است.
در روایت ها دیدید دیگر، گفت در صورت همدیگر تف می اندازند و چه کار میکنند و گفت اصلاً این چه دوره ی بدی است، حضرت گفتند اصل جنس است الآن این از خوبی! چون صف جدا شده «يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ» یعنی اینها هستند که حیرت برای این هاست، حتی در آن روایتی که قبلاً هم خواندیم آنجا داشت که در کافی شریف همان روایت اول یادتان هست که «وَ قَد عَلِمَ أَنَّ أَولیائَهُ لا یَرتابُون» خدا میداند که اولیاء به شک نمی افتند «وَ لَو عَلِّمَ أَنَّهُم یَرتابُون» یعنی حتی اولیای خدا آنها هم به شک بیفتند، اگه خدا میدانست همچین اتفاق می افتد «لَما غَیْبَ عَنهُم حُجَّتَهُ طَرفَةَ عَیْن» یک لحظه حجت نمیرفت! این دیده؛ میگویند دوره ی رشد است برای همین است، اتفاقاً اینها مدام دارند تثبیت میشوند در این صحنه های ابتلائات، چون که قاعده ی ابتلاء برای مؤمن این است، که تازه میگوید «هذا ما وَعَدَنا اللّه» حالا این شد! اتفاقاً رشد میکند. مؤمن در ابتلائات رشد میکند، قاعده ی مؤمن است، و عرض کردم هیچ کسی رشد بی ابتلاء نخواهد داشت! اصلاً غیر ممکن است، نداریم، نداریم همچین چیزی، رشد بدون ابتلاء.
حالا ابتلائات همه مریضی و نمیدانم مرگ و میر و فلان و این چیزها نیست، ابتلاء داریم تا ابتلاء؛ بعدش هم فکر نکنید نه مریضی، حاج آقا نمی دانید مریضی خیلی ابتلاء سختی است، نه آقا شما از کجا می دانید؟ ابتلاء امام زمان مثلاً ممکن است مریضی نباشد ولی اعظم ابتلائات است، ابتلاء حضرت آقا فکر می کنید چه بود؟ مریضی مگر؟ یا مثلاً مریضی خانوادهاش است مگر؟ مگر اینها ابتلائات است؟ کسی که روزانه میمیرد زنده میشود، میگوید من خواب نمیروم، از خواب می پرم! اینها ابتلائات سطح خودش است، ماها گاهی اوقات یک چیز هایی را.. کما این که کسانی که لذت ایثار را نچشیدند، آخر هم خیلی ملو قضیه را نگاه میکنند. ما رفته بودیم برای حج ثبت نام بکنیم، گفتند دفعه ی اولت است؟ گفتم بله، گفت روحانی ای کاروان هستی؟ گفتم نه همین جوری زائرم، گفت نه تو زائر نیستی! گفتم آقا زائریم دیگر، گفت یعنی تا حالا نرفتی؟ گفت بروی دیگر نمی توانی نروی! همین حالتی که ما راجع به کربلا داریم، می گویند از نخورده بگیر بده به خورده همین جوری است. یک سری لذت ها هست طرف تا ندیده نمی داند چیست می ببیند تازه می فهمد چیست.
«لَو عَلَّمَ أَنَّهُم یَرتابُون لَما غَیبَ عَنهُم حُجَّته طَرفةَ عَین، وَ لا یَکُونَ ذلکَ إِلّا عَلَی رَأسٍ شِرارٍ النَّاس» این حیرت و اینها به رأس شرار الناس میخورد، به سر آنها میخورد نه به سر مؤمن. با همین حجت ها حرکت بکنیم، قرص بشویم، ابتلائات را تحمّل بکنیم و در این ابتلائات به جهاد تبیین وارد بشویم، خلاصه همه کاری که لازم است بکنیم. اخلاص، تخلیص همه ی این ها در ابتلائات هم مدام تخلیص می شویم، منتظر یک عالمه چیز هم باشید، نه دی و هشتاد و هشت و فلان و همه چیزها، این رآیت ها میرود بالا جوری که شیعه در صورت همدیگر تف می کنند!
[بله، اسماً شیعه است دیگر، یعنی همان چیزهایی که ما می گوییم، نه، بحث مثلاً می خواهد بگوید «مَا اخْتَلَفَ الشّیعَه» یعنی تو سنی و اینها را بگذار کنار! شیعه اختلاف میکند در خودش! کما این که دوره های این ابتلائات مثلاً واقفیه همین جوری بوده دیگر! اصلاً یکی از دلایلی که مدام دیدید می گویند پنجمی از هفتمی! اصلاً دیدید مدام «خامِسٍ مِن وُلدٍ سِابِع» اصلاً چرا به این عنوان معرفی می شود؟ امام چرا با این عنوان معرفی میشود؟! خامس از سابع، بخاطر فتنه ی آن سابع! یعنی فتنه ی بعد از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) بخاطر آن داستان! که آنجا یک رآیت آن جوری بلند شد دیگر، تقریباً یک رآیت قائم بلند شد آن موقع که میگفتند نه، خامس از سابع حواستان باشد، فتنه ی واقفیه بود دیگر.[
خدا ان شاء الله جعلنی الله مالک46:53، نه ببینید یک موقع است شما، ببینید این که ماله بکشند و اینها، یک موقع است طرف توقع می کند از نوح که آقا چه شد؟ یک موقع می ریزد! یک موقع شک می کند و دارد که «47:21 » سیصد نفر ریختند یکهویی! ببینید یک موقع است آدم در این که چرا این اتفاق می افتد؟ دارد سؤال می کند، دارد چه کار می کند و همه ی اینها، یک موقع است می گوید نه برو اصلاً کی گفته این پرچم پرچمی است که فلان است! یعنی دارد می ریزد از انقلاب، یعنی این اتفاق، اتفاق ناگواری است! و نباید بیفتد، و البته خیلی هایش هم مال همین این است که همین طولانی شدن می دانید که اصل الغیبه رشد است، طول الغیبه نتیجه ی خبط است، ببینید ما یک اصل الغیبه داریم که در روایات آمده اصل الغیبه اصلاً ما هو کائن است، باید می شد مثل مرگ مثل قیامت، باید بشود! این محصول چیز نیست، اتفاقاً روایتش را دیدیم قبلاً که همه ی انبیاء غیبت می کردند، همه ی انبیاء داشتند غیبت را همه ی انبیاء را جمع کردند در، اصل الغیبه باید بشود، طول الغیبه این همان آیه ای است که در سوره ی مبارکه حدید است که «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» یعنی اینها یک کاری کردند به واسطه ی خبطی که کردند مدام دوره را دارند طولانی می کنند! یعنی این ها به واسطه ی خبط هایی که کردند، شاید ما واقعاً در ماجرای ابتلاء به جریان حاج قاسم اگر می زدیم می ترکاندیم، آن کاری که باید انجام می دادیم می دادیم، آن کاری که باید انجام می دادند می دادند، این اتفاق خیلی سریعتر می افتاد که دیگر خود آقا هم گفتند یک سیلی ای زدیم، انتقامی نشد، چون که دقیقاً افتاده بودیم در موضع «فَقاتِلُوا أئِمَّه الکُفرِ» دقیقاً در همین موضع بودیم آن موقع، و آن کاری که باید می کردیم نکردیم، باز دوباره اوضاع به هم وَر شد به قول این قمی ها.