فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفة المهدی، جلسه ششم

سوره مبارکه آل عمران، آیه 140

“إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُه” ، اگر در جریان احد شما یک زخم و جراحت و آسیبی به­تان خورد ، مثل آن را دیگری هم خورد؛ یعنی آن طرف مقابل هم خورد. این قسمت آیه مد نظر است: ” وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَينْ‏َ النَّاسِ “، ما بین مردم ایام را می­گردانیم، می­چرخانیم، خاصیت گردش ایام این است که، یک چیزهایی که نمی­گویم،” وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ “، از این چیزها در قرآن زیاد است، یک قسمت­های پنهان دارد که خدا نمی­گوید. می گوید این این(حالت سکوت که نشان می دهد مطلبی وجود دارد) ” وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ ”  آیه این جوری هست. علی القاعده باید باشد  تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَينْ‏َ النَّاسِ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ  این حرف وَ در آیه نشان می دهد که یک چیزهای دیگری هم هست این وسط که به ما نمی­گویند. ولی” وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ “، خدا مومنینِ در شما را شناسایی کند و جوهرهای وجودی و گوهر وجودی شناسایی شود. ”  وَ يَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ  وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِين “. از میان شما هم کسانی که شاهدان بر صحنه­ها و شاهدان بر اعمال و حالا با همه­ ترتیباتش.” وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِين “(آل عمران 141) یعنی این صحنه­های جنگ­ها و این چیزها دارد به وجود می­آید برای این­که چه بشود؟ مومنین تمحیص شوند، و محوضت پیدا کنند و محض شوند. و محص شوند. این اتفاق در این جریان بیفتد، گردش ایام خاصیتش این است.” وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِين ” از آن طرف موجب محض ایمان و محق کافر شود. و از بین بردن کافر شود. حتی در این پازل، که حالا این جنگ است و اینها، ممکن است دشمن پازل خدا را دارد مرتب می­کند و اساسا خدا بر این عالم مسلط است و دارد… نسبتش را با بحث خودمان رفته رفته می­فهمید. که چرا می­گویم این حالت محض ایمان شدن و محص ایمان شدن، خودش خاصیت ایام است که می­رود به سمت این­که کلا ایمان پیوسته محض شود و کفر  محق شود. این همان اتفاقی است که در قیامت هم می­افتد دیگر که به سمت قیامت می­رود. که مومنین محض ایمان می­شوند و اتفاقا خالص می­شوند، حتی با عذاب­های جهنمی و برزخی، خالص می شوند و رفته رفته محض می­شوند. و از آن طرف کفار محق می­شوند، از بین می­روند. این­که باطل زهوق است و از بین رفتنی است، این خاصیت عالم است اصلا، عالم بر این مدار استوار شده است. که ایام را بچرخاند، به عبارتی مثل سانتریفیوژ بچرخاند همه چیز را، از این حالت ثبات خارج کند. در این حالت ثبات، همه چیز قاطی است. دانه­بندی ندارد. نداولها، باید بچرخانمش تا مثل سانتریفیوژ اینها از هم جدا شوند، دانه­بندی شوند، محض شوند، ناخالصی­هایشان گرفته شود و آن طرف هم محق شوند. مثل سرندی که این­جوری می­کنند بعد آن طرف باقی اش را پرت می­کنند. این کار اصلا ویژگی کل عالم است. کل عالم به این سمت می­رود و اصلا این ویژگی­اش است. شما سوره مبارکه قصص را ببینید. می­خواهم بگویم این پازل، گاهی پازلی است که … آیه 5، آیه معروفی است. ” وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ” ما یک اراده­ای داریم و آن این­که بر مستضعفین در این زمین، در مقابل مستکبرین یک منت و نعمت عظیمی بگذاریم، که این نعمت­های حاکمیت است. که به منت از آن یاد می­شود. و این­ها را ائمه بکنیم، اینها را امامان زمین بکنیم و نجعلهم الوارثین، که اینها را وارثان زمین بکنیم. که این آیه به صراحت، هم به عنوان یک سنت دائمی دارد نشان داده می­شود و هم انتهایش بحث ظهور است و مشخص است که تطبیقات این جوری هم دارد. منتهای مراتب چه کسی دارد این پازل را برای خدا درست می­کند؟ فرعون! یعنی فرعون است که دارد جامعه را دو قطبی می­کند و این در پازل خدا دارد دو قطبی می­شود. یعنی کار از دست خدا در نرفته است. فرعون باید بیاید کار را دو قطبی کند. اگر دو قطب نداشته باشیم که دیگر جریان نداریم. باید دو قطب ایجاد شود، نه دو قطب اصلاح­طلب-اصول­گرا، بلکه دو قطب مستکبر-مستضعف. این قطب­های جهانی باید تشکیل شود. چه کسی این کار را بکند؟ فرعون و فراعنه. لذا اگر آمریکا فلان می­کند، شما این را چیز بدی ندانید. برای آمریکا بد است، برای دنیا خوب است. چون که فرعون باید بکند. ” إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ “(قصص 4)، باید یک علوّ این­گونه انجام دهد ” وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً ” (قصص 4)، شروع کند به گروه گروه کردن، ” يَسْتَضْعِفُ طَائفَةً مِّنهُمْ  ” (قصص4)، یک عده را لگدکوب کند، ” يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ يَسْتَحْىِ نِسَاءَهُمْ  إِنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ “(قصص4)، او باید افساد بکند. طائفه مستضعفِ لگدکوب شده را درست کند و از آن طرف مستکبر را درست کند، بعد کار را به خدا تحویل می­دهد. حالا این تعبیر مسامحه­ای است، کار دست خدا هست. که خدا” وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا ْ فىِ الْأَرْض “. عرضم معلوم است؟ یعنی فرعون دارد پازل خدا را مرتب می­کند. باید این دو قطبی را به وجود بیاورد. و اگر بدانیم در چه موقعیتی هستیم، درست است که ما با آمریکا دشمنیم و می­جنگیم و باید با فرعون جنگید، ولی بدانید هرچه بیشتر دارد دو قطبی می­شود، داستان دارد آخرالزمانی می­شود. و این مسئله آخرالزمانی فقط به ما ربط ندارد. می­دانید که گفتمان آخرالزمان و ظهور منجی با هر تقریری که هست، یک گفتمان بسیار رایج است در دنیا و پیوسته دارد رواج بیشتری پیدا می­کند. و به سرعت دارد این گفتمان آخرالزمانی و ظهور منجی تِرِند می­شود. من یادم است در برزیل که رفته بودم، یک کلیسای خیلی مُعظمی داشتند وَنجلیست­ها، یعنی مسیحیان ظهورطلب، حتی داشتند برای ظهور پول جمع می­کردند، یعنی انقدر قضیه عن قریب برایشان بود. و من توقعم این است که این گفتمان، گفتمان رایج حتی هیئت­ها خواهد شد، گفتمان رایج کشور خواهد شد، کما این­که در دنیا هست. و همین­طور رایج­تر خواهد شد.

این که ما عرض می­کردیم مسئله غیبت، نه طول غیبت، یک مسئله­ای است که کاملا با رشد و کمال است. آن طول غیبت، نتیجه تنبیه است. ولی اصل غیبت، همه انبیا داشتند، بعدا هم غیبت همه انبیا را می­بینیم. و این غیبت­ها باعث تمحیص و تمحیض و محق و امتحان و ابتلا برای هرکسی است. یک پارامتر است که می­آید یک کاری می­کند. مثل آن­چه در مورد حضرت موسی اتفاق افتاد، که به میقات که رفت، ابتلا و رشدی بود برای خودش، ابتلا و رشدی بود برای مومنین، سقوطی بود برای یک سری منافقین در جریان سامری، برای یک سری از کفار (دشمنان) باز یک ابتلا بود. می­بینید که یک مسئله­ای به نام غیبت مطرح می­شود، که همه انبیا دارند برای این­که امم خود را به یک رشد برسانند. و این النهایه، در دوره غیبت، برای این­که جهان… باز شما این­ها را در پازل خدا حساب کنید. حکمرانی از حکمرانی کشوری دارد به حکمرانی­های جهانی تبدیل می­شود. فیلا، فیفا، تمام چیزهایی که مربوط به مسائل بین­المللی است و مدام دارد تقویت می­شود، می­بینید که دارد یک حکمرانی جهانی می­کند. یک NGO­ است، ولی دارد حکمرانی جهانی می­کند. این­ها را بدانید که در پازل­های آخرالزمانی است. چون که اِشل کار را به جهان دارند تبدیل می­کنند. و این اشتباه است که ما حکمرانی را امروز فقط در یک قالب… این کسانی که هی می­گویند ما باید به همین ایرانمان چه کنیم، اصلا نمی­دانند الان اصلا زمین بازی این نیست. زمین بازی به سمت جهانی است و اتفاقات کلا به سمت جهانی شدن است. یک اتفاق در منطقه­ها و اینها دیگر نمی­ماند. و این دوره­های غیبت به قدری رشد در آن­ها زیاد است، که وقتی ارتباط از بدن امام قطع می­شود و کارکرد امام طور دیگری می­شود، که گاهی اوقات در روایات دارد که گفته­اند اگر در غیبت این­قدر رشد هست، می­شود برای فرج دعا نکنیم؟ یعنی حتی چنین ذهنیتی پیدا شده بوده که اگر این­قدر رشد در دوره غیبت هست که ما داریم به صورت قیامتی و با الباطن داریم با حضرت ارتباط پیدا می­کنیم، می­شود دعا نکنیم؟ حضرت می­فرمودند که دوست ندارید که توحید عالم­گیر شود؟ گفتند چرا، این را دوست داریم. یعنی آن­قدر رشد در دوره غیبت بالاست، که حالا برایتان روایت می­خوانم، و آن­قدر این سنت، سنت قطعی است و سرٌّ من اسرار الله است که در روایات ما دارد که چناچه حتی حکومت به دست یکی از ائمه تشکیل می­شد، باز غیبت اتفاق می­افتاد. تحلیل ماجرای غیبت به صورت یک خطی، که فکر می­کنیم فقط متکی به جریان حکومت است و به حکومت رسیدن ائمه، این­گونه نیست. اگر ائمه به حکومت هم می­رسیدند غیبت می­شد. چون این مسیر رشد است، باید طی بشود. مسیر غیبت، مسیر رشد است و باید طی بشود. من شماتیک دنیا را بگویم که X و Y ما کجای دنیاست، باز این هم آیات دارد و هم روایات. فعلا این ذهنتان را… بدانید امام در این دوره فعال­تر از امام در دوره­های دیگر است. این حرف مهمی است. چون که امام در یک دوره­ای، کارش این بود، نه این­که هدایت به امر نمی­کرد. اساسا دسترسی به امام مبنایش بر انتقال­های لوکیشن بود، یعنی باید بلند می­شدند می­آمدند مدینه و سوالات خود را می­پرسیدند. امروز اساسا گرانی­گاه امام این نیست. گرانی­گاه امام و فعالیت امام این­گونه است که شروع کند شما را به هدایت به امر کردن و کار شما را انجام دهد. خود امام در این موضع است.هرچه تناسب بیشتر، قرب بیشتر. کما این­که در ظهور که اسم جامع الظاهر و الباطن و اینها همه با هم قرار می­گیرد، دارد کسی که در پستوی خانه­شان، در گوشه­ای هست و در آن پستوی خانه مثل کسی که نزدیکِ فیزیکی امام است ارتباط برقرار می­کند. آیا لزوما این کار با ابزار است؟ ممکن است ابزار هم نقش داشته باشد، اما اصلش این نیست. اصلش آن حالت قیامتی داستان است. که کسی نحوه ارتباطش با امام… این­ها کی آمادگی­اش حاصل شده است؟ در این دوره. این که جلسه پیش هم عرض شد، به طورت مرتب المستغاث بک یا صاحب الزمان، آقای جاودان می­گفتند (و این حرف درست است): «کسی که ساعت می­گذارد برای بیدار شدن برای نماز شب، این مشرک است. شما می­خواهی بخوابی با یک آمادگی بخواب، بعد به حضرت بسپار.» یعنی رابطه قیامتی را برقرار کن. به حضرت بگو من را بین یک ربع به چهار تا چهار، اگر صلاح می­دانید، بیدار کنید. اگر محبت کنید، مرا آن­موقع بیدار کنید. حضرت بیدار می­کنند. می­گویید نه، همین امشب امتحان کنید. چرا ساعت می­گذارید؟ بسپارید حضرت بیدار کنند. با اعتماد. بعد خاطراتتان را بنویسید. ببینید بیدار شدید یا بیدار نشدید. بیدار می­شوید، این­که بعدا می­خوابید یک حرف دیگر است. می­توانیم اگر رفیق شدیم بگوییم حضرت ما را بیدار کن و بلند کن بگذار در سجاده، قرآن را جلوی ما باز کن ما بخوانیم. حضرت این کار را هم می­کنند، منتها باید یک مقدار رفیق شویم.

ما اعتماد نداریم. امام زمان ارتباطاتش با ما از این سنخ است. کسی که 20 بار، 30 بار در طول روز یاد حضرت می­کند، المستغاث بک یا صاحب الزمان ادرکنی، شما مطمئن بخوابید، ساعت نگذارید، بدهید حضرت بیدارتان می کنند. و بعد شما می­فهمید نه، دارد… و بعد رفته رفته در انتهای این دوره­های غیبت، روشن می­شود که حضرت بدون این­که ما بدن ببینیم کارکن است و دارد کار می­کند. بی­بدنی که ما ببینیم، حضرت بدن دارند، ولی بدون آن نحوه از ارتباط… یک موقع باید می­رفتند در خانه امام جعفر صادق. مسئولیت و وظیفه­شان این بود. هرجای دنیا هم بودند همین کار را می­کردند. ولی امروزه، روزش چیز دیگری است. روز تجلیات به نوع قیامتی است. آن داستان ابوهارون مکفوف که داستان بسیار زیبایی است، که من یک بار هم تعریف کردم، که وقتی امام باقر (علیه السلام) یک تجلی از آن جنس کردند پیش ابابصیر، دم در مسجد ایستادند گفتند که بگو ابوجعفر را دیده­اند یا نه؟ حضرت آن­جا ایستاده­اند. از هرکس می­پرسد ابوجعفر را دیدی؟ می­گوید نه. بعد ابوهارون مکفوف می­آید. از او می­پرسد. می­گوید مگر کوری؟!کنار تو ایستاده. حالا خود ابوهارون کور است. می­گوید از کجا فهمیدی؟ می­گوید: وَ هو نورٌ ساطع. می­گوید نوری این­جا وجود دارد. این­که می­گوید”  وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ ” (حدید28)، یعنی ما نور می­گذاریم برای طرف، که با نور بین مردم حرکت می­کند ، این همان بحث­های جنس ملکوتی است. که دیگر در این دوره­ها نسبت به امام، این قاعده است. هرکسی می­خواهد به امام نزدیک شود، نزدیک شود. هرکسی می­خواهد حرف بزند… واقعا حرف بزند. امام جواب او را می­دهد، واقعا امام جواب او را می­دهد. امام مشکل او را حل می­کند، واقعا حل می­کند. نه این­که مثلا حالا یک چیزی بگوییم، آیا حضرت بشنود، نشنود، بله در اعتقاداتمان داریم که حضرت می­شنود.

لذا عظمت و زیبایی این دوره، و محتوا و شیره­کشی از این دوره، جان مطلب این دوره را کشیدن، خیلی مهم است. این­جا معلوم است که آنقدر دوره، دوره مهمی شده که روایات ما، که الان برایتان می­خوانم، دارد می­گوید مهم­ترین وقتی است که دارد این تمحیص­ها انجام می­شود. سناریوی عالم چیست؟ همان اتفاقی که برای من، که فرد انسانی هستم می­افتد، که یک طفل هستم و بعد رفته رفته بزرگ می­شوم و بعد بالغ می­شوم و بعد از بلوغ باز مراحلی طی می­کنم، مثل بلوغ اَشُد، (که همان ناحیه­هایی است که پیغمبری اتفاق می­افتد. می­گوید” وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَيْناهُ حُكْماً ” (قصص14) آن بلوغ اشد اتفاق می­افتد. یعنی بعد از بلوغ هم این اتفاق، ادامه­دار اتفاق می­افتد. اتفاقی که در کل دنیا هم افتاده الان همین است. همین­طور بشر پیشرفت کرده، انبیا پیشرفت کردند، نسبت به معادل بشری­شان، پیشرفت کردند پیشرفت کردند، خلاصه بزرگ شده همه چیز، این دنیا در زمان پیامبر به مرحله بلوغ رسید. با ظهور پیغمبر، دیگر بالغ شد. برای همین اساسا شریعتش، شریعت غیر قابل تغییر شد. یعنی شد قرآن و خاتمیت. دیگر مثل کسی که به بلوغ رسیده و مکلف است. بلوغ است و دیگر از آن به بعد رشد کند. بعد از پیغمبر در مراحل رشد افتاد. ائمه آمدند، آمدند، آمدند، در مراحل انتهایی رشدشان، که به آن رشد و اوج کار خودشان برسند، با ظهور حضرت جواد (سلام الله علیه) در پروسه غیبت رفتند. درست است که شما ممکن است بگویید که دشمنان در این زمینه نقش داشتند. این همان چیزی است که فرعون در این قضیه نقش داشتند. نه این­که انگار دشمنان صحنه و طراحی خدا را به هم ریخته­اند. نه، دشمنان در طراحی خدا حرکت کردند. عرض واضح است؟ در طراحی خدا دشمنان حرکت کردند. از ظهور امام جواد (علیه السلام)، این حالت اینکه ما بفهمیم امام چگونه است، اگر ائمه همه پر سن و سال امام می­شدند، ما حتی مقام امامت را درست کشف نمی­کردیم. اصلا مقام امام­شناسی، خیلی­اش بعد از ظهور امام جواد (علیه السلام) اتفاق افتاد و زبان ائمه به جامعه کبیره باز شد و این­ها. این اتفاق امام جواد که به حسب ظاهر خردسال بودند، به سمت ظهور، امام­شناسی را مطرح کرد، جایگاه امام را مطرح کرد. حال ان­که خدا می­توانست ائمه را بزرگسال­تر بیاورد. نمی­شد؟ حتما باید یک طفل 8 ساله امام شود؟ 6 ساله امام شود؟ 5 ساله باید امام شود؟ نمی­شد آن موقع مثلا حضرت در سن 30 سالگی می­بودند؟ می­شد. ولی اصلا بنا بر این بود که این مقام امامت روشن شود. و بعد رفتیم به سمت غیبت، که یواش یواش ارتباط بدنی کم می­شود، کم می­شود، ائمه را می­گذارند در سیاه­چال­ها و این­ها، تا غیبت. صغری، کبری، ارتباط بدنی کم، ما در این موقعیتیم که داریم به اوج رشد می­خواهیم برسیم. نه ما، اگر یک موقعی یک ابوهارون مکفوف بود که در آن تجلیات قرار بود به رشد برسد، و رسیده بود، قرار است توده ی زیادی به این حد از رشد برسند که بفهمند امام الان کارکن است. امام را ببینند، آن نور ساطع را. لذا این دوره، دوره کمی است از لحاظ رشد؟ آدم می­گوید عجب چیزی است! ما داریم به اوج رشد می­رسیم، تا پس از ظهور، این اتفاق بیفتد که الظاهر و الباطن، کما این­که در ذیل آیه ”  نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً ” (لقمان20) گفته­اند ظاهرش امام ظاهر است و باطنش امام باطن. این عبارت ظاهر و باطن از این­جا آمده که ما می­گوییم آن را.”  نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً ” این امام باطن است. و دوره ظهور، دوره کشف این­طور روابطی است که چه بوده است در دوره غیبت و پشت صحنه­های آن؟ ما داریم در روایات، (این­که وعده می­دهم به روایات، بعدا روایاتش را می­بینیم ان­شاءالله) که دوره غیبت، مثل دوره موسی با خضر است، دوره ظهور، مثل دوره فراغ موسی با خضر است. که خضر پشت صحنه­ها را می­گوید. یعنی آن الباطن­ها را هم بالمی­آورد  و می­گوید. همه می­فهمند عجب دوره غیبت چه دوره­ای بود! عه، انقلاب اسلامی برای این بود؟! آن­جا آن­طوری پدرمان درآمد سر این بود؟ آن­جا هواپیمای اوکراینی رو زدیم، این بود دلیلش؟ این­طور شد؟ این نقش را بازی کرد در کل عالم؟ آنجا جنگ غزه و …. پشت صحنه­های این دوره در می­آید که هر کدامش چه نقشی ایفا کرد. و حتی می­فهمیم که برخی از خراب­کاری­ها و دشمنی­ها و …. همه در پازل خدا بود. خدا داشت به این سمت می­برد. ظهور دوره­ای است که الظاهر و الباطن همه­اش با هم جمع می­شود و شما دوره شکوهمندی دارید که روابط باطنی، امام با بدن ظاهر است. دیگر چه بهتر از این؟! ولی روابط کماکان باطنی است. این­گونه نیست که شما بگویید که ظهور باشد و ما باز راه بیفتیم برویم یک جایی و بگوییم جُعلتُ فداک. نه، این­طور نیست اصلا. یعنی بازگشت به دوره ائمه نیست. نمی­دانم این چیزهایی که می­گویم مفهوم است؟ اول صبح درس به این سختی!

دارد در روایت کافی جلد 1، همان کتاب الحجة کافی، خوب دقت کنید، مفضل بن عمر عن ابی عبدالله (می­خواهم بگویم چقدر این دوره عظمت دارد، یعنی مطلب واضح و صاف، برای همه انبیاء مشخص است این دوره اتفاق می­افتد، برای همه ائمه مشخص است این دوره اتفاق می­افتد) « أَقْرَبُ‏ مَا يَكُونُ‏ الْعِبَادُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَهُ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ لَا مِيثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لَا يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ إِلَّا عَلَى رَأْسِ شِرَارِ النَّاس‏ » (کافی ج 1 ص 333)، از کجا بنده­ها از همه وقت به خدا نزدیک­ترند؟ کجاست که خدا از همه وقت به بنده­های خدا راضی­تر است؟ اذا افتَقَدوا حجة الله عزّ و جلّ، آن موقعی است که حجة الله عز و جل مفقود شده، و لم­یظهر لهم، ظاهر نیست، و لم­یعلموا مکانه، مکانش معلوم نیست، و هم فی ذلک یعلمون، با این­حال آن­ها می­دانند حضرت کارکن است، أنّه لم­تَبطَل حجة الله جل ذکره، می­دانند که این بطلان حجیت نیست. یعنی یک موقع هست آن­قدر با بدن کار می­کردند، وقتی بدن مفقود شده می­گویند امامم کو؟ نه، او می­فهمد امامش هست و دارد کار می­کند. و لا میثاقه و إنها فتوقّعوا فرجه صباحا و مسائا، این­ها صبح و شام، نه منتظر فرجند، در فرجند. حالتشان به عنوان توقع فرج، نه به این معنا که منتظرند، صبح و شام منتظر فرجند، اصلا این حالتی که این­ها به خودشان گرفته­اند، حالت فرج است. صبح و شب در این حالت فرجند. از امام مگر چه می­خواهند؟ بعدا یک بحثی را به عنوان فرج شخصی و فرج عمومی عرض می­کنیم. خودشان در فرج شخصی هستند. از امام چه می­خواهند؟ مگر ارتباط شخصی با امام نمی­خواهند. هرطور ارتباط شخصی که بگویی دارند. حالا ممکن است ببینند، ممکن هم هست نبینند. ولی آن ارتباط اصلیِ گرانی­گاه را با امام دارند، صباحا و مسائا. خیلی قشنگ است، نه؟ حال نمی­دهد؟ چه دوره­ی خوبی است! همه چیز خوب است. حالا، این­که می­گویم سانتریفیوژ، این است. اینکه تلک الایام نداولها، بچرخانیم. این معلوم است که حجت، برعکس این­که فکر می­کنیم پایین آمده ، دارد می­رود بالا. فإنّ اشدّ ما یکون غضبُ الله علی اعدائه اذا افتقدوا حجته، از آن طرف هم بدترین دوره، این دوره است. بهترین دوره این دوره است، بدترین دوره این دوره است. بدترین برای کفار. این معلوم است حجت اتفاقا به تامیت خود دارد نزدیک می­شود. این یک قاعده قرآنی است، که هرموقع حجت می­آید بالای بالای بالا، خیلی حجت عظیم می­شود، عذاب سنگین می­شود و از آن طرف هدایت سنگین می­شود. معلوم است این دوره افتقاد حجت، دوره­ای است که هدایت در سنگین­ترین حالتش است. من همه را ضرب در یک منفی کردم، کل زندگی­تان را. یعنی برعکس این­که دوره… بعدا می­بینید این­که می­گویند دوره غیبت و حیرت است، این­ها توضیح می­خواهد، جمع اجتهادی دارد. دارد یُحارُ فیه الجاهلون، جاهل در حیرت است، نفهم­ها در حیرتند. اتفاقا دوره اقتدار مومنین است، در این که امام زمانی اند و امام دارند. جاهلون و جهله این­گونه­اند، نه همه. این که دارد این دوره از همه عظیم­تر است، بالاتر است، و اشد عذاب الله و غضب الله هم در همین دوره است، معلوم است حجت در نقطه اوجش قرار گرفته است. برعکس این­که همه­اش می­گویند ما رها شده­ایم، آقا بیا سیستم را جمع کن، ما که داغون شدیم، اصلا ما نمی­دانیم تو کجایی، ما کی هستیم، تو کی هستی… اصلا این­طور نیست. این بحث را این­طوری نکنید. غیبت دوره به شدت رشدآور است، چون امام در این گرانی­گاه قرار گرفته و پیوسته دارد در دل شما… یعنی در هیچ دوره­ای مثل دوره غیبت، امام با دل ما حرف نمی­زده و نمی­زند. این طبیعی است. مثلا قبل­ترها که تلفن نبود، پدر و مادرت اگر می­خواستند حرفی به تو برسانند و حال و احوال کنند باید نامه می­نوشتند. حالا تلفن آمده و تماس تصویری و از این چیزها، دیگر هر روز و هر دقیقه می­توانی این کار را انجام دهی، آن طرفت هم همیشه آن­لاین است. امام هیچ موقع این­قدر آنلاین نبوده. این حجت را می­برد بالا یا می­آورد پایین؟ بالا. حجت نمی­آید پایین. و اگر در دوره ظهور برگردیم به دوره امام، حجت می­آید پایین. درحالی­که چیزی که بالا آمده دیگر پایین نمی­آید. آن­جا هردووانه می­شود. لذا کار ما امروزه این است که…

اذا افتقدوا حجة و لم­یظهر لهم و قد علم أن اولیائه لایرتابون، اولیا اصلا شک نمی­کنند. امروز کلا یقین­ها بیش­تر می­تواند بشود. و لو علم أنهم یرتابون ماغیّب حجتهم طرفة عین، دقت کنید این حرف­ها خیلی قیمتی است. اگر خدا می­دانست دوره غیبت، دوره­ای است که ریب در آن ایجاد می­شود اصلا لحظه­ای حجتش را غایب نمی­کرد. اگر خدا می­دانست دوره غیبت، دوره حیرت است، لحظه­ای حجت خودش را غایب نمی­کرد. این دوره، دوره حیرت نیست، دوره رشد است. و لایکون ذلک إلا علی رأس شرار الناس، این روایت خیلی روایت فوق­العاده­ای است و از ابعاد مختلف تمحیص را نشان می­دهد، دوره رشد را نشان می­دهد، عظمت این چیزها را نشان می­دهد. خلاصه دوره فوق­العاده­ای است که ما خیلی باید حواسمان به این دوره باشد.

سوال: لازمه این دوره این نیست که منتظران هم به رشد برسند؟

جواب: دارند می­رسند. برای چه ائمه می­گفتند من مشتاق دیدار یارانم و برادرانم هستم، می­گفتند آقا مگر ما نیستیم؟ می­گفتند نه بابا، شما هم خوبید، ولی برادران من آن کسانی هستند که به سوادٍ علی بیاضٍ پیش من هستند. شما مرا می­بینید، آن­ها نه. آهای مجازیون! شما دست این طلبه­های ما را کم نگیرید. این مومنین را دست کم نگیرید. این­ها کسانی هستند که اگر جزء اصحاب ائمه بودند، جزء رئوس اصحاب ائمه بودند. به خاطر این­که ایمان آورده­اند به امام و راه امام، بدون دیدن امام. در مصاحبه به او می­گویی برای چه آمده­ای حوزه؟ می­گوید من می­خواهم سرباز امام زمان بشوم. خیلی است. تو اصلا امام زمان دیده­ای؟ این که آدم­ها بخواهند سرباز امام زمان شوند خیلی است. می­گوید من می­خواهم مقدمات ظهور را آماده کنم. می­خواهم دست امام باز شود. کسی که در مصاحبه این­گونه می­گوید، این خیلی است.

ان­شاءالله که خدا ما را از یاران و سربازان خاص حضرت قرار بدهد. ان­شاءالله بیش از این هم همه رشد کنیم و با حضرت ارتباط برقرار کنیم. و به همه بگوییم که ما حضرت داریم، ما امام داریم، نه این­که امام نداریم. ما امام داریم. و همه حضور امام را مثل ابوهارون مکفوفی، ببینند این نور ساطع را. این حجة الله را ببینند. بعد دیگر عاشق حضرت شویم، با حضرت نجوا کنیم، از حضرت بخواهیم. آن­موقع عاشق مردم هم شدیم و دنبال گسترش توحید هستیم. می­خواهیم امام فقط امام شخصی ما نباشد، فرج شخصی ما نباشد، می­خواهیم فرج همه باشد. بعضی­ها می­روند حرم، دوست دارند حرم خلوت باشد. من خیلی دوست دارم شلوغ باشد. می­گویم ببین، سر آقایمان شلوغ شده. خیلی­ها به آقایمان رو کرده­اند. خیلی­ها دنبال آقای ما هستند. آدم این­که خودش فقط فرج شخصی داشته باشد. این الباطن است کم که نمی­آید. این­گونه نیست که اگر آقا برای من وقت بگذارد، وقتش کم می­آید برای کسی دیگر نمی­تواند وقت بگذارد. بخیل که نیستیم. دعا می­کنیم که هم ارتباط همگی ما با حضرت باشد و هم این­که حضرت بیایند و آن اسم جامع ظهور کند. یعنی هم الظاهر و هم الباطن. این دو اسم هر دو ظهور کنند. این نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً ، هر دو ظهور کند. این اتفاق بیفتد و عالم سراسر بشود توحید.