فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سیزدهم

معرفة المهدی

(جالب است که بحث­های چاشت معرفتی و معرفة المهدی نزدیک به هم شده است. بحثی که در چاشت معرفتی ان­شاءالله می­خواهیم طرح بکنیم، یکی از ریشه­های حیات است؛ بحث مقام حیاء در قرآن. که خیلی فوق­العاده است این بحث. در این بحثمان هم داریم راجع به حیات بحث می­کنیم. یک مقداری این­ها قریب الافق هستند به همدیگر در خیلی از مطالب.)

ما در این بحث معرفة المهدی، اگر خاطر مبارکتان باشد، یک جهتی را گرفتیم. این جهت، جهتی است که همواره باید در ذهنتان باشد. دوره غیبت، دوره حیرت نیست. دوره بسیار بافضیلتی است، بلکه بافضیلت­تر از دوره ظهور. این را ما از روی آیات و روایات داشتیم نشان می­دادیم، که این نکته­ای که شما چطور برخورد می­کنید با پدیده غیبت. اولا فکر می­کنید که پدیده غیبت، یک پدیده­ای است که «ای لعنتی­ها، یک کاری کردند ما اماممان از دست رفت و این­ها.» در صورتی که نشان دادیم، بحث کردیم، بعد هم در سنن همه انبیا بحث می­کنیم که همه انبیا غیبت داشتند. حتی آن­جایی که تسلط داشتند، غیبت داشتند. غیبت، فرآیندی است تربیتی برای این­که شخص از آن فضای بدنی به فضای ارواح وارد شود. از این­که بخواهد صرفا با بدن حرکت کند، و بدن امام را ببیند و حجت را این­جوری تلقی کند، حجت را براساس غیر بدن تلقی کند. و آفتاب پشت ابر ببیند. نور ببیند، جسم خورشید را نبیند. ولی نور ببیند. و اثری و افضلیتی که این دوره دارد، در همین روایتی که داشتیم می­خواندیم و باید همین روایت را ادامه دهیم، من مباحث را باز آن­جا تطبیق دهم، به عمار ساباطی که یک راوی فهمیده­ای است، وقتی که دارند هی می­گویند دوره غیبت این­جوری است و این­جوری است و این­جوری است، عمار ساباطی می­گوید که اگر این­جوری است که اصلا ظهور برای چه هست اصلا؟ یعنی این­قدر افضلیت فضای غیبت! یعنی این­طرفی­اش را امام باید درست کند که نه بابا، ظهور امام، حضور امام، چی فلان این­ها. البته در روایت دیدیم، واقعا این ظهور و حضور ماست برای امام. نه این­که حضور امام. ما شده­ایم شبیه این بچه­هایی که گم می­شوند، یک نفر پیدایشان می­کند، می­گوید بابایم گم شده! خودش گم شده، فکر می­کند بابایش گم شده. ما هم بابایمان گم نشده، ما گم شدیم. ما غیبت کردیم از دیدار امام. نه این­که امام غیبت کرده. این یک نکته­ای است که در روایات ما آمده. کما این­که درمورد خدا هم همین است، که لاتحتجبُ عن خَلقک إلّا آن تحجبهم الاعمال دونک، خدا حجاب ندارد، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. این اعمال دارد این حجاب را درست می­کند. کما این­که در آیات دارد «لَقَدْ كُنْتَ في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» ما این پرده را از روی تو برمی­داریم و چشمت باز می­شود. وگرنه خدا حجاب ندارد. خدا دیده می­شود، لقاء الله اتفاق می­افتد، انسان به لقاء الهی می­رسد، اگر این حجاب­ها و پرده­ها دور و بر خودش نباشد.

یک بار دیگر این نکته معرفتی را از روی قرآن تاکید بکنیم، تا معلوم شود افضلیت… این­ها یک سری قواعد کلامی – قرآنی بحث است. من این قواعد را بگویم.

سوال: دو گروه از اقوام چه فرقی دارند، که برخی حضور فیزیکی امام را دارند و برخی ندارند؟

جواب: در میزان سعی و تلاش و نتیجه حاصله بر سعی و تلاش، تفاوت قائل می­شویم. شما اگر قواعد دستتان باشد… یک موقع هست که فرد همسایه امام است، یک سوالی برایش به وجود می­آید، می­گوید فردا می­روم در خانه امام در می­زنم، دق الباب، جُعلتُ فداک این. آیا این آدم به صورت طبیعی سوز و گدازی دارد؟ معمولا ندارد. معمولا این­جور ارتباط با امام، که می­گوید خب می­روم سوال می­کنم، تا آن کسی که برگردد بگوید فأغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی و اره سیده یا شدید القوی، با یک سوز و گدازی می­گوید خدایا آقای من را نشانم بده. و أزل عنه به الاسی و الجوی، خدایا به واسطه امام، این گرفتاری­های من، این پراکندگی من، این­ها… ما با سوز و گداز داریم نگاه می­کنیم جریان امام را. دینداری در زمانی که دولت… یک مثال می­زنیم. یک خانم خیلی چیزی در یک فضای خیلی معنوی قرار گرفته، بی­عفافی می­کند. کم­حجابی می­کند. این را شما حساب کنید. عین همین را حساب کنید یک نفر در دولت باطل، در غرب وحشی، دارد حجابش را حفظ می­کند با یک کم­حجابی. الان شما به لحاظ فردی می­گویید کدام یک از این­ها افضل است؟ هر دو دارند مبارزه می­کنند. یکی دارد مبارزه می­کند با یک شرایط آرمانی، دارد حجابش را خراب می­کند. یک نفر دارد با یک شرایط افتضاح مبارزه می­کند، حجابش را دارد نگه می­دارد. هر دو هم یک حالت قرار گرفته­اند. کدامش را شما می­گویید افضل است؟ دومی افضل است. مسلما آن غربی افضل است. طبق قاعده. چرا؟ به خاطر این­که اساسا به سعی نمره می­دهند. شما نگویید شرایط فرق هم بکند، آدم­ها فرق نمی­کنند. کسی در دولت ائمه باطل دارد دینداری می­کند. این­هایی که دارم عرض می­کنم، هم مطابق قواعد است و هم روایتش را داریم می­خوانیم. یعنی ما فرصتی که در تهدیدها هست، در خود فرصت­ها نیست. آیه 10 سوره مبارکه حدید را ببینید. می­خواهم قدر و قیمت این زمانی که هستیم را بدانیم. قدر دوره غیبت را بدانیم. دوره غیبت، دوره تکاملی سیر از بدن به روح است. که حالا بهتان می­گویم رابطه ما با امام و رابطه اخوت دینی چه می­شود این وسط؟ اصلا یک فضای آرمانی دیگر قیامتی تولید می­شود. که اصلا عرض ما همه­اش همین این بود که به سمت قیامت داریم حرکت می­کنیم. این را داشتیم همه­اش می­گفتیم. آیاتی که در مورد قیامت هست، همان آیات راجع به ظهور هست، همان آیات راجع به رجعت هست. و این را ائمه تصریح کرده­اند. علامه طباطبایی، نشان دادم به شما، می­گویند این آیات، آیات مشابهی است. یعنی ما داریم به سمت قیامت می­رویم. باید رفتار، رفتار قیامتی شود. در رفتار قیامتی، بدن حائل نیست. بدن مانع نیست. شما دستور می­گیری. و به امام مرتبط می­شوی. و فرج شخصی برایت اتفاق می­افتد. برای چه آقای بهجت می­گویند برخی­ها امروزه هم برایشان غیبت مطرح نیست؟ این دو فرض دارد؛ یکی این­که اصلا آدم شوتی است و غیبت اصلا برایش مطرح نیست، یک فرض دیگر این است که آن­قدر در دستگاه است اصلا غیبت برایش مطرح نیست. او ظهور را هم با زاویه دید دیگری دارد دنبال می­کند. که حالا در روایت من سر جایش می­گویم. شما یک موقع است من قبل الفتح کسی انفاق می­کند، یک موقع من بعد الفتح کسی انفاق می­کند. شما بفرمایید کدام انفاق، انفاق جدی­تری است؟ یک موقع کسی مثل حضرت ام البنین واقعی، حضرت خدیجه سلام الله علیها، ایشان در دوره­ای کمک پیغمبر می­کند که هیچ­کس کمک نمی­کند. چرا در روایات هی بحث شهدای بدر و احد را این­قدر برجسته می­کنند؟ چرا این فرق دارد با «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»؟ آن دینداری نیست؟ چرا آن هم دینداری است. ولی این دینداری کجا، آن دینداری کجا؟ کسانی که دینداری­شان دارد گره می­خورد به تمام مابعد خودشان. یعنی ما اگر دینداری بکنیم، در تمام دینداری­های دوره ظهور، ما شریک خواهیم بو. مثل ثواب صف اول نماز جماعت است که به واسطه این­که اتصال باقی صفوف به خاطر این­هاست. برای همین گفته­اند جا دارد شمشیر بزنید برای صف اول. یعنی کسی که صف اول می­ایستد در ثواب تمام بعدی­ها شریک است. چون که اتصال به امام برای صف اول است. و این یک حقیقت خیلی مهم است که کسانی که دارند دینداری را در این دوره کف دستشان در آتش نگه می­دارند، تحویل نسل بعد می­دهند، و تحویل زمان ظهور می­دهند، حاج قاسم این­ها، این­ها یک چیزهایی هستند. این­ها هستند که یک چیزهایی­اند. این­ها همه در ثواب آن­ها بهره­مندند. این هم یک امر حقیقی واقعی است، نه قراردادی. اصلا من عرض کردم این­ها کلا این ثواب­ها، بهره­ها، فلان و همه این­ها، جلسه گذشته همین را داشتم عرض می­کردم. این­ها امور واقعی است. یعنی در واقعیت و سعه صدری که این پیدا کرده، فقط انکار نکند. اگر گفتند ثواب نماز جماعت اگر این­قدر آدم شود، این­قدر می­شود، انکار نکن. نگو نه بابا، چه فرقی دارد حالا؟ نه واقعا تاثیری که در شخص می­گذارد، تاثیری که در دامنه امامت می­گذارد فرق دارد. شما این را باور کن. در آیه 10 سوره حدید دارد «وَ مَا لَكمُ‏ أَلَّا تُنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا يَسْتَوِى مِنكمُ مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُواْ مِن بَعْدُ وَ قَتَلُواْ وَ كلاُّ وَعَدَ اللَّهُ الحْسْنىَ‏ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير» چرا انفاق نمی­کنید؟ این دو گروه مساوی نیستند. هر دو خوب است، بحث سر این نیست. کلا وعد الله الحسنی، هر دو خوبند منتها کسانی که قبل الفتح و در دوره­های فشار، دوره­های تخوف… یک جریان قرآنی هست، شما این را ببینید، در جریان­های قرآنی، فتح را کلا می­گذارد روی فشار. که این جوهرهای وجودی بزند بیرون. لذا ما نباید اساسا از فشار در بریم. چون که در فشار، تخوف و تحریم چیزی و فرصتی وجود دارد که در خود فرصت، آن فرصت وجود ندارد. این إن مع العسر یسرا، إن بعد العسر یسرا نیست. یعنی با آن عسر، یسر است. یعنی باطن آن عسر، یسر قرار می­گیرد. و می­دانید که دشمن اساسا کی از تحریم… این­ها دیگر شواهد روی زمین دارد. کی از تحریم شما دست برمی­دارد؟ وقتی دست برمی­دارد که شما استفاده کرده باشی از فضای تحریم. و شروع کرده باشی بهره­های تحریم را بکشی. می­بیند عه! شما داری بهره­مند می­شوی از تحریم. تحریم را برمی­دارد. این همان عبارت قرآنی است که می­گوید اگر می­خواهی با دشمن مودت کنی، اعلان برائت کن. برائت همه­جانبه. یعنی دور خودت را تنظیم کن، مقاومتی کن همه چیز را. بعد می­بینی که عه دارد نتیجه عکس می­دهد این. آن­جاست که تحریم را برمی­دارند. این همان حرف دقیقی است که آقا می­فرمایند تمام این دشمنی­ها به دوستی بدل خواهد شد، آن­موقع که ما قوی شده باشیم. مهم است که در چه شرایطی دارد بهره خودش را می­برد. یک داستانی هست، داستان روایی حساب کتاب­دار و سنددار. می­دانید که حضرت ایوب، همسرش دختر یوسف بوده است. حضرت ایوب همه­جور امتحان شد. همه بلیات. کم نیاورد. رفت حاشیه­نشین شد، چه شد، چه شد. شیطان برداشت رفقا و ایادی­اش را جمع کرد. گفت که چه­کار کنیم با این ایوب؟ گفتند روی زنش کار کن. زنش بزرگ­زاده بوده، دختر یوسف افتاده بوده به کارگری در خانه­ها. ببینید خانه یوسف و عزیز مصر و چنین و فلان و این­ها، افتاده بوده به کارگری. ظرف می­شسته، رخت می­شسته، در خانه­ها کار می­کرده. اصلا تصورش هم آدم را چیز می­کند. شیطان به صورت یک دختری ظاهر می­شود، می­گوید تو که هستی داری کار می­کنی در خانه­ها؟ می­گوید من همسر ایوبم. می­گوید دختر یوسف؟! داری کارگری می­کنی؟! با تحیر این را می­گوید. این همسر ایوب، دختر یوسف، بزرگ­زاده، خانه یوسف هم بزرگ شده. می­گوید خدایی را شکر می­کنم یک دوره­ای در خانه پدری به ما اِنعام کرد و ما توفیق شکر پیدا کردیم. و خدایی را شکر می­کنم که ما را محروم کرده و ما الان در دوره صبر هستیم. من خدا را بابت هر دوتا دارم شکر می­کنم. این­جا می­گویند شیطان کاسه کوزه­اش را جمع کرد رفت. ببینید کسی که دارد بهره این فضای موجودش را می­برد، می­گوید که من الان در دوره صبرم. آن­جا در امتحان شکرم. در همه­جا «مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبىّ‏ِ أَكْرَمَن» همه­اش یک ابتلایی است. و خدا را شکر من دارم همه این کلاس­ها را می­روم. کلاس صبر، کلاس شکر. شیطان با این بشر باید چه کار کند اصلا؟ این نکات عمیق قرآنی و قواعد، که سعی مهم است. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» عدد، به صورتش نگاه نمی­کنند. به صورت تقسیم بر مخرج نگاه می­کنند. شما صورت­ها را که نباید چیز کنی. سعی یعنی حاصل تقسیم صورت بر مخرج. مخرج کسی اگر پایین باشد، صورت اگر یک حدی باشد، ممکن است خیلی بزرگ شود عدد. کما این­که این­طرفی­اش هم. می­دانید این قاعده است ها. اگر کسی در دوره ائمه باطل، این مجوز گناه کردن نیست ها عزیزان، گناه بکند گناهش خیلی کمتر محاسبه می­شود، تا فضای دولت ائمه حق. استیلاء.

سوال: ؟؟؟ [دقیقه 20] ثواب کسی که بعد از ظهور بیشتر از بقیه رشد کند، بیشتر است. به این دلیل که ؟؟؟

جواب: باید رشد کند دیگر. من حالا این فرمایش شما را، نمی­دانم دقیقا آقای پناهیان چه فرموده­اند. حالا روایت را می­خوانیم. اتفاقا آن­جا رشد سخت است. یعنی سعی. (ما با هم رفیقیم و هیچ مشکلی هم با همدیگر نداریم. از رفیق­های صمیمی من آقای پناهیان است. با همدیگر هم خیلی حال می­کنیم. اصلا از این فضاها بیایید بیرون. ما خاک پای آقای پناهیان. واقعا آدم هرچقدر فکر می­کند می­بیند همین که امام سجاد گفته همان است؛ أنا أقلّ الاقلین أنا أضلّ الاضلین مثل الذرة … ماها هیچی نیستیم.) در آن فضا باید یک رشدی بکند. که آن­جا فضا اصطکاک­های فضای رشد کم می­شود، حالا باید طرف بترکاند. چه کسی این­جا می­ترکاند؟ کسی که… دوره ظهور برگشت به دوره ائمه نیست. من چند بار این را تا حالا گفتم. بازگشت نیست، جلو رفتن است. یعنی کسانی هستند که در دولت ائمه حق هستند، در دوره ظهور هستند، ولی این­ها معادلاتشان همان معادلات قدیمی ارواح با هم است. برای همین است که در روایات ما این­ها را دارد که در دوره ظهور، همه چیز صاف است، همه می­بینند. این یعنی چه همه چیز صاف است؟ یعنی کوه­ها برداشته می­شود؟ نه، شبیه قیامت می­شود. دستور را از امام به الهام می­گیرد شخص. دستور را این­گونه می­گیرد در آن دوره. همین الان باید ما با امام چنین الهاماتی داشته باشیم، که در دوره ظهور جزء سربازانی باشیم که یک جایی ما را بفرستد امام، با الهام به ما دستور دهد. نه این­که در اتوماسیونِ نمی­دانم چی چی بزند. یا بگوییم که آقا فلان نامه را می­نویسیم می­دهیم چاپار بیاورد، یا حالا یک توجیهاتی از این دست بکنیم، بالاخره یک گروه واتس­اپی حضرت تشکیل می­دهد و دستورات را در آن­جا می­دهد. نه آقا، شرایط قیامتی است جنسش. اگر گفته­اند قاع صفصف می­شود در قیامت، همه­چیز پیدا می­شود، آن­جا اصلا کسی منافق نمی­تواند باشد، چون که حالت قیامتی گفته­اند زیر سنگ، روایت داریم زیر سنگ طرف قایم شده باشد یک مافق، سنگ او را می­اندازد بیرون، می­گوید این منافق است. آن­جا یا مومنند یا کافرند، مثل قیامت. چون که حق خودش را… حالا آن­جاها خوب شدن­ها خیلی جدی است. خیلی رشدهایی می­تواند اتفاق بیفتد، منتها برای چه کسانی؟ عده­ای که این­جا دارند رشد در زمان غیبتشان را می­کنند. این­ها گناهانی هم که انجام می­دهند، کسانی که در دولت… این­ها مغفرت خدا در همین دوره بالاست. چون که با یک عالمه اصطکاک دارد طرف خودش را نگه می­دارد. تا کسی که در محضر امام باشد، در دولت ائمه حق باشد، همه­چیز برآیندش به سمت خوبی باشد، چه باشد، چه باشد. می­خواهم همان­طور که…

نه حالا بعدا به شما می­گویم. با الهام دستور گرفتن، اصلا امام گرانیگاهش در این دوره، چند بار هم این را تا حالا عرض کردم، در دوره هدایت به امر است. خود ائمه همین­طور که رفته رفته دارند غیبت می­کنند، که ائمه این­طور نیست که غیبت نکردند بعد یکهو غیبت کردند، نه اتفاقا من جلسه گذشته این نکته را گفتم، غیبت به معنی العام. که دارند غیبت می­کند، یعنی دارند مستتر می­شوند رفته رفته. از کار برکنار می­شوند تا این­که غیبت می­کنند. در زندان می­روند و فلان و این­ها، بعد غیبت می­کنند. به این دوره هم می­گفتند غیبت. این هم عملا دوره غیبت به معنی العام است. چون امام یهدون بامرناست و امام در این گرانیگاه نشسته است، کسانی که ارتباط با امام برقرار می­کنند، که اصلا این یک دستور است، شما هر روز باید بلند شوید ندبه کنید با حضرت، «و بَرِّد غلیلاً؟؟» ؟؟؟ تشنگی ما را خدایا رفع کن. «» سوز و گداز امام آدم باید داشته باشد. باید توجه به امام بکند. و بعد به شما خواهم گفت، حالا یک مطلبی را سر اخوت دینی باید بعدا توضیح دهم خدمتتان، که اخوت دینی در این دوره اصلا یک جریانی می­شود برای خودش. یک جریان بسیار مهم، که اگر می­بینید به علی بن مهزیار می­گویند «إنا نتوقعک لیلاً و نهاراً» من شب و روز دنبالت بودم، چرا نیامدی؟ بعد می­گوید من می­آمدم آقا، کسی نبود. می­فرماید بله، تو بودی می­آمدی، فکر می­کردی دنبال قضیه­ای، اما فقرا را زده بودی چپر مپر کرده بودی. لذا نمی­توانستی بیایی پیش من. مسئله ارتباط با امام و ارتباط مومنین با همدیگر یک جنس دیگری باید پیدا کند از جنس قیامتی، مجدد. این هم یک بحثی است. بگذارید حالا من آن روایت را که خواندم، این روایت را یک عزیزی این روایت را بگذارد. این روایت از عمار ساباطی را تا یک جاهایی خواندم. «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ الْعِبَادَةُ فِي السِّرِّ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ أَوِ الْعِبَادَةُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ وَ دَوْلَتِهِ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الظَّاهِر» به ابی عبدالله گفتم کدام افضل است؟ کدام بالاتر است، عبادت با امام مستتر یا عبادت در ظهور دولت حق با امام ظاهر. آن امام مستتر، یعنی دولت دولتِ باطلی است. کمااین­که در دوره امام صادق این­ها این­گونه است. «فَقَالَ يَا عَمَّارُ الصَّدَقَةُ فِي السِّرِّ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ عِبَادَتُكُمْ فِي السِّرِّ مَعَ إِمَامِكُمُ‏ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ تَخَوُّفُكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ حَالِ الْهُدْنَةِ أَفْضَلُ مِمَّنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ إِمَامِ الْحَقِّ الظَّاهِرِ فِي دَوْلَةِ الْحَق‏» این که در دوره تخوف، در دوره ترس، که این دوره­های ترس و این­هایی که الان شما می­بینید که اصلا موجب بروز جوهرهاست، «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» این­ها همه­اش، بعدش چیست؟ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ». انگار آن جوهره استخراج شده است. «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ‏ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏» این رشد کرد طرف. کار می­رسد تا بیخ، می­رسد تا این­جا، همه می­گویند ای خدا! متی نصرالله؟ فلان. می­خواهد برسد به این­جا، ألا إنّ نصرالله قریب. أ لیس الصبح بقریب؟ می­بینید أمن یجیب المضطر اذا دعاه، کسی که به اضطرار می­­رسد، این خودش یک وضعیت شکوهمندی است. این دوره را از دست ندهید. دوره به اضطرار را از دست ندهید. تخوفکم، دوره تحریم را نباید از دست داد. تلاش برای رفع تحریم درست است. ولی تحریم واقعا وقتی برطرف می­شود… شما یک موقعی می­گویی من با دشمن می­سازم اصلا، تا تحریم­ها را برطرف کند. این دیگر هیچ. یک موقع می­گویی من تحریم را چطوری برطرف میکنم؟ آن­قدر روی پای خودم می­ایستم… شما در موارد مختلف دیدید، تا ما بنزین را تولید کردیم، تحریم را برداشتند. چون دیگر بنزین موضعیتی ندارد برای تحریم. این­هاست که دوره تحریم فرصتی درونش هست که در خود دوره فرصت نیست این فرصت. اصلا دشمنی­ها را برطرف می­کند. این متن آیه قرآن است ها. که شما اگر می­خواهید چیز داشته باشید… آیه را دیده­اید؟ آیه 6 و 7 سوره ممتحنه. «لَقَدْ كاَنَ لَكمُ‏ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ‏ الحْمِيد» ابراهیم اسوه حسنه است که گفت، در آیات بالاتر هست، « إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله» بُرَئاء هستیم نه این­که فقط مرگ بر… اصلا معنی اعلان برائت این نیست. حد و مرز و خط­کشی کردن­هایی است که شما را به خودتان دعوت می­کند. معنی برائت این است. مثلا یک مرگ بر، طرف بگوید نیست. البته این مرگ بر گفتن­ها هم خوب است، ولی یک درصد از آن کل داستان است. «إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله» یعنی از علمتان، از فرهنگتان، از صنعتتان، از همه­اش ما اعلان برائت می­کنیم. می­خواهیم روی پای خودمان بایستیم. بعد که این را می­گوید، می­گوید «لقدْ كاَنَ لَكمُ‏ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » برای شما ابراهیم اسوه است، «لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ‏ الحْمِيد» کسی هم که پشت می­کند، خدا… بعد می­گوید «عَسىَ اللَّهُ» می­دانید که عسی در مورد خدا، موجبه است. این عسی شاید نیست، باید است در مورد خدا. این یک نکته­ای است. عسی الله، خیلی وقت­ها روایات ما می­گویند عسی موجبه است. این عسی نه این­که حالا شاید این اتفاق بیفتد. نه، عسی الله یعنی اتفاق می­افتد. معنی بایسته است. که «أَن يجَعَلَ بَيْنَكمُ‏ وَ بَينْ‏ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنهْم مَّوَدَّةً» بین شما و دشمن مودت درست کند. می­نشینید با همدیگر سر یک میز، او با شما کاری ندارد، شما هم با او کاری ندارید. «وَ اللَّهُ قَدِيرٌ» خدا می­تواند این کار را بکند.

ادامه روایت را ببینید. که عرض کردیم نماز در این وقت با نماز در آن وقت فرق دارد. نماز جماعتی که در وقتش باشد، چی چی باشد، 25 برابر، 50 برابر، چه، چه. که همه این­ها شبیه همان آیات سوره انفال بود که خواندیم. بعد روایت گفته «وَ يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَسَنَاتِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُم‏» خدا مضاعف می­کند حسنات مومن از شما را. «إِذَا أَحْسَنَ أَعْمَالَه‏» وقتی عملش را دارد در این دوره حسن می­کند، خدا مضاعف می­کند. «وَ دَانَ بِالتَّقِيَّةِ عَلَى دِينِهِ وَ إِمَامِهِ وَ نَفْسِه‏» دارد دینداری­های همراه با حفظ خودش، همراه با حفظ موقعیت امامش، دارد همراه با این­ها دینداری می­کند. یعنی دینداری را با کف دست دارد می­برد. «وَ أَمْسَكَ مِنْ لِسَانِه‏» دارد امساک می­کند در لسانش. یک­جوری نمی­کند که جامعه را به هم بریزد. جامعه را تخریب کند. ولی یک دینداری سخت متعادل فلان این­ها دارد می­کند. این «أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِيم‏». «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ وَ اللَّهِ رَغَّبْتَنِي فِي الْعَمَل‏» من گفتم که اصلا مرا بردی به سمت عمل. یادتان هست آن روایتی که ما عرض کردیم آن روایت را که می­گویند در این دوره فرج را طلب کنید من تحت اقدامکم. فاطلبوا الفرج من تحت اقدامکم. یعنی از روی عملتان. از آن عمل خیر، که إن ذُکِر الخیر کنتم اوله و آخره و اصله و معدنه و مأواه و منتهاه، اتصال به امام است اصلا. من این را یک جای دیگری خواهم گفت. «وَ حَثَثْتَنِي عَلَيْهِ وَ لَكِنْ أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ صِرْنَا نَحْنُ الْيَوْمَ أَفْضَلَ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ الْإِمَامِ الظَّاهِرِ مِنْكُمْ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ نَحْنُ عَلَى دِينٍ وَاحِد» مرا ترغیب کردی من بروم عمل کنم. من می­خواهم یک چیزی بدانم. ما چطوری برتر از آن افراد آن­جا هستیم، درصورتی که علی دینٍ واحد هستیم، ما همین دین را داریم او هم همان دین را دارد. چطور؟ یعنی دارد در شرایط آزمایشگاهی عمار ساباطی پارامترها را صفر می­کند، می­گوید چطور است که فرق داریم با همدیگر؟ چرا آن­ها افضل هستند؟ چرا ما افضلیم؟ حالا جواب­های فنی امام را ببینید. این جواب­ها، دهان دهانِ معصوم است. اصلا از این­ها قاعده دربیاورید. قاعده­های دینداری. «فَقَالَ إِنَّكُمْ سَبَقْتُمُوهُمْ إِلَى الدُّخُولِ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» این­که شما سابقید. کسی که سابق است. شما ایمان حضرت خدیجه و امیرالمومنین را با ایمان بقیه یکی می­کنید؟ سابق فرق دارد با کسی که… به هرجهت یک چیزهایی شکسته، بالاخره معروف شده. آن­ها هم خوب هستند. [من گاهی اوقات به این دوره یک و دویی­های خودمان می­گویم که این مشکاتی­های دوره صفر و یک و دو ما، این­ها کسانی هستند که در غربت آمدند. آمدند وقتی که هیچ­کس نبود. این­ها هنوز واقعا دلبسته یاران خراسانی خویشم. آن­هایی که در دوره­ای آمدند پای کار ایستادند که شهریه­ای وجود نداشت. طرف فکر می­کرد من باید بروم طلای زنم را بفروشم، که بیایم در مشکات درس بخوانم. داشت این فکر را با خودش می­کرد. و انتظار نداشت حتی اصلا که شهریه بگیرد. و البته کسانی هم که همین الان آمده­اند، با آن فکر و با آن ذهنیت، آن­ها هم فضیلت دارند. ولی آن­ها افضلند. الان بالاخره مشکات دیگر همه­جا شناخته شده، همه می­گویند مشکات مشکات و از این چیزها. بعد من هم ریش­هایم سفید شده. دیگر نمی­توانند بگویند دور یک جوانکی جمع شدند و فلان و این­ها. خلاصه درست شده.] «وَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ وَ فِقْه‏ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ سِرّا» در نماز، صوم، حج. شما باید بروید فقه را لابه­لا بروید قایم شوید، طرف قیافه خیارفروش به خودش بگیرد یک گونی خیار روی دوشش بگذارد برود در خانه امام، در بزند، به حساب این­که خیار فروش است مثلا. برود داخل 4 تا سوال بکند. این الان چیز نیست؟ آن کسانی که، بلا تشبیهِ ما به امام، یک دوره­ای می­کوبیدند می­آمدند سختی می­کشیدند، می­آمدند یک ساعت کلاس، می­رفتند. این با اینی که بنشینید پای لپ­تاپ، خوابیده باشید، اصلا معلوم نیست خوابیدید، نشستید، الان معارف دارد گفته می­شود، شما هم دارید می­شنوید. خوب است­ ها. ولی آن یک چیز دیگر است. بله، مسلمانی در میانمار و هند و این­جور جاها، الان خیلی فرق دارد، در یمن و زیر آن بمباران مسلمانی کردن. این جا ندارد بگویند این بهتر است؟ فکر می­کنید آنی که در یمن، آن­جوری زیر موشک­ها دارد دینداری می­کند و با این گرسنگی دارد روزه می­گیرد، با منی که خانمم زنگ می­زند افطاری چه می­خوری، چایی قبل باشد یا چی، در چایی­ات هل بریزم یا نه، این­ها یکی است؟ «مِنْ عَدُوِّكُمْ مَعَ إِمَامِكُمُ الْمُسْتَتِرِ مُطِيعِينَ لَه‏» شما مطیع در این حالت… ببینید این نکته­ای که در دوره غیبت مهم است، این است. طرف اگر کارهایی دارد می­کند، برای ارتباط با امام می­کند. این خیلی مهم است. اگر این­طوری باشد ها. «صَابِرِينَ مَعَه‏» همه چیزش دارد گره می­خورد به امام. «مُنْتَظِرِينَ لِدَوْلَةِ الْحَق‏» منتظر بودن خودش یک چیز است. در دوره ظهور امام، آدم­ها منتظرند باز هم؟ نه. ما الان منتظریم. منتظر بودن خودش یک فضیلت است. «خَائِفِينَ عَلَى إِمَامِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ مِنَ الْمُلُوكِ الظَّلَمَة» همین که می­ترسید بر این ائمه ظلمه. «تَنْتَظِرُونَ إِلَى حَقِّ إِمَامِكُمْ وَ حُقُوقِكُمْ فِي أَيْدِي الظَّلَمَةِ قَدْ مَنَعُوكُمْ ذَلِك‏ َوَ اضْطَرُّوكُمْ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا وَ طَلَبِ الْمَعَاشِ مَعَ الصَّبْرِ عَلَى دِينِكُمْ وَ عِبَادَتِكُمْ وَ طَاعَةِ إِمَامِكُمْ وَ الْخَوْفِ مَعَ عَدُوِّكُم‏» شما منتظرید یک کاری بکنید این حق امام برسد به امام، اموال امام برسد به امام، انفال برسد به امام. تمام این زمین ملک امام است. ملک حقوقی امام است. اول سوره انفال همین هست. ارض للامام است اصلا. زمین مال امام است. شما دارید تلاش می­کنید این زمین را برسانید به امام. منتظر و تلاش­گر این هستید. این کم چیزی است؟ چرا قدر نمی­دانیم این دوره را؟ بله اگر کسی همین­طور دارد به خور و خواب و خشم و شهوت می­گذراند… نه این انتظار، این تطاول که کشید از غم هجران بلبل/ تا سراپرده گل نعره­زنان خواهد شد. این همین­جوری نعره­زنان دارد کار می­کند. منتظر است. دنبال کار امام است. با امام دارد می­بندد. صبر می­کند برای امام. شما چرا این دوره را قبول نمی­کنید به عنوان یک دوره افضل؟ این تطاول که کشید از غم هجران بلبل/ تا سراپرده گل نعره­زنان خواهد شد. «فَبِذَلِكَ ضَاعَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَكُمُ الْأَعْمَالَ‏» خدا اعمال مضاعف می­کند. بعد حضرت به عمار ساباطی می­گویند: «فَهَنِيئاً لَكُم». گوارای وجودتان، این دوره غیبت. «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا تَرَى إِذاً أَنْ نَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ يَظْهَرَ الْحَقُّ وَ نَحْنُ الْيَوْمَ فِي إِمَامَتِكَ وَ طَاعَتِكَ أَفْضَلُ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ الْعَدْل‏» آقا اگر این­طور است، چه می­شود ما همین با شما باشیم اصلا… می­بینید؟ امام این­قدر فضیلت و افضلیت این دوره را بیان کرد که عمار می­گوید چطور است با خودتان باشیم در همین دوره، این­جوری سخت فلان این­ها. یعنی باید این طرفش را درست کنی. نه آن طرف را. این طرف که افضل است. حضرت می­فرمایند: «فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُظْهِرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِي الْبِلَاد» نمی­خواهی همه عالم بیاید زیر پر امام زمان؟ ببینید دوره، دوره افضلی است. ولی بستگی دارد شما چه برخوردی با این دوره می­کنید. دوست نداری که همه بیایند زیر پر خدا؟ «وَ يَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ وَ يُؤَلِّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَة» همه قلوب بی­اصطکاک شوند با هم. بعدا یک فصلی راجع به این توضیح خواهم داد ان­شاءالله. طرح بحث اخوت دینی در دوره غیبت و ظهور چگونه است؟ «وَ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ تُقَامَ حُدُودُهُ فِي خَلْقِه‏» حدود خدا اقامه شود. «وَ يَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِه‏» حق برسد به اهلش. «فَيَظْهَرَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْق‏» دیگر آدم بتواند حق را بگیرد بدون این­که حتی از کسی بترسد. دوره دوست نداری این­جوری شود؟ حق روشن شود، بدون این­که آدم بخواهد هی تغییر کند، این­جوری نگویم که فلانی چی چی نشود. یا اگر حق را بگویم فلانی… دوست نداری به چنین زمانی برسیم؟ که همه این­جوری شوند؟ «أَمَا وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ» باز دوباره حضرت برمی­گردند، «لَا يَمُوتُ مِنْكُمْ مَيِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْها» میتی نمی­میرد روی این حالی که شما دارید، یعنی با امام دارید می­بندید، دوره استتار امام است، ولی برای امام، و دارید کار می­کنید برای امام، «إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَثِيرٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ فَأَبْشِرُوا.» بدر و احد که می­گویند که دیگر می­دانید که؟ یعنی دیگر شاخ است ها! می­گویند دیگر طرف شاخ اینستاست. یعنی شاخ این داستان. می­گویند شما بمیرید در این حالت، نه شهید شوید در این حالت، بمیرید در این حالت از کثیری… گفته­اند کثیر، ممکن است که یکهو دیگر فکر نکنیم با حمزه سیدالشهداء هم قابل مقایسه­ایم. نه دیگر، علی کثیرٍ. حمزه سیدالشهدا را بگذارید کنار، او ملاک است خودش. حمزه سیدالشهدا شهادت می­دهد بر انبیا، که انبیا وظیفه­شان را در تبلیغ انجام داده­اند. این در روایات ما هست. حمزه سیدالشهدا در روز قیامت باید بر همه انبیا، حمزه و جعفر این دو بزرگوار… نماز جعفر را آقا دقت کنید. جدی بگیرید نماز جعفر طیار را. یک کاری می­کند کارستان. مداومت بر نماز جناب جعفر… هر روز شهید است. کسی بمیرد از کثیری از شهداء بدر و احد بالاتر است. فَأَبْشِرُوا آقا بشارت! جای بشارت ندارد؟ انسان بفهمد عجب دوره خوبی هستیم ما! از حجاب تن آمدیم بیرون. من دیگر می­توانم نسبت برقرار کنم با اصحاب سیدالشهدا، با سیدالشهدا بدون این­که در زمان سیدالشهدا باشم. می­توانم نسبت برقرار کنم با امیرالمومنین، با ائمه، با امام زمان. اگر ندبه کنم زاری کنم، صبح بلند می­شوم، عهد داشته باشم. نمی­گویم لزوما دعای عهد خوانده شود. عهد ببندم، آقا جان! من امروزم را… من آقا دارم. و أره سیده یا شدید القوی. آقایش را به او نشان بده. نوکر رخ ارباب نبیند سخت است/ لب تشنه اگر آب نبیند سخت است/ ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان… می­گوید من برای امامم. اصلا دیگی که برای امام نجوشد سر سگ بجوشد. من درس می­خوانم، درس می­دهم، می­خندم، گریه می­کنم، مناجات می­کنم، با زن و بچه… ، من این­ها را برای امام دارم می­کنم. لذا این سوز ندبه امامی… ندبه داشته باشید، سوز داشته باشید. سوز لازم است. هر شعری خواندید، این شعرهای حافظ را، هرچه خواندید برای امام زمان بخوانید. عشق حقیقی آن­جاست. عشق فقط آن­جاست.

این روایت تمام شد. روایت خیلی فوق­العاده­ای است. دارد یک افضلیت خاصی را نشان می­دهد برای دوره غیبت و دوره تربیتی و تخوفی که غیبت کاملا دارد…