معرفة المهدی (جلسه ۲۶)
از این جلسه به مدت چند جلسه یکی از ویژگی های مهم که در مورد حضرت است ما می خواهیم اشاره بکنیم، و آیات و روایات را در این زمینه یک مقداری با همدیگر مرور بکنیم، روز شهادت امام عسکری (علیه السلام) هم است و آغاز امامت امام زمان (عج) هم است، شاید و قطعاً مهم ترین ویژگی ای که از حضرت نقل شده است این ویژگی است که پر تعدادترین روایت ما است، که «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» در حقیقت خدا می گوید و ائمه می فرمایند، حالا بعداً در قرآن هم ردپای این قضیه را کاملاً می ببینیم، که حضرت وقتی که می آیند قسط و عدل را به پا می کنند، این قسط و عدل به پا کردن جزء اهداف اصلی انبیاء است یعنی همه ی انبیاء آمده اند همین کار را بکنند، و خلاصه و عصاره انبیاء که وجود حضرت حجت (عج) باشد «روحي و ارواحنا لِترابِ مَقْدَمِهِ الفِداء» ان شاء الله تشریف می آورند و این کار را می کنند، و چنان چه ما در این مسیر نباشیم «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» است، چون که «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ» است؛ کسی «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» نه این که شماره شناسنامه ی حضرت را مثلاً بلد باشد، بلکه بداند طرح حضرت چیست، و در طرح و پازل و جورچین حضرت قرار بگیرد، قرار بدهد خودش را؛ اگر دنبال این معنا به واقع نباشد، نه، یعنی عدالت خواه به معنای واقعی اگر نباشد، دنبال تصحیح روندها نباشد، دنبال مطالبه گری درست روندها نباشد، این اصلاً در اصلی ترین ویژگی حضرت خودش را قرار نداده و «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» نه عدالت خواهی که ابزار دست سیاسیون بشود و سَیّاسیون، این نه، بلکه همان عدالت خواهی نابی که، حالا یک مقداری با همدیگر مرور بکنیم در آیات قرآن، ببینیم داریم راجع به چه صحبت می کنیم و چقدر این جایگاه دارد، و الآن هم که در این حوادث اخیر خیلی وقتها الآن ما در این جاهای فرهنگی، امنیتی و فلان و اینها می رویم و می آییم، به آنها هم عرض بکنم که ما داریم چون بی عدالتی می خوریم، درست است که چوب بی روایتی هم می خوریم، یعنی در جنگ روایتها هم کأن درست عمل نمی کنیم و حتماً هم درست عمل نمی کنیم، ولی آن عدالتی که باید دنبال بکنیم، با آن عدالت هم فاصله زیاد داریم، البته ما کلاً با عدالت فاصله داریم و حضرت هستند که «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» که این خیلی قشنگ است، دارند که قسط و عدل مثل هوا می آید در خانه ها، یعنی یک جوری می شود که حالا در روایاتش می بینید که شرایط چه شرایط خاصی می شود، که اصلاً قلوب یک فرهنگی پیدا می کند، فرهنگ غنا، این را می بیند است، می بیند دستش می رسد به نعمات و به واسطه ی عدالت است که ما حتی عقلانیت و معنویت را می توانیم داشته باشیم، در فضای غیر عدل نمی شود این را درست توقع کرد به لحاظ امت، این یک حیاتی است که مثل اسم هایی که عرض کردم حیات، علم و قدرت و اینها همه محصول حیات است، یعنی باید حیات وجود داشته باشد تا علم وجود داشته باشد، قدرت وجود داشته باشد، در جهت صلاحش وجود داشته باشد، باید ما یک حیات داشته باشیم و بالعدل حیات ایجاد می شود در زمین، به عدل حیات ایجاد می شود، و حضرت زمین را با عدل تطهیر می کنند، حالا به شما نشان میدهم آیات و روایات را.
و خلاصه می خواهم عرض بکنم که باید نسبت به این کار، نسبت به این واژه، نسبت به این مطالبه گری، نسبت به اینها واقعاً باید حساس بود، حالا من در انتهای بحثم باز یک نکته ای راجع به حوادث اخیر عرض می کنم و وظایف مان در این دوره، اما اگر عدل نباشد و اگر به سمت عدالت پیش نرویم، چه در ظرفیت های درونی، چه در ظرفیت های بیرونی و اجتماعی، یعنی عدل در نظام فردی اگر شکل نگیرد حتی، ذخایر خودش را نظام فردی شما نشان نمی دهد، نظام خانوادگی شما نشان نمی دهد، شما در درجهی اول باید عادل باشید، عادل نسبت به اوقات تان، عادل نسبت به کارهایی که انجام میدهید، عادل نسبت به خانواده تان، باید انسان عادل باشد، اگر عدل اتفاق افتاد در زمین وجود انسان، این باعث می شود «لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ» اگر در نظام اجتماعی اتفاق افتاد «لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ» یعنی می بینید ذخایر زمین خودش را می ریزد بیرون، آن چیزهایی که باور نکردنی است، آن چیزها می آید بیرون، از انسان، از جامعه؛ لذا نسبت به این واژه ی عدل و عدالت باید حساس بود، می گویم مهم ترین ویژگی ای که معلوم است آرمانی بوده، مدام هم گفتند مهم ترین ویژگی همین ویژگی است که حضرت حجت (عج) «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» این را گسترش میدهد در معنای واقعی کلمه، و هر چقدر به سمت این رفتیم و به سمت امام زمانی شدن رفتیم در نظام فردی مان، در نظام اجتماعی مان، در نظام خانوادگی مان.
دقیقاً همین جوری است، خانم زندیه این درست است، دقیقاً همین جوری است که اصلاً شهادت بر توحید این موقع اتفاق می افتد، اصلاً توحید را آدم ها این موقع می فهمند، وُحدانیت این موقع معلوم می شود، این که کار دست خدا است این موقع معلوم می شود، یک دنیای بهم ریخته ی کَر و کثیف، حالا بعداً آیات روایات را نشان میدهم، تطهیر ارض به این است که خلاصه عدل باشد، وقتی تطهیر بشود ارض همه می فهمند که این عالم یک صاحبی دارد، حالا شما نگاه نکنید که یک سری دانشمندی گوشه ی حجره ای ممکن است اینها را هم همین جوری قبول می کنند! نه شما دیگر به خانه ای وارد بشوید احساس می کنید تَر و تمیز است، این خانه ی تر و تمیز می گویید صاحب دارد، یک خانه ای بروید پوکیده، یک خانهی این جوری شما بروید در درجه ی اول باور این که این خانه یک دانه صاحبی دارد که یک صاحب دارد و به داد این خانه دارد می رسد، شما حتما میگویید این چهار سال است نیست کلاً، یعنی انسانها نظرشان راجع به زمین عوض می شود، راجع به دنیا عوض می شود در فضای غیرعادلانه و کر و کثیف که این کر و کثیف بودن ویژگی غیرعادلانه است، اصلاً روایتش را ببینید، به عدل تطهیر می شود أرض، أرض به عدل طهارت پیدا می کند، که حالا آیات در این زمینه را عرض می کنم خدمت تان، و به واسطهی عدل ذخایر خود شما و ذخایر زمین خودش را نشان میدهد، شما وقتی که در نظام خانوادگی تان ظالم هستید، جائر هستید، اهل جور هستید، اهل جور هستیم، یعنی فرض بفرمایید کسی که به خانواده ی خودش نمی رسد، کلاً بوسیده گذاشته کنار، این حتماً جائر است، و کسی که جور است خیلی از توفیقات اصلاً از این سلب میشود، باید عادل باشد، باید در قضاوت هایش عادلانه قضاوت کند، در کارهایش باید، بین اوقات خودش جائر است، ببینید وقتی که باید مثلاً برای معنویت خودش بگذارد، وقتی که باید برای درس خواندن خودش بگذارد، اگر طلبه است باید درس بخواند، دانشجو باید درس بخواند، این کارها را نمی کند، این جائر است، این اهل جور است، اولاً این اصلاً نمی تواند امام زمانی (عج) باشد، یک توهمی بیش نیست، چون که دقیقاً حضرت می خواهند عدل را به پا کنند، یک توهمی بیش نیست و این اتفاق نمی افتد، او در حقیقت منتظر متوهم است، و از آن طرف ذخایر خودش و توفیق خودش باز نمی شود، این عالم یک جوری است که بالعدل انگار سر جایش قرار می گیرد، این چیزها را دیدید، حالا ما که اهل رشته ی برق و اینها نبودیم، ما عمرانی بودیم، حالا این برقی هایی که هستند، دیدید که این چیزها را، این سیم را بزن آن جا، آن در این صفحه ی چیز و این را فلان بکن و این را چه کار بکن… وقتی که این ها کنار همدیگر قرار می گیرد این چراغ ها روشن می شود، یعنی وقتی که درست کنار همدیگر انسانها قرار می گیرند و به سمت این تطهیر پیش میروند، آن موقع است که می ببینید یک چیزهایی، چون فاعلیت همیشه از جانب خدا تام است، این مفاهیم را حتماً با همدیگر زیاد مرور کردیم، آن چیزی که از این طرف دارد مانع و عایق ایجاد می کند، این فاعلیتش را به هم نمی زند، نتیجه را به هم می زند، و این اصل ماجرای این که اینها در کنار همدیگر درست قرار بگیرند مال عدل است، و خلاصه خودش را نشان نمیدهد یعنی چراغ ها روشن نمی شود.
حالا با این مقدمه ای که گفتیم یک سری آیه بخوانیم بعدش هم یک سری روایت بخوانیم ببینیم تا کجا می توانیم جلو برویم که بعدش هم یک نکته ای راجع به حوادث اخیر هم می خواهم عرض بکنم. ببینید در همین آیه ای که بارها و بارها از سوره ی مبارکه ی حدید خواندیم و هدف بعثت محسوب می شود، هدف بعثت همه ی انبیاء، آیه ی 25 سوره ی مبارکه ی حدید، می شود صفحه 541، این صفحه ی 541 را که بیاورید، سعی هم بکنید از روی قرآن ببینید این ها را تا با این کتاب عظیم ما آشنا بشویم، خدا ان شاء الله ما را با قرآن زنده بدارد و بمیراند؛ ببینید دارد که، همان آیه ی 25 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ» تا چه بشود؟ ما معمولاً روی این النَّاسُ خیلی تأکید می کنیم، مردم می خواهند چه کار بکنند؟ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» ببینید یعنی هدف اساسی و مهم این وسط از ارسال رسل چیست؟ «لِيَقُومَ النَّاسُ» تا این جاهایش را خیلی می گوییم که آقا هدف مردمی سازی و فلان و اینها، ولی نمی گوییم مردم چه کار بکنند، یعنی ارسال رسل انجام شده در اهداف انبیاء تا چه بشود؟ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این خیلی حرف مهمی است، تا این که مردم که معلوم است در آن هدف نبی دارند مشارکت می کنند، مردم قسط را به پا کنند، حالا فعلاً عدل و قسط را در کنار همدیگر، عدل را به پا کنند تا مردم این کار را بکنند، پس معلوم است ارسال رسل و انزال کتب و همه ی این هایی که هدف نبی است قسط است، و اگر هم قرار است خلاصه نخبه ی قضیه اتفاق بیفتد در زمان حضرت، همین ««یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» است، این باید اتفاق بیفتد، به دست مردم هم باید اتفاق بیفتد، فرهنگ عدالت خواهی و عدالت طلبی باید در بین مردم اتفاق بیفتد که دنبال عدل باشند، دنبال قسط باشند، باز دوباره یکی دو آیه ببینیم که بعد برویم یکی دو آیه ی دیگری هم ببینیم.
ببینید من می خواهم یک مقداری با همدیگر آیه ببینیم تا اینها در کنار همدیگر این آیات برای ما یک ذهنیت کاملی را درست بکند، بله به دست مردم دیگر، قرار نیست قسط را مردم انجام ندهند، یعنی با محوریت در مدار ولایت است، در مدار نبی است، منتهای مراتب «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی مردم این کار را می کنند، حالا فرض بفرمایید اینقدر دستی بر عقول مردم کشیده می شود که این دستی بر عقول مردم هم کشیده می شود، ببینید عبارت أخری کارهای معجزگون نیست، کما این که می بینید دستی بر عقول مردم کشیده شده، آمدند انقلاب کردند یکهویی، مردم انقلاب کردند، اول انقلاب را مردم انقلاب کردند، امام داشته رهبری میکرده ولی دستی بر عقول مردم کشیده شده، حالا دستی بر عقول مردم کشیده خواهد شد که مردم عدل می خواهند دیگر، قسط می خواهند دیگر، ببینید اول انقلاب، من با این که اول انقلاب بچه بودم بچه تر از حالا، ولی من یادم است در همان دوره های آن موقع و جنگ و اوایل جنگ و همه ی اینها، دیگر درجنگ و اینها راهنمایی، دبیرستانی بودیم، قضیه این که واقعاً قلوب مردم پس می زد! تجمل را و مانورهای تجمل را، این را من خودم شاهد هستم، یعنی واقعاً یک نفری که خیلی داشت، فرهنگ جوری بود که نمی توانست مانور تجمل برگزار بکند بر علیه خلاصه چیز، یعنی تا حدی عدل در فرهنگ رفته بود، امروز این جوری نیست، امروز طرف یک پورش شاسی بلند سوار می شود کنار این پرایدها راه می رود، خونه نمیدانم آن چنانی درست می کند کنار بیقوله ها! ببینید شما کتابهای آن موقع علوم اجتماعی، ما کتاب های اجتماعی که داشتیم یکی از اهداف انقلاب را این جوری تصویرگری کرده بود، نمیدانم در کتابهای شما هم بود یا نه؟ این جوری که این طرف یک کاخ مثلاً شاه بود، این طرف صف مقابلش یک دانه مثلاً از این زاغه نشینان حلبی آبادی، بعد گفتند که ما انقلاب کردیم که این نباشد، دقیقاً حالا این است! الان دقیقاً همین است، بعد چه کار کردیم؟ آن صفحات را برداشتیم، می دانید که آن صفحات نیست دیگر در کتاب علوم اجتماعی و اجتماعی، یعنی به جای این که برویم به سمت عدالت و فرهنگ کردن عدالت، حالا عرض می کنیم ان شاء الله که پرچم مطالبه گری عدالت باید دست همین حلقه های میانی باشد، اینها باید مطالبه بکنند این را، تا نباشد این اتفاقات خلاصه، این ذخایر خودش را نشان نمیدهد، و باید در فرهنگ هم برود، دستی بر عقول مردم، بله بله یادتان است؟ این مهمان معلوم است که هم سن و سال ما است یا یک خورده کوچک تر، که یک موی کوخ نشینان را به کاخ نشینان و فلان و اینها، این جوری نمی شود، و بعدش کلاً این صفحات حذف شد از کتاب ها، پس می شود که یک چیزی جزء فرهنگ بشود، حالا روایاتی که ان شاء الله خواهیم خواند تعجب نکنید که در قلوب این قدر غنا وجود پیدا کرده خب، یعنی یک همچین عالمی را به آن رسیدیم، ما نمونه اش را اوایل جنگ دیدیم.
بله بعدش آقای هاشمی تشریف آوردند در نماز جمعه و مانور تجمل را تئوریزه کردند، و آن موقع هم آقای هاشمی، بعضی ها به شوخی می گفتند که خلاصه خامنهای رهبر است هاشمی پیغمبر است! آن موقع یک همچین چیزی مطرح بود و آقای هاشمی هم به شدت آدم سخت و سهم گینی بود، شما یادتان نیست، کافی بود کسی مخالف ایشان صحبت بکند، نمیدانم کسانی که هم سن و سال ما داریم این جا یا نه؟ کسی مخالف آقای هاشمی صحبت می کرد ایشان در نماز جمعه لوله اش میکرد! یعنی اصلاً اجازه نمیداد، حالا بعداً اینها به هر چیزی یک تغییر رویه جدی لااقل به حسب ظاهر به خودشان دادند، اما آن جوری نبود، بالأخره آن چیزی که می گفت آقای هاشمی مانور تجمل بود و دقیقاً همین معنا را پیاده کرد، بله اینها هم بود، اینهایی که می گویید هم بود.
شما سوره ی مبارکه ی آل عمران را بیاورید، آیه ی 18 این سوره، بله تقدم توسعه بر عدالت، در صورتی که بالعدل تطهیر می شود همه چیز؛ شما ببینید در این آیه ای که شهادت بر توحید می خواهد داده بشود، هر کدام از آیاتش واقعاً اگر بایستیم، از آن آیات فوق العاده مهم است، دارد که «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» خب شهادت بر توحید را چه کسی می دهد؟ یکی خود خدا شهادت می دهد، ملائکه شهادت می دهند و اولوالعلم شهادت میدهند، اینها شهادت های گاهی اوقات اصلاً فعلی است، ببینید اولوالعلمی که «قَائِمًا بِالْقِسْطِ» است، که تعبیر اولوالعلم با همان تعبیر «الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ و أُولُوا الْأَلْباب» یکی است در قرآن، این به معنای عالم نیست «أُولُو الْعِلْمِ» این هم شهادت میدهد «قَائِمًا بِالْقِسْطِ» در حالتی که قائم به قسط است و قیام به قسط کرده، که این معنای قیام و اقامه که ما در حوزه ی خودمان زیاد مطرح می کنیم و اصلاً دنبال این هستیم که اصلاً حرف قرآنی است، هر جا است می گوید اقامه «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا» «أَقِيمُوا الصَّلاةَ » «أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» نمیدانم همه اش «أُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ» همه اش بحث قیام است، بحث اقامه است؛ شهادتی شهادت می شود که یک اولوالعلمی بیاید قیام به قسط بکند، قیام به قسط بکند توحید را نشان می دهد، چرا؟ حالا بعداً معلوم می شود، چون قیام به قسط یک تطهیری می کند که این زمین سر و تهش بهم دیگر می آید، وقتی سر و تهش بهم دیگر می خورد، که اصلاً حرف اولوالعلم و اولوالألباب و همه ی این هایی که «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» اینها حرف شان توحید است، خب همه اش می نشینند توحید می گویند؟ یعنی درس توحید می دهند؟ نه خیر اصلاً عملیاتی که انجام می دهند به واسطه ی قسط، شهادت بر توحید است، به واسطه ی این که دارند قسط را اقامه می کنند «قَائِمًا بِالْقِسْطِ» هستند، با قسط بلند شدند و قسط را دارند اقامه می کنند، زمین سر و تهش به هم می آید، این مداری که بستند چراغ هایش روشن می شود، لذا شهادت بر توحید می شود، شهادت بر توحید می شود اینها. حالا این اولوالعلم خودش یک ماجرایی است، اقامه یک ماجرایی است همه ی این ها، من الآن نمیخواهم وارد آن جریان بشوم که اساساً این مدلی است که ما، اولوالعلم تعبیری است که همیشه دنبال نشان دادن این معنا است، اگر «قَائِمًا بِالْقِسْطِ» نشان دادن این معنا است که این عالم باطل نیست.
ببینید این آیات پایانی 190_191 سوره آل عمران را بیاورید، آیه ی معروف سوره ی مبارکه ی آل عمران را هم بیاورید، آیه ی 7 آل عمران را هم بیاورید. ببینید همه ی کار یک راسخ در علم که آیه ی 7 را ببینید، نشان دادن توحید است، اصلاً 7 نشان دادن توحید است، توحید یعنی اینی که آقا این عالم یک وُحدانیتی در آن دارد، خب اگر یک عالم پخش و پلای باطلی را مثلاً شما نشان بدهید، خب این اصلاً شهادت بر توحید نمی دهید شما؛ ببینید دارد، سر بحث محکم و متشابه است فعلاً کاری با ابتدایش نداریم، بعدش دارد «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» حالا «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» چه می گویند؟ خب اگر می گوییم «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» فقط حرف شان این است خب خسته نباشند مثلاً! «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» اولاً نشان می دهد صدر این تکه با ذیلش نشان می دهد راسخون در علم اولوالألباب هستند، کسانی که به مغز دست پیدا کردند «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» ما همه اش را ایمان داریم، همه اش از جانب خدا است «وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ» و این را تذکر بدهم مگر اولوالألباب، پس معلوم است اولوالألباب «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» هستند، حرف شان هم توحید است «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» یعنی به فرمایشی که نوشتند حرف قشنگی است، طراحی یک پارچه شده این جا، همه چیز سر و تهش به هم می خورد، آیات سر و تهش به هم می خورد، زمین سر و تهش به هم می آید، بالعدل این اتفاق دارد می افتد، بعد این اولوالألباب را می بینید، باز دوباره در آیه ی 190_91 باز دوباره حرف شان همین است که، حرف شان، ببینید این قَالَ ها در قرآن باید دنبال کرد، معلوم می شود صرفاً قَالَ نیست، گفتن نیست، حرفی است که انسان دارد می زند، مثل یک نفری که عصبانی می شود، می گویید (این دارد میگوید که…!) خب دارد می گوید یعنی این است دیگر رفتارش این است، که اولوالألباب را وقتی که می خواهد حرف شان را بگوید این است که «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ» اولوالألباب چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ» ببینید دارد حرف خدا را می زند، ذکر خدا را دارد می کند، در همه ی حالتش «وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ» ببینید دیگر قَالَ هم ندارد «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا» خدایا تو باطل خلق نکردی، این همان است که دارد نشان میدهد هیچ حلقه ی فوت شده ای ندارد، این را با قیام به قسط نشان میدهد «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ»
باز دوباره یک آیه ببینیم، حالا حالاها باید مدام آیه روایت ببینیم، این دوتا آیه را بیاورید، یکی نساء 135، یکی مائده 8، پس یکی می شود صفحه 100، یکی هم می شود صفحه 108؛ ببینید این ابتدایش را من عرض بکنم خدمت تان که یکی اش در بحث کنترل حب و بغض، یعنی این دوتا آیه هر دوتا در کنترل حب و بغض است که این بخشی از قسط و عدالت است، که یکی اش کنترل حب است و یکی اش کنترل بغض است، که یکی از مسائل مهم فضای عدالت این است که شما بتوانید بر خودتان چیره بشوید و کنترل حب و بغض بکنید، که اینها از مدار خارج نشوند، یکی کنترل حب، یکی کنترل بغض. ببینید دارد که این کنترل حب، آیه ی135 سوره ی مبارکه ی نساء «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ» یعنی بیایید قوّام به قسط بشوید «شُهَدَاءَ لِلَّهِ» قوّام بشوید، گفتم شما همیشه باید با قوّام بودن و قائم بودن و اینها «وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ» این کنترل حب است «وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ» ولو این که علیه خودتان، یعنی آن کسانی که حب دارید نسبت بهشان، آنها مانع از قیام شما و قوامیّت شما به قسط نشوند «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا» شما چه کار دارید به این غنی و فقیرش، شما جای عدالت ننشینید «فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا» تبعیت هوا نکنید که عادل نباشید «وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا» اگر منحرف بشوید و خلاصه بپیچانید، یا اعراض بکنید از شهادتهای به حق و به قسط خلاصه این جوری که «فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا».
سوره ی مبارکه ی مائده آیه ی 8 نگاه بکنید، این جا تفاوت در تعبیر کنترل بغض است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ» شهادت به قسط دادید، حالا «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا» این شنآن و دشمنی تان باعث نشود که شما را از مسیر عدالت خارج بکند، این یک تکه اش را توجه بکنید به آن تا من آن آیه ی مهم را که حتماً شنیدید بخوانم «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» «اعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» یعنی «اعْدِلُوا اَلعَدل» یعنی این هو برمی گردد به آن اسمی که در آن «اعْدِلُوا» است «اعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» عدل «أَقْرَب لِلتَّقْوَىٰ» است «وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» ببینید ما یک أفعل تعیین داریم در عربی، یک أفعل تفضیل، شنیدید همچین چیزی را؟ همچین اصطلاحی شنیدید؟ این اصطلاح، اصطلاح خیلی مهمی است و تأثیر گذار است، حالا من این را می گویم در همین آیه هم تطبیقش می دهم، ببینید ما یک سری أفعل داریم اینها أفعل تفضیل است، معمولاً هم أفعل ها همین است، مثلاً فرض بفرمایید، برای این که آیه بیاورم شما سوره ی مبارکه ی بقره را بیاورید، در همین معنا و همین موردها، سوره ی مبارکه ی بقره آیه ی 237، انگشت مبارک تان را همین جا نگه دارید، اینها را می گویم چون کلاس مان درس قرآن است باید این ها را قرآنی، بینید در آیه ی 237 دارد که «وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ» این مال همین است که کسی که ازدواج کرده و مساس نکرده، مثلاً به قول خودمان در دوران عقد است مثلاً، اگر طلاقی انجام شد «فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ» نصف مهر می آید، مگر این که ببخشد خلاصه کسی که «بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ» است، بعد دارد که «وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» ببینید ما در آن آیه چه خواندیم؟ «اعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» این أقرب با آن أقرب فرق دارد، این «أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» این أقرب أفعل تفضیل است، چرا؟ به دلیل این که اگر نبخشند قریب به تقوا است، یعنی این جوری نیست که بی تقوایی است نبخشیدن، چون حکم بالایش را اصلاً گفته، بله، أقرب به تقوا این است که «وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» این بالاتر است، انسان ببخشد وقتی که حالا مثلاً صرفاً یک خطبه ی عقدی خوانده شده، هیچ اتفاقی هم نیفتاده درست است نصف مهر ثابت می شود اما «أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» آنی است که ببخشد «وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» فضل بین خودتان را هم یادتان نرود این هم شاهدش، هم صدر آیه شاهد است، هم ذیل آیه شاهد است که این أقرب چیست؟ أقرب تفضیل است.
یک أقربی داریم أقرب تعیین است یعنی این است، دیگر آن یکی اش اصلاً نیست، وقتی که شما می گویید «اعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» شما منظورتان این نیست که عدل أَقْرَب لِلتَّقْوَىٰ است «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» همین جوری است، این أفعل، أفعل تعیین است نه این که بقیه هم حالیشان است، خدا بیشتر حالی اش است! این جا وقتی که می گوییم عدل أَقْرَب لِلتَّقْوَىٰ است، نه این که ظلم قریب به تقوا است، بعد این یکی نزدیک تر به تقوا است؛ نه خیر، یعنی اصلاً عدل تقوا است، آن مؤلفه ی تقوا عدل است، یعنی عدل است که تقوا است، به اینها می گویند أفعل تعیین. حالا معلوم شد چیست؟ نه، بحث عفو است «أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» دارد مرد کامل نه، شاید آن ذیل «وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» همچین چیزی را برساند، ولی لبه ی اصلی داستان مال خانم ها است که دارد ببخشد «وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» «وَأَنْ تَعْفُوا» بر میگردد به فقهه قبلش در حقیقت «يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ» حالا شاید در ترجمه چیز دیگری نوشته، حالا من نمی دانم در کدام ترجمه چیز دیگری نوشته ولی نه، این که معلوم است، دارد «إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ» حالا شاید مثلاً به واسطهی «أَنْ تَعْفُوا» همچنین برداشتی ایشان کرده که برداشت ناصوابی است.
این است که وقتی که تقوا بشود، شما همان آیه ی مهم 96 سوره ی مبارکه ی اعراف را دارید، صفحه ی 163، آن جا نشان میدهد که حالا این مؤلفه ی عدل که می آید که تقوا می آید «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» وقتی که تکذیب کردند ما گرفتیم شان، یعنی چه؟ یعنی انگار عالم را بستیم فَتَحْنَا نشد! این در مقابل آن است دیگر، یعنی انگار ذخایری باز می شود، حالا اینها همه اش روایات ذیل دارد خیلی زیباست که اینها همه اش به قائم برمی گردد، در یکی از معانی مهمش به عدل حضرت حجت (عج) برمی گردد اینها که «لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا» یعنی می بندد عالم خودش را! در آن صورت باز می کند، میریزد بیرون «لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ» ولی تکذیب کردند «فَأَخَذْنَاهُمْ» ما هم گرفتیم، بستیم قضیه را.
حالا از این جا یک نقدی بزنیم، فقط من این این آیه را معرفی بکنم و این دسته آیات، سوره ی مبارکه ی حدید آیه ی 17 که ذیل این آمده من، وگرنه این معنا، معنای زیادی است در قرآن، این را داشته باشید، 17 حدید صفحه ی 539، آیه ی 65 نحل را هم داشته باشید، صفحه 274، ببینید حالا باید یک مقداری دقیق تر اینها را نگاه بکنیم حالا فعلاً سرسری نگاه بکنید تا بعداً معلوم می شود چرا روایات این جور آیات را بردند به سمت حضرت حجت (عج) که «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» بدانید این را که خدا زمین را زنده می کند، «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» یعنی معلوم است این یَحیی خدا هم، بنشینید فکر بکنید راجع به اینها که خدا زمین را احیاء می کند بعد از مرگش، بلکه مرده زمین، زمین مرده احیاء می شود. در آیات زیادی نشان میدهد این احیاء با آب انجام می شود که «وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» و این آیه خیلی هم پرتکرار است این مضمون در قرآن، که خدا از آسمان آب می فرستد «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» بعد از مرگ زمین را احیاء می کند، که آب معنایش در قرآن هم به شدت به معنای احیاء گره خورده، هم به معنای تطهیر گره خورده، یعنی ماء «لِيُطَهِّرَكُمْ» است، آب هم برای تطهیر است هم احیاء، این دو تا واژه هم به همدیگر کاملاً مرتبط هستند خود حیات و بحث تطهیر در لایه هایی کاملاً اینها با همدیگر مرتبط هستند.
من راجع به بحث روح معنا زیاد صحبت کرده بودم حالا عزیزانی که احتمالا این جا طلبه هستند این بحث روح معنا را شنیدند، ولی اینی که امام را به آب مثال زدند، گفتند آب مثلا «إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ» اگر آب نباشد چه می شود؟ این آب امام است، امام است که تطهیر می کند و امام است که احیاء می کند، حالا این تطهیر کردن زمین و احیاء کردن زمین آمده است که به عدل تطهیر می کند زمین را، چون که مثلاً قرار بود امام بیاید «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این کثافت زمین به واسطه ی جور زمین است، تطهیر زمین به واسطه ی امامی که می آید و با گسترش عدل و قسط دارد زمین را تطهیر می کند، زمین را پاک می کند، این معنی است که ان شاء الله من باید در جلسات آینده یک مقداری، بله این عبارت های مربوط به آب و تطهیر و احیاء، عبارت های خیلی مهمی است که نشان می دهد در نقطه ی نهایی اش اینها کلاً آن جا گره می خورد به معنای امام، و امام است که آب است و مایه ی حیات است، و اینها کاملاً در قرآن، من می ترسم وارد این بحث بشوم، یعنی از داخل قرآن این معنا را بخواهم نشان بدهم یک خورده درگیر یک بحث روح معنا بشویم که حالا دوستانی هم دیدند این بحث را، که حالا فعلاً از آن عبور می کنیم، نه نمی تواند، قیام به قسط به محوریت اولوالعلم است یعنی اولوالعلم است که انجام میدهند یا «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» یا اولوالألباب، عالم نه، اولوالعلم، که یک ویژگی ای دارد، اولوالعلم یک خدایی بودن و ربانی بودنی در او است، این جوری نیست که کسی یک دفترچه ی علمی بگیرد دستش و شروع کند به قیام به قسط، برای همین است که کلاً در مسئله ی فرمانروایی و مسئولیت در حکومت اسلامی آن جنبه ی ربانی اش مهم است.
ببینید راجع به حوادث اخیر هم من یک دو کلمه ای صحبت بکنم مجدد، چون سویه های امنیتی داستان به سمتی رفته که خب کاملاً جریان، جریان براندازی است، این جریان با چه شروع شده و همه ی اینها همه میدانید همه هم و اعتراض کردیم و باید هم بعد از این مطالبه کنیم و اعتراض کنیم و حرف بزنیم و در صف معترضین بنشینیم و خودمان در صف منتقدین بنشینیم، و اینی که آقای رئیس جمهور گفتند بالأخره باید انتقاد باشد و اینها، باید مطالبه کنیم! حرف بزنیم، بخواهیم، کرسی آزاداندیشی برگزار بکنیم، و نگاه امنیتی هم روی چیز نیاید سوار بشود، این را باید مجدد مطالبه کرد که به من قاسمیان هم اجازه نمیدهند در شریف خلاصه کرسی آزاداندیشی، ما که نشان دادیم آقا ما دیگر منّا هستیم دیگر، به ما هم اجازه نمیدهند، این درست نیست، اصلا این نگاه صرفاً امنیتی بر همه ی مقوله ها، این حرف غلطی است، اقدام غلطی است، ولی چون به شدت سویه های امنیتی، اصلاً طرح نه دیگر حدسی، در این هایی که گرفتند و اینها، طرح مشخص مدوّن براندازی دارند؛ براندازی شان هم در بحث حتی این دوره ی حضرت آقا نیست، به دلیل این که یک تحلیلی دارند از این که سلامتی حضرت آقا چه جوری است و فلان و همه ی اینها، بر آن دوره ی انتقال یک برنامه ریزی کردند و چون که تصورشان این است که بالأخره این اتفاق زود می افتد، می خواهند هر ماه استندبای نگه دارند لذا در دوره ی خیلی خاص و ویژه ای قرار گرفتیم. این را خلاصه دقت بکنید که پس فردا مدیون خون شهدا نشویم، پس فردا آبروی خودمان را در تاریخ نبریم، و خلاصه پای میدان باشیم.
من ضمن این که این حوادث را عرض کردم که حوادث بسیار خوبی می دانم، بسیار خوب، بسیار عالی، این را قبلاً هم عرض کرده بودم که شما همین آیات طالوت و جالوت است، آن آیات طالوت و جالوت را بخوانید می فهمید این نکته را که باید صف ها در آخرالزمان جدا شود، باید «مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» یک عده ای ابتلاء پیدا بکنند و ریزش پیدا بشود تا عده ی قلیلی بمانند که «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ» که در این عده ی قلیل «قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» تا این وعده ی خدا محقق بشود، آن طرفش هم دارد که همین ادعای قلیل که ما الآن در این موقعیت هم نیستیم، در موقعیت عده ی قلیل نیستیم، ولی در همان جریان صلح حدیبیه وقتی که اینها رفتند و در منطقه ی حدیبیه فرود آمدند، بعد از جنگ احزاب و قلپی در بغل کفار بودن و همه ی اینها، و خلاصه آن جا کفار گفتند خب می رویم و اینها را لت و پارشان می کنیم و اینها هم که با چوب و چماق و اینها هستند، خبر به پیغمبر رسید، پیغمبر یک بیعتی گرفت به نام بیعت رضوان که در سوره ی فتح است، که اصلاً چرا این صلح حدیبیه به نام فتح است، خیلی وقتها بخاطر همین است که آن جا دارد، آمدند یک پیمانی بستند تا گاو و ماهی «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا» ببینید یک وعده ی نقدی می دهد که آقا اینها سکینه آمد در قلب شان، آرامش آمد در قلب شان، این وعده ی نقدیه، یک وعده ی چکی هم است که «وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا» یک وعده ی چکی هم وجود دارد این وسط، که یک پوست اندازی است که شما اصلاً نمی توانستید این زایمان را انجام بدهید، یک زایمان بزرگ در راه است، این چنان چه امروزه عده ای بیایند بیعت رضوان ببندند با نه اشتباهاتی که انجام شده، نه دیگر الآن اصل نظام است، اصل نظام اصلاً مسئله دیگر اصل نظام است، از چهار هزار و هفتصد نفری که گرفتند سه هزار و ششصد نفرشان کوموله اند، می دانید که، و یک تجهیز بیست هزار نفری هم پشت مرزها داشتند می کردند که زدندشان دیگر در همین جریانی که کردستان عراق را زدند، که لت و پارشان کردند و فراری دادند آنها را، وگرنه بحث براندازی است رسماً، خب براندازی به کی میدهند مردم؟ میدهند به پهلوی؟ میدهند به رجوی؟ میدهند به مسیح علی نژاد؟ میدهند به خاتمی؟ می دهند به موسوی؟ به هیچ کس نمیدهند! می شود تجزیه، اصلاً طرح تجزیه است، این هم که حضرت آقا گفتند که ما در شرف یک اتفاق، بله همین جوری است، دقیقاً اینها دنبال یک اتفاقی بودند، چون یک اتفاقی برای ایران داشت می افتاد که ان شاء الله می افتد، که ان شاء الله آن زایمان و پوست اندازی «وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا» اتفاق بیفتد، که این چنان چه این نبود یک چیز دیگر بود، بالأخره سوتی پیدا کردن که چیز نیست، حالا این را هم عرض می کنم که من دیشب فریادش را در دانشگاه تهران روی سر آن مداح ها و آن سخنران هایی که من نمی دانم که الآن کجا هستید شماها؟! شما این همه لشکری که چیز می کردید می خواهید اشک بگیرید از ملت؟ یا می خواهید فالور جمع کنید یا دفاع از نظام بکنید، کجا هستید الآن؟ شما هم بخواهید حاج آقا، شما هم بخواهید این را. ببینید به گشت، اولاً این را شما از مداح و سخنرانی که این همه جِز زده برای چیز، مدام آدم جمع کرده، شما مگر فالور می خواستید جمع بکنید؟ خب بخواهید، نباید مداح ساکت بنشیند.
امروزه وظیفه حضور در صحنه است! ببینید حضور. در دانشگاه اگر قرار است یک جایی شلوغ بشود بروید حضور پیدا کنید، همین حضور، شعار هم اگر خواستید شعار بدهید، این را دقت بکنید، طراحی دشمن امروز این است که یک کشته ای این وسط بگیرد، این را پا ندهیم. برای همین است شعارها را اینقدر رکیک کرده، می خواهد آستانه ی تحمل را رد بکند که بزنید لت و پار بکنید طرف را! این کار را نکنید، این طراحی است، طراحی حدسی نیست، طراحی اعلامی است، اعلام شده این قضیه، حواس تان باشد اینها حتی تا جسارت و فحش به حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیش می روند، چرا؟ بخاطر این که آستانه را ببرند بالا که بزنید لت و پار بکنید، اینی که برخی ها می گویند ما را در دانشگاه منشن کردند و نمی دانم از گروه ها دارند می اندازند بیرون، خب به درک اسفل السافلین، اینقدر هم تو برای نظام هزینه بده.
حضور باعث این می شود که این بیعت رضوان باعث می شود «فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ» حضور، این حضور را جدی بگیرید، هم حضور در صفحات مجازی، اگر نشستی «فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» ننشین، بیا یک حرفی بزن، یک چیزی هم بگو، یک دفاع، می ریزند سرمان، خب بریزند سرت، به من می گویند حاج آقا این جوری نروید بیرون، مثلاً می کشن تان! خب بکشند! ما این همه گفتیم «یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَافُوزَ فَوْزاً عَظیماً» برای همین روزها گفتیم، مگر ما مثلاً می خواستیم هزاران سال عمر کنیم، تا همین جایش هم زیادی است، خب بکشند! در آن جاهایی که دست تان می رود حرف بزنید، پست بگذارید، حضور پیدا کنید، حضور فیزیکی، ببینید اصلاً طراحی اربعین، طراحی ۵۲:۲۴ پر کردن دور امام، شلوغ بازی در آوردن و بودن، این باعث می شود که «وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا» حواس تان باشد در روزگار پرابتلائی قرار گرفتیم، همیشه ابتلاء است اما بعضی وقتها ابتلاء شان ابتلاء جدی تری است، در جامعه ابتلاء جدی تر است «مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» ابتلاء هم دقیقاً جایی است که کورمال کورمال ابتلاء می شود وگرنه ابتلائی نیست که.
الآن وقتی که این جوری است، از این طرف هم ما اشتباهاتی داریم حرفی نیست، گشت ارشاد هم میدانید که اصلاً این را شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته بود نباشد، منتهای مراتب روی ملاحظات اشتباهی باز این را ادامه دادند، و این جا این مقصر اصلی وجود دارد که حالا نمی گویم، ولی برای ایران اتفاقاتی دارد می افتد که پای رئیس جمهور و اینها هم نمی شود فاکتور کرد، نه اصلاً این جنگ روسیه و اوکراین و این تکه منطقه و از این ور چین که می خواهد ترانزیتش را از ایران رد بکند و اینها، که آن یکی دارد از ما پهپاد می گیرد، مثلاً روسیه دارد از که پهپاد می گیرد، چند صدتا پهپاد گرفته؛ این که ما به جهت تکنولوژی رشد کردیم و همه ی اینها، دارد می زند ما را یکهویی جزء سه چهارتا کشور اول شاید جهان بکند، در منطقه که قطعی است، این را دشمن برنمی تابد، این اتفاق دارد رصد می کند، از آن ور یک سری دلار دارد آزاد می شود، از این ور یک سری اتفاقاتی دارد می افتد برای کشور، ولی به کوری چشم دشمنان با حضور حساب شده ی ما، بله اگر این طرف آن طرفی تظاهراتی است، چیزی است، آن هایی که در دانشگاه هستند حضور دانشگاهی شان اینها، به صورت مردمی نه شورای تبلیغات نمیدانم چه اسلامی گفته بیایید فلان جا مثلاً، نه به صورت کاملاً مردمی، اینها حضور داشته باشند، خودی نشان بدهند، ما هستیم، اینها باعث می شود که این فتنه جمع بشود البته بعدش باید پرچم مطالبه گری و عدالت خواهی را خود ما بگیریم دست مان.
پس امروز روز مهمی است از منبری ها و چه و چه هم مطالبه کنید این را، که بالأخره شمایی که صاحب اندیشه و منبر و فلان و اینها بودید، شمایی که مداح بودید و میکروفن دست تان بود، کجا هستید الآن؟ مشتری هایت می ریزد؟ به جهنم! که ما مشتری هایمان نمیدانم می ریزد، به درک أسفل السافلین! الآن وقت دفاع از اصل نظام است، این حکومت، حکومت مهدوی است و به حضرت تحویل داده می شود، به همه ی ادله ای که می شود برایش آورد؛ لذا حواس مان را در این مقطع زمانی جمع کنیم. حالا اینها را حتماً من اطلاع ندارم این جایی که هست، ان شاء الله یک زایمان خوب این داستان حتماً دارد، این را شک نکنید که حتماً این اتفاق، بله حالا مردم ان شاء الله می آیند، آن هم سکوت کردن الآن جایز نیست دیگر. بله یک موقعی چیز باشد ولی الآن دیگر من این را اطلاع دارم که حضرت آقا به خطبا پیام دادند از یک طریقی، گفتند به اینها بگویید که مسئله مهم است حرف بزنند، مسئله مهم است تبیین بکنند، بیایند در میدان. و امروز روز امتحان من و شما است ان شاء الله که از این امتحان هم به صحت و سلامت بیرون می آییم.