فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

موقف بعدی را که میخواهیم خدمتتان عرض کنیم، یکی مانده به پایان مواقف است‌،. موقف مشعر الحرام یا مزدلفه. مزدلفه از ریشه زَلف است به واسطه نزدیکی‌اش به مکه است. در حقیقت  وقوف در عرفات ( تا نماز مغرب است) و همزمان با شب عید قربان. نماز  را که میخوانند ، حالا میتوانند نماز را در مشعر بخوانند، میتوانند در همان عرفات بخوانند، می‌آیند در صحرای عجیبی زیر نور خیلی عجیبی. البته یک انتقادی کلا به این فضاهای تکنولوژیک هست که اینها دارند با نفهمیدن فضا، شب را به روز تبدیل می‌کنند.

وقتیکه شما مطلب را نگیری نمیدانی  … ( که نباید اینگونه باشد)  شب باشد و شب دهم هم هست، یک نور شب دهمی در ستارگان آنجا وجود دارد و هم در ماه که هم میبینی و هم نمیبینی. اینگونه است که آدمها را بر حسب ظاهر نمیتواند ببینید ولی میبیند، نور شب دهمی اینطور است. وقتیکه شما فلسفه این چیزها را ندانی …. ( کارهای اشتباه انجام می‌دهی) مثلا این آرامستانها و قبرستانها میادین عبرت هستند. در اینها تاب بگذاری، سرسره بگذاری، باغ و بوستان درست کنی، کارهای اینطوری کنی …؛ خلاف آن روح حاکم بر قبرستان است. گفته اند آدم بر قبرستانها عبور کند و عبرت بگیرد و بگوید اینها کجا هستند … مثل وادی السلام را ببینید چجوری است. به طرف میگوییم چرا اینطور میکنی؟ چرا با بهشت زهرا اینطور میکنی؟ چرا تاب و سرسره میگذاری؟ میگوید بچه ها بیایند چکار کنند؟ خب بچه ها نیایند یا اگر میایند با همین وضعیت ببینند. دیگر چرا تاب و سرسره میگذاری در فضای بهشت زهرا؟ بهشت زهرا آرامستانها و گورستانها و قبرستانها  محل و میادین عبرتند. قرار نیست که آدم هرچی به ذهنش میرسد اینجا وارد کند. این برای نفهمیدن اصل ماجراست.

الان من در جلسه قبل هم گفتم تاکید میکنم تبدیل کردن شب به روز، این بدترین کار است. شب را گذاشته‌اند برای اینکه شب باشد. اما طرف هی بیاید گوشی‌اش را چک بکند. برای چه بین الطلوعین گوشی چک میکنی یا سایتهای خبری میبینی؟ بین الطلوعین شب است. قبلش شب است. طرف بیدار میشود یعنی حتی در خواب میگذارد روی ویبره که چیزی از دست نرود سریع بلند شود و چیزی را از دست ندهد. چه خبر است در عالم؟ واقعا در عالم چه خبر است که تو باید اول بلند شوی ببینی چه خبر است.

چه خبر است؟ هیچ خبری نیست. آن موقع شبی که خدا میگوید و جعلنا اللیل لباسا. اصلا این پرده شب را بر روز میپوشاند برای اینکه حالت لباس باشد. عرض کردم دیشب مثل این مامانهایی که بچه میخوابانند، چه کارهایی میکنند؟ چراغ خاموش می‌کنند و ….  وگرنه این بچه اگر به خودش بود خودش را هلاک میکرد پای تلویزیون، این نورها را کم میکنند که این بچه بخوابد. شب را درست کرده اند که انسان از محیطهای مادی بخوابد، وقتی بلند میشود  به شواغل حسی نپردازد. این یکی از ریاضتهاست. عزیزان تا روز نشده گوشیتان را چک نکنید. حالا اصلا کی زنگ زد اصلا کسی زنگ زد، نصف شب میخواهید به او زنگ بزنید؟ یکی از ریاضتهای شرعیه این است که این را رعایت کنید.

چرا این را گفتم؟ یکی از جاهایی که انسان واقعا متوجه میشود که حج ؛آمادگی لازم دارد ؛ در مشعر است. آمادگی روحی و بدنی لازم دارد. چرا؟ این وقوف را حاجیها معمولا تبدبل میکنند به خواب، خواب در مشعر.این آیه را بیاورید فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ ببینید مشعرالحرام پس از معارفه ای که شما با خدا کردی، حالا داری میایی در حقیقت در شِعار الهی یا شعائر الهی، در آنجایی که خدا میخواهد خودش را به شما نشان بدهد. تقریبا تنها جایی است که شما به شب برخورد میکنی، مساله شما شب است. وقوف شبانه است. اینجا یک باب اوسعی باز میشود لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ که عرض کردیم که این همان دعایی است در عرفات انجام میدهید فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ زمانی که از عرفات کوچ کردید، فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ ببینید وظیفه در مشعر الحرام ذکر الهی است، یاد خداست. در یک شبی که انسان با جامه احرام؛ حالت بی‌پیرایه، بدون نظام طبقاتی،( هست) یکی از چیزهایی که کلا در حج به نظر میاید در این وقوف ها به نظر میاید، این است که هیچ کس معلوم نیست متعلق به کدام طبقه است. بخاطر اینکه  یک شکل هستند.

حالا در هتلها چون هتلها گرید دارند و طبقه بندی شده اند باز معلوم میشود چه کسی هتل خوب رفته است،

چیزی که در آنجا به شدت خودش را نشان میدهد این است که تبعیض چقدر گزنده است و عدم تبعیض چقدر آرامش بخش است. اصلا عدم تبعیض باعث میشود که دیگر شما چشم به آدمها نداشته باشید، چشم به کارتان داشته باشید. شما فرض کنید قرار بود مُحرم نشود، اگر قرار بود هتلهایی در مشعر می‌ساختند، هتلهای پنج ستاره و هتلهای دو ستاره ، باز دوباره میشد همین بساطی که در عالم هست و انسان را مشغول میکند. در آنجا میبینی که همه با یک زیرانداز، همه مشغولند، یک عده ای دارند سنگ جمع میکنند یا یه یک عده زیادی خوابیده اند در این وقوف.

حالا من نمیخواهم بگویم جامعه بی طبقه داریم یا درست است، ولی این آیه آیه مهمی است وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّي رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِيهِ سَوَآءٌ بله شما ممکن است خدا رزق بیشتر بهت داده است، اما قرار نیست این رزق بیشتر را یکسره مصرف کنی، در چشم دیگران کنی، خانه های آنچنانی، ماشینهای آنچنانی، خب همین این جامعه است که گزنده میشود و آدمها را نسبت به همدیگر خشمگین میکند. وگرنه اگر استفاده نکنند به این شکل از دنیا، میشود مثل همین حالت احرام. به قدری احساس آسایش میاورد که شما دیگر توجه نمیکنی به طرف مقابلت. چون شبیه همید. او هم دوتا حوله دارد توام دوتا حوله داری. حوله ها هم یک مقدار تفاوت دارند باهم از نظر قیمت. اصلا معلوم نیست. خوبی لباس آخوندی همین است. در برنامه محفل یکی از بساطش همین است. همه مشغول لباس بودند اما لباس من همین بود و قابل تغییر نبود. صورتی هم نمیتوانستم بپوشم لباس آخوندی همین است. آخوندها را نگاه کنید، درست است عبای یک نفر ممکن است عبای خاچیه باشد و مثلا چندصد میلیون باشد. اما کسی متوجه نمیشود که اینها قیمتهایشان با هم دیگر فرق دارد. همه در یک شکل لباس میپوشند.

خود همین که با دو جامه احرام و با یک زیرانداز در مشعر و بخشی از کار، تنها بخشی که شب انجام میشود.

یک چیز دیگر به شدت مهم میشود و آن تمرین در عبادت کردن است. وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ خب؟  وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ اگر کسی یاد خدا نکند این ضلالت است. وقتی انسان در مشعر برسد پس از اینکه با خدا معارفه کرده و عرفات برایش اتفاق افتاده است و معرفت برایش اتفاق افتاده، حالا این بیاید بگیرد بخوابد این امتداد ضلالت است. اصل داستان الان اینجاست که شما به عنوان یک نمونه ای از دنیا که شب است در شب چکار داری میکنی. حالت شبت چه مدلی است؟ این آمادگی چرا عرض میکنم؟ به دلیل اینکه خستگی و به دلیل اینکه اصلا نمیدانی کجایی، این تعبیر قرانی ایاما معدودات که برای حج دارد. نگاه کنید میگوید یک مدتی است، حج یک نمونه ای از یک دنیایی است که هرچه است ایام مختصری است.

درباره روزه هم قران همین را میفرماید كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ* أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ* كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ* أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ یک مدتی است. این یک مدت را دندان سر جگر بگذار. دنیا و عمر تو یک مدتی است، مگر چقدر است؟ ایام معدودات  منظور  ایام قابل شمارش نیست. ایام معدودات یعنی یک مدت بسیار اندک. این حج چهار پنج روز کل آن است. خب چه خبرت است؟ یک مقدار دندان روی جگر بگذار. از کوچ از عرفات به سمت مشعر به شدت اقتضای دعوا دارد !  حالا کسانی که رفته‌‌اند می‌دانند چون ماشینها و وسایل… دیر میرسند یا نمیرسند و همه اینها به شدت اقتضای دعوا دارد. و به شدت اقتضا دارد که شما ذکر نگویید. آنجا حالت قهوه خانه‌ای یک عده میگیرند میخوابند. چرا؟ چون که خسته شده‌اند از وقوف عرفات و اینها و بعدش هم خوابشان میاید. شب میگیرند میخوابند.  در صورتیکه این شب شبی است که خلاصه فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ شما را هدایت کرده است و آورده و رسانده است اینجا. این است که انسان در وسط و یا میانه های راه انسان پیاده میشود. داشته یک کاری را انجام میداده است و یکهو میرسد و میبیند که برمیگردد به حالت قبلی.

این نکته ای که حتی ما، خانمم میگفت، خانم تقوی ( یکی از اساتید اخلاق) قبل از اینکه بروم حج مدتی میرفتم در گرما راه میرفتم. این کار درستی است. چون که انسان باید تحملش را . تحمل روحی و جسمیش. را بالا ببرد . شما احتمالا تا حالا دماوند تشریف نبرده اید. از  ایستگاه یعنی پناهگاه بارگاه سه وقتی میخواهند بزنند به قله شما میبینید که یک عده ای هی میروند بالا میایند و پایین و مجدد میروند بالا. میدانید چکار دارند میکنند؟ به این میگویند تمرین هم هوایی. چون که هوا سنگن است آنجا و شما رویت فشار می آید و نمیتوانی نفس بکشی و باید نفس را بکشی.  اینطور هی میروند تمرین هم هوایی کنند. هی یک مقداری بالا میروند پایین میایند و هی تکرار میکنند. اینجا به شدت جایی است که انسان نیاز دارد یک مقدار خودش را وا بدهد. و آن موقع نکته مهم استفاده از شب است،. ببینید باز دوباره این را  به عنوان یک سلوک امتداد‌دار آدم باید بداند. هم حال خوش درونی اگر داشته باشد توان زیاد میشود. اما خود اینکه طرف هم یک مقدار توان پیدا کند و به خودش توان بدهد، ( مسیله دیگری است) برای همین پیرمردها و پیرزنها خیلی وقتها گیر میکنند در این چیزها. بخاطر اینکه توان بدنیشان هم نمیکشد.بعضی از این جوانها هم میبینید که خیلی مشاهده میشود که در مشعر میگیرند میخوابند. خیلی مشاهده میشود که میگیرند میخوابند. چون که وقوفش مهم است دیگر.

( فرقش با اربعین) در اربعین چون همه‌اش حرکت است وقوفی ندارد. حج را از مایه امام خالی کنی مهربانی هم میرود. شما معلوم نیست داری چکار میکنی( در حج). فضای اربعین یک فضای روشنتری است. فضای معما گونه حج را ندارد. نمیدانی چرا وقوف میکنی در مشعر و چرا باید بیدار باشی و ذکر خدا بگویی. و اتفاقا شب وقت ذکر خدا گفتن است. شب وقت آن نیست که شما بخوابی. روز برای آن است که کار کنی و شب وقت ذکر خدا گفتن است. این مقدار آیات قران که شب را مدام كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ* َبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ* وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَ ؛ إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ

میبینی آن عبارتهای نهج البلاغه که میگوید أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ دارد توضیح میدهد که شب پارسایان چگونه است. اصلا آدم ذوق میکند وقتی نگاه میکند. به پایه آن شب پارسایان أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا، يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فلان و اینها روزش میشود : أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ که چگونه برخورد میکند با آیات و چطور قران میخواند فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ بر پایه یک همچین شبی که شب را احیا کرده برای خودش میشود أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ کسانیکه اینها حلما و علما هستند و بعد دیوانه‌وار کار میکنند، يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ ناظری نگاه کند میگوید یک آدم مریض است، اینطور که کسی کار نمیکند وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا، وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ همش فکر میکند که دارد کوتاهی میکند وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ کار زیاد هم انجام بدهد به نظرش نمیاید. این که روی آن پایه است، اینجا خدا به او یک چیزهایی میدهد که میدانید رزقهای مادی و معنوی و توانها برای بین الطلوعین و فاصله‌های اذان صبح است. میبینید که دیوانه وار کار میکند در روز.

بالاخره فرق است بین شب و روز. شب شب است، روز روز است. هرکدام یک ویژگیهایی دارد.

(چونکه مقصود از شَجَر آمد ثَمر/ پس ثَمر اوّل بُوَد، آخِر شَجَر) اگر نتیجه آن این میشود که بعضیها فهم لأنفسهم متّهمون برای جان خودشان متهمند. خب این اتهام گاهی اوقات همش نشسته متهمون. اینکه اصلا چه معنایی دارد. نه کسی است که همش دارد کار میکند و میگوید نکند من دارم کم کاری میکنم. باز کار میکند. این، این اضطراب اتفاقا در خودش سکینه و آرامش و همه این چیزها را دارد. باید به این نتیجه سکینه و آرامش و عدم ناامیدی و همه این چیزها عملا برسد.)

یک نکته ای که در بحث مشعر وجود دارد، این است که خلاصه در جاییکه نه سقفی، نه کفی، نه دودی، نه دمی و … مشغول ذکر است. و یکی از کارهایی که میکند البته این استحباب دارد، میرود سنگریزه جمع میکند. این یک نکته‌ای دارد. از مشعر که محل شعور و محل شعائر است، با شعوری که پیدا کرده است میرود سنگهای، میدانید که باید سنگهای بندانگشتی جمع کنند، این سنگها نمایشی از دنیاست. گفته‌اند سنگی هم که جمع میکنی یک مقدار خط و خال داشته باشد. حالا هفت تا یا بیشتر برای احتیاط. دنیا را دارد جمع میکند. فرد باید بداند که وقتی که پایش به مشعر رسید، از عرفات خارج شد رسید به مشعر، در مشعر و محل شعور الهی دنیا را جمع میکند، اولا دنیا را سنگریزه میداند و جمع میکند، دنیا را در و کوهر نمیداند. میرود از لابه لای ماسه ها و اینها میگردد سنگهای انقدری پیدا کند. بعد این سنگ را هم همین مقدارش را میخواهد چکار کند؟ میخواهد بخورد؟ میخواهد بفروشد؟ میخواهد چکار کند این سنگها را؟ همه‌ی اینها ذخیره برخورد با شیطان است. یعنی دنیا را جمع میکند، اولا سنگریزه میداند و جمع میکند نه دُر و گوهر نمیداند اینها را. بعد هم میخواهد اینها را جمع کند بزند به صورت شیطان. یعنی با همین دنیا میخواهد الان عبودیت کند. بعد یک نکته‌ای در همین که چرا سنگریزه ها انقدری باید باشد یک چیزی من گذاشتم نگویید تعس الشيطان یادتان هست؟ نگویید مرگ بر شیطان. ببینید سنگ انقدری جمع میکند ؛ با شیطان که با پاره آجر برخورد نمیکنند که ان کید الشیطان کان ضعیفا. اگر پاره آجر بزنی شیطان قوت پیدا میکند. برای همین سنگها اینگونه میگویند بزنید. ( حاج آقا دستشان را نشان می‌دهند !)  نمیدانم تیله بازی کردید یا نه. یعنی برو ببینم بابا. حالا ممکن است الان نشود به دلیل فاصله و فلان و اینها، الیته کسانی که تیله بازی کرده اند میتوانند بزنند. چون که دیواره هم بزرگ است. عجیب است در آن باران سنگ آدم سنگ خودش را میبیند. این هم یکی از معجزات رمی است.

گفته‌اند آقا شعار مرگ بر آمریکا خوب است اما نه زیادش وَ الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ یکبار هم خدا مرگ بر آمریکا گفته است. حالا هی مرگ بر آمریکا. اصلا خود همین باعث میشود که آمریکا فکر کند چه کسی است. دیدید که بعضی ها میگویند مشکلات اقتصادی همه از تحریم است. هی راه میرود میگوید مشکلات اقتصادی ما زیر سر تحریم است. اصلا شما داری القا میکنی که تمام مسائل اقتصادی ما از تحریم است و باید بروی تحریم را حل کنی و کلا اصلا به توان داخلی فکر نمیکنی. به خودتحریمی فکر نمیکنی ،که خودت داری خودت را به عبارتی تحریم میکنی. و خودت را داری نیروهای اندیشه داخلی را تحریم میکنی.من به دلیل اینکه به بسیاری از این بحثهای اقتصادی و این چیزها هم سرکی میکشم. میروی سرک میکشی می‌بینی اصلا ربطی به تحریم ندارد.

پس این مساله جمع کردن سنگریزه، شما اولا شب است و پرده شب افتاده، نورها خاموش شده، برگرد به خودت.  دیدید که در روایات ما، خدا آخرهای شب میگوید دیگر آتش زده ام به مالم نبود کسی بیاید ببخشمش؟ روایاتش را دیدید؟ خدا میگوید کسی نبود ببخشم؟ در وسایل الشیعه هست میگوید إِذَا كَانَ آخِرُ اَللَّيْلِ يَقُولُ اَللَّهُ تَعَالَى هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِيبَهُ کسی نمیخواهد من را بخواند که من جواب دهم هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ سائلی نیست که بخواهد من به او ببخشم فَأُعْطِيَهُ سُؤَالَهُ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ مستغفری نیست که من ببخشم؟  هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ تائبی نیست که من برگردم به او؟ آتش زدم به مالم ِ خدا در همین شب است. خوابیدن نشان میدهد که درک این ایاما معدودات را نکرده است.

و جمع آوری سنگریزه از مشعر برای اینست که دنیا را اولا سنگریزه ببین و جمع کن، ولی زیاد هم جمع نکن. همین مقدارش هم زیاد جمع نکن. ببینید این علایق حسی، وقتیکه کسی زیاد دور خودش چیز جمع میکند نمیتواند تزهد و بی‌رغبتی بکند. خانه‌اش، مبلمانش ،دکوراسیونش،ماشینش… نمیتواند همه اینها را با همدیگر جمع کند و تعلقات هم به اینها نداشته باشد. هی از این لباس به ان لباس، از این لباس فاخر به آن لباس فاخر. هی یک چیزهایی را در کانالهای مختلف ببیند و بخرد و هی از این کارها.

سنگریزه جمع میکنی کم، سنگریزه است تو جمع میکنی. بعد هم تمام این چیزیکه جمع میکنی میزنی در صورت شیطان .نمیخواهی آن‌ها را بخوری.  دنیاخواری موقوف. اینطور است که در هر صورت وقوف در مشعر که تنها وقوف شبانه است، که خانمها هم اینها را درک نمیکنند. اینها را سریع میبرند منا و این ایام معدوداتی است که باید طرف استفاده بکند کما اینکه خیلیها حواسشان نیست و میخوابند. (خانمها انگار حضورشان در مشعر یک مقدار سخت است چون چیزی نیست. نمیگذارند در مشعر بمانند، از مشعر رد میکنند میروند منا. البته خانم های اهل سنت می‌مانند وقوف در مشعر دارند.)

ان شاالله حج قسمتمان بشود با این معارف.

خلاصه دنیا جمع نکنید. شب هم فقط نخوابید، شب کمی‌ش برای خوابیدن است. کسانی که زیاد در شب میخوابند حتی بدنشان فرسوده میشود. طرف باید بداند که من باید زود بخوابم، ده ده و نیم بخوابم قاعده اش باید این باشد، حالا گاهی هم نشد نشد.

والسلام علیکم‌