فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

پادکست حضرت نوح| قسمت هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

چه کسانی بحث مسخره بازی را با حضرت نوح شروع کردند؟ ملاء.

دارد که خدا به نوح گفت که این کشتی را بسازند. کار ساخت کشتی به پایان می‌رسد. این کشتی در کجا ساخته می شود؟ در مسجد کوفه.

امروزه در آخرالزمان، الکی  برای خودت کار نکن بچسب  به این کشتی نوح.

قطعی شدن عذاب قوم نوح

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می‌کنیم خدمت همه عزیزان پادکستی نوحی محفلیمان. ما در این قسمتها درباره حضرت نوح صحبت می‌کنیم. انشاءالله رفته‌رفته داریم سوار بر کشتی می‌شویم. در اول ماه مبارک رجب و همراه با نوح علیه‌السلام و آن نزدیک به ۸۰ نفری که ایمان آوردند، به همراه آن حیوانات، داریم خلاصه سفر را آغاز می‌کنیم.

دیدید دیگر، شنیدید که چقدر هرچه از دهنشان در می آمد به نوح گفتند. لجاجت کردند و تکذیب لجوجانه کردند. تکذیب لجوجانه یعنی چه؟ یعنی گفتم دیگر. طرف می‌گوید هرچه بگویی، من قبول نمی‌کنم. میگوید در قرآن است میگوییم بله اینجاست. میگوید ولی من باز هم قبول نمی‌کند. به این می‌گویند لجاجت.

گفتند نوح دیوانه است، ساحر است. بگذارید بیاید  یک چرخی بزند و برود. «فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينࣲ» یک آدم دیوانه ای است بگذارید یک فضا به او بدهیم بیاید کارهایش را بکن و برود. هرچه از دهنشان در آمد به این پیامبر بزرگ خدا گفتند. که البته یادتان هست آن بحث ملاء را ملاء، دیدیم باز هم میبینیم که چه کسانی از مسخره‌بازی را با حضرت نوح شروع کردند؟ ملاء و سپس مردم.

دیر آنقدر کار جلو رفت که به جایی رسید که خداوند برگ‌ها را رو کرد. امتحانات را انجام داد و خواست که اینها برگردند، اما برنگشتند. دیگر وحی به نوح کرد: «وَأُوحِیَ إِلَی نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ» (هود: 36).  نوح تمام شد دیگر. هر کسی بود ایمان بیاورد، ایمان آورده بود. دیگر تمام شد. «فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ» (هود: 36). انقدر دیگر غصه اینها را نخور. معلوم است که نوح یک پیغمبر مظهر رحمت است و غصه می‌خورد. می‌گوید ولشان کن، دیگر تمام شد.

رضایت به عمل به معنای شرکت در آن

این جا یک سوالی است و آن این است که اگر قرار باشد این‌ها غرق شوند، در میان آن‌ها بچه‌های بی‌گناه وجود دارند. خب اینها چه گناهی کرده اند؟ گوش این بچه ها را برای چه خدا گرفته است؟ این سوال را از امام رضا (علیه السلام) هم  نیز کردند. امام رضا فرمودند که نه، اینها اصلابشان، مردان و زنانشان به مدت ۴۰ سال عقیم شدند. لذا اصلاً این قوم بچه دیگری نداشت و نسلشان منقطع شده بود. خوب دقت کنید! خودشان همه یا تکذیب کرده بودند یا رضایت داشتند به تکذیب کردن. برخی از آن‌ها جزو مکذبین نبودند و جزو بی ایمان‌ها نبودند، اما جزو بیخیال‌ها بودند. ببینید، نمی‌شود آدم بیخیال باشد. تعیین تکلیف کن خودت را. وسط لحاف نخواب. این آقای پسر نوح، آدمی بود که بی ایمان نبود، اما بیخیال بود.

امروز هم روز بیخیالی نیست. آن‌جا قرآن گفته که الان دیگر وقت بیخیالی نیست. لذا همه اینها بودند که غرق شدند و کسانی بودند تکذیب کردند. امام رضا می‌گوید بقیه هم که تکذیب نکردند، اینها هم غرق شدند. چرا؟ «برضاهم بتکذیب المکذبین»چون که به تکذیب مکذبین راضی بودند. «مَنْ غابَ عَنْ اَمْرٍ فَرَضِىَ بِهِ كانَ كَـمَنْ شَهِـدَهُ وَ اَتـاهُ». این خیلی مهم است. یک قاعده است: کسی که از یک امری غایب باشد و آن را بشنود و راضی باشد، مانند کسی که شاهد بوده و آن کار را انجام داده است خودش.«الراضي بفعل قوم کالداخل فيه معهم» کسیکه راضی به فعل قومی است، در داخل آنهاست. حتی اگر راضی به کارهای بسیار خوبی است و نیتش را دارد در داخل آنها قرار گرفته است و کان آن کار رانجام داده است.

داستان نوح علیه السلام، اوج نمایش قدرت خداوند

وقتی که اتفاقات به این سمت پیش رفت و معلوم شد که غرق باید انجام شود، «وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ» (هود: 37). دارد خدا به نوح می‌گوید که این فلک را بساز، این کشتی را بساز. خب، این کشتی اصلاً سابقه نداشته است. و نوح می‌گوید: ببخشید چه را بسازم؟ میگویند کشتی. میگوید کشتی دیگر چیست؟ ببینید، می‌خواهم قدرت خدا را ببینید. نوحی می‌شود کشتی‌ساز، که نمی‌داند کشتی چیست. آن زمان می‌گویند یک خانه چوبی است که بر روی آب می‌رود. چه کشتی‌ ساخته است؟ قرار شد در این کشتی« قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلࣲّ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ»، اهلت و از همه موجودات درندگان و چرندگان و پرنده هستند و همه اینها از هر نوع یک جفت در آن بروند آنجا. چه کشتی بزرگی می شود! حاج آقا این درندگان، چرندگان و پرندگان، اینجا به جان هم نمی‌افتند و هم را نمی‌خورند. در روایت دارد نه. اینها در بهشت ​​زندگی می‌کردند.

این را بدانید که این منازعات و کشمکش هایی که ما داریم، در بهشت نیست. یک تکه‌هایی از بهشت ​​گاهی به این دنیا می‌آید و ما بهشتی می‌شویم. در بهشت ​​« يَتَنَٰزَعُونَ فِيهَا كَأۡسࣰا لَّا لَغۡوࣱ فِيهَا وَلَا تَأۡثِيمࣱ» (طور: 23) نزاع دارند نزاع های بهشتی میزندد در سر و کله همدیگر. نمیدانم اردوی جهادی رفتید یا نه. آنجا خیلی در سر و کله همدیگر میزنند، شوخی میکنند اما نه لغوی است نه گناهی است. اما آن حیوانات، حیواناتی بودند که در کنار هم بودند و به آسیبی نمی‌زدند. به امر الهی، به هم آسیب نمی‌زنند.

آقا این داستان نوح  پر از عجایب است. یعنی خدا می‌خواهد بگوید هرچه من بگویم، همان است. خدا دارد خیلی از قدرت خودش رونمایی می کند. می‌گوید این کشتی را بساز «بِأَعۡيُنِنَا». زیر نظر من بساز. نوح هوایت را دارم. بالاخره می‌خواهد یک کسی کاری کند که تا حالا انجام نداده است و نمونه‌اش هم ندارد بخواهد انجام بدهد. این را همینجا در پرانتز بگویم بسیاری از تکنولوژیها، تکنولوژیهایی بوده است که لزوما بشر به تنهایی کشف نکرده است. ساخت یک کشتی که بر موجهایی سوار شود «کالجبال» این هنوز هم ممکن نیست. اینکه زیر نظر خدا، با وحی خدا در حقیقت یک مجموعه ای چوبها را بهم وصل کنی و این، همان چیزی که انتظارش را نداری، اتفاق بیافتد زیر نظر ما.

حالا این کار را کجا انجام می دهند؟ این مهم است. این کار را  در ملأ عام انجام میدهند. حالا نمیشد که بروند در کوچه‌پس‌کوچه‌ای و پشت چیزی که مردم نبینند؟ نه. ببینید یکی از رموز کار، بحث های دینی و به خصوص عبادت های جمعی اصلا احتمالا همین است. کسانی که می‌آیند، باید ببینند. آن‌هایی مؤمن هستند، روحیه بگیرند از همدیگر آن‌هایی که مؤمن نیستند مسخره ‌کنند. اینهایی که مسخره میکنند باعث می شوند که یک سری مؤمنین قوی تر شوند و یک سری مومنین ریزش کنند.

وقتی شما نماز جماعت دارید، اصلاً چرا نماز جماعت دارید؟ به خاطر چه در ملأ عام این کار را انجام میدهید؟ چرا راهپیمایی میکنید در ملا عام؟ اتفاقا اینها یک نکته دارد. برای اینکه همدیگر را قوت قلب بدهند. برای اینکه کری بخوانند اصلا برای طرف. آقا، اینجا در این خشکی من دارم کشتی می‌سازم و اینجا آب می‌آید. من دارم اینجا یک کری هم می خوانم. خب اینجا دارد «وَيَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأࣱ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُ» هر کس که رد می‌شد، نه خدا نمیگوید هرکس رد میشد مسخره میکرد، میگوید ملائی که رد میشدند مسخره میکردند. یادتان هست بحث ملاء؟ البته مردم هم به تبع اینها چون که اینها کانال دارها و اینفلوئنسرها هستند، شبکه ها دست اینهاست. اینها مسخره می کردند بقیه هم مسخره میکردند. نوح هم با اقتدار می‌گوید: «قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ» اگر شما مسخره می‌کنید، نوبت مسخره‌بازی ما هم می‌رسد. یک موقع هم ما شما را مسخره میکنیم.

مسجد کوفه، محل ساخت کشتی نوح علیه السلام

ساخت کشتی به پایان می‌رسد. در کجا؟ در مسجد کوفه. من اینجا لازم است یک نکته کوتاه درباره مسجد کوفه بگویم. مسجد کوفه از قدیمی ترین بناهای این دنیاست. یعنی پس از زمین مسجدالحرام که در دحوالارض ایجاد می‌شود، مسجد کوفه است. مسجد کوفه جای بسیار بزرگی است. جاییست که در روایات ما آمده  است که فضیلت مسجد کوفه این است که «مَا نَبِیٌّ وَلَا صَالِحٌ إِلَّا وَقَدْ صَلَّی فی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ» . برخی از ما گاهی اوقات به نجف می‌رویم، اما به مسجد کوفه نمی‌رویم. میدانی چرا؟ چون اهمیتش را نمی‌دانیم.

آقا، همون بغل یک سر برو به مسجد کوفه. مسجد کوفه محل است که نبی نبوده و عبد صالحی نبوده مگر اینکه در مسجد کوفه نماز خوانده باشد. در بحث همان معراج پیغمبر، وقتی که پیغمبر در حالت معراج بود، به نقطه‌ای می‌رسند و جبرئیل از پیغمبر می‌پرسد: «این أَنتَ یا مُحَمَّدُ؟» فکر میکنی کجایی الان؟ میدانی الان کجایی؟ می‌گوید مقابل مسجد کوفه هستی الان. بعد اجازه می‌گیرند که پیغمبر «فاستأذن لی فاصلی فیه رکعتین»، میگوید برو از خدا اجازه بگیر من بیایم پایین و دو رکعت نماز بخوانم و بعد ادامه بدهیم. اینجاست که اهمیت مسجد کوفه شروع می شود. کی شروع میشود؟

این رفتن این  کشتی در اول ماه رجب. تو را خدا به نظرت نمی‌آید که اینجا خدا را با زبان حادثه صحبت می‌کند؟ کسی که اگر بخواهد سیر الی الله بکند، رجب را نباید از دست بدهد، مسجد کوفه را از دست بدهد. خیلی از بزرگان ما که سیر و سلوکشان را می‌خواهند در سال شروع کنند، از مسجد کوفه و اول ماه رجب شروع می‌کنند. این سیر، سیری است به زبان حادثه. همین‌جوری از سرش نگذر که آقا امیرالمؤمنین چرا در کعبه به دنیا آمده است. خدا به زبان حادثه دارد صحبت می‌کند. می‌خواهد بگوید ولایت متولد شده از توحید است.

سوار بر کشتی شدند و حرکت آغاز شد با همین که ایمان آوردند که گفتیم با ایمان ها و با ریزش شد «وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلࣱ». یک تعداد اندکی ایمان آوردند. خوب، موتور این کشتی چیست؟ چون که قرآن در سوره دیگری، در سوره قمر، می‌گوید: « وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحࣲ وَدُسُرࣲ» (قمر: 13). ما آنها را سوار کردیم به جای اینکه بگوید کشتی، می‌گوید تخته‌پاره و میخ. خب یک سری تخته پار و میخ اینها را به هم وصل کردده اند شد یک کشتی غول پیکر.

 

 

بسم الله، موتور کشتی نوح

خب، این موتور چیست؟ لنگرش چیست؟ اینجاست که وقتی شما وقیتکه از اسباب عادی دل می‌کنید، خدا اسباب غیرعادی را در زندگی شما جاری می‌کند. اینجاست که دارد  آقا اصلا آدم می‌لرزد و « وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورࣱ رَّحِيمࣱ» (هود: 41). بران این کشتی را با بسم الله. موتورش بسم الله و لنگرش بسم الله. به نام خدا این حرکت می‌کرد و به نام خدا می‌استاد.

«وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ»، شما کار خود را انجام بده. آقا موسی را قرار شد در این گهوارش بگذاری و توی رود نیل بیندازی. «أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِل»ِ دیگر دریا او را میبرد به ساحل میرساند. اگر هم قرار باشد اتفاقی بیفتد، این عالم دست من است. عالم سپاه من است. عالم ستاد من است. ستاد حرف گوش کن من است.

اینجاست که این کشتی که حرکت می‌کند و حرکت می‌کند و این بچه‌اش غرق می‌شود و همه آن‌هایی که توضیح دادم. بعد خدا می‌خواهد این‌ها را بنشاند پایین. ببینید چه جوری می‌گوید. میتوانست مثل آدم بگوید آقا، این کشتی یک جایی فرود آمد. اما مثل خدا میگوید مثل آدم نمی‌گوید. می‌گوید: « وَقِيلَ يَـٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدࣰا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ» (هود: 44). میگوید گفته شد به زمین ای زمین، آب خود را بخور. زمین فهم دارد. همه موجودات عالم فهم دارند. ای آسمان، دیگر نبار. «و غیض الماء» آب کم شد. کار پایان یافت.

تواضع، رمز بلندی کوه جودی

«وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّ»،نشست روی کوه جودی. به نظر می‌آید انگار این جودی حکایتی دارد. چون معمولاً خدا اسم خیلی نمی‌گوید. حالا اسم این کوه جودی بوده یا چیز دیگری، انگار کوه با معرفتی بوده است. فکر میکنم اینطور بوده است. بروید به روایات سر بزنید معلوم میشود.

آقا وقتی که این کشتی نوح فرود می‌آمد، خوب، همه این جبال و کوه‌ها برگشتند گفتند حتماً می‌آید پیش من. من آن هستم که باید خلاصه نوح بیاید روی من بنشیند. من بالاخره یک چیزی هستم برای من خبری است. همه داشتند  با همدیگر کریخوانی می‌کردند. جودی یک گوشه‌ای نشسته بود و اصلاً من کی هستم بود که بخواهد کشتی نوح بیاید روی من. من کی هستم؟ این را در باب تواضع آوردند این روایت را.

این کشتی آمد و آمد و به واسطه تواضع جودی روی جودی نشست. معلوم شد که خبری است دیگر. خبر این است که هر کس متواضع باشد، خدا را بزرگ می کند و بلندش می کند. ببینید، جودی به عنوان یک کوه تواضع کرد و خدا اسمش را تا قیامت در حقیقت پایدار کرد. به شکلی که بی‌وضو نمی‌توان به اسمش دست بزنید. به اسم این کوه بیوضو در قرآن نمی‌توان دست زد.

ببینید، این اثر تواضع است. «بلندی از آن یافت کو پست شد/ در نیستی کوفت تا هست شد.»

آدم متواضع باید باشد و هرجا هم رسید، بگوید من کسی نیستم. من لایق چیزی نیستم. اگر این‌جوری بکند، خدا بزرگش می‌کند.

خب، تا اینجا آمدیم. دیگر نشست روی کوه جودی. من این گزارش را از سوره های دیگر هم برایتان میخوانم. انشاءالله کلکت بعدی ما اتمام این سیر معارفی حضرت نوح خواهد بود و امیدوارم که در این آخرالزمان در کشتی نوح سوار بشویم. از کشتی نوح بی‌خودی نپریم پایین. بپری پایین غرق است. این است که امروزه در آخرالزمان الکی برای خودت کار نکنی، بچسب به این کشتی نوح. «حافظ از دست نده صحبت این کشتی نوح/ ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت»

 

یا علی خداحافظ