فایل صوتی:

فایل متنی:

متن سخنرانی:

پادکست حضرت نوح| قسمت ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

تشریح مفهوم لجاجت و تکذیب

سلام عرض می‌کنم خدمت عزیزان شنوندۀ پادکستی محفلی نوحی. این پادکست را در ادامۀ بحث‌های مربوط به حضرت نوح داریم عرض می‌کنیم.

یادتان هست که چند سرفصل گفتیم. یک سرفصل مهم این بود که قوم نوح جوری بود که به هر صورت حضرت نوح باید انذار می‌کرد. ما این “رسلاً مبشرین و منذرین” که بالاخره رسل هم مبشرند و هم منذر، خیلی در مورد حضرت نوح صدق نمی‌کند. یک جامعه‌ای که با ماشین دارند می‌روند ته دره، فقط داد می‌زنند سرش. قرار نیست بگویند “عزیز گلم مثلاً اگر شما بیایی بالا می‌توانی با همدیگر با این ماشین برویم شمال.” مثلاً اینها را نمی‌گویند، فقط داد می‌زنند مبنی بر اینکه داری می‌روی ته دره.

دلیل منذر بودن نوح علیه السلام

حالا این سورۀ مبارکۀ مریم آیۀ ۹۷ هم خیلی به این بحث کمک می‌کند. دارد: “انما یسرناه بلسانک”، پیامبر خودمان “فانما یسرناه بلسانک لتبشر به المتقین وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمࣰا لُّدࣰّا”، ما این را میسور کردیم این قرآن را و یکجوری شده است که بر زبان تو آسان شده تا چه شود؟ خوب دقت کنید «لتبشر به المتقین وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمࣰا لُّدࣰّا» تا اینکه با آن متقین را بشارت بدهی. بشارت برای متقین است و ترس و بیم «وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمࣰا لُّدࣰّا، قوم لدود لجوج ستیزه‌جو، او را باید بترسانی. وقوم نوح به اینجا رسیده بود: یک تکذیب همراه با لجاجت. یعنی چه؟ دیده‌اید بعضی‌ها این‌گونه می‌کنند، می‌گویند: “حاج آقا این کجای قرآن است؟” می‌گویی این‌جای قرآن است، میگوید باز هم من قبول نمی‌کنم. خدا هم بگوید من قبول نمی‌کنم. خب آقا یک موقع هست نمی‌دانی، می‌پرسی، فوقش قبول نمی‌کنی، این اشکال ندارد. یک موقع هست پیشاپیش فرض کرده‌ای که حتی خدا هم بگوید من قبول نمی کنم. خب این می‌شود لجاجت، این می‌شود ستیز، این می‌شود تکذیب نه سر نفهمی، تکذیب از سر فهم. این خیلی بحث مهمی است. نذیر بودن و ترساننده بودن یک بحث مهمی است.

در سورۀ مبارکۀ شعرا از آیۀ ۱۰۵ هم نگاه کنید، خیلی آیات قشنگی  است. یک دور با یک برش دیگری بحث حضرت نوح را مطرح کرده: “کَذَّبَت قَومُ نوحٍ المُرسَلین* اِذ قالَ لَهُم اَخوهُم نوحٌ اَلا تَتَّقون* اِنّی لَکُم رَسولٌ اَمین* فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ* وما اَسئَلُکُم عَلَیهِ مِن اَجرٍ اِن اَجرِیَ اِلّا عَلی رَبِّ العالَمین”

قوم نوح همۀ مرسلین را تکذیب کردند. «إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ» آن موقعی که نوح به آنها گفت که «الا تتقون» تقوا به خرج نمیدهید؟ « إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينࣱ»من یک فرستادۀ امینم. ” فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ” از خدا پروا کنید، از من فرمانبری کنید، چون که پروا از خدا باید آدم دور یک مدل انسانی جمع بشود، می‌شود نوح.

“و ما اسئلکم علیه من اجر” من اصلاً پاداش نمی‌خواهم که ” اِن اَجرِیَ الا علی رب العالمین”. من برای دعوت خودم که پول نمی‌گیرم، من که بنگاه اقتصادی راه نینداخته‌ام که شما بیایید در سایت من ثبت‌نام کنید، یک مقدار پول بدهید تا من هدایتتان کنم. ” فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ “. « قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ » به تو ایمان بیاوریم در حالتی که یک سری آدم پاپتی بی‌خود بی‌کلاس اینها دور و برت است؟ ما حتماً ایمان نمی‌آوریم.  «قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ» می‌گوید من چه کار دارم به آنها که اینها چه کار انجام می‌دهند. “ان حسابهم الا علی ربی” اینها حسابشان اگر واقعاً می‌فهمیدید به گردن خداست. ” وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ” من مؤمنین را طرد نمی‌کنم. این تکه اش «إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرࣱ مُّبِينࣱ»من جز بیم‌دهندۀ آشکار چیزی نیستم، من منذرم. این عبارت را عرض کردم که برای اینکه معلوم بشود جایگاه حضرت نوح و زمانۀ حضرت نوح، زمانه‌ای بوده که باید داد می‌زدند سر بشریت که خلاصه چه کار باید بکند و چه کارهایی نباید بکند، در معرض یک عذاب است.

لزوم خالص سازی در زمانه حضرت نوح

بحثی که جلسۀ قبل کردیم یادتان است؟ راجع به زن و بچۀ حضرت نوح بحث کردیم. گفتیم همسرش جزو ضرب‌المثل‌های کفر است و این‌ها، ولی بچه‌اش این‌طوری نیست. بچه‌اش یک موقعیتی می‌خواست بخوابد وسط لحاف. گفتم موقعیتی به نام وسط لحاف در مسائل جهانی و آخرالزمانی حذف می‌شود و نوح یک پیامبر جهانی است، عذابش جهانی است، مدل برخوردش جهانی است.

کما اینکه حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه الشریف ایشان هم جهانی است. گفتم این یک بحثی دارد تحت عنوان تمحیص، تمییز، تمییزات، خالص‌سازی، جدا کردن – هر اسمی می‌خواهید رویش بگذارید. معلوم استبحث چیست. این چیست داستانش.

 

من اول یک مثال برایتان بزنم، در مثال شاید واضح بشود، بعد آیاتی برایتان می‌خوانم که معلوم بشود خدا هم این کاره است. ببینید شما یک موقع می‌خواهید یک کار کوچک انجام بدهید، مثلاً می‌خواهید سوخت رآکتور هسته‌ای درست کنید. خوب تخلیص قضیه و خالص‌سازی اورانیوم در حد ۳ تا ۵ درصد کفایت می‌کند. حداکثرش 20 درصد. یک موقع است نه! شما میخواهید یک عالمی را ویران کنید – یعنی بمب بسازید، بمب اتمی بسازید – اینجا غنی‌سازی اورانیوم در بسیاری از مواردش باید بالای ۹۸ درصد باشد. یعنی شما احتیاج به خلوص بسیار بالا دارید تا در خلوص بسیار بالا آن کار راه بیفتد، آن اقدام جهانی انجام بشود.

نباید در این بتن‌ریزی که می‌کنید – می‌دانید بتن خاک نباید داشته باشد – بتن سیمان دارد، شن دارد، ماسه دارد، خاک نباید داشته باشد. خاک فاسد می‌کند بتن را، از جنس بتن نیست. اگر وارد بتن بشود، بگویید حالا این خاک هم باشد چه می‌شود؟ این خاک باعث می‌شود که کلاً بتن فاسد شود، نمی‌تواند بار تحمل کند.این حرف مهمی است.

خدا هم  یک سنت این‌جوری دارد؛ اصلاً به صورت کلی سنت تمیز و خالص‌سازی دارد. من چند آیه برایتان بخوانم. آن این است که: «وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (سوره آل عمران، آیه 30). یک چیزهایی از درون را می‌ریزد بیرون و غربالگری می‌کند به واسطه این کار. نمی‌گذارد مخفی بماند و نمی‌گذارد آدم‌ها منافق بمانند. لذا با یک امتحان‌های وحشتناکی آدم‌ها را بالاخره می‌برد این‌ور لحاف یا می‌برد آن‌ور لحاف. خب، بچه نوح، «من الکافرین» نبود، «مع الکافرین» بود. ولی در پروژه‌های جهانی «مع الکافرین» هم که باشی، می‌شوی «من الکافرین». یعنی با کافرین باشی، از کافرین می‌شوی.

ببینید آیات ۱۴۰ و ۱۴۱ سوره آل عمران را نگاه بکنید. یک چند آیه پرده برداری از این سنت است: در آیات مربوط به احد دارد «إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحࣱ فَقَدۡ مَسَّ ٱلۡقَوۡمَ قَرۡحࣱ مِّثۡلُهُۥۚ » اگر شما زخم خوردید آنها هم زخم خوردند. «وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا » ما این ایام را بالا و پایین می‌کنیم. مثل چی؟ مثل غربال. غربال چه جوری است؟ دیدید شما سرند می‌کنید برمیدارید فرت فرت اینها را می اندازید بالا؟ خب، که ما این کار را می‌کنیم که غربالگری انجام بشود. بعدش دارد می‌گوید: «وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ». این برای این است که خدا تمحیص کند، غربال کند مؤمنین را. «وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ» از آن‌ور دیدید وقتی غربال می‌کنند، آن تکه‌هایی که می‌ماند، از سرند رد نمی‌شود، می‌اندازند دور. آن‌ور خوب «وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ» این سنتی است که باید در مورد خدا اتفاق بیفتد و در مورد بندگان هم باید اتفاق بیفتد. این بایدی است.

حالا هر چقدر شما اتفاق بزرگ‌تری لازم دارید، این باید تمحیص بیشتر انجام بشود. مثلاً شما فکر کنید، ما چند نفر آدمیم. میخواهیم یک هیئت تشکیل بدهیم، یک سینه‌زنی راه بندازیم. این‌ها، خب، با درجات خلوص مختلف ایمانی آدم‌ها می‌توانند در اینجا باشند و هیئت داشته باشند. یکی چایی میدهد، یکی قند می‌دهد، یکی زندگی می‌کند، یکی می‌خواند، یکی گوش می‌کند، یکی سینه می‌زند. همه این‌ها. ببینید، کار سطحش پایین است. یک موقع هست که جماعتی می‌خواهیم برویم جنگ. دیگر نمی‌شود بگوییم که اگر جماعتی هم می‌خواهیم با همین‌ها برویم جنگ. نه، دیگر نمی‌شود. یعنی آن‌هایی که دیگر اعتماد ندارند به وعده‌های خدا، به سنن الهی، به جنگ با کفار. نه، عقیده دارند، نه علمش را دارند، نه توانش را دارند، نه امیدش را دارند، نه جیگرش را دارند. خب، معلوم است با این‌ها اگر بروی، انگار یک بتنی داری ایجاد می‌کنی، بتن فاسد است. برای همین است که در آیات طالوت و جالوت، آنجا این عدد آنقدر را می‌آورد پایین، می‌آورد پایین، می‌آورد پایین که برسد به یک فئه قلیله. برسد به یک اندازه کم که «كَم مِّن فِئَةࣲ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةࣰ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ» که آن عده کم، پس آن عده بزرگ بربیایند. چرا؟ این هم یک سنت است. شاید لازم است یک موقع خیلی توضیح بدیم، ولی فعلاً سردستیش این‌جوری است که بزرگ‌ترین وعده‌های خدا برای خالص‌ترین‌ها اتفاق می‌افتد.

بمب اتم اگر بخواهد منفجر بشود، احتیاج به خلوص بالا دارد. برای همین است که اگر اتفاق بزرگی بود، اتفاق جهانی بود، باید خالص‌سازی خیلی زیاد انجام بشود. این خاصیتش است. در سوره مبارکه توبه، آیه ۴۳، خدا به پیغمبر یک تشری انگار می‌زند: «عَفَا اللَّـهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ» (سوره توبه، آیه 43). پیغمبر، چرا به آن‌ها اجازه دادی جنگ نیایند؟ تو میگ‌ذاشتی تا معلوم باشد که کی جنگ می‌آید، کی جنگ نمی‌آید، کی خالی می‌بندد، کی خالی نمی‌بندد. باید اجازه نمی‌دادی. ولی بعد، یک چند آیه در آیه ۴۷ می‌گوید خوب شد اجازه ندادی. معلوم است که این تشر به پیغمبر نبوده است، به آن‌ها بوده.: «لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا» اگر با شما بیرون می‌آمدند، جز شر چیزی نمیریختند اینها «وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ» این‌ها خودشان را برای سخن‌چینی در میان شما جا می‌کردند، «يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ» فتنه‌جویی می‌کردند «وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ » تازه جاسوس هم دارند. «وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» (سوره توبه، آیه 47). لذا این‌ها آدم‌های ناخالص در جنگ‌های خیلی سنگین نباید باشند.

حاج آقا خب این چه ربطی داشت به بحث نوح؟ ارتباطش بحث نوح چیست؟ یک پروژه خالص‌سازی جدی برای قوم نوح انجام شده. که آن موقع بچه نوح از این پروژه خالص‌سازی جاماند. عده زیادی به نوح ایمان آوردند، این که قران دارد «وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلࣱ» مال اواخرش است. وگرنه عده زیادی به نوح ایمان آوردند.

در روایت این را دارد که هفت تا دانه جبرئیل می‌آورد برای حضرت نوح. می‌گوید: خب، عذاب که مسجل شده، قراره بیاد، کی می‌آید؟ می‌گوید: اولیش را بکار و رشد کرد، بزرگ شد، درخت شد، الوار شد، فلان شد. عذاب می‌آید. نوح به می‌گوید: آقا ما این درخت را بکاریم، این دانه را بکاریم، بزرگ شد، الوار شد، فلان شد. این عذاب می‌آید. همین اتفاق می‌افتد و عذاب نمی‌آید. یک عالم آدم ریزش می‌کند. میگویند آقا ایشان گفت که عذاب می‌آید که. دومی را بکار. دومی را کاشتند، همینجوری یک عده آدم ریزش کردند. سومی را بکار. تا هفت تا دیگه ریزش کردند تا رسیدند به نزدیک ۸۰ تا. دیگه آن ۸۰ تا خالص، خالص، خالص، یعنی فقط دنبال نوح بودند. نه برای کشورگشایی، نه برای رسیدن به غنائم، نه برای، نه برای، نه برای. فقط برای گل و روی وجود نوح. فقط چون نوح گفته بود. فقط چون اعتماد داشتند. این‌ها دیگر وایساده بودند. این‌ها شدند همون کسایی که خالص‌های دنیا بودند دیگه.

البته نکته بامزه قضیه این است که همین‌ها وقتی که از کشتی پیاده شدند، قرآن می‌گوید در سوره مبارکه هود، آیه ۴۸: «قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ ۚ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» (سوره هود، آیه 48). میگوید نوح با سلام بیا پایین از این کشتی «وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ» بر تو و بر اممی که با تو هستند، سلام. و البته «وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ»  80 نفر بودند، دیگه ته خلوص بودند دیگر. ولی باز وقتی انسان پایش را از کشتی نوح می‌گذارد بیرون و برود رد کار خودش، دنیا می‌تواند روی او تأثیر بگذارد. به صورتی که قرآن می‌گوید: «وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ» و اممی که ما به آنها بهره ها دادیم بعد این «ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» این‌ها به عذاب علیم و دردناکی خواهند رسید. این‌ها را ببینید؛ یعنی این‌طور نیست که هیچ‌وقت آدم چک سفید ندارد تا از این دنیا برود. وگرنه آن ۸۰ نفری که در کنار نوح ایستاده بودند، آخرش این‌طور شد که برخی از آن‌ها باز دوباره از کشتی که پیاده شدند، رفتند و دنبال کار خودشان را گرفتند.

لزوم تمحیص در دوران پیش از ظهور

لذا این نکته‌ای که من به عنوان یک سنت بزرگ، سنت تمحیص تمییز مطرح می‌کنم، که باز اگر بخواهم آیه‌ای برای شما بخوانم تا ببینید این معارف را، در سوره مبارکه انفال، آیه ۳۷ آمده است: «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» (سوره انفال، آیه ۳۷). خدا این صحنه‌ها را در جنگ‌ها به وجود می‌آورد تا خبیث را از طیب جدا کند. «وَيَجۡعَلَ ٱلۡخَبِيثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضࣲ» آن موقع خبیث‌ها را بر همدیگر متراکم کند، «فَيَرۡكُمَهُۥ جَمِيعࣰا» همه را متراکم کند «فَيَجۡعَلَهُۥ فِي جَهَنَّمَ» این جارو دستی‌ها را دیده‌اید؟ این جارو دستی می‌کشند و آشغال‌ها را جمع می‌کنند و این‌ها را متراکم می‌کنند، نمی‌خواهند نمایشگاه آشغال درست کنند، بلکه می‌خواهند یک‌جا همه را بردارند و بریزند در خاکروبه. این می‌شود سنت تمحیص که «فَيَجۡعَلَهُۥ فِي جَهَنَّمَۚ أُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ». پس ببینید اگر ما داریم می‌گوییم یک کسی مثل فرزند نوح، با اینکه او کافر نبود، مع الکافرین بود. او یک گوشه‌ای ایستاده بود و صحنه را تماشا می‌کرد، ولی او هم غرق شد، به خاطر همین است که وقتی گفت: « قَالَ سَـَٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلࣲ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِ» (سوره هود، آیه ۴3)، نوح گفت: « قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ» (سوره هود، آیه ۴3).

امروز دیگر آن روزها نیست. تمام شد. ببینید، یک موقع آن روز است. در آن روزها شما می‌توانید این کار را بکنید. یک موقعی در نزدیکی زمان ظهور قرار می‌گیرید، در نزدیکی زمان پایان قرار می‌گیرید. این مثل این می‌ماند که شما یک موقع در فوتبال می‌توانید با توپ در دقایق مثلاً ۲۰ بازی کنید و شوت‌های الکی بزنید و همین‌طور هوایی شوت کنید و ببینید چه می‌شود آن دقایق می شود. اما در دقایق ۹۵ و این‌ها نمی‌شود این کار را کرد. این دقایق اقتضا چنین کاری را ندارد.

گرفتی؟ این دقایق پایانی، دیگر باید بهترین ترکیب، بهترین پاس‌ها و بهترین کار مال دقایق پایانی است که باید انجام شود. امروز دیگر آن روز نیست. این بحث تمحیص، بحث بسیار بسیار مهمی است. ببینید یک مثال من برایتان بزنم. مزاج عالم مثل مزاج آدم کار می کند. همانطور که مزاج آدم این مدلی است که وقیتیکه میاید مواد غذایی را جدا میکند و مصرف میکند، ان خوبش را خبیثش را میاید یک جایی جمع میکند، جسارتا وقتیکه آنجا جمع میکند رفته رفته به حالتی میرسد که انسان به حالت دفع می رسد. به عبارتی مزاج عالم شروع میکند به دفع کردن همانطور که مزاج آدم دفع میکند. این سنتی که در آدم هست در عالم هم هست.

آن موقع این خالص سازی ها اگر ببینید دارد انجام میشود رفته رفته رفته، یعنی علامتی است برای قطعی شدن عذاب، میخواهد عذاب قطعی شود. برای همین است در سوره مبارکه شعراء آیه 116 به نوح ایطور می گویند: «قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَ» میگویند نوح اگر بس نکنی «لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَ» ما تو را از مرجومین میکنیم یعنی اخراجت میکنیم. یعنی جدا میشوی. این همان چیزی است که در سوره شعراء به لوط هم میگویند: «قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِينَ» اگر بس نکنی بیرونت میکنم. بیرون کردن همان و عذاب قطعی شدن همان.

این نکته مهمی است که وقتی که خالص سازی و خلوص در کفر ایجاد میشود با درجه خلوص بالا، همانطور که در این طرف با درجه خلوص بالا دارد ایمان تولید میشود، شواهد قطعی شدن عذاب می آید. برای همین است که در مورد حضرت نوح در آیه 25  سوره مبارکه نوح داریم: «مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ» به واسطه خطاهایشان «أُغۡرِقُواْ» غرق شدند اینها «فَأُدۡخِلُواْ نَارࣰا» یک ضرب رفتند در جهنم «فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارࣰا» هیچ یاوری هم جز خدا نداشتند. این میشود خالص سازی، خالص سازی در زمینه کفر که علائم عذاب است.انقدر کفر به خلوص رسیده بود که حضرت نوح به خدا گفت «وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرࣰا كَفَّارࣰا» اینها فقط دیگر فاجر کفار به دنیا میاورند. یعنی حتی در حوزه بحثهای طنتیکیشان خلوص شده بودند. خالصا کفر شده بود. که دیگر خدا گفت دیگر کلا ایمان بی ایمان که دیگر در اینها ایمان به دست نمی آید. که دیگر در کلاکت دیگری باید اشاره کنم که اینهم جزو نکات مهم تمییز است.

پسر نوح اصولا بد نبود. ولی خدا گفت «إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحࣲۖ». او اهل تو نیست. با مراد پیغمبری تو یکجا نیست. او ادامه دهنده کار تو نیست. او در پازل تو نیست. او در زمین تو توپ نمیزند. یک عمل غیر صالحی است برای خودش. یک کار دیگری دارد می کند. برای همین است که نوح وقتیکه میخواهد دعا کند، در دعای خودش اینطور دعا میکند «رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنࣰا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ» آن اهلی که اهل البیتند. وارد خانه من شدند. نه هرکسی که در زد آمد تو آن نه. آن بیتی که ما تحت عنوان اهل البیت هم از آن یاد میکنیم این است. کسیکه وارد حوزه خانه من شده است و دارد کار من را او پیش می‌برد و با من همراهی دارد. آن اهل، اهل بیت من هستند. ممکن است کسی باشد که واقعاً به جهت خونی اهل بیت نباشد، ولی اهل بیت من محسوب می‌شود. او «لِمَن دَخَلَ بَيْتِي» (سوره نوح، آیه ۲۸) است؛ یعنی کسی که وارد خانه من شده است. ان‌شاءالله که با نوح باشیم و در خانه‌اش قرار بگیریم.

حافظ از دست مده صحبت این کشتی نوح/ ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت