مجری: (ضمن معرفی استاد قاسمیان و سوابق تحصیلی ایشان و سوابق حضور در هیئات دانشجویی و صراحت گفتار در زمینه آرمان های انقلاب) در مورد استکبارستیزی انقلاب ما خیلی صریح صحبت کرده و امام گفتند که می خواهیم نظام هایی که بر اساس سرمایه داری و استکبار شکل گرفته را نابود کنیم و تعارف نداریم و به فرض محال اگر با ما هم کاری نداشتند، ما قصد مبارزه داریم. از طرفی در فضای سیاسی و رسانه ای کشور می شنویم که باید با قدرت های جهانی تعامل کنیم و چرا باید شاخ و شانه بکشیم. نگاه دینی چیست و نوع نگاه جامعه اسلامی به استکبار و ظلم باید چگونه باشد و الزامات آن چیست؟
استاد قاسمیان: من صریح صحبت می کنم به این معنا نیست که نمی خواهیم مبانی را بگوییم. اخیراً شعار استکبار ستیزی خودش مورد مناقشه قرار می گیرد و حتی تئوری سازی می شود که کسی دیگر در 13 آبان هم مرگ بر امریکا نگوید. الان ایام عاشوراست و باید به عقب برگردیم. ببینیم ما باورهایی داشتیم و بر اساس آن باورها حرکت کردیم. انقلاب پیامبر هم باورهایی داشته و بر اساس آن باورها حرکت کرده. چه می شود که به راحتی و بعد از پنجاه سال و زودتر به نتایجی می رسند و سر زاده پیامبر را بالای نی میکنند؟
چیزی به اسم سازش با دشمن در قرآن نداریم.
در منطق دین چیزی به نام صلح و سازش با دشمن نداریم و شایعه ای بیش نیست! به عنوان شاهد بعضی آیات را می گوییم و برخی حوادث تاریخی مثل صلح حدیبیه و صلح امام حسن را ولو به مختصر عرض می کنیم.
قرآن تصریح دارد که: إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ (انفال - 15) اگر به صورت گروهی با کافران روبرو شدید و برخورد کردید، پشت به آنها نکنید و با آنها مبارزه کنید؛ الا در دو حالت که محتوای آن نیز جنگ و رزم است. یک حالت این که دارید جبهه و رزم را تغییر می دهید و به جبهه دیگری برای ضربه به دشمن می روید؛ یا این که با لشکر جدیدی وارد می شوید که ضربه بزنید. به تعبیر قرآن إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ (انفال - 16) در هیچ فرض دیگری صلح و سازش و اینکه موسی و فرعون برای حل مشکلات پای میز مذاکره بنشینند و مشکلاتشان را کلاً با هم حل کنند در منطق دین نداریم. متأسفانه امروزه چیزی که بدتر از حوادث اخیر در حال اتفاق افتادن است، تئوری سازی این است که می خواهیم دیوارهای بی اعتمادی با امریکا را کلا برداریم. این تفکر مشکلش یک نوع خوش بینی به دشمن است.
جریان حدیبیه چه بود؟
باز به عنوان بحث پایه ای، صلح حدیبیه را مرور کنیم که این روزها خیلی به آن اشاره می شود که پیامبر هم اهل صلح بود و مثال آن هم صلح حدیبیه. صلح حدیبیه اولاً بعد از جنگ احزاب انجام می شود. مسلمین حکومت را تشکیل داده اند ولی هنوز پیش مکه و ریاست حجاز رسمی نشده اند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، باید مثال حزب الله لبنان را بزنیم نسبت به فضای رژیم صهیونیستی. در واقع در جنگ احزاب پنج به علاوه یک آن موقع به جنگ آمد! یعنی دیدند برای ریشه کن کردن اسلام باید احزاب و همه گروهها وارد شوند. اتفاق های جالبی به جهت معرفتی افتاد. تحلیل وحیانی قرآن از این جنگ جالب است و آن این است که جنگ شد و عده ای از مسلمانان جانشان به لب رسید ـ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ ـ (احزاب - 10) بعد دارد که کم کم شروع کردند به گمان های بد کردن به خدا. تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (احزاب - 10) که بله! بالاخره فریب خوردیم. اینجا قرآن به عده ای اشاره می کند که دچار ضعف ایمان شدند. اتفاقاً نمی گوید آدم های بدی هستند. بحث فی قلوبهم مرض در قرآن باید بررسی شود و شواهد دارد که در تاریخ، چه زهیر چه ابوموسی اشعری چه اشعث بن قیس چه عمر سعد، آدمهایی بودند با ضعف ایمان هایی که زمانی شکل گرفته بود. این جور افراد رفته رفته گفتند مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً . شروع کردند به پاشیدن بذر تردید در قلوب. این ها کسانی بودند که اتفاقا از ارکان بودند. این هایی که مردم عادی هستند، خیلی مواقع حرف های تعیین کننده و جریان ساز ندارند. آنهایی که شاخص هستند جریان سازی می کنند. گفتند پیغمبر ما را فریب داده.
سنت الهی در لحظات آخر اتفاق می افتد
این ولوله که افتاد، از آن طرف عده ای هم که کنار پیامبر بودند گفتند این وعده الهی است و اتفاقاً این نقاطی که کار به بیخ کشیده می شود ماجرا به نفع جامعه اسلامی تمام می شود و در احزاب این اتفاق افتاد و در مقاومت جانانه ای که کردند، طبق سنت الهی قضیه به بیخ رسید و به نفع مسلمین شد. اتفاقاً در قضیه احزاب، موضوع خندق موضوع مهمی نیست و قرآن اسم این قضیه را هم نمی آورد! روایت قرآن این است که کار به بیخ رسید و عده ای از مومنین گفتند هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ (احزاب - 22) این وعده خداست و تمام! این ها مقاومت کردند و پای قضیه ایستادند و ماجرای احزاب بدون درگیری تمام شد.
این که می گوییم سنت الهی است، این در ادامه احد هم اتفاق افتاده. بعد از احد شایعه ای شد که پنج به علاوه یک آن موقع مجدد حمله کرده اند. عده ای خیلی وحشت کردند گفتند ما در احد که اینطور شکست خوردیم الان وضع خراب تر هم هست. قرآن می گوید یک عده این وسط گفتند الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ (آل عمران - 173) نظام های جهان جمع شدند و بترسید دیگه! این وسط عده ای مومن معتقد پیدا شد که در همان آیه دارد که فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ. اتفاقاً در آن ماجرا هم قرآن می گوید ماجرا بدون هیچ ضرری تمام شد، ولی یک نکته دارد که می گوید. إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيطانُ يُخَوِّفُ أَولِياءَهُ فَلا تَخافوهُم وَخافونِ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ (آل عمران - 175) شیطان رفقای خودش را می ترساند. در این درگیری ها می بینید با توجیهات کاملاً منطقی ولی بر اثر عدم باور وعده های خدا، یارانش را می ترساند. به حسب ظاهر می بینید توجیه مادی درست هست و عده ی یاران این طور هست و اگر در بدر هم آنطور شد شانس آوردید! گاهی تحلیل به شانس می کنیم در حالی که خدا می گوید وعده الهی است. اگر در بدر هم این طور شد و در جنگ تحمیلی خودمان هم اینطور شد وعده الهی بوده. این صحنه را آقا تعریف کردند که نوشته آن را دارند. عده ای نزد کارشناسان زبده هوایی رفتند و نوشته گرفتند که استعداد هوایی ما بیست سی روز بیشتر نبوده. این نوشته را نزد حضرت امام می برند و برخورد امام باید چطور باشد؟ امام می گویند بروید بجنگید! باید ببینیم امام روی چه چیزی حساب کرده که این طور حرفی را زده!؟ (مجری: جالب اینکه هنوز همان هواپیماها کار می کنند.) آن تلاشی که آن روز عده ای انجام دادند (که از آن جمله به شهید ستاری اشاره میکنند) و وعده های خدا محقق شد، هنوز سی و چند سال کار می کند.
حدیبیه، صلح مقتدرانه و مذاکره ای مبارزه گونه بود.
بعد از آن ماجرای احزاب اتفاق حدیبیه می افتد. پیغبر به همراه مسلمانان بدون آرایش نظامی به تعبیر قرآن "ببطن مکه" می روند، در دل دشمن در مکه. ببینید چه حرکت پیشروانه ای هست. مثل این می ماند که سید حسن نصرالله و نیروهای حزب الله به سرزمین های اشغالی بروند و بگویند برای زیارت مسجدالاقصی آمدیم! این چنین حرکتی. چیزی هم همراه نداشتند و گوسفند برای قربانی همراه برده بودند، با چنین هیبتی به مکه رفته بودند. پیامبر نماینده خودشان را ـ که از فامیل های ابوسفیان هم بود ـ می فرستند و در مکه نماینده پیامبر را دستگیر می کنند. شایعه می شود که نماینده کشته شده است. پیغمبر خدا زیر درختی با مومنین بیعت می کنند که اسم آن بیعت می شود بیعت تحت الشجره. که قرآن می گوید لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَه (فتح – 18) زیر درختی بیعت می کنند که می رویم و دمار از روزگار آن ها در می آوریم. به قدری این اقدام پیغمبر در دل دشمن وحشت انداخت که نماینده پیامبر را آزاد کردند. باز پیغمبر این بحث را مطرح کردند که اگر بخواهند با ما بجنگند می رویم و می جنگیم و قرآن می گوید چنانچه با شما بجنگند حتماً شما پیروز خواهید شد. ماجرا به صلح تبدیل می شود منتها جریان صلح این بوده که در دل دشمن رفته اند و در حرکتی تهاجمی، با تحقیر طرف مقابل، مذاکره ای از جنس مبارزه کردند. مذاکره اش مبارزه است. تحلیلی که قرآن از این صلح ارائه می دهد چیزی هست که اتفاقاً در کتاب های تاریخی هم نیست. قرآن می گوید ماجرا را به صلح تبدیل کردیم چون عده ای از مؤمنین در مکه بودند که اگر شما با این ها می جنگیدید اشتباها این چند نفر مؤمن را هم می کشتید. من رعایت این چهار مؤمن را کردم و گفتم با این ها نجنگید و روی این هم قرآن تاکید می کند. لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً (فتح – 25) اگر جدا بودند فرمان جنگ می دادم تا دمار از روزگارشان در بیاورید. آن وقت این که به صلحنامه تبدیل می شود باید عواقبش را ببینیم. با این صلح حدیبیه همه می فهمند کار نظام ابوسفیانی تمام شده است و بعد از آن جمعیت مسلمانان به چند برابر می رسد. عوارض حرکت را باید دقت کرد. پیغمبر صلحی نوشتند که هیچ چیز در آن ندادند. فقط چیزهایی را قبول کردند که اگر مثلاً کسی مسلمان شد و به مدینه آمد او را به مکه برگردانند. اتفاقاً در یک نظام شکست خورده، با بازگشت یک مسلمان، این فرد خود مبلغ اسلام می شود. برای همین جمعیت مسلمانان یکباره متفاوت شد و آن مقدمات فتح مکه شد که قرآن اسم صلح حدیبیه را فتح مبین می گذارد. ولی این مدل چیزهایی که امروز می بینیم هیچ گونه ارتباطی به صلح حدیبیه ندارد.
مشکل دشمن با دکترین انقلاب اسلامی است.
مجری: اعتقاد با باورهای الهی در این میان خودش را نشان می دهد.
استاد قاسمیان: اسلام هست و همین باورهایش! آقا هم این را تاکید می کنند که دشمن با ما مشکل هسته ای ندارد، مشکل ساختاری دارد. اسلام و انقلاب اسلامی دکترینی ارائه کرده که برای طرف مقابل غیرقابل فهم و غیرقابل پیش بینی است. اصلاً این طرف تر بگوییم؛ دکترین اسلامی برخی مواقع برای خود ما غیرقابل پیش بینی است! یعنی فضا را برای ما غیرقابل پیش بینی می کند. می دانیم وعده های الهی هست ولی اینکه چطور می آید، رزق من حیث لایحتسب است. بیایید تصمیم بگیریم یا این وعده های الهی را باور کنیم یا نکنیم.
گزارش های قرآن از جنگ بدر جالب است. قرآن می گوید ما چشم بندی کردیم! که شما آن ها را کم ببینید و بگویید می زنیم لت و پار می کنیم و آن ها هم شما را کم ببینند و ضعیف به وسط میدان بیایند. در احد جور دیگر، قرآن می گوید سپاه رعب آمد. با لشکر یهودیان جور دیگر. در جنگ احزاب می گوید جنوداً لم تَرَوها، لشکرهای ندیدنی آمدند. رزق من حیث لا یحتسب که امام روی آن حساب کرده و از اول روی آن حساب کرده اند، تولید دکترین جدیدی هست که منطق آن برای دشمن غیرقابل فهم است. مشکل دشمن با ما مشکل ساختاری هست. من قبلا هم گفته بودم که اگر مرد هستیم باید آینده را پیش بینی کنیم.
قرآن می گوید که استکبار عمل به وعده هایش نمی کند
مجری: مشابه داستان تقدم ابوموسی اشعری، در بحث های ما با امریکا دیده می شود که هیچ وقت نظام استکبار به وعده هایش عمل نکرده. در قرارداد الجزایر، بعد از لانه جاسوسی، در اولین بند هست که فردای قرارداد ما باید گروگان ها را آزاد کنیم و در مقابل امریکا باید پولهای بلوکه شده ما را آزاد کند و تحریم ها را بردارد و امریکا به هیچ کدام از وعده ها عمل نمی کند. در سعدآباد و همکاری افغانستان هم همین طور. در حوزه تاریخی، آیا داریم در صدر اسلام که نظام سلطه و کفار به قراردادهایش عمل کرده باشد؟
استاد قاسمیان: این که به قراردادهایشان عمل نمی کنند یک بحث اعتقادی دارد که قرآن هم همین را می گوید که: لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً (توبه – 8) هیچ قراردادی شان را پایبند نمی مانند. با شما پایبند نمی مانند؛ ممکن است با نظام های دیگری پیابند بمانند ولی با شما پایبند نمی مانند. حالا قابل توجه است که چطور می شود وقتی شما قصد فروش خانه را دارید، فردی به شما بگوید شما باید خانه تان را به نام من بزنید، پول هم به شما نمی دهم و حالا شاید بعدا پولت را بدهم!؛ آیا فرد عاقلی حاضر است چنین قراردادی را ببندد، آن هم با یک فرد قالتاق و زیر میز بزن؟ به هر جهت این اتفاق افتاده و رهبر هم سعی کردند این را مقداری ترمیم کنند در بندهای نه گانه. اولاً دشمن پس هیچ وقت این کار را نکرده. حتی در حدیبیه هم این کار را نکرد و بعد از یک سال و نیم زیر قرار زد. منتهای مراتب آن جا آن قدر قرار عزتمدارانه بود و چیزی نداده بودند که فتح المبین بود و زیر میز زدن را تبدیل به هیچ کرد.
در جریان صلح امام مجتبی (ع)، آن واقعاً حرکتی بود که مردم به خفتی تن داده بودند و آن جا هم که زیر قرارداد زده بودند. در قرارداد بود که معاویه پس از خودش کسی را انتخاب نکند و کرد و صلح و بعد از آن منجر به جریان بعدی حضرت سید الشهدا (ع) شد. واقعاً بد هست برای اندیشمندان و اندیمشندنمایانی هست که بگویند مگر امام حسن (ع) صلح نکرد؟ صلح امام حسن (ع) واقعاً طوری بود که امام مجتبی (ع) تحت فشار بودند. به عبارتی حضرت گفته بودند برویم با معاویه بجنگیم و مردم گفته بودند ما زندگی با ذلت را ترجیح می دهیم! و آن جامعه و خواص ملعون تاریخ شدند. ما باید بگوییم مگر امام حسن (ع) صلح نکرد، لابد بعد از آن هم بیاییم و سر زاده زهرا (س) را بالای نی کنیم. در ماجرای حکمیت هم همین طور است.
حرکت بعدی استکبار را بشناسیم
نکته دیگر این که ما فرض کنیم که ما در قضیه هسته ای سه بر دو بردیم. نکته این است که حرکت بعدی امریکا ببینیم چه هست؟ از دو حالت خارج نیست که بین بد و بدتر است و یک حالت خوب دیگری هم هست که رهبری به آن اشاره کردند. حالت بد این است که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. یعنی به اندازه کافی برای خود چیزهای دیگر گذاشتند که تحریم ها را برندارند. نکته بدتری که می تواند اتفاق بیفتد و اعتقاد قرآنی با عنوان خطوات الشیطان است، این است که دو سه قسط را بدهد و مسئولین را ـ و در پس آن مردم را ـ به این نتیجه برساند که دیدید مذاکره با ما جواب داد؟ و موضوع بعدی را جلو بیاورد؛ حقوق بشر، موشک های بالستیک، فلسطین و ... و آن موقع به تعبیر قرآن لَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره - 120) یعنی تا ته قضیه با شما خواهند آمد. یعنی تا زمانی که شما دست از تمام این دکترین برداری با شما پیش می آیند و تحت فشار قرار می دهند. مثال آن فردی می شود که به او گفتند بگو الف! گفت نمی گویم و هرچه اصرار می کردند و کتکش زدند گفت نمی گویم. گفتند چرا نمی گویی؟آخر گفت اگر بگویم الف، بعد می گویند ب را هم بگو و تا ی و بعد مدرسه و ...! لذا این اتفاق اعتقادی را باید حواسمان باشد.
اتفاق خوبی که میتواند بیفتد هم این است که این پدیده به عنوان پدیده ای عبرت آموز جلوی مردم قرار بگیرد که این پاراگراف را از کجا شروع کردیم و این برای ما عبرت آموز باشد که دیدید نشد و هیچ اتفاقی نیفتاد؟ و این بخش را با این کلام امیرالمومنین (ع) تمام می کنم که حضرت می گویند الحَذَر کل الحَذَر مِن عَدوِّک بعد صلحه، فإنّ العَدو رُبَما قارب لیَتَغَفَّل؛ چه بسیار که دشمن نزدیک می شود که غافلگیر کند!